افزایش آمار فرزندان نامشروع و توسعه لیبرالی در جوامع غربی+آمار رسمی

افزایش آمار فرزندان نامشروع و توسعه لیبرالی در جوامع غربی+آمار رسمی

اگر مدعیان جریان توسعه‌گرا، غرب‌گرا و لیبرالهای داخل جمهوری اسلامی، راستگو، متعهد به حقیقت، واقع‌بین، عاقل و متعادل هستند پس چرا این بخش از غرب که آمار کاملا رسمی آن است را نمی‌گویند و هیچ سخنی در این خصوص بر زبان جاری نمی‌سازند؟

 باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا» - رضا محمدی

در جهان کنونی به دلیل روند حرکت جوامع به سوی تمتع مادی و رفاه دنیوی، مقوله توسعه به معنای غربی آن بسیار مطرح است تا جاییکه به جرات می‌توان گفت که شاه‌بیت هدف‌گذاری عمده جوامع و ملل جهان از ضعیف‌ترین کشورها نظیر موریتانی و سنگال گرفته تا انگلستان و ایالات متحده آمریکا، توسعه و توسعه یافتگی است. دغدغه توسعه و مدلهای رسیدن به این آماج کلان، دغدغه‌ای بس بسیار جدی برای تئوریسینها، تصمیم‌سازان، سیاست‌مداران و عموم مردم است. اما سه پرسش اساسی درخصوص توسعه مطرح است:1- مبانی تئوریک توسعه چیست؟ 2- محصول، خروجی عینی و کاربردی توسعه به صورت همه‌جانبه و با منظری همه‌جانبه نگر(نه صرفا منظری تک‌بعدی) چه بوده است؟ 3- آیا انگاره‌های تئوریک و محصولات عملی توسعه کنونی، نتیجه ثابت و فطری حرکت بشری است یا انحراف از مسیری دیگر است؟ در این سلسه نوشتارها، قصد داریم تا ان‌شاالله قدری به این پرسشهای اساسی پاسخ دهیم.

بستر شکل‌گیری و تعریف توسعه

طبیعتا برای فهم هر مفهومی باید آن را در زمینه(context) و بستر ایجاد شده‌ی خودش فهم کرد. مفهوم توسعه(development)، یک مفهوم مدرنی است که از 400سال گذشته به این سو رواج یافته است. مدرنیته بنابر اجماع عمومی دارای سه مبنای کلان است که عبارتند از: 1- سکولاریسم( جدایی دین از دنیا) 2- سوبجکتیویسم(حذف وحی به عنوان منبع فهم و شناخت/ خودبنیادی معرفت) 3- اومانیسم( اصالت انسان به جای اصالت خدا) ؛ جامعه ‌ای توسعه یافته است که ضمن داشتن این سه مبنا، با به حاشیه راندن دین، وحی و آموزه‌های وحیانی از شؤون اجتماعی(لائیسیته) به اداره جامعه بپردازدو ضمنا از حیث علوم انسانی مدرن، صنعت مدرن و علوم طبیعی مدرن، به یک ترقی دست یابد. البته مرسوم است که در کتب دبیرستانها و دانشگاه‌های جمهوری اسلامی، توسعه را ترقی و رشد در سه حیطه امید به زندگی، صنعتی شدن و کیفیت زندگی بهتر می‌دانند و معرفی می‌کنند.

پس توسعه در بستر مفهومی خویش از حیث تاریخی، یک فرآیند خاص را طی کرد تا توانست نهادینه شود. فرآیند طی شده توسعه، با سه مبنایی که ذکر شد، آغاز و به لائیسیته(حذف دین از شؤون زندگی اجتماعی بشر) ختم شد. پس از طی این مسیر، در انتها با وسیع کردن عرصه زندگی مادی، به نهادینه کردن خود پرداخت. سوال اصلی در این است که آیا معیار و متر پیشرفت صرفا محدود در عرصه و مناسبات مادی حیات بشری است؟ آیا مناسبات مهمی همچون زندگی اخلاقی، مناسبات خانوادگی و... اهمیت ندارد؟ آیا به صرف اینکه جامعه‌ای کارخانه، دانشگاه و صنعت پیشتازی دارد، می‌توان آن جامعه را پیشرفته و توسعه یافته نامید؟ آیا توسعه یافتگی محدود به پیشتازی در علم، صنعت و دانشگاه است؟ آیا کسانی که جوامع غربی و ایالات متحده را جوامعی توسعه یافته و الگو می‌دانند، نگاهشان نسبت به آن جوامع، نگاهی همه جانبه‌نگر است یا فقط بخشی از ابعاد آن را گزینش کرده‌اند و به تعبیری، برخی از واقعیت را به نمایش می‌گذارند؟

در این بخش از این سلسله یادداشتها، مبتنی بر آمار رسمی به یکی از ابعاد جامعه غربی می‌پردازیم تا شاید بتوان قدری تصویر روشن و واقعی‌تر از غرب کنونی یافت و آن را همانگونه که هست، نگریست.

 

آمار رسمی سازمان ملل برای زنازادگی، از آمریکا تا سوئد

مرکز مطالعات خانواده(IFS) و مرکز روندهای اجتماعی(STI) دو مرکز بین‌المللی و رسمی هستند که ذیل مراکز مربوط به سازمان ملل، به صورت مشترک با مراکز آکادمیکی همچون مرکز بروکدل اسرائیل، مرکز نوآوری اجتماعی ایتالیا، مرکز دانشگاهی پرو،‌ مرکز جوانان هلند، دانشگاه لس‌آندلس شیلی، دانشگاه بین‌المللی سئول و... هر ساله گزارشی درخصوص روند و وضعیت نهاد خانواده و مسائل حول آن در قالب نقشه جهانی خانواده(world family map) منتشر می‌کنند. بخشی از این گزارش سالانه، اختصاص به آمارهای رسمی درباره میزان تولدهای کودکان و افراد نامشروع یا به قولی تولدهای خارج از تاهل( birth outside marriage)  دارد.

در گزارش سال2015 این مرکز درخصوص آمار رسمی میزان تولد کودکان و افراد نامشروع که از سال 1998 تا 2014 را بررسی کرده آمده است: 1) 41درصد افراد متولد شده در آمریکا  نامشروع هستند 2) 55درصد افراد متولد شده در مکزیک نامشروع هستند 3) 33درصد افراد متولد شده در کانادا نامشروع هستند 4) 57درصد افراد متولد شده در فرانسه نامشروع هستند 5) 54درصد افراد متولد شده در سوئد نامشرروع هستند 6) 48 درصد افراد متولد شده در انگلستان نامشروع هستند 7) 33درصد افراد متولد شده در استرالیا نامشروع هستند 8) 66درصد افراد متولد شده در برزیل نامشروع هستند 9) 43 درصد افراد متولد شده در فیلیپین نامشروع هستند

طبق این آمار رسمی و معتبر جهانی، یک سوم  از کودکانی که در قاره اروپا متولد می‌شوند نامشروع هستند و این آمار در دو کشور فرانسه و سوئد به بیش از 50درصد می‌رسد. من حیث المجموع، آیا با وجود این آمارهای رسمی که متعلق به خود جوامع غربی و مدرن است، باز می‌توان جامعه غربی را یک جامعه پیشرفته و الگو دانست؟ آیا به این دلیل که یک سری از جوامع در صنعت و حیات مادی به پیشرفتهایی برسند اما در اصول، بدیهیات و اوّلیات مناسبات زندگی به مرحله فاجعه و بحرانی همچون شیوع میزان زنازادگی برسند، باز می‌توان آنها را پیشرفته نامید؟ آیا این سیر و طیّ طریق جوامع غربی، فی‌الواقع پیشرفت و حرکتی رو به جلو بوده و هست یا حرکتی به مثابه سقوط آزاد آن هم در درون حبابی از موهومات است؟ جوامعی که حداقل مناسبات عاطفی-اخلاقی و تعهدات فردی-اجتماعی در آنها به مرحله زوال رسیده، واقعا جوامعی توسعه یافته، پیشرفته و الگو هستند؟ سوال مهم‌تر این است که اگر مدعیان جریان توسعه‌گرا، غرب‌گرا و لیبرالهای داخل جمهوری اسلامی، راستگو، متعهد به حقیقت، واقع‌بین، عاقل و متعادل هستند پس چرا این بخش از غرب که آمار کاملا رسمی آن است را نمی‌گویند و هیچ سخنی در این خصوص بر زبان جاری نمی‌سازند؟ آیا این زنازادگی گسترده تمدن غرب، خارج از مبانی فلسفی، حرکت علمی و روند تمدنی آن است؟

انتهای پیام/

پیوست
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران