هندی بودن یا چینی بودن، مسئله این است!!؟
نمایش «راهبان معبد وانگ» اثری است ساده و به دور از ادا و اطوارهای معمول، نمایشی که مدعی نیست نفهمیدنش برگ برنده آن است. اثر سلیمانی به عنوان کارگردان و کوهستانی نویسنده میتواند هر فردی در هر سنی را پای کار خود بنشاند.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم
سال گذشته بود که احمد سلیمانی با نمایش «شام آخر» در جشنواره مقاومت شرکت کرد تا خاطره اجرای این نمایش کمدی در کارگاه نمایش را بار دیگر زنده کند. تجربه مشترک احمد سلیمانی و محمدرضا کوهستانی نمایشی بود مملو از تصویر و فاقد کلام که با بهرهگیری از تصویرسازی ساده و عاری از هر گونه ارجاعات بیرونی، بدون گفتن کلمهای پیام را به مخاطب عرضه میکرد. چنین رویهای در اجرای یک نمایش موجب شد نمایش در یک تور چند ساله قرار گیرد و شانس اجرا در کشورهای دیگر را پیدا کند. عامل اصلی نیز رسیدن به یک زبان جهانی نشأت گرفته از تصویر بود.
اگرچه در سال 93 تیم سلیمانی/کوهستانی به سراغ یک نمایش با حال و هوای رئالیسم اجتماعی رفتند و «یک کلیک کوچولو» را با حضور چند ستاره سینمایی و تئاتری در تالار قشقایی روی صحنه بردند؛ اما این بار به سراغ همان فضای فانتزی «شام آخر» بازگشتهاند. «راهبان معبد وانگ» داستان چند راهب را روایت میکند که برای رسیدن به درجات والا مصائب بسیار میبینند و برنامه روزانهاشان روندی است برای مراقبه؛ اما وضعیت زمانی تغییر میکند که زنی وارد معبد میشود.
«راهبان معبد وانگ» نمایشی ساده است. فاقد دیالوگی است که بتواند با کلمات غامض ذهن مخاطب را درگیر کند. همه چیز در تصویر خلاصه میشود. تصویر نیز صریح است و تلاش نمیکند اشاراتی خارج از چارچوب نمایش نشان دهد. نمایش هیچ استعارهای ندارد. جهان نمایش صرفاً با ابزاری ساده شکل میگیرد که کارکردی خارج از تصور ما ندارد. جارو، همان جاروست یا پرچم همان پرچم است. از همین روست که ما به چیزهایی میخندیم که میشناسیم. نمایش سعی نمیکند و شاید هم تلاش نمیکند یک چارچوب جدید خلق کند تا ما را با آن بخنداند. این همان چیزی است که نمایش را با «شام آخر» متفاوت میکند. در «شام آخر» یک منبع آب میتوانست تبدیل به یک تانک شود، جای سرباز دوست با فرمانده دشمن عوض میشد یا داربست فلزی میتوانست تبدیل به یک کوه برفی شود.
«راهبان معبد وانگ» اما خودش را از همین مسئله نجات داده است. برای همین است که مخاطب کودکش بیش از بزرگسالان قهرمانان دست و پاچلفتی نمایش را دنبال میکند و از شادیشان خوشحالی میکند. این هم شاید به سبقه فعالیت گروه در حوزه تئاتر کودک باشد. حوزهای که در ایران متأسفانه بار عمدهاش روی زبان در بیان متمرکز شده است تا زبان در شکل بدن. نمایش سلیمانی میتواند هر شخصی به هر سنی را همراه کند. این را هم باید لحاظ کنیم که نمایش داستان عجیب و غریبی نیز روایت نمیکند. همه چیز سرراست است. در دو پرده روایت میشود. پرده نخست راهبان و روند تکراری زندگیشان در معبد و پرده دوم ورود یک زن و عوض شدن همه آنچه آنان بدان عادت داشتند.
اما نمایش نسبت به کار پیشین چیزی کم دارد و آن هم ریتم است. نمایش سلیمانی بارها از ریتم میافتد و دقیقاً از ریتم افتادن زمانی است که موبد اعظم میخواهد ضربهای به زنگ بزند. درست است که هر روند مراقبه با آن بار کمیک جذاب میشود؛ اما در ادامه ناتوان است. تمهیداتی که برای هر بازیگر انتخاب شده است تا او با کنشش مخاطب را همراه نمایش کند، برابری ندارد.
این وضعیت موجب میشود که ریتم در یک موج سینوسی قرار گیرد. مدام بالا رود و پایین بیاید. البته این مسئله در پرده دوم حل میشود و آن هم به سبب حضور عامل اختلالگر است. اگرچه منطق ورود زن به معبد و خارج کردن یکی از راهبان از صحنه نمایش روشن نیست؛ اما میتوان آن را به حساب فانتزی بودن نمایش دانست. با این حال کنش نهایی نمایش حتی با فانتزی هم همخوانی ندارد. ناگهان در معبد تصاویری از طریق ویدئو پروجکشن پخش میشود که هیچ سنخیتی با نمایش ندارد. بعد به همان رویه فیلمهای هندی زن و موبد به رابطهای قدیمی مرتبط میشوند تا بتوان با ترک موبد از معبد، آن را اصل خود انداخت.
باید گفت با یک پایان سرهمبندی شده مواجهیم تا یک پایان نشأت گرفته از اصل نمایش. فرض کنید نمایش با یک کروگرافی به پایان میرسید؛ همان چیزی که در طول نمایش با آن روبهرو بودیم. همه چیز وارد فاز دیگری میشد. ساختار نمایش حفظ میشد و در یک بزنگاه مهم دراماتیک ساختار فرونمیریخت. با این حال احتمالاً سازندگان اثر آمیزه هندی/چینی نمایش را مناسب برای چنین کاری دیدهاند. این دوگانگی هندی/چینی نیز جای بحث دارد. از سوی قرار است با وضعیتی جهانشمول روبهرو باشیم که میتواند هر جایی رخ دهد و برخی شوخیهایش توهین به دیگران برداشت نشود و از سوی دیگر با عبارت «وانگ» و یک انیمیشن «هندی» مواجه میشویم.
در کل باید گفت «راهبان معبد وانگ» اثری شیرین، ساده و معمولی است. نمایش ادعای عجیب و غریب بودن یا تجربی بودن را ندارد. نمایش میتواند هر کسی را پای کار بنشاند و البته این کار بدون حضور ستارهها انجام میدهد. نمایش لفاظ نیست و تصویری ساده و رنگارنک ارائه میدهد؛ اما میتواند در گذر زمان پخته شود.
انتهای پیام/