رفتارشناسی اقتصادی طبقه متوسط در انتخابات آمریکا

رفتارشناسی اقتصادی طبقه متوسط در انتخابات آمریکا

روزهای انتظار برای چهل و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده رو به پایان است و دوران جدیدی از اقتصاد جهان در آستانه آغاز شدن. آغازی که حاصل انتخاب مردمان بزرگترین اقتصاد دنیاست و انتخابی که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران اقتصادی و سیاسی جهان ناباورانه بود.

اما آنچه که امروز و پس از فرونشستن گرد و غبار احساسات به چشم می آید انتخابی قابل پیش بینی است که در ساحت علم اقتصاد بزرگانی چون استیگلیتز ماه ها قبل از آن سخن گفتند.

بی تردید سنگ اول انتخاب ترامپ را سیاستمداران منفعت طلب و خودخواه حزب دمکرات بنا نهادند که به جای توجه به بدنه طبقه متوسط جامعه خود، صرفاً به دلیل تامین نظر سران حزب حاکم، کلینتون اشراف زاده را با بی اخلاقی بر سندرزی ترجیح دادند که نزدیک به مردم بود و دغدغه های آنها را بیان میکرد و شاید هم بی توجهی شخص کلینتون و اوباما به  آرمانهای عدالتخواهانه حزب خود در طول سالیان اخیر،  به تغییر و تاثیر گفتمان نماینده حزب رقیب کمک شایانی کرد چراکه هم کیشان هیلاری در دولت حاکم با شعارهای انسانی نظیر برابری و عدالت نظر مردم را جلب ولی در اوج بی عدالتی قراردادهای تجارت آزاد را منعقد کردند و با تضییع حق اشتغال بیکاران رو به رشد آمریکا  به میلیونها مهاجر غیرقانونی اجازه اشتغال دادند و درد ناشی از زخم آسیب های صنعت در زمان بحران اقتصادی را نیز بر تن صاحبان و کارگران صنایع باقی گذاشتند.
مردمان طبقه متوسط آمریکا میدانستند یک اشراف زاده هرگز زبان آنها را نخواهد فهمید هرچند از افزایش مالیات ثروتمندان بگوید و مفهوم برابری را به زیباترین زبانها بیان نماید. آنها درک کرده بودند که فقط تعریف یک سرباز به جنگ رفته از جنگ درست است و از این رو وعده تولید درآمد یک بازرگانِ صاحب ثروت از محل تجارت را بر وعده های کسی ترجیح دادند که تمام اعتبار و ثروتش از رانت سیاسی و اقتصادی بود!
طبقه متوسط و پایین دست جامعه آمریکا که همواره از ارکان وفادار حزب دموکرات بوده اند در دوران نزول نرخ مشارکت نیروی کار و در زمان اوج گیری توزیع نامناسب درآمدها و افزایش روزافزون فاصله خود با اغنیا، با ثروتمندی از حزب رقیب همراه شدند که از فساد و نابرابری های گسترده موجود سخن گفت و از حاکمیت سنگین رانت و سرمایه در فضای حاکمیتی آمریکا خبر داد .
این طبقه از مردم آمریکا برخلاف ابررسانه هایی که دو برابر شدن بدهی های دولت حامی کلینتون را ندیدند، تولیدِ ثروت مردی را دیدند که طی همین سالها هزاران شغل ایجاد کرده و با شعار تولید ثروت پا به عرصه سیاست گذاشته است. فردی که گفتمان عدالت محور رقیب را با تاکید بر کارنامه موفق خود در تولید و کارآفرینی به میان این طبقه آورد و با همین ابزار آنان را با حزبی همراه کرد که همواره حزب ثروتمندان و سرمایه داران بوده است.
بی تردید ترامپ یک گفتمان جدید است و در شرایطی در برابر اقتصاد جهانی قد علم کرده و پا به عرصه اقتصاد سیاسی جهان نهاده است که نه از سیاست میداند و نه علم اقتصاد می شناسد!  بلکه تنها به اعتبار تجربه تجارت خود ادعای خاصی از عدالت را مطرح نموده است! لذا باید به انتظار نشست و دید سرانجام این انتخاب چه خواهد شد...
اما آنچه که باید از آخرین  انتخاب مردم آمریکا بگوییم آن است که این انتخابات بیش از آنکه غیرقابل پیش بینی باشد، صراحت قابل ملاحظه ای از بی رحمی اقتصاد را به نمایش گذاشته و نشان داده است که در تمامی جوامع، طبقه متوسط و ضعیف در مقابل عدم توجه به نهادها و ساختارهای اساسی اقتصاد که منشا بخش عمده ای از مشکلات آنان است رفتارهای معناداری را به نمایش خواهند گذاشت. همچنین پیروزی ترامپ نشان داد مردم گفتمان عدالت و برابری از زبان رانتجویان و نمایندگان کانون های فساد و قدرت را از جنس عدالتخواهی نمیدانید... هرچند هنوز در انتخاب خود به قدر کافی صاحب تحلیل نبوده و انتخاب درستی نداشته باشند...   آنان فقط شیفته عدالت بودند  و اکنون کسی شاید آنها را با عدالت گونه ای بازهم فریفته باشد!

* پژوهشگر اقتصادی

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار اقتصادی
اخبار روز اقتصادی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
بانک ایران زمین
بانک سرمایه