تمام تلخی رابطه ما و افغانستانی‌ها ناشی از نگاه برخی دولت‌هاست/بدسلیقگی برخوردها در مرز فاتحه سال‌ها کار فرهنگی را می‌خواند

تمام تلخی رابطه ما و افغانستانی‌ها ناشی از نگاه برخی دولت‌هاست/بدسلیقگی برخوردها در مرز فاتحه سال‌ها کار فرهنگی را می‌خواند

نویسنده مجموعه شعر«دلقکان سرهنگ» از سفر خود به افغانستان، نگاه مردم این کشور به ایرانی‌ها و تجربه تلخ بازگشت می‌گوید . . .

خبرنگار حوزه مهاجرین، خبرگزاری تسنیم: از سفرش به افغانستان می‌گوید، از تمام رشته‌های فرهنگی که سر مرز ایران پنبه می‌شود، از رفتارهای ناشایست و نادرستی که در همان نخستین برخورد دل مردم افغانستان را رنجور می‌کند، می‌گوید از هرات که به سمت مشهد زمینی برمی‌گشتیم، مرز افغانستان را رد کردیم، به مرز ایران که رسیدیم با خود گفتم ما چه کار می‌کنیم؟ تلاش ما برای قرابت‌های فرهنگی بیهودگی محض است . . . می‌گوید ما انصافا خیلی کم‌کاری می‌کنیم.

«سلمان نظافت یزدی» شاعر مجموعه شعر «دلقکان سرهنگ» و از فعالان فرهنگی ایرانی که بسیار در حوزه مهاجرین افغانستانی قلم زده در نخستین بخش از گفت‌وگوی خود با تسنیم به آسیب‌شناسی روابط فرهنگی ایران و افغانستان پرداخت، اکنون در دومین بخش این گفت‌وگو از تجربیاتش از سفر به افغانستان می‌گوید که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

تسنیم: ضمن عرض ادب و احترام، جناب نظافت بارها در صحبت‌های خود گفته‌اید که یکبار سفر به افغانستان دیدگاه مردم ایران را تغییر می‌دهد، علت این تأکید چیست؟

نظافت: ببینید این یک واقعیت است که در رسانه‌های ما در مورد افغانستان تا دلتان بخواهد سیاه‌نمایی صورت گرفته، افغانستان را همیشه کانون حضور اشرار معرفی کرده‌اند یا کودکانی پابرهنه در مخروبه‌هایی جنگ زده و یا عامل قتل و نزاع و افزایش جرائم. . .  حالا من از شما می‌خواهم بیایید به افغانستان بروید، به هرات، به مزار، به کابل و به بامیان بروید و وقتی برگشتید از سفر به افغانستان بگویید.

بروید و بیشتر بشناسید این کشور هم مرز و ناشناخته را، راستش من همیشه دوست داشتم به افغانستان بروم اما نمی‌شد تا زمانیکه کتاب «رضا امیرخانی» (جانستان کابلستان) در مورد سفر به کابل را خواندم و آنجا رغبتم بیشتر شد.

تسنیم: سفر شما به افغانستان در قالب یک سفر رسمی فعالان فرهنگی بود؟

نظافت: (می خندد) خیر بنظرتان کدام بخش فرهنگی به ماکمک می‌کند که به افغانستان برویم؟ من به همراه تعدادی از دوستانم با هزینه شخصی به افغانستان رفتیم.

تسنیم: این واکنش شما سؤالات بسیاری را در ذهن متبادر می‌کند، یعنی شما برای راه‌اندازی یک سفر رسمی فعالان فرهنگی به افغانستان تلاش کردید و همکاری نشد؟

نظافت: ببینید ایده سفر به افغانستان را من سال 92 داشتم و به دنبال این بودیم که از طرق مختلف سفری به افغانستان داشته باشیم، به حوزه هنری پیشنهاد دادیم که تعدادی از شاعران را به مسافرت افغانستان ببرد و خروجی آن یک مجموعه سفرنامه و عکس بشود که گفتند بودجه نداریم و وقتی خواستار حمایت شدیم فقط برای ما یک نامه صادر کردند برای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و آنها هم نامه زدند به سفارت ایران در کابل و وقتی که ما می‌خواستیم راهی شویم از سفارت، نامه آمد که نیاید اینجا امن نیست.

به هر حال از سوی ما رایزنی‌های بسیاری انجام شد تا بتوانیم همراه با تعدادی از شاعران و نویسندگان سفری رسمی به افغانستان داشته باشیم اما هیچ حمایتی نه مادی و نه معنوی صورت نگرفت و در نهایت سال 94 به همراه کمال ابراهیمی عکاس و دوست شاعرم عباسعلی سپاهی یونسی سفری ده روزه به افغانستان رفتیم.

تسنیم:  و در نهایت رفتید... از آنجا بگویید، از تصوری که داشتید؟ آیا زیبایی‌های افغانستان شما را شوکه کرد یا انتظارش را داشتید؟

نظافت: معمولا وقتی سفری به خارج از کشور می‌رویم حس و حال غربت همراهمان هست اما در مورد سفر افغانستان اینطور نبود درست شبیه همان توصیفی که امیرخانی در جانستان کابلستان داشت.

همه فارسی حرف می‌زدند و من زبانشان را می‌فهمیدم، با راننده‌های تاکسی و مردم سطح شهر که حرف می‌زدیم خیلی از آنها از سال‌های مهاجرت خود در ایران حرف می‌زدند، یکی در شیراز زندگی می‌کرد، یکی مشهد، یکی قم و جالب بود که در حین خاطراتشان به این نتیجه می‌رسیدم که میان مردم افغانستان و ایران همزیستی مسالمت‌آمیز و نوعی رفاقت وجود دارد، خیلی از آنها می‌گفتند وقتی که به افغانستان برگشتند همسایه ایرانی‌شان چقدر در مراسم بدرقه گریه کرده، این نشان از نارضایتی مهاجران از دولت‌ها و در عین حال ارتباط تناتنگ و صمیمی میان مردمی داشت چرا که همیشه اول می‌گفتند ما از سیاست دولت‌ها در سال‌های مهاجرت زخم زیاد خورده‌ایم و بعد از روابط خوب خود با ملت ایران می‌گفتند.

کابل، مزار شریف و هرات را دیدیم، در آنجا هم دیدارهایی با شاعران و نویسندگان افغانستانی داشتیم و در جلسات شعر آنها دعوت شدیم، دیدارهایی با سید نظام محمدی، امیر مروج، فضل‌الله قدسی و در هرات فرید حسینی را دیدیم که همه از فرهیختگان جامعه افغانستان بودند.

به ما گفته بودند نگویید ایرانی هستید و خودتان را افغانستانی معرفی کنید، اینطور راحت‌تر هستید اما مردم می‌فهمیدند و برخوردشان با ما خوب بود و می‌گفتند مردم ایران حسابشان از تصمیم‌های دولتی جدا است.

افغانستان برای من یعنی زندگی در کنار ناامنی، زندگی در کنار جنگ، یادم می‌آید یک روز در کابل آمدیم بیرون برای دیدن شهر و مکان‌های دیدنی، سطح شهر پر بود از خودروهای امنیتی که در افغانستان به آنها رنجر می‌گویند، به ما گفتند امروز وضعیت هشدار امنیتی اعلام شده کاش بیرون نمی‌آمدید، خلاصه ما رفتیم باغ بابرشاه...زیبایی‌های این باغ به کنار، آنجا مسابقه خوانندگی و بزم شادی برپا بود و حقیقتا از این روحیه مردم افغانستان شگفت زده شدیم.

البته روزهایی که ما به افغانستان رفتیم روزهای ناامن برخی ولایات بود، یادم می‌آید از کابل که به مزار رفتیم، قندوز دست طالبان بود، وقتی محمدحسین جعفریان این موضوع را فهمید به من زنگ زد و عصبانی که چرا از راه کابل به مزار زمینی رفته‌ایم، راستش در جریان این سفر کلی سوال در ذهنم آمد. . . اینکه. . .

اینکه. . . واقعا در حوزه فرهنگ برای تعامل با مردم افغانستان کم گذاشتیم، آن همه لوکیشن عجیب و غریب و استثنایی در افغانستان وجود دارد یک فیلم درست نساختیم، مزار شریف را می‌سازند اما حاضرند دکور را همین جا بسازند اما بازیگران را به مزار نمی‌برند، تعداد فیلم‌هایی که ایران برای افغانستان ساخته به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد.

داشته‌های ملت افغانستان همین آثار باستانی و تاریخ این کشور است و اگر مردم ایران دارایی مردم افغانستان را ببینید بطور حتم ارتباطات عمیق‌تری شکل می گیرد.

ببینید، بافت معماری کابل پر از حرف است، «پل سوخته» و «برچی» و غرب کابل کاملا سنتی و بخشی هم کاملا مدرن شده که دیدن این دو در کنار هم یک حس و حال عجیب غریب دارد اما هیچ ایرانی حاضر نشده بیاید و ببیند و اگر دید اینها را به دیگران هم نشان بدهد.

«پغمان» زیبا را مگر می‌شود فراموش کرد؟ اصلا می‌خواستم اگر کتابی از سفر خود نوشتم نامش را بگذارم «پغمان در پاییز»، «باغ بابر»، «مسجد شاه دو شمشیر» و «موزه ملی». . . اصلا کابل آنقدر دیدنی داشت که قابل شمارش نیست، از گاری‌های سر خیابان تا خیابان‌های سفارت تا باغ‌ها و زیارتگاه‌ها.

و اما بعد کابل به مزار رفتیم، مسیر مزار خیلی دیدنی است، «حیرتان» رفتیم، از یک منطقه کویری به آمو دریا رسیدیم، آنجا بسیار زیبا و از نظر اقلیم جغرافیایی یک جاذبه گردشگری بزرگ است که متأسفانه جنگ چهره زیبای افغانستان را مانع معرفی این ظرفیت‌های بزرگ کرده، به همه گفته‌ام اگر یک روز بروم افغانستان زندگی کنم به مزار می‌روم، مزار پر بود از آرامش و امنیت.

در مزار، به ما میزبانی و خونگرمی مردم افغانستان بیش از پیش اثبات شد، به مزار که رفتیم در ورودی شهر فهمیدند ما ایرانی هستیم، مسئولان آنجا اول گفتند شما خیلی به ما جور کردید وقتی چند دقیقه حرف زدیم آنها گفتند منظورشان مردم ایران نیست و سپس ما را شب به خانه‌شان میهمان کردند، می‌گفتند ما مردم ایران را دوست داریم گلایه‌های ما از دولت‌هایی است که با مردم ما بد کردند اما جالب آنجا است که در طول سفر هیچکس باور نمی‌کرد ما با پول خودمان رفتیم افغانستان تا این کشور را ببینیم.

اما هرات را واقعا از دست دادیم، آنطور که باید و شاید ندیدیم، فقط یک روز و نیم در هرات ماندیم که تصمیم گرفتیم در سفر بعد وقت بیشتری برای این شهر باستانی بگذاریم.

اما از هرات زمینی به مشهد آمدیم و چقدر حالم بد شد از بازگشت و اتفاقاتی که افتاد.

تسنیم: چرا؟ چه اتفاقی باعث شد سفرتان تلخ تمام شود؟

نظافت: همین را بگویم که ما هر چقدر کار فرهنگی انجام دهیم تمام رشته‌های ما را برخی سربازان در مرزها با نوع برخورد و رفتار خود پنبه می‌کنند، از افغانستان خارج و به مرز ایران رسیدیم ، جای تأسف است که افرادی را که آنجا گذاشته‌اند چطور فاتحه فرهنگ ایرانی و تعامل با مردم افغانستان را می‌خوانند.

آنجا با خودم گفتم ما چه می‌کنیم؟ هر چه کنیم با این رفتارهای سرمرز بر آب است، مشخص است مردم افغانستان از ما رنجور هستند وقتی در نخستین برخورد اینطور رفتار می‌کنیم.

مرزبانی چه کار می‌کند؟ باید برای این افرادی که سر مرز هستند کلاسی گذاشت و به آنها تفهیم کرد چیزی وجود دارد به نام کرامت انسانی که بر ملیت و نژاد غلبه دارد.

ببینید مردم عامه‌ای که از سر مرز می‌آیند رسانه‌هایی چون تسنیم را که نمی‌خوانند تا ببینید تفکر نسبت به مردم افغانستان در حال تغییر است، آنها اولین برخورد را سر مرز می‌بینند که من شرمنده‌ام بخاطر چنین رفتارهایی...

در هر صورت بازگشتیم و توصیه‌ام به هموطنان ایرانی‌ام این است که بجای اینکه در این ناامنی‌های ترکیه باز هم پول خود را بدهید و بروید از این مرکز خرید و آن مرکز خرید اجناس ترکی بخرید، بیایید بروید به افغانستان. . .  آنجا را یکبار ببینید حتما عزم دوباره خواهید کرد.

.................................................

گفت‌وگو: ف. حمزه‌ای

عکس: رضا حیدری شاهبیدک

انتهای پیام/.

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان