کار هست ولی آدم کارکن نیست!

کار هست ولی آدم کارکن نیست!

برای حل معمای بیکاری در جامعه باید خودمان دست به‌کار شویم. کارآفرینی می‌تواند یکی از راه حل‌های این مشکل باشد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، استقلال و موفقیت فرزندان آرزوی همه پدرها و مادرها است. آنها از تمام توان خود برای پیشرفت فرزندانشان استفاده می‌کنند. بهترین مدارس غیرانتفاعی با بالاترین هزینه‌ها را برای فرزندان خود در نظر می‌گیرند تا فرزندانشان با سرافرازی غول کنکور را شکست داده و در بهترین رشته در بهترین دانشگاه تحصیل کنند تا آینده شغلی تضمین‌شده‌ای داشته باشند اما این نسخه چند سالی است که دیگر اثر خود را از دست داده است و دیگر تحصیلات عالیه تضمینی برای اشتغال نیست. جوانان تحصیلکرده‌ بیکار در سطح کشور گواه همین موضوع است. کشور ما در مرحله گذار از سنت به مدرنیسم دچار سردرگمی شده است. بسیاری از فرهنگ‌های ما دچار دگرگونی یا فراموشی شده‌اند. استقلال کاری و آموزش آن به فرزندان از آن دست فرهنگ‌هایی است که فدای سبک زندگی مدرن و جدید شده و والدین را به این اشتباه دچار کرده است که فرزندان خود را تا ابد باید مورد حمایت و پوشش قرار دهند. حتی فرزندان این والدین بعد از ازدواج نیز مستقل نشده و متکی به پدر و مادر خود هستند. در واقع آنان فرزندان مسئولیت‌ناپذیری تربیت می‌کنند و این اتفاقی است که سال‌هاست در کشور ما در پی مدرنیته شدن رخ داده است.
‌   ‌   ‌ 
آینده را برای فرزندانمان بسازیم


در زمان‌های قدیم و در نسل‌های پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ‌های ما فرهنگی وجود داشت که امروزه آثار این فرهنگ کم‌رنگ شده است. فرهنگی که از دوران کودکی و نوجوانی در وجود بچه‌ها ریشه می‌انداخت و در بزرگسالی به ثمر می‌نشست. این فرهنگ چیزی نبود جز فرهنگ کار. پدر و مادرها فرزندان خود را از سن شروع مدرسه کم‌کم با کار و تلاش برای کسب درآمد و مسئولیت‌های زندگی آشنا می‌کردند. فصل تابستان‌ بهترین فرصت برای تربیت حس مسئولیت‌پذیری فرزندان بود.


پسرهای خانواده حتماً بیرون از خانه یا به همراه پدر خود به سرکار می‌رفتند یا پیش یکی از کاسب‌های محل مشغول کار می‌شوند. دخترها هم در خانه در کنار مادر یا مادربزرگ خود کارهایی مثل خیاطی، گلدوزی، بافتنی، آشپزی و غیره را یاد می‌گرفتند تا زمانی که بزرگ شدند و آماده برای ازدواج، کدبانویی تمام‌عیار باشند ولی امروزه در فصل تابستان والدین برای پرکردن ساعات فراغت فرزندان خود تمام کلاس‌های آموزشی، ورزشی و تفریحی را در نظر می‌گیرند الا آموزش و یادگیری فن و حرفه‌‌. تصور می‌شود اگر در لابه‌لای این‌ همه برنامه‌های فشرده‌ای که برای فرزند خود در نظر گرفته‌اند یک برنامه‌ آموزشی در جهت یادگیری فن و حرفه‌ای قرار دهند به فرزند خود ظلم کرده‌اند.

در حالی که اگر فقط به فکر تحصیل و آرامش و آسایش فرزندان خود باشیم و آنها را برای آینده آماده نکنیم به آنها ظلم کرده‌ایم. منظور این نیست که از کودکان خود بیگاری بکشیم و از آنها توقع درآمدزایی داشته باشیم، نه اصلاً اینطور نیست. باید آنها را در مسیرهای مختلف در جهت کسب مهارت‌های متفاوت قرار دهیم تا در بزرگسالی راحت‌تر بتوانند راه خود را پیدا کنند. باید به آنها یاد بدهیم که همیشه پدر و مادر نیستند تا خرج و مخارج آن‌ها را متقبل شوند. در واقع نباید آنها را پرتوقع بار بیاوریم که حتی در زمان ازدواج هم خرج زندگی‌‌شان را والدین آنها بدهند. در حالی که باید از کودکی راه و روش درست زندگی را به کودکان خود یاد بدهیم و آنها را مسئولیت‌پذیر بار بیاوریم.


بی‌بال پریدن ممکن نیست

آرزوی هر پدر و مادری این است که فرزندش تحصیلات عالیه داشته باشد. رفتن به دانشگاه و نشستن روی نیمکت‌های سفت دانشگاه هم آرزوی هر جوانی است. اما این آرزو تنها در جهت گرفتن مدرک است نه آموختن تخصص و حرفه‌. با بالا رفتن نرخ بیکاری در جامعه هم مسئولان کشور ترجیح می‌دهند جمعیت بیکار را در دانشگاه‌ها نگه‌دارند تا در آینده بازار کاری برای آنها ایجاد شود و هم خانواده‌ها ترجیح می‌دهند فرزندانشان به جای بیکار گشتن و علاف بودن در دانشگاه‌ها مشغول باشند. به همین ترتیب تعداد دانشگاه‌های تازه‌تأسیس با عناوین و اسامی ‌جدید روز‌به‌روز در حال افزایش است به نحوی که کوچک‌ترین شهرهای کشور نیز یک دانشگاه دارد.

طبق آخرین گزارش‌ها، ایران پنج برابر کشورهای پیشرفته دنیا دانشگاه دارد. در ایران 2 هزار و 640 واحد دانشگاهی وجود دارد در حالی که دو کشور پرجمعیت آسیایی یعنی چین و هند در رده‌های پایین‌تری قرار دارند. فایده‌ تأسیس این‌همه دانشگاه چیست؟ وقتی بیش ار حد نیاز جامعه، مهندس، کارشناس و دکترا تولید می‌شود جز شیوع بیماری مدرک‌گرایی در جامعه چه انتظار دیگری می‌توان داشت. در تمام دنیا دانشگاه‌ها بر اساس نیاز جامعه‌ خود به تخصص‌های مختلف، دانشجو می‌پذیرند. بر همین اساس است که مهندس‌ها و دکترهای آنها واقعاً مهندس و دکتر هستند نه مثل کشور ما که فقط درس می‌خوانند تا مدرکی داشته باشند. نه کارشناس و مهندس‌های ما کارشناس و مهندس‌های متخصص هستند و نه دکترهای ما و این ‌هم به سیاست‌های غلط آموزشی در کشور باز‌می‌گردد.

کار هست ولی آدم کارکن نیست!

تحصیلکرده‌های شب امتحانی از نگاه آموزشی سوادی ندارند ولی جالب است که بعد از فارغ‌التحصیلی این دانشگاهیان اولین سؤالی که از آنها می‌شود این است که: «فوق لیسانس شرکت کردی؟» یا «چرا دکترا شرکت نمی‌کنی؟»، ویروس مدرک‌گرایی چنان گریبان جامعه را گرفته است که فقط به داشتن مدرک می‌اندیشیم نه به درجه سواد دارنده‌ مدرک. دانشجوی دکترایی که حال خواندن چند مقاله در هفته را ندارد پس حال نوشتن مقاله‌های خود را هم ندارد بنابراین پول می‌دهد و مقاله می‌خرد و به دانشگاه ارائه می‌دهد. مدرک‌گرایی به معضل بیکاری در جامعه دامن می‌زند و برای جوانان تحصیلکرده در مقاطع تحصیلی بالا کاری در‌خور شأن و تحصیلات آنها وجود ندارد، پس بیکار می‌مانند.  یکی از عاملین شیوع بیماری مدرک‌گرایی در جامعه خانواده‌ها هستند. آن‌ها فقط به تحصیلات عالیه فرزندان خود فکر می‌کنند و موضوع حرفه و کار را در کنار تحصیل جدی نمی‌گیرند. والدین امروزی فرزندان خود را برای آینده آماده نمی‌کنند و آینده شغلی فرزندان خود را در گرو تحصیلات عالیه می‌دانند در حالی که آموزش فن و حرفه‌ای که بتواند آینده شغلی فرزندان را تأمین کند هیچ منافاتی با تحصیلات عالیه ندارد. فارغ‌التحصیلان دانشگاهی امروز بلندپروازند ولی بالی برای پریدن ندارند.


فرار از کار یا نبود کار؟


درست است که معضل بیکاری جامعه را بیمار کرده است ولی خود ما هم در دامن زدن به این معضل کم تقصیر نداریم. هنگامی که تحصیلات را در اولویت زندگی خود قرار می‌دهیم و براساس این اولویت شغل و حرفه‌ خود را مشخص می‌کنیم درواقع به بیکاری دامن زده‌ایم. چرا؟ به این دلیل که وقتی فردی تا مقطع دکترا تحصیل می‌کند و عنوان دکتر را یدک می‌کشد دیگر حاضر نیست سمتی پایین‌تر از مدیر یا رئیس سازمان یا شرکتی را قبول کند.

همه با این تصور که این همه زمان گذاشته‌اند و تحصیل کرده‌اند، به دنبال میز و صندلی ریاست هستند و این خود مشکل بزرگی است. در حالی که اگر فرهنگ کار در جامعه رشد کند این تصور غلط که کار در راستای تحصیلات باید باشد خود به خود کم‌رنگ شده و از بین می‌رود. جوانان می‌توانند حرفه و شغل خود را داشته باشند و در کنار آن از تحصیلات هم برخوردار باشند. شما یک آهنگر تحصیلکرده باشید خیلی بهتر از یک تحصیلکرده‌ بیکار است و چه بسا این تحصیلات دانشگاهی شما، در ارتقای سطح کیفی شغل شما تأثیر به‌سزایی داشته باشد. بنابراین کار هست ولی آدم کار نیست.

جوان روستایی هنگامی که برای تحصیلات به شهرهای بزرگ می‌آید دیگر به روستای خود بازنمی‌گردد زیرا کار در روستا را در شأن خود نمی‌داند. در حالی که یک جوان کشاورز یا باغدار تحصیلکرده محصولات خیلی بهتری را با توجه به علم و دانش خود می‌تواند تولید کند.   مسئولیت‌پذیری یکی از نکات گمشده‌ این پازل بیکاری است. وقتی فرزندان خود را در قبال زندگی، مسئول بار نمی‌آوریم و همیشه همه امکانات را بدون هیچ گونه زحمت و سختی در اختیارشان قرار می‌دهیم دیگر نباید انتظار داشته باشیم فرزندانمان تن به کار بدهند. فرزندان خود را متوقع بار نیاوریم، آنها را از کودکی با موضوع کار و خلق ایده‌های جدید برای یک کار بهتر آشنا و برای ایجاد شغل در کنار تحصیلات حمایت و راهنمایی کنیم.


نسخه کارآفرینی برای رفع بیکاری

برای حل معمای بیکاری در جامعه باید خودمان دست به‌کار شویم. کارآفرینی می‌تواند یکی از راه حل‌های این مشکل باشد. کارآفرینی به این دلیل که جامعه را به سمت تغییرات تکنیکی و مبتکرانه سوق داده و باعث رشد اقتصادی می‌شود و همچنین چون کارآفرینی دانش جدید را به خدمات و محصولات جدید تبدیل می‌کند حائز اهمیت است. با راه‌اندازی یک کسب و کار جدید می‌توان هم برای خود و هم برای دیگران ایجاد شغل کرد. خیلی از جوانان گله و شکایت از نبود بودجه و سرمایه برای راه‌اندازی کسب و کار دارند در حالی که بسیاری از ایده‌ها با کمترین هزینه می‌تواند به یک کسب و کار خوب تبدیل شوند.

مهم این است که افراد بتوانند با پرورش ایده‌ها و خلاقیت‌ خود و همچنین با داشتن جسارت و اعتماد به نفس آنها را اجرایی کنند. اوایل سال جاری شنیدیم و خواندیم که یک جوان کارآفرین ملایری با دو میلیون تومان سرمایه به کار فرآوری گیاهان دارویی، خشک کردن میوه‌ها و تولید پودر گوجه‌فرنگی روی آورده و برای 20 نفر شغل ایجاد کرده است. این جسارت و اعتماد به نفس برای اجرایی کردن ایده‌ها را باید از کودکی با فرزندانمان تمرین کنیم. آنها را در خلق و اجرای ایده کمک کنیم. ما باید به جای اینکه ماهی را به دست فرزندانمان بدهیم ماهیگیری را به آنها یاد دهیم.

 

کار هست ولی آدم کارکن نیست!

در اولین قدم باید ‌‌ارزش ریال ریال پولی که به‌دست می‌آید را به فرزندانمان بفهمانیم، کاری که در مدارس اصلاً به آن پرداخته نمی‌شود. سرمایه‌گذاری و پس‌انداز را به آنها بیاموزیم و در مورد راه‌هایی که می‌توان از پول، پول درآورد و از کار و فعالیت در‌آمد ایجاد کرد صحبت کنیم. در بحث‌های مالی خانواده، کودکان را شرکت بدهیم و از آنها نظرخواهی کنیم. مثلاً بپرسیم که به نظر آنها برای چه موضوعی باید پول پس‌انداز کنیم. ایجاد حس مسئولیت و اعتماد به کودکان ذهن خلاق و کارآفرین آنها را تقویت می‌کند.

در قدم بعدی به کودکان بیاموزیم که جهان اطراف پر از فرصت‌های شغلی است و فقط به کمی دقت و توجه نیاز دارد و الزماً نباید به دنبال استخدام باشند. می‌توانیم کارآفرینی را با انجام پروژه‌های سبک شروع کنیم مثل فروختن اسباب‌بازی‌های قدیمی از طریق فروشگاه‌های اینترنتی. با این حرکت کودکان با قیمت‌گذاری، بازاریابی و حتی مقابله با شیوه‌های کلاهبردای از آنها آشنا می‌شوند و آنها را با ترس‌های جهان واقعی روبه‌رو می‌کند.

راه بعدی این است که بپذیریم هیچ‌کس به‌تنهایی کافی نیست. همه ما برای رسیدن به اهدافمان به دیگران نیاز داریم. همه‌ کارآفرینان برتر ارزش کار گروهی را به‌خوبی می‌شناسند. به کودکان بیاموزیم که چگونه با دیگران برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش کنند. یکی از بهترین راه‌ها، تشویق کودکان به شرکت در ورزش‌های گروهی است. ورزش به‌خوبی ارزش‌ها و قوانین کار گروهی را به کودکان می‌آموزد. روش بعدی این است که از بچه‌ها بخواهیم فعالیت‌های ساده‌ای مثل انجام تکالیف را به بهترین نحو انجام بدهند. این کیفیت و خلاقیت، حاکی از مسئولیت‌پذیری و قابل‌اعتماد بودن کودک است.

کارشناسان، کارآفرینی را به کوهنوردی تشبیه می‌کنند و می‌گویند کارآفرین هم مثل یک کوهنورد خودش را در موقعیت‌های مخاطره‌انگیزی قرار می‌دهد و سپس توجه خود را معطوف به کم کردن خطرات می‌کند. قدم بعدی آموزش مهارت‌های ارتباطی است. یکی از مهارت‌های ضروری که نیاز جوان امروز است مهارت‌های ارتباطی است. برقراری ارتباط مؤثر فرصتی است تا کودکان ایده‌های خود را بیان کنند و داشته‌های ذهنی خود را به‌وضوح و با اعتماد به نفس به اشتراک بگذارند. این موضوع برگ برنده‌ای در زندگی هر فرد است.

  ارزش خدمت به مردم را هم باید به فرزندانمان بیاموزیم. به آنان بیاموزیم که یک تجارت موفق منافع افراد زیادی را تأمین می‌کند و درواقع صاحبان این تجارت‌ها با کمک به دیگران به خودشان کمک می‌کنند. از آنها بخواهیم تا به یک مؤسسه خیریه کمک مالی یا حتی یک مؤسسه خیریه تأسیس کنند. این کار به زندگی‌شان معنا می‌بخشد و آنها را به ارزش‌های سازنده‌ای پایبند می‌کند.  اگر ما استعداد کارآفرینی را در کودکانمان پیدا و سعی کنیم این مهارت را در آنها شکوفا کرده و آنها را برای کارآفرین شدن تعلیم دهیم، بسیاری از مشکلات جامعه حل خواهد شد. تمام این ‌راه‌ها و روش‌ها می‌تواند نسخه‌ خوبی برای درمان بیکاری در کشور ما باشد به شرط آن‌که از دوران کودکی به فکر آموزش اصولی و منطبق با شرایط و نیازهای جامعه به فرزندانمان باشیم.

منبع: جوان

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon