زبان مادری، زبان نامادری
کاتبان دیروز برای کتابت به صد هنر آراسته بودند، کاربران امروز برای نوشتن تنها به یک گوشی همراه مسلحاند. نخستین قربانی هم این میان، فخر و شوکت زبان فارسی است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، این روزها همه نویسندهاند. به لطف فضای مجازی مینویسند و در کسری از ثانیه آن را منتشر میکنند؛ از اخبار صادق و کاذب گرفته تا خاطرات روزانه، تحلیل و تفسیر وقایع، لطیفه، بذلهگویی و حتی هجو و هزل. کاتبان دیروز برای کتابت به صد هنر آراسته بودند، کاربران امروز برای نوشتن تنها به یک گوشی همراه مسلحاند. نخستین قربانی هم این میان، فخر و شوکت زبان فارسی است. غلطهای دستوری و نحوی و املایی آنقدر رواج پیدا کرده که دور نیست در چند سال آینده زبان مادری را به زبانی زشت و کریه تبدیل کند؛ زبان نامادری!
محاوره
در این میان نشریات و سایتهای ذیربط نیز دایما به دنبال علتاند. در ماههای گذشته از تئوریسینهایی چون کیومرث منشیزاده و محققانی چون میرجلالالدین کزازی گرفته تا داستاننویسی نظیر محمدرحیم اخوت و بلقیس سلیمانی در اینباره اظهارنظر کردهاند. برخی دلیل این آشفتگی زبانی را نزدیک شدن زبان گفتار به نوشتار عنوان کردهاند و عدهای دیگر آن را تحولی ناچار خواندهاند. با اینحال، باید توجه داشت که کتابت زبان محاوره (Slang) که درباره آن صحبت کردیم هم، اصول و قواعدی دارد که در این آشفتهبازار شبکههای اجتماعی مراعات نمیشود؛ مثلا ما نمونههای ادبی درخشانی داریم که با همین زبان محاوره نوشته و کتابت شدهاند. در ادبیات کشورهای انگلیسیزبان و بهویژه در رمان میشود نمونههای زیادی اسم برد. در ایران البته هنوز نمیتوان به نمونه شاهکاری در ادبیات داستانی اشاره کرد، اما در شعر بهخصوص در قالب ترانه مصداقهایی داریم.
فروغ مینویسد: «علی کوچیکه، علی بونهگیر» و به جای «بونهگیر» نمینویسد «بهانهگیر». یا شاملو مینویسد «ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه / میون جنگلا طاقم میکنه» درواقع واژه را به همان صورت محاوره در کتابت به کار میبرد، اما درحال حاضر وضعیتی زبانی در شبکههای اجتماعی دیده میشود که هیچ چهارچوبی ندارد؛ مثلا طرف اگر همین بیت شاملو را بخواهد بنویسد، به جای استفاده از کسره مینویسد: «میونه جنگلا» که نادرست است یا مینویسد: «کتابمو گزاشتم تو کیفم» که غلط آن در استفاده از «ذ» به جای «ز» کاملا واضح است. درواقع با یک وضع بیدر و پیکر مواجهایم. زبانی که نهتنها دیگر فاخر نیست بلکه حتی Slang هم نیست. موجودی ناقصالخلقه و بدهیبت است که شرممان میآید اسمش را بگذاریم زبان فارسی!
صداوسیما
صداوسیما هم با وجود تأکیدهای فراوان فرهنگستان توجه چندانی به این وضع ندارد. مجری برنامه پشت میکروفن میگوید: «اگر OK هست ما این کار را بکنیم» درحالیکه بهراحتی میتوان از جملاتی نظیر اینها استفاده کرد: «اگر موافق آید، این کار را بکنیم»، «اگر تأیید میکنید، این کار را بکنیم»، «اگر درست است، این کار را بکنیم». تعابیری نظیر «ساپورت کردن»، «کلاس گذاشتن»، «Save کردن»، «Delete کردن»، «میسکال انداختن» و... ممکن است در زبان عمومی مصطلح شده باشد، اما صداوسیما نمیتواند نسبت به آنها بیتوجه باشد. آییننامههای ادبی به دو، سه برگ کاهی محصول سالها پیش خلاصه میشوند که در بهترین حالت ممکن است دست مجریان برسند و تضمینی هم برای اجرای آنها وجود ندارد. بدتر اینکه حتی در استودیوهای سازمان هیچ لغتنامهای وجود ندارد که مجری در لحظه بتواند به آن رجوع کند و ضبط و معنای دقیق کلمه را در آنها بیابد.
فرهنگ زبان نو
همین حالا در اینترنت جستوجو کنید و ببینید اگر بخواهید درست بنویسید چه منابعی در اختیارتان خواهد بود. فرهنگ گپهای مجازی یکی از نیازهای مبرم این روزهاست که کسی برای تألیف آن همت نمیکند و سازمانی هم نیست تا از این طریق زبان فارسی پاسداری کند. تنها راهی که در این مواقع به نظر میرسد این است که کلمه را در گوگل جستوجو کنید و بنویسید «+ دهخدا». بعد ناگهان میبینید که سایت لغتنامه به جهت جر و بحثهای قدیمی بین رسمیت شناختنها و نشناختنها فیلتر است! خود موسسه هم لغتنامهاش را در اینترنت بهروز نکرده که کاربر بتواند واژگان جدید را در آن پیدا کند و درست بنویسد. تمام اینها در مجموع سبب شده به سمتی برویم که دیگر نفهمیم به چه زبانی مینویسیم. دیر نیست به روزگاری برسیم که از زبان فارسی تنها نامی باقی بماند. آن زمان همه چیز وارونه خواهد شد و درستنویسی دیگر نهتنها واجب به نظر نمیرسد بلکه حتی اگر درست بنویسید، دیگر کسی نخواهد توانست آن را بخواند.
منبع: شهروند
انتهای پیام/