مثلث جهانی چالش در ۲۰۱۷
جدا از اتفاقات و تغییرات ریز و درشت در سرتاسر جهان، سه محور قابل توجه برای این دوره قابل ذکر است که به ترتیب عبارتند از تنشهای جدید بین امریکا و چین، تزلزل در اتحادیه اروپا و بحران در خاورمیانه.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سال 2016 آخرین روزها و ساعات خود را سپری میکند و سال جدید میلادی از روز یکشنبه (فردا) شروع خواهد شد. این تغییر سال به صورت نمادین توسط بان کی مون نمایش داده میشود که قرار است شمارش معکوس 60 ثانیهای تا شروع سال 2017 را در میدان تایمز نیویورک کلید بزند. این آخرین کاری است که او به عنوان دبیر کل سازمان ملل انجام میدهد و بعد از آن سمت خود را به آنتونیو گوترس مانوئل دیالیویرا، سیاستمدار پرتغالی، میدهد تا او برای پنج سال بعد عهدهدار این سمت در سازمان ملل باشد. همین دو هفته قبل بود که گوترس در مراسم سوگند خود از بیثباتی جهانی و بیاعتمادی مردم جهان به کشورهایشان، مؤسسات بینالمللی و از جمله سازمان ملل گفت و بر این نکته تأکید کرد که «سازمان ملل باید آماده پذیرش تغییر باشد.»
بیان این نکات دلالت بر تغییری بنیادین در عرصه بینالمللی دارد و باید کار نمادین بان کی مون در میدان تایمز را پایان دورهای دانست که نه تنها با دبیر کلی گوترس بلکه با شروع ریاست جمهوری دونالد ترامپ در امریکا و احتمال نتایج غیرمنتظرهای از انتخابات سال آینده در آلمان و فرانسه، انتظار دورهای جدید را در 2017 داشت. جدا از اتفاقات و تغییرات ریز و درشت در سرتاسر جهان، سه محور قابل توجه برای این دوره قابل ذکر است که به ترتیب عبارتند از تنشهای جدید بین امریکا و چین، تزلزل در اتحادیه اروپا و بحران در خاورمیانه. نشانههایی از تغییر اساسی در هر سه زمینه دیده میشود که دلالت بر خانهتکانی جهان در سال جدید میلادی دارد.
تنشهای جدید در پاسیفیک
باراک اوباما در هشت سال ریاست جمهوری خود به خصوص در دوره دوم سعی داشت تا محور استراتژیک امریکا را از آتلانتیک به پاسیفیک تغییر بدهد. این تغییر به عنوان تغییری مهم و اساسی در سیاستهای امریکا شمرده میشود و باعث شده تا امریکا تحت ریاست جمهوری او دیگر آن اولویتهایی را در نظر نگیرد که از جنگ جهانی دوم به این سو در صدر اولویتهای امریکا قرار داشت. عدم تمایل جدی او به بحران اوکراین یا نحوه تعامل او با بهار عربی یا منازعات خاورمیانه به دلیل همین تغییر اولویت بود و او در مقابل، بیشتر توجه به چالشهایی داشت که در حوزه پاسیفیک با چین دارد. این برخلاف انتظار سنتگرایان در میان نخبگان سیاسی امریکا و به خصوص طیف جمهوریخواه بوده که هنوز در حال و هوای جنگ سرد هستند و روسیه را دشمن شماره یک امریکا میدانند تا قدرت اقتصادی چین و روند رو به صعود آن.
شاید این سنتگرایان جمهوریخواه تصور میکنند که با پیروزی یک جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به نام دونالد ترامپ زمان تغییر رویکرد و بازگشت به محور سابق آتلانتیک رسیده و به همین جهت باشد که کسی مثل جان مککین، سناتور جمهوریخواه، به استونی رفته تا به کشورهای بالتیک اطمینان بدهد که امریکا سختتر از گذشته در مقابل روسیه میایستد. با وجود این، اظهار نظرهای گاه پراکنده ترامپ در این مدت یک ماه بعد از پیروزی در انتخابات نه تنها نشانی از بازگشت به محور آتلانتیک ندارد بلکه باید گفت که او همان جهت پاسیفیک اوباما را ادامه میدهد و حتی باید انتظار تنشی بیشتر را هم داشت.
ترامپ در تنش اخیر دو کشور در مورد توقیف زیردریایی بدون سرنشین امریکایی توسط چین نشان داد که آماده چنین تنشی است و وقتی گفت حاضر نیست سیاست چین واحد را به رسمیت بشناسد، در عمل خود را درگیر این تنش کرد. در واقع، آمادگی ترامپ برای تنش با چین تنها در حدود سیاست تقابلی متعارف بین دو کشور نیست بلکه او بیشتر انگیزههای اقتصادی دارد و برای بازگرداندن شرکتها و سرمایهگذاریهای امریکایی در چین به امریکا، خود را آماده یک جنگ اقتصادی تمامعیار با چین میکند. موضوع سیاست چین واحد در نظر او اهرم فشاری برای چین است تا در این جنگ اقتصادی موضع متقابل به مثل نگیرد تا فشار اقتصادی چنین جنگی را بر امریکا کمتر کند.
زلزله در اتحادیه اروپا
همهپرسی برگزیت در بریتانیا و رأی اکثریت به خروج از اتحادیه اروپا به منزله مقدمهای برای فروپاشی این اتحادیه ارزیابی شد هر چند که رهبران ارشد اتحادیه و به ویژه آلمان و فرانسه به عنوان دو رکن اصلی آن در مقابل چنین ارزیابیهایی مقاومت کردهاند. انتخابات ریاست جمهوری اتریش و شکست راستگرایان افراطی در این انتخابات تأییدی بر مقاومت آلمان و فرانسه در برابر آن ارزیابیها بود اما نتیجه همهپرسی ایتالیا و رأی قاطع نه مردم به اصلاحات مورد نظر ماتیو رنتسی، نخستوزیر پیشین ایتالیا، نتیجهای برعکس داشت.
این همهپرسی ثابت کرد که جبهه راست افراطی هنوز از نفس نیفتاده و نمیتوان انتخابات اتریش را به معنای پایان کار این جناح دانست. ابراز تأسف مقامهای آلمانی از نتیجه همهپرسی ایتالیا و خشنودی مارین لوپن از آن دو واکنش متفاوت از دو جهت مختلف بود که یکی نگران حفظ وحدت در اتحادیه اروپاست و دیگری به دنبال جدایی از این اتحادیه و حتی فروپاشی آن است. در واقع، انتخابات اتریش هم به معنای شکستی سنگین برای راستگرایان افراطی نبود چراکه این جناح توانسته بود 46 درصد آرا را به دست بیاورد و تنها با اختلاف چند درصدی نتیجه را به رقیب از حزب سبزهای اتریش واگذار کرد.
حالا مسئله بر سر انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در ماه آوریل و انتخابات در ماه اکتبر است. خیز جناح راست افراطی برای پیروزی در این دو انتخابات با توجه به نتایج برگزیت، همهپرسی ایتالیا و حتی میزان رأی بالای راست افراطی در اتریش قابل توجیه است و هر گونه موفقیت این جناح در آلمان و فرانسه به معنای فاجعهای برای اتحادیه اروپا خواهد بود. آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، در حال حاضر و به خصوص به دلیل سیاست حمایتی خود از مهاجران تحت فشار است و حملات تروریستی در آلمان و حمله اخیر تروریستی در قلب برلین ضربههای سنگینی به وجهه او زده که بیشک بر انتخابات فدرال اکتبر تأثیرگذار خواهد بود. وضعیت راستگرایان افراطی در فرانسه از آلمان بهتر است چنان که مارین لوپن، رهبر جبهه ملی فرانسه، از حالا برنامه تبلیغاتی خود را با انگشت گذاشتن بر مسائلی نظیر مهاجرت یا خروج از اتحادیه اروپا شروع کرده است. در هر حال، پیروزی راست افراطی در 2017 زلزلهای را در اتحادیه اروپا ایجاد میکند که گسل برگزیت را در این اتحادیه تشدید کرده و میتواند به فروپاشی آن بینجامد.
بحران خاورمیانه
جنگ سوریه نقطه ثقل بحران خاورمیانه است که بان کی مون در طول دوره پنج ساله دوم خود به عنوان دبیر کل سازمان ملل درگیر آن بود و گوترس هم در مراسم سوگند وعده رسیدگی و حل و فصل آن را داد. گوترس میداند که تنها میتواند وعده حل و فصل را بدهد چون این جنگ جدا از مدت طولانی پنج ساله آن، چنان به صفبندیهای منطقهای و فرامنطقهای گره خورده که هر گونه نتیجهای از آن تأثیر مستقیم بر این صفبندیها خواهد داشت.
روسیه که از سپتامبر 2015 به طور مستقیم وارد این جنگ شده بود به تدریج دست برتر را در آن کسب کرد و کار را به جایی رسانده که با کشاندن ترکیه به صف خود، حالا زمینه را برای آتشبس سراسری و برگزاری مذاکرات سوری - سوری در قزاقستان فراهم میکند تا بحران سوریه بعد از این مدت طولانی با مصالحهای بین دولت سوریه و مخالفان آن پایان پذیرد. به نظر میرسد ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، برای رسیدن به این هدف نامه همراهی دونالد ترامپ را در جیب خود دارد که با اطمینان خاطر پا پیش گذاشته چنان که ترامپ در زمان کارزار انتخاباتی از همکاری با روسیه در این جنگ گفته بود.
از سوی دیگر، ترامپ بعد از رأی مثبت شورای امنیت به قطعنامهای مربوط به شهرکسازیها در مناطق اشغالی فلسطینی در قد و قامت یک طرفدار دو آتشه رژیم صهیونیستی ظاهر شد و نه تنها وعده تغییر رفتار امریکا به صهیونیستها را داد بلکه با لحنی تمسخرآمیز از شورای امنیت گفت. این ژست او دستکم در شرایط فعلی مایه دلگرمی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، است اما به نظر میرسد ترامپ با این ژست قصد یک تغییر ثقل قابل توجه در سیاست خاورمیانهای امریکا را دارد.
این تغییر ثقل به زبانی ساده عبارت از تغییر جهت از جنگ سوریه به حمایت از رژیم صهیونیستی و سیاست شهرکسازی آن است. ترامپ با این تغییر ثقل از یک سو نگاه از جنگ سوریه و نحوه همکاریاش با روسیه را متوجه حمایتش از رژیم صهیونیستی میکند و از سوی دیگر، حمایت هواداران رژیم صهیونیستی در واشنگتن را به دست میآورد که تعداد آنها در میان جمهوریخواهان کم هم نیست. این تغییر ثقل هم بر نحوه تعامل امریکا و روسیه تأثیر میگذارد و هم نتایج مستقیمی بر منطقه خاورمیانه میگذارد که میتواند منجر به تغییر اساسی در صفبندیهای موجود در این منطقه شود.
منبع: جوان
انتهای پیام/