امیل لحود: تعلل متفکران عامل گسترش ایدئولوژی تکفیری در کشورهای عربی است

امیل لحود: تعلل متفکران عامل گسترش ایدئولوژی تکفیری در کشورهای عربی است

امیل لحود علت اصلی گسترش ایدئولوژی تکفیری در بسیاری از کشورهای عربی را تعلل و نقش آفرینی ضعیف متفکران می‌داند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، امیل لحود، پرسابقه‌ترین رئیس‌جمهوری لبنان در گفتگو با نشریه عصر اندیشه به گفتگو درباره مسائل مهم دنیای عرب پرداخت که در ادامه شاهد مشروح این گفتگو هستید:

عالیجناب امیل لحود! از حضورتان در این گفت‌وگو، آنهم در روزهای بسیار پر مشغله شما سپاسگزاریم. اگر اجازه دهید سوالات خود را در دو بخش طرح کنم و ابتدا به بحرانی که متفکران در جهان عرب با آن مواجه اند، بپردازم. روشنفکری معاصر عرب در فلسفه سیاسی خود نیز بسیار مقلد و متاثر ظاهر شد. مهمترین جنبشهای عربی مانند جنبش «جمال عبدالناصر» تحت تاثیر سوسیالیسم و ناسیونالیسم غربی شکل گرفتند و روشنفکرانی مانند «حسنین هیکل» که عقبه فکری آن را تشکیل میدادند نیز تنها اندیشه های مبارزاتی چپ را انتقال میدادند و از بنیانگذاری یک فلسفه سیاسی مستقل ناتوان بودند. آیا این فقدان فلسفه سیاسی و دلباختگی به اندیشه های وارداتی، عامل استبداد و سر سپردگی بسیاری از حکومتهای عربی به قدرتهای جهانی نیست؟

باید پیش از اشاره به هر کشوری در اینخصوص، به لبنان اشاره کنیم. فقدان همین فلسفه سیاسی در لبنان طی دوره های گذشته و همچنین وابستگی این کشور به ایدئولوژی فرانسوی و آمریکایی و پیوستن آن به مکتب فرانسویها، موجب شد تا لبنان به کشور ضعیفی تبدیل شود. ما به دلیل فقدان این فلسفه به مدت دو سال ونیم از انتخاب رئیس جمهور جدید کشور عاجز ماندیم. فقدان فسلفه سیاسی که نشأت گرفته از وابستگی به ایدئولوژی غربی است، موجب شده تا لبنان قادر به مبارزه با فساد نباشد و تحقق عدالت اجتماعی محقق نشود. من اعتقاد دارم ایدئولوژی غربی، ساخته لابی صهیونیستی است. من در طول حضور خود در عرصه های سیاسی و نظامی لبنان با مسائل زیادی مواجه شدم و اطلاعات زیادی در اینخصوص دارم. زمانیکه بر  وجود محور مقاومت در لبنان تاکید داشتم و تلاش میکردم که این کشور، یک کشور مستقل باشد و از حاکمیت ملی برخوردار شود، مورد تهاجم آمریکاییها قرار گرفتم. با این حال، زیر بار سلطه آمریکا و صهیونیسم بر لبنان نرفتم.

امروز، لابی صهیونیستی بسیاری از دولتهای عربی را تحت تاثیر خود قرار داده و بر آنها اعمال نفوذ میکند. از جمله این کشورهای عربی میتوان به عربستان سعودی اشاره کرد. این کشور مبالغ هنگفتی را در لبنان (برای احزاب همسوی خود) و در خارج از لبنان یعنی در سوریه، یمن، عراق و دیگر کشورها خرج کرده است؛ با این حال به خوبی مشاهده میکنیم که عربستان سعودی با شکست سنگینی مواجه شده است. علت چنین شکستی، وجود تغییرات ریشه ای و بنیادین در تلاشها برای خلق فلسفه سیاسی است که قصد دارد مقاومت را چه از لحاظ ایدئولوژیک و چه از لحاظ نظامی به چالش بکشد.

    آیا افول تفکر در جهان غرب و شکست روشنفکری عرب در پاسخگویی به مسائل جوامع عربی را دلیل گسترش روز افزون سلفی گری و محبوبیت جریانات تکفیری در میان جوانان عرب نمیدانید؟ آیا روشنفکران عرب مسئول سرخوردگی جوانان عرب از هویت خود و گرایش آنان به خشونت و تکفیر نیستند؟

بدون شک، گسترش دامنه ایدئولوژی تکفیری، چه در لبنان و چه در برخی از کشورهای عربی دیگر ، به عوامل متعددی باز میگردد. یکی از این عوامل، نقشی است که روشنفکران جهان عرب باید ایفا میکردند تا از این طریق راه پیشرفت ملتهای طرفدار «مدرنیته» تسهیل شود؛ نه اینکه این ملتها به عقب رانده شده و دچار عقبماندگی شوند. احساس سرخوردگیای که برخی از متفکران با نحوه آگاهیبخشیهای خود در نزد جوانان ایجاد کردند، موجب گسترش ایدئولوژی تکفیری شده است؛ ایدئولوژیای که اساساً با حمایتهای مالی آمریکا و کشورهای غربی و عربی بهوجود آمده است. همین مساله سبب شده تا بسیاری از جوانان کشورهای جهان عرب بهصورت کورکورانه و بدون اطلاع داشتن از خطراتی که در پیش روی آنهاست، به ایدئولوژی تکفیری روی آورند. ما در لبنان همواره از خطرهای ایدئولوژی افراطیگری رنج بردهایم و هماکنون نیز با کمال تاسف گسترش این ایدئولوژی کُشنده در میان جوانان کشورهای عربی و غیر عربی را با چشمان خود شاهد هستیم.

این توجیه که عدم نقش آفرینی متفکران جهان عرب در پرده برداشتن از نقشه ها و برنامه های حامیان ایدئولوژی تکفیری به دلیل گام برداشتن آنها در مسیر اعتدال است، بسیار پوچ و بیهوده و غیرقابل هضم به نظر میرسد. به عقیده من، اینگونه نقش آفرینی متفکران موجب گرایش جوانان جهان عرب به ایدئولوژی مسموم تکفیری شده است. همین روش متفکران از یکسو موجب عقب ماندگی جوانان جهان عرب شده و از سوی دیگر باعث شده تا بدترین اتهامات بر پیشانی اسلامِ سرشار از محبت، بچسبد.

   متفکران عرب در بسیاری از نقاط عطف تاریخ معاصر نه تنها در رهبری توده ها ناتوان بودند که از آنها عقب ماندند. در شکست اعراب از اسرائیل و مساله فلسطین، روشنفکران عرب از رهبری یک قیام متحد مردمی برای مساله فلسطین باز ماندند و در انقلابهای عربی نیز روشنفکران بیشتر نقش تحلیلگرِ بعد از واقعه را ایفا کرده و نتوانستند این اتفاق مهم را رهبری کنند. چه دلیلی برای این ضعف روشنفکران عرب وجود دارد؟

همانگونه که پیشتر تاکید کردم، علت اصلی گسترش ایدئولوژی تکفیری در بسیاری از کشورهای عربی، تعلل و نقش آفرینی ضعیف متفکران بوده است؛ متفکران هیچگاه به ماهیت خطراتی که جهان اسلام را تهدید میکند، واقف نبودند. آرزو داشتیم در جهانی زندگی میکردیم که ایفای نقش ایدئولوژیک بسیار قویتر از رهبری جنبشهای مردمی باشد. وضعیتی که امروز فلسطین با آن مواجه است، خود به تنهایی یکی از دلایل آشکار ضعف روشنفکران عرب محسوب میشود. متفکران عرب تقریباً فلسطین را تنها به حال خود رها کردهاند. در آن سوی میدان، متاسفانه برخی از گروههای فلسطینی نیز بهدنبال معامله بر سر سرنوشت مردم خود هستند. اگر محور مقاومت نبود، امروز آشوب و هرج و مرج با ابزارهای رسانهای کشورهای غربی، گریبان تمام ملتهای منطقه را گرفته بود. جنگهایی هم که در برخی از کشورها در جریان است، بخشی از آن بهدلیل عدم درک واقعی خطراتی است که پیشتر نسبت به آنها به متفکران عرب، هشدار داده شده بود. متاسفانه روند شستوشوی مغزی جوانان جهان عرب خیلی سریع اتفاق افتاد. ما این مساله را در کشورهای غربی نیز میتوانیم به خوبی مشاهده کنیم. جوانان غربی نیز به شدت تحت تاثیر دروغ بافیها و اندیشه های گمراهانه ای هستند که با حمایتهای مالی، سیاسی و فکری پشتیبانی میشوند.

میخواهم به این نکته برسم که ضعف متفکران عرب، ناشی از عدم درک صحیح آنها از سناریوهای خطرناکی است که از ابتدا برای کشورهای مختلف منطقه از جمله لبنان، سوریه، عراق، یمن، لیبی، تونس و حتی جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده شده است. اگر ایران از پشتوانه تفکر صحیح اسلامی بیبهره میماند، اکنون شمار زیادی از جوانان آن هم گمراه شده بودند. ایالات متحده آمریکا و همچنین کشورهای غربی و عربی از موفقیت سریع نهضت جمهوری اسلامی در ایران غافلگیر شدند؛ نهضتی که ملت ایران و متفکران این کشور، نقش مهمی در تحقق آن داشتند. اکنون به خوبی میبینیم که جمهوری اسلامی ایران به الگویی برای کشورهای عربی تبدیل شده است.

   جبهه مقاومت چه نقشی در پیریزی یک ایدئولوژی مستقل برای ایفای نقش در مسائل جهان اسلام دارد و اقبال مردمی از آن را چطور ارزیابی میکنید؟ پس از دوره ای که سرخوردگیهای جهان عرب در شکستهای پی درپی از اسرائیل و تحقیر از غربیها باعث شد که شخصیتهایی مانند صدام و قذافی قهرمانان جهان عرب بشوند، امروز شهدای مقاومت الگوی جوانان عرب هستند. بنابراین، آیا مقاومت خلائی که روشنفکران عرب از تامین آن شکست خوردند را پر کرده است؟

در عصری زندگی میکنیم که نقشه‎ها و توطئه های امپریالیسم و صهیونیسم موجب تحمیل برخی شکستها به ما شده است. در این میان، مقاومت اسلامی بیشترین و بزرگترین نقش را در خنثی سازی این دست از توطئه ها ایفا کرده است. علت اصلی موفقیت مقاومت، ایمان نیروهای آن به اصول و ارزشهاست. مقاومت اسلامی همواره فداکاریهای زیادی انجام داده و پرچم حق را در نبرد با صهیونیسم جهانی و گروههای تروریستی و تکفیری به اهتزاز درآورده است. همه ما به خوبی از سلسله شکستهایی که اسرائیل و همپیمانان آن در کشورهای عربی تاکنون متحمل شده اند، اطلاع داریم. تمامی این شکستها، نتیجه وجود مقاومت اسلامی بوده است. امروز ما مفتخر هستیم که با خون رزمندگان مقاومت اسلامی، بزرگترین و قهرمانانه ترین حماسه ها به ویژه پس از غلبه حزب الله بر اسرائیل در نبرد سال 2006، خلق شده اند. اکنون نیز شاهد تحقق این حماسه ها در سوریه هستیم.

این مقاومت است که نقشه راه ما در برابر اسرائیل را ترسیم کرده است. امروز با وجود مقاومت، اسرائیل از سرنوشت خود در هراس است. رژیم اسرائیل امروز بر بسیاری از دولتهای عربی اعمال نفوذ میکند و دست غارت به ثروتها و ذخایر ملتها دراز کرده است. اسرائیل به خوبی میداند که مقاومت قادر است شکستهای سنگینی را به آن تحمیل کند. مقاومتِ دلیرانه آمد تا پرده از روی سلاح رزمندهای بردارد که در میدان، شعار «الله اکبر» سر میدهد.

   به نظر میرسد متفکران در جهان عرب به همان مصائبی دچار هستند که در ایران دیده میشود. مشکل روشنفکران مقلد که به صورت خاص به جای تفکر مساله محور و مستقل، بازگوکنندگان ایدئولوژیها و مکاتب فلسفی غرب هستند، در جهان عرب نیز به شدت مشاهده میشود. چرا روشنفکری عرب - همراه با روشنفکری ایرانی - به لختی و نازایی فکری دچار شده است؟

به نظر من آنچه که امروز در کشورهای جهان عرب اتفاق میافتد، تحت تاثیر لابی صهیونیستی قرار گرفته است. واقعیت این است که لابی صهیونیستی به صورت غیر مستقیم بر تمامی تحرکات در بسیاری از کشورها تاثیر میگذارد. علت اصلی اینکه متفکران بازگوکنندگان ایدئولوژیهای غربی هستند، این است که لابی صهیونیستی، جهانی شده و تقریباً تمامی کشورها تحت تاثیر آن قرار گرفته اند؛ حتی دولتها و موسسات دولتی بزرگ در جهان هم از این قاعده مستثنا نیستند.

   جناب لحود! اجازه بفرمایید بخش دوم گفت وگویمان را با سوالی در خصوص حل بحران خلاء ریاست جمهوری در لبنان آغاز کنم. بازگشایی صفحهای جدید در عرصه تحولات سیاسی لبنان با انتخاب رئیس جمهور جدید را بهویژه در سایه جنگهایی که هم اکنون در برخی کشورهای منطقه در جریان است، چگونه ارزیابی میکنید؟

در طول دو سال ونیم گذشته منتظر انتخاب رئیس جمهور جدید لبنان بودیم. این انتظار با انتخاب «میشل عون» بهعنوان رئیس جمهوری جدید کشور، پایان یافت. هر کسی این دستاورد را براساس دیدگاههای خود توصیف و تفسیر میکند. با این حال، من به عنوان کسی که به مدت 18 سال در پستهایی نظیر فرماندهی ارتش لبنان و ریاست جمهوری کشور حضور داشته ام، به شما میگویم که این دستاورد نه تنها برای لبنان، بلکه برای همپیمانان ما در سوریه نیز حائز اهمیت است. ما به یاد داریم که در برهه ای از زمان، «سعد حریری» از «سلیمان فرنجیه» برای تصدی پست ریاست جمهوری اعلام حمایت کرد. این در حالی است که فرنجیه از حامیان محور مقاومت بود. حریری با این اقدام سعی داشت تا اینگونه وانمود کند که وی قادر به تعامل با تمامی طرفها در لبنان است، اما واقعیت چیز دیگری است. من به پشتوانه تجربه ای که طی سالیان گذشته به دست آورده ام، به ضرس قاطع میتوانم بگویم که این تصمیم، توسط حریری گرفته نشد، بلکه تصمیمی بود که از سوی برخی کشورهای خارجی به وی ابلاغ شد.

واقعیت این است که دشمن اسرائیلی هیچگاه تصور نمیکرد که ایران، روسیه و حزب الله تا آخرین لحظه به حمایت خود از دولت دمشق ادامه دهند. بنابراین، «تل آویو» به این نتیجه رسید که سرنگونی دولت «بشار اسد» مستلزم به راه افتادن جنگ جهانی است. بر همین اساس، آمریکاییها و سعودیها از سعد حریری خواستند تا برای ممانعت از روی کار آمدن «میشل عون» به عنوان یکی از حامیان دولت دمشق، با فرد دیگری برای تصدی پست ریاست جمهوری لبنان وارد مذاکره شود که پس از آن، حریری به سراغ فرنجیه رفت. با این حال، رایزنیهای یکساله جریان المستقبل به ریاست حریری برای تصدی پست ریاست جمهوری توسط سلیمان فرنجیه به نتیجه نرسید. اسرائیل هیچگاه تمایل به روی کار آمدن یک رئیس جمهور در لبنان که حزب الله از وی حمایت  کند، نداشت. به همین دلیل به متحدان سعودی خود پیغام داد تا از سعد حریری بخواهند که در برابر «میشل سلیمان»، رقیب تراشی کند. درست در همین گیرودار بود که پیروزیهای بزرگ در حلب یکی پس از دیگری به دست آمد و طرفهای خارجی مرتبط با سعد حریری مجبور شدند به ریاست جمهوری میشل عون تن دهند.

   اما شما در سال 1990 نقش مهمی را در کنار گذاشتن ژنرال میشل عون از عرصه سیاسی و نظامی ایفا کردید. اکنون چه تغییراتی رخ داده که چنین فردی با موافقت اکثر گروههای سیاسی در لبنان، رهبری مردم را برعهده گرفته است؟

واقعیت این است که میشل عون در آن زمان در خط مقاومت نبود. من در آن زمان، فرزند خود و همچنین «کریم بقردونی» رئیس حزب «الکتائب» را به دیدار با میشل عون در فرانسه فرستادم. وی گفته بود که به لبنان باز خواهد گشت. در آن زمان بهویژه پس از ترور «رفیق حریری» هیچ نشانهای از ایفای نقش مقاومت از سوی گروههای مختلف لبنانی دیده نمیشد. زمانیکه ائتلاف منسجم و سه جانبهای میان اسرائیل، آمریکا و جریانهای تروریستی و تکفیری شکل گرفت، به این نتیجه رسیدیم که جز از طریق میشل عون قادر به مقابله با این ائتلاف نخواهیم بود. از همینرو، میشل عون پس از توافق با حزبالله به یکی از همپیمانان ما تبدیل شد و ما هم بهصورت مطلق از وی حمایت کردیم.

    با توجه به تجربهای که در عرصه ریاستجمهوری لبنان دارید، چه توصیه هایی در این زمینه به میشل عون میکنید؟

میشل عون مراحل سیاسی مختلفی را تجربه کرده است و به خوبی با راهکارهای مقابله با چالشها آشناست. در حال حاضر به دلیل تکیه بر برخی گرایشهای مذهبی در لبنان، مشکلاتی از قبیل نحوه تشکیل کابینه در کشور وجود دارد. در دوره ای شاهد بودیم که قانون انتخاباتی «ستین» (شصت) در لبنان تصویب شد. اسرائیل و فرانسه در تصویب این قانون در لبنان دست داشتند. در آن زمان، رئیس جمهور لبنان «فواد شهاب» بود که البته از بهترین روسای جمهور کشور محسوب میشد. وی با فرانسویها رابطه نزدیکی داشت. در هر صورت، تصویب قانون ستین موجب شد تا نمایندگان پارلمان براساس گرایشهای مذهبی انتخاب شوند. از همینرو، من به میشل عون توصیه میکنم که در سازوکارهای برنامه های آینده خود، روشی را که پیشتر در قانون ستین در پیش گرفته شد، به کار نبرد. این روش، چیزی جز ترویج طایفه گرایی در لبنان را به دنبال نخواهد داشت. باید توجه داشت که انتخاب وزرای کابینه لبنان براساس گرایشهای مذهبی، کشور را به لبه پرتگاه میبرد.

   آیا سیاست حزب الله در حمایت از میشل عون برای تصدی پست ریاست جمهوری لبنان را موفقیت آمیز میدانید؟

بدون شک حزب الله پیروز اصلی انتخاب میشل عون به عنوان رئیس جمهور لبنان است. ریاست جمهوری میشل عون هم یک پیروزی داخلی برای حزب الله بهشمار میرود و هم یک پیروزی خارجی در عرصه منطقه ای. در حال حاضر در عرصه منطقهای محور مقاومت مشغول نبرد با تکفیریهاست و به همین دلیل آمریکایی ها و صهیونیستها به مقابله با آن میپردازند. بنابراین، روی کار آمدن میشل عون به عنوان یک رئیس جمهور حامی مقاومت، میتواند در عرصه تحولات منطقه ای حائز اهمیت باشد. همانگونه که پیشتر هم گفتم، روی کار آمدن میشل عون در لبنان به نفع سوریه نیز هست. امروز شاهد آن هستیم که اسرائیل همچنان بر لزوم سرنگونی بشار اسد در سوریه تاکید دارد. اگر دولت بشار سقوط کند، محور مقاومت نیز سقوط خواهد کرد. درست به همین دلیل است که حزب الله به حمایت از میشل عون، به عنوان یک عنصر حامی مقاومت روی آورد.

   شما چه توقعات و انتظاراتی را از دولتی که سعد حریری باید تشکیل دهد، دارید؟

من اساساً با وجود سعد حریری در دولت لبنان مخالف هستم، چراکه مطمئناً وی مشکلات زیادی را در دولت به وجود خواهد آورد. شاید اکنون از من سوال کنید که اگر با نخست وزیری سعد حریری موافقت نمیشد، آیا اکنون میشل عون، رئیس جمهور بود؟ پاسخ من این است که میتوانستیم کمی صبر به خرج دهیم تا هم رئیس جمهور و هم نخست وزیری که انتخاب میشوند، هر دو از جنس خودمان باشند. در هر صورت در این نبرد سیاسی، این ما بودیم که پیروز شدیم و جبهه مقابل سراسیمه به سمت ما آمد تا پروژه تشکیل دولت به آن واگذار شود.

   سوریه از لحاظ جغرافیایی بسیار به لبنان نزدیک است. دیدگاه شما در خصوص جنگی که از سالها پیش در سوریه آغاز شده، چیست؟

بیش از پنج سال است که اخبار تحولات میدانی و سیاسی سوریه در بسیاری از رسانه ها مخابره میشود. لبنان و سوریه دارای ارتباطات نزدیکی با یکدیگر هستند که البته این ارتباطات بر پایه دستیابی به منافع و مصالح مختلف، پایه ریزی نشده اند. روزی خبرنگاری از من پرسید که دولتهای حاکم بر تونس، مصر و لیبی خیلی زودتر از آنچه که تصور میشد، سقوط کردند. به نظر شما دولت سوریه چه زمانی سقوط خواهد کرد؟ من در پاسخ به او صراحتاً گفتم که دولت سوریه نه تنها سقوط نخواهد کرد، بلکه با پیروزی از میدان نبرد خارج خواهد شد. زمانیکه فرمانده ارتش لبنان بودم، برای موفقیت محور مقاومت در لبنان تلاش میکردم. با این حال، دولت لبنان با هرگونه حمایت از محور مقاومت مخالفت میکرد. در مقابل، من نیز از موضع خود کوتاه نیامده و با کناره گیری از نقش آفرینی در محور مقاومت مخالفت کردم.

همین مسائل موجب آشنایی «حافظ اسد» رئیس جمهوری فقید سوریه با من در سال 1993 شد. در آن زمان، رفیق حریری گفت که حامل پیامی از سوی حافظ اسد برای من است. محتوای پیام این بود که محور مقاومت در لبنان باید نابود شود. پس از مدتی متوجه شدم که حافظ اسد اساساً هیچ خبری از وجود چنین پیامی نداشته و بر عکس، مدافع سرسخت وجود محور مقاومت در لبنان است. حافظ اسد از همان ابتدا از محور مقاومت در لبنان حمایت میکرد؛ وی همواره از تصمیمات من برای مقابله با پروژه صهیونیستها علیه محور مقاومت حمایت به عمل میآورد. درست به همین دلیل است که قاطعانه از عدم شکست سوریه در نبرد کنونی سخن میگویم. در سوریه یک ملت بسیار قوی و یک ارتش عقیدتی وجود دارد. منتظر باشید تا تاریخ، همانگونه که از «فیدل کاسترو» یاد کرد، از بشار اسد نیز یاد کند.

    شما هم در دوره ریاست جمهوری حافظ اسد در سوریه زندگی کردید و هم در دوره ریاست جمهوری بشار اسد حضور داشتید و دارید. این دو دوره را چگونه ارزیابی میکنید؟

به صراحت تمام میتوانم بگویم که حافظ اسد و بشار اسد به مثابه یک روح در دو بدن هستند. با این حال، هر یک شیوه و روشهای خاص خود را دارند. حافظ اسد به اموری که در پیرامون وی اتفاق میافتاد بسیار دوراندیشانه مینگریست. فرزند وی بشار اسد نیز نگاه عمیقی به تحولات پیرامون خود دارد، اما تفاوتی که میان آن دو وجود دارد، این است که با توجه به تحولاتی که امروز توسط غربیها در حال رخ دادن است، بشار اسد به خوبی می داند که غربیها چگونه میاندیشند.

   به نظر شما آیا بشار اسد در سایه یکی از سختترین جنگها در طول تاریخ، در رهبری سوریه موفق عمل کرده است؟

بدون تردید بله؛ من اعتقاد دارم که اشخاصی همچون فیدل کاسترو و بشار اسد از جمله رهبران نادری هستند که توانستند در مقابل جهان بایستند. من به دلیل ارتباطاتی که با بشار اسد دارم، او را فردی آرام، مطمئن و هدایتگر  شناختم که بهخوبی میداند که چه میکند. او به خوبی واقف است که در پیرامونش چه میگذرد. متاسفانه رسانه های صهیونیستی حقایقی را که در سوریه جریان دارند، وارونه جلوه میدهند. بشار امروز با قدرت در حال نبرد با تروریسم و صهیونیسم است و برای همین به مقابله با آن برخاستهاند.

   آیا ممکن است که رئیس جمهور میشل عون نقش مهمی را در احیای روابط لبنان و سوریه که از سالها پیش قطع شده است، ایفا کند؟ توصیه شما به رئیس جمهور میشل عون در خصوص پرونده سوریه چیست؟

من در این زمینه توصیهای به میشل عون نمیکنم، چراکه به خوبی میدانم وی به عنوان یک عنصر حامی محور مقاومت در لبنان و منطقه، به این دست مسائل واقف است. در خصوص سیاستهای میشل عون در عرصه سیاست خارجی به ویژه در قبال سوریه، جای نگرانی وجود ندارد، چراکه من با نحوه تفکر وی و حمایتش از محور مقاومت آشنایی کامل دارم. نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد، این است که افرادی همچون سعد حریری در داخل دولت لبنان، خواستار عدم همکاری با دولت سوریه هستند. خواسته های این افراد هیچ تاثیری در حمایت میشل عون از محور مقاومت در لبنان و خارج از لبنان نخواهد داشت.

   شما ورود حزب الله لبنان به میادین نبرد در سوریه را چگونه میبینید؟

من از طرفداران سرسخت ورود نظامی حزب الله به میادین نبرد در سوریه هستم. اگر حزب الله در میادین نبرد در سوریه مداخله نمیکرد، در حال حاضر شاهد نفوذ تروریستهای تکفیری داعش به مرکز لبنان بودیم. حزب الله با ورود نظامی به تحولات سوریه، از تمامیت ارضی لبنان دفاع کرد. همانگونه که در سال 2006 صراحتاً اعلام کردم حزب الله پیروز نهایی نبرد علیه صهیونیستها خواهد بود و البته همینطور هم شد. امروز نیز اعلام میکنم که سوریه علیه اسرائیل و  مزدوران آن یعنی تروریستهای تکفیری داعش و جبههالنصره پیروز خواهد شد.

   رزمندگان حزبالله لبنان امروز در میادین نبرد در سوریه فداکاریهای زیادی انجام میدهند و در این مسیر، شهدای زیادی داده اند. شما بهعنوان یک کارشناس نظامی زبده تحلیلی از سیاستهای حزب الله دارید؟

من از همان روز اول جنگ در سوریه بر لزوم حضور حزبالله لبنان و رزمندگان آن در میادین نبرد در سوریه تاکید داشتم. واقعیت این است که اگر شما به سراغ دشمن نروید، دشمن به سراغ شما میآید. پس باید بین این دو گزینه یکی را انتخاب کنید. حزبالله وارد جنگ سوریه شد تا حاکمیت ملی لبنان حفظ شود. از حضور رزمندگان حزبالله لبنان در میادین نبرد سوریه میتوان به عنوان الگویی برای فداکاری یاد کرد.

   نقش عربستان سعودی در تحولات منطقه چیست؟ این کشور نقش مستقیم در جنگ علیه سوریه، عراق و یمن دارد. آیا ممکن است سعودیها نقشی در تغییر قواعد بازی در عرصه تحولات سیاسی لبنان ایفا کنند؟

من به صراحت میگویم که اسرائیل عامل اصلی مشکلات امروز کشورهای جهان عرب است. اسرائیل برای موفقیت در پیادهسازی پروژه های مخرب خود در منطقه، تکفیریها را به جان ملتهای مختلف انداخته است. بدیهی است که آمریکاییها از اسرائیل حمایت تمام قد به عمل میآورند. در این میان، اسرائیل از عربستان سعودی بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود در منطقه بهره برداری میکند. امروز شاهد آن هستیم که ترامپ در آمریکا روی کار آمده و شعار مبارزه با تروریسم را سر میدهد. در این بین، به نظر میرسد که سعودیها بزرگترین بازنده باشند، چراکه هم در سوریه و هم در یمن با شکست سختی مواجه شدند. در حال حاضر، تنها لبنان برای سعودیها باقیمانده است. گروههای لبنانی نباید به سعودیها اجازه دهند که از طریق ایجاد درگیریهای مذهبی، وارد لبنان شوند.

   دیدگاه شما در خصوص سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه از جمله سوریه و فلسطین چیست؟ آیا این سیاستها را مفید میدانید؟

اگر جمهوری اسلامی ایران از لبنان حمایت نمیکرد، بدون شک در جنگ با اسرائیل شکست میخوردیم. اگر حمایتهای جمهوری اسلامی ایران نبود، اکنون شاهد وجود مقاومت در لبنان نبودیم و اگر حمایتهای ایران وجود نداشت، اکنون لبنان به جولانگاه اسرائیل تبدیل میشد. اقدامات ایران در عرصه تحولات منطقه قابل تقدیر است. جمهوری اسلامی ایران بدون هیچگونه چشمداشتی از لبنان و دیگر کشورهای منطقه حمایت کرده و میکند. ایران هیچگاه در امور داخلی لبنان و یا مسائل داخلی حزبالله دخالت نکرده است. ایران پیشنهاد ارائه کمکهای نظامی فراوانی به لبنان داده که با مخالفت برخی در لبنان مواجه شده است. علت این مساله هم کاملاً مشخص است؛ این افراد دستمزد خود را از شیخ نشینان عرب دریافت میکنند و طبیعی است که با ایران عناد داشته باشند.

   باتوجه به گسترش خشونت و افراطیگری گروههای تروریستی و تکفیری در منطقه، به نظر شما بازیگران قدرتمند همچون ایران و لبنان چگونه میتوانند از طریق همکاری و همگرایی با یکدیگر، صلح و ثبات را به منطقه بازگردانند؟

من همواره بر لزوم همکاری و همگرایی دولتهای شریف و آزاده در سراسر جهان با یکدیگر تاکید داشته و دارم. همچنین بر لزوم همکاریهای گسترده میان ایران و لبنان نیز تاکید دارم. ایران و لبنان میتوانند در زیر سایه محور مقاومت با یکدیگر همکاریهای گستردهای داشته باشند. پایه و اساس همکاریهای دو طرف باید بر مبنای مبارزه اصولی با گروههای تروریستی و تکفیری باشد؛ گروههایی که اساساً نشأت گرفته از پدیدهای به نام «صهیونیسم» هستند.

   از وقتی که در اختیار ما گذاشتید صمیمانه سپاسگزارم.  «عصر اندیشه» برای لبنان  آرزوی تحقق بهترینها را دارد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان