معنای آمارهای تکان‌دهنده اجتماعی

معنای آمارهای تکان‌دهنده اجتماعی

دستگاه‌های متولی عمومی، دولتی و مردمی باید در آزمون‌های موردی پیرامون موفقیت و عدم موفقیت در مهار آسیب‌های اجتماعی آزموده شده و منابع لازم در اختیار بخش‌های پیروز بیرون آمده قرار گیرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، متن یادداشت «حسین بابازاده مقدم» با عنوان «معنای آمارهای تکان‌دهنده اجتماعی» به شرح ذیل است:

آمارهای تکه‌پاره اما عمیقاً نگران‌کننده آسیب‌های اجتماعی در کشور که هیچ‌کدام روند نزولی ندارد و همه نمودارها رو به بالاست، چند پیام بسیار مهم دارد، البته در اینجا به نقد آمارهای ارائه شده و راستی‌آزمایی کم و کیف آن کاری نداریم. اول اینکه دگرگونی‌های اجتماعی در پنج سال آتی باورنکردنی خواهد بود. دوم اینکه وضعیت اجتماعی کشور حقیقتاً بحرانی است. سوم اینکه عدم پیشگیری و مهار آسیب‌های یاد شده می‌تواند منجر به دگرگونی سیاسی شود. یکی از این مظاهر شاخص غلبه حاشیه‌نشین‌ها بر شهر‌نشین‌هاست. چهارم اینکه هیچ یک از دستگاه‌های کشور در حوزه مهار آسیب‌ها دستاورد و توفیقی نداشته‌اند.

اما چه باید کرد؟ اینجا از بخش اول بسیار سخت‌تر است. به نظر بنده اول باید برخی از مجموعه‌های خدمات اجتماعی ناکارآمد کشور را بروزرسانی کرد. دوم اینکه برخی بخش‌های جنگ نرم عملاً دستاورد قابل توجهی نداشته‌اند و یا باید تعطیل شوند یا در دستورکارهایی که دارند، جداً مورد سوال قرار بگیرند. سوم اینکه نظام فکر و اندیشه در ایران کارآمد نیست، یعنی در واقعیت‌های جاری کشور نقشی ندارد. کشور برای عبور از این  بحران ناچار است که علوم انسانی را به معنای عام آن تقویت کند. این علوم انسانی فقیر قادر به مدیریت بحران‌های کشور نیست.

در خصوص مهار آسیب‌های اجتماعی باید این نگرانی جدی را در میان گذاشت که سه بخش مهم اندیشه، سازمان و ساختارهای موجود از پیشگیری و مدیریت عاجز هستند. این عجز را باید در توفیق دستگاه‌ها، اندیشه‌ها و یا نظام‌های ساختاری در مهار مثلا اعتیاد، خودکشی، حاشیه‌نشینی، فقر و طلاق و چیزهایی از این دست جستجو کرد.

به عبارتی روشن دستگاه‌های کشور از تغییر رفتار عاجز هستند. نمی‌توانند چیزی را تغییر دهند. همین ناکارآمدی بحران مضاعفی است روی سایر مشکلات ازجمله فقیر بودن و لاغری مفرط نظام اندیشه در کشور.

کسی حاضر به تولید اندیشه مولدی در حوزه علوم انسانی نیست و این بسیار نگران‌کننده‌تر از آن چیزی است که تصور می‌شود. مثلاً ما از سال 1388 به  جنگ نرم آن‌هم به مدد هشدار جدی رهبری معظم انقلاب توجه کردیم، اگر چه در سال‌های طولانی قبل از آن ادامه داشت. در جنگ نرم تنها موج سیاسی و امنیتی مهار شد اما موج‌های بسیار مهم اجتماعی و فرهنگی به قوت خود باقی ماند. اینها نشان می‌دهد برخی بخش‌های جنگ نرمی کشور کارآمدی لازم را ندارند.

اما جریان‌های روبروی گفتمان رسمی جمهوری اسلامی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی موفق ظاهر شده‌اند. علت این موفقیت اعتنای بسیار پروسواس و احترام فوق‌العاده‌ای است که معارضان برای اندیشه و فکر محاسبه می‌کنند. نه اینکه دشمنان جمهوری اسلامی نابغه باشند؛ خیر! این احترام و الگوی رفتار پروسواس و با دقت را تجربه رنسانس به آنان آموخته است.

توجه به تنوع فکر، آزاد‌اندیشی و پیچیدگی پشتیبانی‌های سازمان‌یافته از نخبگان همگی بخش‌هایی از عوامل موفقیت جریان روبرو است. مثلاً فمینیست‌ها موفق شده‌اند در ده سال گذشته رفتار بخشی از زنان ایرانی را تا حدودی دگرگون کنند. اسناد این دگرگونی در دادگاه‌ها، سبک زندگی و حتی مدل سازش و تعامل در خانواده ‌ها هویداست. خب فمینیست‌ها چگونه این موفقیت را به‌دست آورده‌اند؟ پاسخ این است که آنها می‌دانند در حال انجام چه کاری هستند ولی مجریان در برخی دستگاه‌های مسئول کشور دقیقاً نمی‌دانند چه می‌کنند!

به نظر می‌رسد کشور برای عبور از این گذرگاه بسیار حساس نیازمند یک اندیشه و تفکر جهادی و انقلابی است و تا وارد نشدن بدنه فعال اجتماعی به ماجرا کماکان توفیقی نخواهیم یافت.

از سوی دیگر باید نهادهای مفهومی بسیاری بازتولید شده و در عرصه عمل به‌کار بسته شود.

حاکمیت می‌بایست دستگاه‌های متولی عمومی، دولتی و مردمی را در آزمون‌های موردی پیرامون موفقیت و عدم موفقیت در مهار آسیب‌های اجتماعی آزموده و منابع لازم را در اختیار بخش‌های پیروز بیرون آمده قرار دهد.

نباید فراموش کنیم که فرصت اندک باقی مانده قابل اغماض و چشم‌پوشی نیست و غفلت هرچه بیشتر می‌تواند اثرات جبران‌ناپذیری را به همراه داشته باشد.

نباید فراموش کنیم که در حوزه آسیب‌های اجتماعی کارهای منسجم فکری وجود ندارد و مهندسی اجتماعی کاملاً مغفول مانده است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon