کربلای۵ جنگی جهانی با ابرقدرتهای شرق و غرب بود
عملیات کربلای۵ را بزرگترین عملیات ایران در دفاع مقدس مینامند. ۳۰ سال پیش در تاریخ ۱۹ دیماه سال ۱۳۶۵ این عملیات در منطقه شلمچه و شرق بصره آغاز شد و ضربات سهمگین و مهلکی به ارتش بعث عراق که قدرتهای جهانی را پشت سرش میدید وارد کرد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، عملیات کربلای5 را بزرگترین عملیات ایران در دفاع مقدس مینامند. 30 سال پیش در تاریخ 19 دیماه سال 1365 این عملیات در منطقه شلمچه و شرق بصره آغاز شد و ضربات سهمگین و مهلکی به ارتش بعث عراق که قدرتهای جهانی را پشت سرش میدید وارد کرد. ضرباتی که طبق گفتههای سردارمحمد ابوشهاب فرمانده اسبق لشکر امام حسین(ع) سرنوشت جنگ را مشخص کرد. ابوشهاب در جریان این عملیات مجروح میشود ولی به دلیل حضورش در مناطق عملیاتی، از نزدیک شاهد اتفاقات ریز و درشت میشود. دقایقی با او درباره عملیات کربلای5 گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
ما دو هفته قبل از کربلای5، عملیات کربلای4 را انجام داده بودیم. آیا رزمندگان و جبهههایمان آمادگی انجام یک عملیات سنگین دیگر را داشتند؟
عملیات کربلای4 به دلیل جاسوسی آواکسهای امریکایی و نفوذ ستون پنجم ناکام ماند و مثل عملیات والفجر8 موفقیتآمیز نبود. سپاه برای عملیات کربلای4 حدود 250 گردان آماده کرده بود و هدف ابوالخصیب و انهدام پایگاه تأسیسات انرژی اتمی بود که کنار اروند عراق و بستن جاده عراق به طرف فاو قرار داشت. تنگه بلجانیه و امالرصاص محور اصلی تمام یگانها برای عبور بود و با توجه به اینکه عراقیها تمام اطلاعات را داشتند و امکانات زیادی به این مناطق آورده بودند باز ما موفق شدیم از موانع بگذریم. بچهها در همین عملیات 70 تانک عراقی را منهدم کردند. بلافاصله دو هفته بعد از کربلای4 برای شناسایی منطقه عملیاتی کربلای5 آماده شدیم. البته فاصله زیادی بین منطقه دو عملیات نبود و حدوداً 10 دقیقه فاصله بین منطقه عملیاتی کربلای4 و 5 بود.
همه امکاناتمان هم در دسترس بود و آمادگی لازم برای انجام یک عملیات دیگر وجود داشت. البته شهید خرازی موافق نبود به این نحو وارد عملیات کربلای4 شویم. از آرایشی که دشمن چیده و شواهد پیدا بود که از انجام عملیات آگاهی دارد. در کربلای4 ما یکی از فلشهای عملیات را زدیم و فلشهای دیگر را هم در کربلای5 زدیم و رفتیم. اگر ما کربلای4 را انجام نمیدادیم به کربلای5 نمیرسیدیم. فرمانده وقت سپاه بلافاصله فرمانده لشکرها را جمع کرد و تصمیم قاطع گرفته شد عملیات کربلای5 را انجام دهیم و این عملیات را با رضایت کامل تیپ و لشکرها شروع کردیم. در کربلای5 چیزی حدود 100تانک و نفربر از دشمن را منهدم کردیم. چیزی در حدود 150 توپ از دشمن منهدم کردیم. حدود 70 قبضه توپ و 60 فروند تانک را هم به غنیمت گرفتیم. این در حالی است که هیچ غنیمت و هیچ اسیری در کربلای5 ندادیم.
با توجه به وقایع کربلای4 رزمندگان از نظر ذهنی و روانی آمادگی انجام یک عملیات بزرگ دیگر را داشتند؟
حضرت امام (ره) میفرمود جنگ برای ما یک دانشگاه است و واقعاً همین بود. با توجه به اینکه با فاصلهای کوتاه عملیات کربلای4 انجام شده بود پس ما آمادگی کامل برای انجام یک عملیات دیگر را داشتیم. ما کربلای5 را برای انتقام گرفتن انجام ندادیم بلکه هدف فقط پیروزی و موفقیت بود. ما از هر نظر آمادگی کامل را داشتیم. فرماندهانی مثل شهید خرازی، شهید کاظمی، سردار قربانی، سردار اسدی، سردار رودکی و دیگر فرمانده لشکرها همه تأکید داشتند ما آماده ادامه کار هستیم. با تمام قوایی که کل ارتش عراق چیده بود و تمام تجهیزات پیشرفته آن زمان را در منطقه کربلای5 بین پنج ضلعی و کانال ماهیگیری قرار داده بود، ما کاملاً موفق عمل کردیم. در منطقهای که نفوذناپذیر به نظر میرسید و دشمن آبگرفتگیهای بزرگ، سنگرهای بسیار مخوف سیمخاردار و خورشیدیهای زیاد و موانع نونی شکل ایجاد کرده بود، توانستیم از سد تمام اینها عبور کنیم.
عمق عملیاتیمان تا مقابل ابوالخصیب بود، مهمترین سپاه عراق در جنگ سپاه سوم با فرماندهی ماهر عبدالرشید بود. این عملیات در محدوده ماهر عبدالرشید بود. همانطور که در فاو ما بزرگترین تلفات طول جنگ از لحاظ تجهیزات و نیرو را از دشمن گرفتیم، در این عملیات موفق شدیم از سختترین موانع و دژهای طبیعی و غیرطبیعی دشمن عبور کنیم. کاملاً مسلط بودیم عراقیها برچه مناطقی مستقر هستند و با آگاهی مناطق نظامی بعثیها را میزدیم.
سردار عزیز جعفری فرمانده قرارگاه نجف بودند و مأموریتی به من دادند تا در دل دشمن از شهرک دویجی به طرف اروند حرکت کنیم. مأموریتی که کسی الان نمیتواند تصورش را بکند. در دل دشمن با مهندسین خاکریز دو جداره زدیم و همینطور نیرو چیدیم، جنگیدیم و رفتیم. صبح عملیات که عزیز جعفری، حاج احمد کاظمی، سردار رئوفی و رودکی آمدند تا منطقه را ببینند، سر خط چهار خمپاره وسط من و سردار جعفری خورد که چند نفر شهید شدند و من و عزیز جعفری مجروح شدیم. فرماندهان دیگرمان در این عملیات درخشش داشتند و قدمی هم عقب نیامدند. عراق در این عملیات فهمید ما چه هستیم و ما هم فهمیدیم قدرت عراق چقدر است. سرنوشت جنگ در کربلای5 تعیین شد. پس از این عملیات قطعنامه صادر شد.
پس به نوعی کربلای5 عملیات عیار ما و عراق را در جنگ مشخص کرد؟
سرنوشت جنگ پس از این عملیات مشخص شد. عراق با تمام قوا وارد این عملیات شده بود و شکست سختی هم خورد. بعد این عملیات، با اینکه عراق قطعنامه 598 را امضا کرد و اعلام آتشبس نمود با نامردی منافقین را وارد کار کرد. بلافاصله پس از مدتی صدام از جنوب و جبهههای میانی منافقین را وارد کشور کرد و خیال داشت همان کار اول جنگ را انجام دهد. ما هم بچهها را عقب آورده بودیم تا سازماندهی کنیم و نیروی کمی در خط بود و آنها تا جاده آسفالته اهواز و مجدداً تا خرمشهر آمدند. ما در کربلای5 با هجومی که انجام دادیم به اهدافمان رسیدیم. صدام و در کل بلوک غرب و شرق فهمیدند با رزمندگان نمیتوانند بجنگند. بعد از عملیات وضعیت برای صدام بد شد و بدهیهای زیادی بالا آورده بود. به دلیل همین بدهی و شرایط سخت اقتصادی و سیاسی صدام بعدها تصمیمات احمقانه دیگری گرفت.
همچنین این نکته را بگویم که صدام حضور بالایی در مناطق عملیاتی داشت. صدام در فتحالمبین در محاصره ما بود. در فیلمی که دارم خودش در جلسهای میگوید ناگهان دیدم نیروهای ایرانی به چه سرعتی آمدند. میگوید چون با کلت بودم ابوزهرا جلویم ایستاد تا تیری به من نخورد. هلیکوپتر ایرانیها آمد و چند راکت به سمتم زد. تعریف میکند نیروهای خودمان هم باورشان نمیشد که من به منطقه آمدهام. اگر او را در فتحالمبین میگرفتیم دیگر جنگ ادامه پیدا نمیکرد. صدام تعریف میکند که من را کف آمبولانس انداختند و از محل دور کردند.
حتی میتوان گفت ما در این عملیات فقط مقابل ارتش عراق نجنگیدیم و ارتش کشورهای دیگر را هم مقابل خودمان میدیدیم؟
این عملیات یک جنگ جهانی بود و موفقیت در کربلای5 شکست امریکا و دیگر قدرتها هم بود. عراق در مقابل ما عددی نبود که بگوییم ما فقط مقابل عراق قرار داریم. میراژهای فرانسوی، ماشینهای آلمانی، امکانات امریکایی و سلاحهای روسی در اختیار ارتش عراق بود و ما هشت سال یک جنگ جهانی را پیروز شدیم. سرنوشت جنگمان هم در همین کربلای5 مشخص شد. در کربلای5 لشکرهای کلیدیمان وارد عمل شدند. ما باید با سه ارتش میجنگیدیم. ارتش اول عراق ارتش مهندسیشان بود. یعنی موانع، آبریزی، مین و سیمخاردار و کانال و دژ و مثلثیهای قوی که تمام کارشناسان غربی مشاوره میدادند، کار گذاشته بود. ما سرتاسر مرز اول باید با ارتش مهندسی عراق میجنگیدیم. بعد با ارتش جیشالشعبی که نیروهای مردمیاش بودند، مقابله میکردیم. نیروهای اصلی و لشکرها و سپاه سوم و چهارمش پشت بودند و بزرگترین تلفات را در حدود 90 هزار کشته در کربلای 5 دادند. هر دو کشور در یک تنگه میجنگیدیم. چیزی شبیه تنگه چزابه در عملیات طریقالقدس بود. چون تنگه استراتژیکی بود و مناطق سیاسی و نظامی مثل پایگاه هوایی ناصریه عراق را میزدیم. چون حضرت امام فرموده بودند مواظب باشید آسیبی به مردم شیعه بصره نرسد ما هیچ تیری به سمت این شهر شلیک نکردیم ولی گروه توپخانهمان در منطقه حضوری فعال داشت و مراکز نظامی را هدف قرار میداد. از زمان قدیم، ایران در هر جنگی که شرکت کرد یک تکه از خاک ایران جدا شد اما ما هشت سال جنگیدیم و وجبی از خاک ایران جدا نشد. هیچ جای دنیا هشت سال جنگ منظم طول نکشیده است و ما در این جنگ جهانی پیروز و سرافراز تمام ابرقدرتهای شرق و غرب را شکست دادیم.
میشود گفت اصل غافلگیری نقطه قوت ما در این عملیات بود؟
دقیقاً، عراقیها فکر میکردند ما تا یک سال آینده در این منطقه عملیات نخواهیم کرد. مهمترین علت پیروزیمان در کربلای5 غافلگیر شدن دشمن بود. تمام ارتشهای دنیا تیپهای مخصوص کوهستان، آبی و خاکی دارند که برای هر کدام چندین سال آموزشهای لازم را میبینند. بسیجیان و سپاهیان ما مثل یک نیروی مخصوص در کردستان یا در جبهههای میانی حضور داشتند. مگر نیروهایمان چه آموزشهایی دیده بودند که اینطور آب و خاک و ارتفاع را درمینوردیدند. در کنار تمام این سختیها استفاده عراق از سلاح شیمیایی را هم اضافه کنید. مخصوصاً در عملیات کربلای5 که از سلاح شیمیایی استفاده کرد و نیروهای زیادی شیمیایی شدند. تلفات دشمن در این عملیات دو برابر تلفات ما بود. چون ما رفته بودیم در پنج ضلعیها موانع پشت دشمن را میزدیم و دشمن کاملاً غافلگیر شده بود.
حماسهای که سردار سلیمانی و نیروهایش در کربلای5 آفریدند بینظیر و مثالزدنی است. در نقطه بسیار سختی باید دشمن را غافلگیر میکردند و نمیگذاشتند دشمن در منطقه پنجضلعی تکان بخورد. مدیریت سردار سلیمانی و سردار قربانی در این منطقه کمنظیر بود و همه تیپ و لشکرهای سپاه بهترین پیروزی را در کربلای5 در استقامت و انهدام موانع دشمن به دست آوردند. حرکت به طرف بصره ارزش سیاسی و نظامی زیادی برای ما و عراق داشت. در این منطقه مرکز نفت و اقتصاد عراق وجود داشت، به همین خاطر دشمن قویترین مهندسی و موانع را در مقابل رزمندگان ایجاد کرده بود و به همین دلیل خیال نمیکرد کسی بتواند از این موانع عبور کند. بعد از کربلای 5 دنیا متوجه شد عبور از ایران خیلی سخت است. عراق و صدامی که روز اول جنگ اعلام کرده بود ما سه روزه کل خوزستان را میگیریم و روز ششم در میدان آزادی تهران جشن پیروزی خواهیم گرفت در منجلاب سختی گیر افتادند و قوای سپاه و ارتش مدیریت خیلی خوبی انجام دادند و عالی مقابل دشمن ایستادگی کردند و به همین دلیل هم سرمان بلند است.
در پایان کمی از نقش شهید حسین خرازی که در این عملیات به شهادت رسیدند، بگویید.
شهید خرازی خواهر نداشت و سه برادر بودند. یکی از آنها فرانسه پزشک بود و دو برادر و پدرشان رزمنده بودند. گفته بودند پدرشان وارد لشکرشان نشود تا پارتیبازی صورت نگیرد. خودم تا مدتها نمیدانستم پدر شهید خرازی چه کسی است و تازه بعد از شهادتشان فهمیدم. ایشان در منطقه عملیاتی کربلای5 برای اعزام و تدارک بچههای خط با راننده تدارکاتی مشغول صحبت بودند که خمپارهای کنارشان اصابت میکند و به شهادت میرسد. در حالی که تقریباً بخش عمده کربلای5 را پشت سرگذاشته و نیروها را در مراحل سخت این آوردگاه بزرگ به خوبی فرماندهی کرده بود. شهید خرازی همانند سایر فرماندهان لشکر در این عملیات در خط مقدم بسیار فعال بود و همین حضور تأثیر بسیار زیادی در بالا رفتن روحیه دیگر رزمندگان داشت.
منبع: جوان
انتهای پیام/