مردم نباید احساس کنند حاکمیت پلیس و شرطه است

مردم نباید احساس کنند حاکمیت پلیس و شرطه است

حجه الاسلام زائری (سردبیر ماهنامه خیمه) با بیان اینکه مردم نباید احساس کنند حاکمیت، پلیس و شرطه است، افزود بلکه باید احساس کنند حاکمیت پدر آنها است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»،حجه‌الاسلام زائری، سردبیر ماهنامه خیمه با یادداشتی  در مجله «عصر اندیشه» شماره دیماه 95 با اشاره به اینکه طی قرن‌ها حوزه‌های علمیه و فقه شیعه به دلیل دور بودن از فضای حاکمیت و اداره جامعه بیشتر به سمت نوعی«دین‌فردی» گرایش پیدا کرده است، گفت:  عوامل سیاسی و موثر بیرونی هم به این رویکرد دامن زد و ما طی قرن‌ها نوعی تراکم ادبیات دینی با این گزاریش پیدا کرده است. مشروح این یادداشت تقدیم می‌شود:

عوامل سیاسی و موثر بیرونی هم به این رویکرد دامن زد و ما طی قرن‌ها نوعی تراکم ادبیات دینی با این گرایش را در حوزه‌های علمیه داریم. هیچ وقت فقها و بزرگان دین و علمای ما، تصور اینکه مسئولیتی را در جامعه داشته باشند، نمی‌کردند و به طور طبیعی این فاصله‌ی بسیار طولانی موجب فربه شدن فقه فردی و تمرکز روی «احوال شخصیه» شد. بنابراین، خیلی از علما و فقهای ما چندین جلد در برخی از ابواب فقهی، مثل مسئله طهارت و نجاست دارند. فروعات فقهی عجیب و غریب یا حتی مثال‌هایی که شاید به ذهن کسی خطور نکند، زاییده این تمرکز است. از طرف دیگر، این موضوع باعث شده است که فقر جدی در حوزه تئوری و نظری پیرامون اجتماعات اسلام به وجود بیاید.

حوزه‌ی سکولار از واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی شکل گرفته است

امروز رهبر انقلاب درباره گرایش حوزه علمیه به سمت فاصله گرفتن از مسائل سیاسی و اجتماعی حساسیت پیدا کرده‌اند و می‌توان گفت یک حوزه‌ی سکولار و جدا از واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی شکل گرفته است. این مسئله به مرور زمان باعث شده بخش عظیمی از ذخایر، مبانی و اصول اجتماعی آیات قرآن کریم و روایات ما مورد توجه قرار نگیرد و مغفول واقع شود. بسیاری از بزرگان حتی در باب‌بندی مولفات خود، وقتی به آن بخش‌ها و روایات و متون رسیدند، فقط به بخشی از جنبه فردی داشته توجه کردند یا بخش‌های اجتماعی را در بخش‌های دیگر قرار دارند، یا روی آن تمرکز نکردند. فقه ما فقه متراکمی است که بعد فردی دارد. علاوه بر اینکه مسائل نوع تربیت و آن محیطی که طلبه‌های ما در آن رشد می‌کردند، به طور طبیعی چنین نگاهی را به وجود می‌آورد و اگر کسی مانند «سیدجمال‌الدین اسدآبادی» در این محیط قرار می‌گرفت یا تغییر می‌کرد یا حذف می‌شد، یا «شیخ مرتضی انصاری» مجبور شد سیدجمال را از نجف فراری دهد تا جانش از دست نرود.

از دل چنین محیطی، امام خمینی در عین اصرار بر حفظ این فقه، تحولی را رقم زدند. اما در رویکرد حوزه‌های علمیه و روحانیت به جامعه تحولی به وجود آورد و البته هزینه بسیار سنگینی را هم بابت این تحول پرداخت. شاید در سخنان، گفتارها و نوشتارهای اواخر عمر شریفشان، بالاخص در منشور روحانیت، تا حدی به همین هزینه‌ها اشاره کردند. زمانی که امام چه در 15 خرداد و چه در دوره انقلاب با این نگاه وارد میدان شد، مخالفت‌های جدی، آن هم نه از موضع سیاسی، بلکه از موضع اعتقادی با رویکرد ایشان به وجود آمد که هنوز هم ادامه دارد. امام با هوشمندی و ظرافت اصرار داشت مبنای فقه جواهری از دست نرود و اجتهاد سنتی حفظ شود، اما سعی کرد از یک طرف خود این فقه را به روز کند و از طرف دیگر در مبانی، اصول و ریشه‌های آن بازنگری کند تا متون و منابع اسلامی از جهت سیاسی و اجتماعی دیده شود. نمونه چنین رویکردی در تفقه، نظریه «ولایت فقیه» است. «امام موسی صدر» در سخنرانی معروفی گفت: «اگر مردم نبودند اساسا دین موضوعیتی نداشت و ادیان در خدمت انسانها هستند؛ دین آمده تا به مرم خدمت کند.» به نظر من این مساله، گلوگاه نظریه اجتماعی اسلام و نقطه تفاوت علمایی است که نسبت به موضوعات اجتماعی دارای اختلاف هستند. 

رهبر انقلاب در مرقد امام در تبیین شاخصه‌های انقلابی بودن فرمودند: «وقتی ما محور بودن مردم را با اسلام همراه می‌کنیم، ترکیب آن جمهوری اسلامی می‌شود. جمهوری اسلامی یعنی مردم، محور هستند و مقاصد برای مردم است، هدف‌ها متعلق به مردم است، منافع مال و ملک مردم است و اختیار در دست مردم است. رای، خواست، حرکت، عمل، حضور و شرافت مردم در نظام جمهوری اسلامی، جزء مبانی است که به معنای واقعی کلمه باید به آن معتقد بود.»

در حوزه علمیه نگاه آینده‌پژوهانه نسبت به موضوعاتی که در آینده رخ خواهد داد، وجود ندارد

بدون تعارف باید گفت برخی از بزرگان این نگاه را ندارند. اگر مردم‌سالاری دینی، دموکراسی دینی و جمهور اسلامی نسخه‌ای است که قرار است برای مردم دنیا مطرح شود، باید از این نقطه شروع کرد. با وجود استانداردهای زندگی که در کشورهای اسکاندیناوی هست، چرا مردم باید سراغ جمهوری اسلامی بیایند؟ اگر جمهور اسلامی فقط از آخرت حرف بزند، چرا مردم باید دنیایشان را رها کنند؟ اتفاقا عظمت جمهوری اسلامی این است که می‌خواهد رفاه اجتماعی را فراهم کند. هم از آسیب‌های اجتماعی جلوگیری و مشکلات را حل کند و در عین حال آخرت را هم آباد سازد.

امروز با یک دنیای جدید با همه اقتضائات خودش مواجه هستیم. در حوزه علمیه نگاه آینده‌پژوهانه نسبت به موضوعاتی که در آینده رخ خواهد داد، وجود ندارد و کسانی مثل رهبر انقلاب که این بحث‌ها را مطرح می‌کنند در اقلیت قرار دارند. البته امتیازی که انقلاب اسلامی به وجود آورد و نباید از آن غافل شد، این است که تا حدی برای این رویکرد نظام‌سازی کرد. دستگاه‌هایی وجود دارند که گرچه ایرادهاهیی به عملکرد و ساختارشان وارد است، اما نظام و ساختاری برای این رویکرد به وجود آورده‌اند. مانند کمیته امداد، جهاد سازندگی یا برخی سازمانهای جدید در حوزه علمیه مثل جامعةالمصطفی، طبیعتا نمی‌توان یک فاصله چند صدساله را در چند دهه پر کرد. علاوه بر تغییر در زیرساخت‌ها طرز نگاه هم باید عوض شود. هنوز در حوزه علمیه، معیار قضاوت درباره افراد میزان سالهای حضور در درس خارج فقه و اصول است؛ فارغ از اینکه چقدر کارایی و نتیجه بیرونی و عملی داشته است.

 مردم نباید احساس کنند حاکمیت، پلیس و شرطه است، بلکه باید احساس کند حاکمیت پدر آنها است

بعد از خلافت بی‌امیه و بنی‌عباس جریان پیرو اهل بیت در اقلیت و استضعاف جدی قرار گرفتند و جدی‌ترین مسئله آنها بقاء و حفظ کیان بود. این باعث شد هیچ وقت برای بازسازی خود متناسب با نیازهای اجتماعی و ایجاد نظام و چارچوبی ساختارمند، حساب شده، عینی و واقعی فرصت پیدا نکنند. استمرار این مسئله به مرور باعث غلبه رویکرد فقهی در جریان شیعه شد. در حالی که رویکرد پیامبر اکرم و اهل‌بیت رویکردی پدرانه است. رویکرد پدرانه، تربیتی و هدایتی است و فقه تنها ابزار تحقق آن هدف است به همه چیز و اصل آن. نگاه پدرانه مستلزم پذیرفتن مسئولیت کل جامعه است. مردم نباید احساس کنند حاکمیت، پلیس و شرطه است، بلکه باید احساس کند حاکمیت پدر آنها است. فاصله گرفتن از رویکرد پدرانه باعث شده است حوزه‌های علمیه، به شکل سازمانی و ساختاری احاسس مسئولیت اجتماعی نداشته باشند. 

یکی از مشکلات جدی این است که حاکمیت دینی در جامعه باعث فاصله گرفتن اقتضائات و نیازهای روحانیت از مخاطب عام شده است. بخشی از این فاصله، عوارض زمان و بخش دیگران، عوارض حضور در قدرت است. وقتی مسیحیت از قدرت کنار زده شد، بشتر مجبور شد خودش را به مخاطب عمومی و لایه‌های مختلف اجتماعی سازگار کند، اما اتفاقی که برای روحانیت افتاد عکس آن است و روحانیت روزبه‌روز از واقعیت اجتماعی بیشتر دور می‌شود. وقتی رویکرد اصلی دین رویکرد فقهی شد، کلیت دین به یک حداقل فقاهت تنازل می‌کند؛ فقاهتی که فقط جنبه‌های فردی دارد و فقط کسانی را مخاطب خود می‌بیند که مومن، ملتزم، متدین و در چارچوب آن هستند. به مرور مدام این دایره تنگ و تنگ‌تر شده و فاصله به وجود آمده است. مخاطب یک روحانی دیگر او را پدر خود نمی‌بیند، بلکه او را کسی می‌بیند که فقط موعظه می‌کند و شعار می‌دهد. نقطه مقابل این رویکرد، چهره‌هایی مثل امام خمینی، آیت‌الله طالقانی، امام موسی صدر، شهید بهشتی و مقام معظم رهبری است. متاسفانه امروز سلوک کسانی که چهره‌های شاخص گفتمان انقلاب و ادبیات دینی معاصر هستند، کاملا کنار گذاشته شده است.

 نتیجه طبیعی خدمات اجتماعی تبلیغ و اثرگذاری است

در تبلیغ دین، مسیر خدمات اجتماعی بهترین و موثرترین مسیر ارتباط با مخاطب است. ممکن است یک روحانی قائل به حاکمیت در دوران غیبت نباشد (در حوزه علمیه، فقهایی که نگاه و مبانی نظری‌شان به ولایت فقیه، مردم‌سالاری دین و جمهوری اسلامی منجر نمی‌شود، وجود دارند)، اما در همان چارچوب هم نگاه اجتماعی گزینه طبیعی آنها برای تبلیغ دین خواهد بود. فقیهی که رسالت خود را تبلیغ دین می‌داند، حتی با نگاه فردی ناگزیر به رویکرد اجتماعی می‌رسد؛ همان طور که مسیحیت به این نتیجه رسید. مبلغین مسیحی یا معلم و آموزش دهنده هستند یا پرستار و پزشک. این بدین معنی است که نظام تبلیغی مسیحی از دو کانال، یعنی بیمارستانها و مدارس فعالیت می‌کند، زیرا نتیجه طبیعی خدمات اجتماعی تبلیغ و اثرگذاری است. 

جنگ نرم ماهیتی اجتماعی دارد و نتیجه آن هم آسیب‌های اجتماعی است که در سطح جامعه دیده می‌شود. دشمن و جنگ نرم رویکرد اجتماعی داشته است؛ جنگ نرم سرداران خود را لازم دارد. در حوزه اجتماعی باید مخاطب را تلفات حمله دشمن دید. جوانی که دچار فسق و فجور شده، جوانی است که مجروح بمباران دشمن است. به تعبیر مقام معظم رهبری، در جنگ نرم باید افراد را اعیال و فرزندان خود بدانیم. در این صورت یک روحانی دیگر جوان را یک عنصر خودفروخته دشمن نمی‌بیند، بلکه او را مانند فرزند خودش می‌بیند که آسیب دیده است. وقتی به امام موسی صدر اعتراض کردند که چرا با جوانان شیعه که آلوده و اهل گناه هستند، مأنوس است گفت: «وقتی با این‌ها برخورد می‌کنم، یک چشمم را روی واقعیت و خطاهای امروز آنها می‌بندم و آنها را نمی‌بینم و یک چشمم را روی آینده، استعدادها و توانمندی‌های آنها باز می‌کنم.» از این نوع نگاه است که حزب‌الله لبنان و مقاومت به وجود می‌آید. 

امیرالمومنین می‌فرمایند: «حق فرزند بر پدر این است که گاهی چشم بر خطاها و بزه‌های دوره‌های نوجوانی او ببندد، چون نجات این فرزند را می‌خواهند.» حاکمیت ناچار است برای اینکه مسیر هدایت را هموار کند، برخی مسائل را به روی خود نیاورد، اما اگر نگاه حاکمیت به جای نگاه پدرانه، نگاهی پلیسی شد، ان وقت باید مچ بگیرد. اگر حاکمیت به جای موضع پدری و موضع پاسبانی پیدا کرد، تمام رویکردش مچ‌گیری است و نمی‌تواند پدرانه رفتار کند. این نگاه مخاطب را دچار آسیب می‌کند، زیرا به جای اینکه نگاهی آسیب‌شناسانه باشد، نگاهی پرونده‌سازانه است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران