مردم دوست دارند تاریخ را ببینند تا اینکه بخوانند

مردم دوست دارند تاریخ را ببینند تا اینکه بخوانند

حسنعلی منصور نوه دختری حسن رئیس ظهیر‌الملک و اولین دبیرکل حزب ایران نوین، از جمله شخصیت‌های موثر تاریخ معاصر است که پس از احراز پست نخست وزیری به جای اسدالله علم، باهدف نزدیکی بیشتر کشور به امریکا، دست به تصویب قانون کاپیتولاسیون زد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حسنعلی منصور نوه دختری حسن رئیس ظهیر‌الملک و اولین دبیرکل حزب ایران نوین، از جمله شخصیت‌های موثر تاریخ معاصر است که پس از احراز پست نخست وزیری به جای اسدالله علم، باهدف نزدیکی بیشتر کشور به امریکا، دست به تصویب قانون کاپیتولاسیون زد. قانونی که به موجب آن اتباع و مستشاران امریکایی در ایران مصونیت قضایی می‌یافتند. البته تصویب این قانون با واکنش و سخنرانی تند امام خمینی در چهارم آبان ماه 1343 همراه شد و در پی آن امام خمینی دستگیر و به ترکیه تبعید شدند. به موجب پخش این خبر، در روز یکم بهمن ماه 1343 حسنعلی منصور در مقابل مجلس شورای ملی توسط محمد بخارایی از اعضای مؤتلفه اسلامی، اعدام انقلابی شد و در بیمارستان پارس تهران عمرش پایان یافت. با بهمن دان بازیگر نقش حسنعلی منصور در مجموعه تلویزیونی معمای شاه در خصوص این مجموعه و علاقه‌مندی مخاطبان به آثار تاریخی به گفت‌وگو نشستیم که در پی می‌آید.


چه عاملی سبب شد بازی در این مجموعه را بپذیرید؟ گویا به بازی در نقش‌های تاریخی علاقه‌مندید؟

بله. من در سریال‌های تاریخی بسیاری بازی کردم، اما اینکه بخشی از تاریخ معاصر را به تصویر بکشم، باید بگویم پیش از این هم در سریال محاکمه نیز بازی کردم و در نقش رئیس شهربانی رضا شاه بودم یا در سریال «آفتاب و زمین» که زندگی پدر حضرت امام (ره) را به تصویر می‌کشید یا سریال‌های دیگر همه برگ‌هایی از تاریخ معاصر کشور بودند. فعالیت در سریال‌های تاریخی خوب است و من به بازی در این ژانر علاقه‌مندم چون برگ‌هایی از تاریخ معاصر کشورمان است. تاریخ معاصر وقتی جان می‌گیرد برای آیندگان و کسانی که در آینده آن را تماشا کرده یا مرور می‌کنند مفید است و چه بهتر که حداقل ما هم سهمی در آن داشته باشیم.


بیشتر علت انتخابتان فیزیک بدن و چهره‌تان بوده است؟

بله، نزدیکی چهره من به حسنعلی منصور علت انتخاب کارگردان بوده است.


از چه منابعی برای نزدیک شدن به این نقش کمک گرفتید؟

برای شناخت حسنعلی منصور از کتب و منابعی که موجود است، مدد گرفتم ولی امکان نمایش همه آنچه در کتب آمده بود وجود نداشت، در نتیجه بیشتر آنچه خواسته کارگردان و مطابق متن بود را انجام دادم. البته برای نزدیک شدن به حالات منصور طبق آنچه در کتاب‌ها آمده و گفتار کسانی که ایشان را دیده و من با ایشان گفت‌وگو کرده بودم و راهنمایی‌های کارگردان عمل کردم.


چقدر با این شخصیت پیشتر آشنایی داشتید؟

فقط در کتب در رابطه با ایشان خوانده بودم. حسنعلی منصور بزرگ زاده بود و به لحاظ دیپلماتیک سیاستمدار، حتی پدرش هم آدم کوچکی نبود. وی برای تصویب نهایی «کاپیتولاسیون» و رسیدن آن به مجلس اصرار فراوانی داشت، اما با توجه به اینکه حضرت امام (ره) در صحبت‌های خود مردم را نسبت به چگونگی و پیامدهای «کاپیتولاسیون» هوشیار کرد همین مسئله سبب صدور دستور تبعید امام در سال 1343 از سوی منصور شد. از طرفی تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام سبب ترور منصور شد. بنابراین یک عمر کوتاه دیپلماتیک داشت و من هم براساس آنچه می‌دانستم بازی کردم.

ناگفته نماند هر کدام از پلان‌هایی که شما در رابطه با منصور دیدید، مثل نصب مدال توسط شاه به سینه‌اش یا مصاحبه و نشست و برخاست‌ها پلان‌هایی بود که من از روی عکس‌های ایشان که در مراسم‌ها داشتند، الهام گرفتم.


بازی در این سریال چقدر سبب علاقه‌مندی شما به تاریخ معاصر شد؟

من به مطالعه تاریخ معاصر و به طور کل تاریخ کشورم علاقه دارم، اما متأسفانه باید بگویم مخاطبان ایرانی ثانیه‌های مطالعه‌شان نسبت به تمام کشورهای دیگر خیلی کم است و این فاجعه است. ما نمی‌توانیم بگوییم هر ایرانی در سال 48 ساعت یا 72 ساعت مطالعه دارد چون مطالعه‌ای ندارند، اما زمانی که نوشتار تبدیل به تصاویر می‌شود باعث هیجان‌مخاطب و تماشای آن واقعه می‌شود. چون مردم بیشتر دوست دارند ببینند و بشنوند تا اینکه خودشان مطالعه کنند. بله از این لحاظ این اثر و دیگر آثار تاریخی می‌توانند اثر‌‌گذار باشند، زیرا از این طریق در مخیله بیننده می‌نشینند و سبب لذت بیننده می‌شوند.

بیننده این طریق می‌تواند تاریخ را پیگیری کند. اگر شما همین مسئله تاریخ معاصر و واقعه ترور حسنعلی منصور را تبدیل به کتاب کنید شاید اگر هزار جلد چاپ شود، 10 جلدش هم فروش نرود، ولی زمانی که همین موضوع تبدیل به تصویر می‌شود ممکن است از 10 هزار نفر، 9 هزار و 200 نفر آن را تماشا کنند. مجموعه‌های تاریخی مانند «معمای شاه» می‌تواند مثل کتابی در آرشیو آثار باقی بماند. همانطور که هنگام تماشای کارهای مربوط به زمان قاجار به دلیل دیدن لباس‌ها، دکور، دیالوگ‌ها و. . . و دارا بودن ویژگی‌های خاص احساس لذت می‌کنیم، «معمای شاه» نیز می‌تواند برای آیندگان مفید باشد. مخاطبان ما با کارهای تاریخی‌ای که از تلویزیون پخش می‌شوند ارتباط خوبی برقرار می‌کنند و این به دلیل لوکیشن‌های جدید مانند کاخ‌ها و بناها و همچنین جذابیت‌های بصری و رنگ و لعاب خوبی است که برای مخاطب جالب خواهد بود.


اما گویا مردم کمی نسبت به مطالعه تاریخ کم لطف شده‌اند. این مسئله در اکران فیلم یتیم‌خانه ایران محسوس بود.

باید ما به این موضوع از مناظر مختلفی نگاه کنیم یا بیننده‌ها با آن کارگردان مشکل دارند یا با بازیگر یا با متن کار. من زمانی که به عنوان یک بیننده فیلم را می‌بینم و آن را می‌خواهم به دیگران منتقل کنم، می‌گویم این فیلم خوب است یا خوب نیست. وقتی در جمعی چنین مطلبی عنوان می‌شود آن عده براساس حرف من به تماشای آن فیلم می‌روند یا نمی‌روند و من فکر می‌کنم این فیلم قربانی همین مسئله شده است. نه یتیم‌خانه ایران بلکه خیلی از کارهای دیگر در سینمای ما قربانی چنین پیش داوری‌هایی می‌شوند.

البته مسئله سینما مقوله‌ای است که خود مدیران سینمایی باید در موردش تصمیم بگیرند. با این روشی که مدیران سینمایی ما در پیش گرفته‌اند و جلو می‌روند، سینمای ما نمی‌تواند سینمای موفقی باشد. سینمای ما نمی‌تواند سینمای کارگشایی باشد و بیزینس و برگشت پول داشته باشد. چون درتمام دنیا صنعت سینما حرف اول را در کسب درآمد می‌زند. هم به لحاظ هزینه و هم به لحاظ درآمدزایی. ولی شما نگاه کنید در ایران می‌خواهند با کمترین هزینه بهترین فیلم را بسازند و با شعار پرهزینه‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، بیننده را به سمت سینما بکشند و اینطور نمی‌شود.

مردم ما آن مردم سابق نیستند چون همه فیلم‌ها را می‌شناسند و نقد می‌کنند. امروز بیننده‌ها با هم می‌نشینند و فیلم‌ها را نقد می‌کنند. ببینید فیلم قیصر را که مردم دیدند، بر چه اساسی بوده. مسعود کیمیایی امروز همان مسعود کیمیایی دیروز است که قیصر و گوزن‌ها را ساخت و با بلیت پنج ریال به فروش بالا رسید یا فیلم سلطان قلب‌ها. حال نگاه کنید با بلیت 10 یا 15 هزار تومان چقدر ‌فروش داریم. خب باید بگوییم اصلاً در این سینما بسته است چون ما سینما نداریم. ما زمانی سینما داریم که در 24 ساعت روز فیلم اکران شود، نه اینکه وقتی ساعت 9 شب می‌شود سینما تعطیل ‌شود. همچنین ما چند سینما داریم که متعلق به حوزه هنری یا ارشاد است که گاهی می‌گویند ما فلان فیلم را به فلان علت پخش نمی‌کنیم. وقتی وزارت ارشاد مجوز ساخت و نمایش می‌دهد چطور فیلم از پرده پایین آورده می‌شود.

اصلاً فکر نمی‌شود که کسی زندگی‌اش را برای ساخت این فیلم گذاشته است! مجوز یعنی چه؟ مثل این است که از شهرداری مجوز کوبیدن و ساخت خانه‌مان را بگیریم ولی بعد از آنکه کوبیده شد کسی بیاید و بگوید اجازه ساخت نداری! پس مجوز من به چه درد می‌خورد؟! حال در این فرصت کم نمی‌توان خیلی مسائل را مطرح کرد، ولی سینمایی وجود ندارد که راجع به آن صحبت کنیم.


چطور می‌توان مخاطب را جذب سریال‌های داخلی کرد؟

سینما که هیچ، چون مدیران ما نمی‌دانند چطور می‌توان مخاطب را جذب کرد. در تلویزیون هم همین است. به نظر شما علت آنکه مخاطب سریال‌های 300 قسمتی و فیلم‌های ترک را در ماهواره می‌بیند چیست؟ برای چه بینند‌ه‌های ما جذب سریال‌های آنها می‌شوند، چه چیزی در این 300 قسمت هست که مخاطب ایرانی جذب آن می‌شود. خب اینکه ساده است وقتی چنین قصه‌هایی می‌تواند مخاطب خودش را جذب کند ما که بیشتر از آنها داستان و قصه‌ داریم که می‌تواند جذاب باشد. چرا ما می‌آییم سریال‌هایی می‌سازیم که مردم جذب که نمی‌شوند هیچ فرار هم می‌کنند.

مگر می‌شود همه داروها برای همه بیماران جواب بدهد و همه نسخه‌ها برای همه مردم یکی باشد. زمانی که ما اتاق فکر نداریم و باری به هر جهت تصمیم می‌گیریم اوضاع این می‌شود. زمانی بود که می‌گفتند فردین با یک دوربین و عده‌ای راه می‌افتند در جاده‌ای فیلم بسازند. خب با آن وضعیت ببینید چقدر آدم هم جذب می‌کردند، ولی امروز با همه نیرو و امکانات نمی‌دانند چه بسازند. زمانی هم که می‌خواهند بسازند دائم تذکر داده می‌شود که این موضوع با فرهنگ ما همخوانی ندارد، بسازیم هم یک عده مثل پزشکان یا پرستاران یا وکلا اعتراض می‌کنند. خب پس از چه فیلم بسازیم؟! بگذاریم همین شبکه‌های ماهواره‌ای برای ما فرهنگسازی کنند، بگذاریم آقای سعید کریمیان برای ما فرهنگسازی کند. زمانی که ما جا خالی می‌دهیم دقیقاً دشمن از همان جا خالی ما استفاده می‌کند. آمدند و گفتند شبکه جم با 60- 50 نفر فعالیت می‌کند. خب صدا و سیمای ما با سازمانی به این عریض و طویلی و این همه حقوق‌بگیر اصلاً بازدهی‌اش چیست؟! آنها که مخاطب بیشتر دارند چون آنها بیزینس من هستند و می‌دانند مردم چه می‌خواهند و چون بودجه دولتی ندارند برای جذب مخاطب تلاش بیشتری می‌کنند، اما رادیو و تلویزیون داخلی با وجود مثلاً 30 هزار کارمند تولیدی ندارد و دائم تکراری پخش می‌کند. به قول قدیمی‌ها دو سیخ جیگرکه سفره قلمکار نمی‌خواهد. اگر قرار است دائم تکراری پخش شود که این همه آدم و هزینه‌سازی برای چیست؟!


از طرفی در اکثر تولیدات هم با چهره‌های تکراری بازیگران روبه‌رو هستیم...

بله. اینها دوستان ما هستند، اما به قول خانم بنده آدم وحشت می‌کند که دائم این هنرمندان را می‌بیند چون از بس نخوابیده‌اند و کار کرده‌اند خسته به نظر می‌رسند. آخر به چه درد می‌خورد که دائم آقای X را در این فیلم و آن سریال ببینی. اینجا دزد است و آنجا لباس روحانی پوشیده است. اینجا یک همسر دارد آنجا سه همسر دارد. مسئله این است که تمام قبح‌ها را از بین برده‌ایم. یک روز من شاکی بودم از اینکه چرا اجازه داده می‌شود لباس روحانیت تن بعضی افراد در فیلم‌ها و سریال‌ها باشد. خود من بازیگرم، اما هیچ‌گاه به خودم اجازه نمی‌دهم که لباس روحانیت را به تن کنم. مثلاً زمان شاه هم اجازه نمی‌دادند هیچ کس لباس سربازی به تن کند و برود کارگری ‌کند. بعضی از لباس‌ها جایگاه و حرمت دارند.

خب آقای X را که همه می‌شناسیم در یک جا نقش فردی سه همسری را ایفا می‌‌کند و بعد در کار دیگر نقش روحانی را ایفا می‌کند. من خودم به چنین انتخاب‌هایی خرده می‌گیرم. واقعاً این رفتار یعنی چه! یعنی مقام روحانیت را در این حد پایین آوردند! ولی بعضی‌ها می‌گویند اشکالی ندارد و باید باشد، اما من می‌گویم چرا باید چنین چیزی باشد. چون لباس روحانیت به اعتقاد من خیلی مقدس است و در تن بعضی افراد نمی‌گنجد. وقتی به تن برخی افراد شد قبح آن لباس می‌ریزد. واقعاً نمی‌دانم شاید بیننده ما هم امروز به همین خاطر علاقه‌ای به تماشای آثار داخلی ندارد و 500 کانال رنگارنگ ماهواره‌ای‌اش را تماشا می‌کند.


از مصائب نقش‌تان و بازخوردهایی که از بازی در این نقش گرفتید، بفرمایید.

سریال‌های تاریخی همیشه یک پای ثابت دارد که همواره راضی‌اند و آن پای ثابت مدیران شبکه و عوامل کار می‌شوند و پای دوم مردم هستند. حال مردم راضی هستند یا نه آن بخشی است که باید از مردم جویا شد. در کارها همین بازخورد سریال‌های در شبکه‌های مجازی، خیابان‌ها و مهمانی‌ها بیشتر نقد و بررسی می‌شود و آنجاست که آدمی متوجه می‌شود سریالی که پخش می‌شود خوب یا بد یا ضعیف است. در نتیجه از نوع دوم که مردم هستند باید بازخورد سریال را جویا شد.


از حوادث انقلاب خاطره ‌خاصی دارید؟

بله از انقلاب خاطره دارم، اما نمی‌توانم بگویم چه اتفاقاتی برایم خاطره است، اما به خاطر دارم زمانی که در دوران شاه به عنوان گروهبان دوم در نیروی دریایی خدمت می‌کردم روزی در بازگشت به منزل، مادر‌بزرگم جلوی راهم را گرفت و نوار کاستی به دستم داد و گفت بیا پسرم این را گوش کنیم ببینیم چیست؟! چون خانواده‌ام مذهبی بودند همیشه پنج‌شنبه‌ها در منزل روضه‌خوانی داشتیم. گویا این نوار را در مراسم روضه‌خوانی به مادربزرگم داده بودند. من نوار را آوردم و با هم گوش کردیم. نوار صحبت‌های امام بود. در واقع آن زمان صحبت‌های امام کاست‌وار به دست ما مردم می‌رسید. عکس ایشان را هم اولین بار در سال 56 دیدم و به هر تقدیر همین مسائل باعث فرار ما از نظام سربازی شد. همانطور که گفتم خانواده ما مذهبی بودند و تمام برادرها و حتی خودم آن زمان در مدرسه تعلیمات اسلامی سید‌عزیز الله اردبیلی درس خواندیم. البته سال‌های قبل از انقلاب تعلیمات اسلامی خیلی بیشتر دنبال می‌شد.


با این اوصاف چطور وارد حرفه بازیگری شدید؟

آنقدر خط زندگی من عجیب و غریب است که می‌گویم خداوند همانند سوزن‌بان خط ریل زندگی‌ام را همیشه عوض کرده و من هم راضی هستم به رضای او که حتماً خوب هم بوده است. همانطور که گفتم حتی به خاطر آنکه بعد از مدرسه تعلیمات اسلامی باید به حوزه آقای شاه‌آبادی می‌رفتیم برخی از دوستانم ملبس شدند. ولی من از کلاس نهم به بعد به مدرسه آقای شاه‌آبادی نرفتم و مسیرم زندگی ام از دوستانم جدا شد ولی آنها راهشان را ادامه دادند و ملبس شدند و حتی عده‌ای از ایشان هم در جنگ شهید شدند. البته برخی هم مثل من وارد بازار و کار اقتصادی شدند.


در پایان بفرمایید بازیگران ما چطور می‌توانند بر چرخه اخلاقی جامعه تأثیرگذار باشند؟

بسیار راحت می‌توانند تأثیر‌گذار باشند، اما به نظر من اول باید درس اخلاق به ایشان داده شود. چه اشکالی دارد که هنرمندان هم درس اخلاق بیاموزند و آن را اشاعه دهند. خود من هم درس اخلاق می‌آموزم و استادم آقای سبحانی فرد است. واقعا! چه اشکالی دارد؟! چرا درست یاد نگیرم که درست اشاعه بدهم. من از زمانی که خدمت استاد رفتم، بسیار نظرم تغییر کرد. من بازیگر اگر بخواهم از اخلاقیات بگویم باید اول خودم اخلاقم را درست کرده باشم. وقتی من نوعی درست آموزش ندیده‌ام چه نکته اخلاقی‌ای را به مخاطب می‌خواهم منتقل کنم. وقتی من بازیگر دوربین مخفی سراغم می‌آید و در آن شرایط قرار می‌گیرم و زیرگوش طرف می‌زنم! چه اخلاقی است که در برخورد با دیگران دارم. ما این خصوصیات اخلاقی را به کجا می‌خواهیم منتقل کنیم.

جواب شما این است که هر فردی از جمله هنرمند اگر خوش اخلاق نیست باید ابتدا اخلاق و رفتارش را با گذراندن دوره‌هایی یا مطالعاتی حسنه کند چون حتی لباس پوشیدن هنرمند هم در جامعه ممکن است الگو شود. در نتیجه کسی که در اجتماع دیده می‌شود لازم است این مسائل را رعایت کند. از آن گذشته شما وضعیت پوشش و ظاهر همین جوانان امروز که الگوهای نسل آینده هستند را در نظر بگیرید، فاجعه است. ببینید دخترانمان که الگوهای نسل فردا هستند با صورت‌ها‌یشان چه‌کار می‌کنند؟! واقعا اینها چطور می‌خواهند الگوی بچه‌های فردا شوند؟!

منبع: جوان

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon