«ساختارشکنی» بافت شبکههای اجتماعی است/ افراد متدین بیشتر در معرض آسیباند
اکبری معتقد است: استفاده از شبکههای اجتماعی روز به روز گستردهتر و بیشتر میشود. ساختارشکنی بافت شبکههای اجتماعی است و در این مسیر، افراد متدین بیشتر در معرض آسیباند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، استفاده از شبکههای اجتماعی روز به روز گستردهتر و بیشتر میشود. امروز استفاده از این شبکهها تنها منحصر به جوانان نیست، بلکه پدر و مادرها نیز عضو یکی از شبکههای اجتماعی هستند. این موضوع پدیدهای جدید در ایران است و تبعات آن هنوز کاملاً مشخص نیست. هرچند کارشناسان نسبت به استفاده بیرویه از شبکههای اجتماعی هشدار دادهاند، اما این شبکهها دارد رفته رفته به عنوان یکی از اعضای خانواده معرفی میشود.
یکی از سؤالاتی که در این رابطه مطرح میشود، این است که چرخیدن در این فضا و اتلاف ساعتها وقت برای این شبکهها، چه تأثیرات مخربی بر سبک زندگی اسلامی ایرانی گذاشته است؟ آیا گذراندن وقت در این شبکهها منجر به افزایش اطلاعات کاربران میشود؟ یا ... .
الهام اکبری، دانش آموخته یادگیری الکترونیکی و فارغ التحصیل از دانشگاه اوترخت هلند است. او هم اکنون در دانشگاه تربیت مدرس به تدریس میپردازد. اکبری معتقد است شخصیت انسان با کُنشگری در موقعیتهای عملی رشد میکند، نه با خواندن حرفهای خوب. تسنیم با اکبری در خصوص اهمیت فضای مجازی و تاثیر آن بر سبک زندگی خانوادههای ایرانی گفتوگو کرده که به این شرح است:
*تسنیم: وقتی در باره فضای مجازی صحبت میشود بیشتر از جنبه آسیب شناسی بررسی میشود. وقتی رهبری حکم شورایعالی فضای مجازی را دادند هدفشان این نبود که آقایان با جدیت بگردند و همه ارتباطات منحرف و غلط را فیلتر کنند. غالب وظایف محوله در رابطه با کارهای ایجابی در حوزه رسانه و فضای مجازی است.
در رابطه با شورای عالی فضای مجازی و عملکرد آن حرف بسیار است، فضای مجازی حتی در تدوین قوانین فضای مجازی هم عاجز است؛ چه برسد به انجام کارهای ایجابی، فیلترینگ به تنهایی راحتترین و سادهترین روش مواجهه با فضای مجازی است که معمولاً هم به نتیجه دلخواه منجر نمیشود. عدم عملکرد مناسب این شورا دلایل مختلفی دارد که شاید بهتر باشد در فرصت دیگری به آن پرداخته شود، اما اینکه چرا در مقابل شبکههای اجتماعی موضعگیری میشود، دلایل مختلفی دارد. شاید بتوان ادعا کرد، اولین دلیل به ساختار شبکههای اجتماعی برمیگردد؛ در حقیقت این شبکه ها برای اولینبار توسط دستگاههای امنیتی آمریکا سفارش داده شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند.
سالها قبل فیلمی ساخته شد و تولد فیس بوک توسط زاکربرگ را بسیار عاشقانه و رمانتیک نشان داد، اما وقتی تاریخچه آن را مطالعه میکنید، میبینید اینطور نیست و واقعا رمانتیک نیست بلکه سفارشی از سوی دستگاه های امنیتی بوده است؛ البته زاکربرگ کمی رنگ و لعاب به فیس بوک داد و آن را جوان پسندانه تر کرد. دلیل بعدی هم این است که جناح فرهنگی مومن دیرتر با این فضا آشنا شد؛ و در حالی مجبور به استفاده از این شبکه ها شدند که پیش از آن به اعتقادات آنها هجمه شده بود پس با موضع دفاعی و بدبینانه وارد این فضا شدند.
دلیل بعدی این است که مثل سایر تکنولوژیهای وارداتی، در استفاده از این شبکه ها هم با تاخر فرهنگی رو به رو بودیم و البته هنوز هم هستیم. مسئله ای که در ایران با ورود و استفاده از تکنولوژی های مختلف رو به رو هستیم این است که بعد از ورود تکنولوژی تازه به فکر پیوست فرهنگی آن میافتیم. سالهاست خودرو داریم اما هنوز درمورد فرهنگ رانندگی مشکل داریم. مدام تکنولوژی را وارد می کنیم و بعد از آن فکر فرهنگش میافتیم. با این تاخر فرهنگی معایب استفاده از شبکه های اجتماعی در ایران بسیار بیشتر شده است.
تجارت، مهمترین کاربرد شبکههای اجتماعی در دنیاست
مهمترین کارکرد شبکههای اجتماعی در جوامع غربی، تجارت است؛ در حالیکه در ایران این شبکهها بیشتر جنبه سرگرمی و البته اتلاف وقت دارند، که خود این مسئله در ایران سبب تغیرات جدی در سبک زندگی، رفتارها و فکر آدمها شده است. شبکه اجتماعی LinkedIn یکی از معروفترین و محبوبترین شبکههای اجتماعی در جهان محسوب میشود که هیچگاه در ایران فراگیر نشد؛ چرا؟ چون آنجا کار تخصصی انجام میشود و متخصصهای هر حوزه به آن رجوع میکنند و دنبال اهداف حرفهای خودشان هستند. اما در طرف دیگر شبکههای دیگری مثل تلگرام که عامل توزیع شایعات هستند و محتوای عامیانهتری دارند تا هیجانات مردم را به نمایش بگذارند، مورد استقبال بیشتری در ایران قرار میگیرد. باید کار ایجابی کرد اما باید ملاحظات بسیاری را هم در نظر داشت. ما فرهنگ استفاده از این شبکه ها را به مردم ندادیم و حالا سبک زندگی آنها مورد هجمه و آسیب قرار گرفته است.
*تسنیم: چقدر در اختیار ماست تا ورود و خروج چنین پدیدهای را مدیریت و فرهنگ استفاده را هم در کنار ورودش بومیسازی کنیم؟
ببینید ما نمی توانیم قبل و بعد از ورود تکنولوژی را مشخص کنیم ولی وقتی متوجه ایجاد تکنولوژی میشویم باید فرهنگ آن را ایجاد کنیم، پیش از آن که دست جوانانمان بیفتد. ما باید قبل از او آن را درک کنیم و آموزش بدهیم. ما اینطور رفتار نمی کنیم. بعد از فراگیر شدن تکنولوژی آن را میفهمیم و بدترین برخورد را که همان برخورد سلبی است انجام می دهیم، یعنی آن را فیلتر میکنیم. بعد با فیلترشکن مواجه میشویم! صاحبان فرهنگ و سیاست باید تکنولوژی های نوین را قبل از فراگیر شدنش بشناسند و درباره آنها فرهنگ سازی کنند.
در تلویزیون خودمان دیدم که آقایی آمده بود و درباره استفاده نوجوانان از شبکههای اجتماعی حرف میزد. او گفت که می شود در کنار بزرگ ترها، نوجوانان و دانش آموزان نیز از این فضا استفاده کنند اما باید قول بدهند که مثلا بعد از ساعت 21 گوشی را کنار بگذارند.یا مثلا قرارداد کنیم که ورود به فضای مجازی در هنگام شام ممنوع است و سایر قراردادهای اینچنینی. این جا چند چیز مطرح است. اولا این آقای کارشناس از تاثیری که فضای مجازی بر نوجوان میگذارد غفلت کرده است. یکی از مهمترین این تاثیرات بلوغ زود رس است، خود شیفتگی، عدم تمرکز بر آمورش و تحصیل ... و خیلی مشکلات دیگر که خود این بحث نیازمند یک جلسه اختصاصی است، از طرف دیگر بافت و ساختار شبکه های اجتماعی به گونه ایست که اعتیاد و وابستگی می آورد. آن آقای روانشناسی که میگوید سر ساعت 21 گوشی را کنار بگذارید و به قرارتان وفادار باشید، نمیفهمد که فضای آن رسانه و وابستگی اش باعث میشود هیجانات و رفتارهای کاربر نیز مدیریت شود. ممکن است دو هفته این کار را کند اما در هفته سوم می گوید که «من الان اینطور راحت هستم و شما حق تعیین تکلیف نداری». بچه اصلا حق تربیت را برای پدر و مادرش متصور نمی شود و خودش را هم سطح همه میداند. حتی اگر روزی بخواهد به هر دلیلی استفاده از این شبکه ها را کمتر کند یا کنار بگذارد، احتمالا نمی تواند در این امر موفق باشد، چرا که اعتیاد این شبکه ها مسلئه جدی ست و ترک این نوع اعتیاد بسیار دشوار است. ما درست و به موقع فرهنگ سازی نمیکنیم و حتی وقتی اینکار را می خواهیم کنیم غیر عالمانه است، مانند نظر همین کارشناس در تلویزیون.
آخرین دلیل برخورد سلبی با این شبکه ها به نظر عدم شناخت درست از این شبکه ها و کاربرد آنها است، اولا ما وقتی می خواهیم از معایب و مزایای این شبکه ها صحبت کنیم باید از کلی گویی پرهیز کنیم یعنی باید اول مشخص کنیم که برای چه کسانی و با چه شرایط سنی و شغلی می خواهیم از این شبکه ها استفاده کنیم، باید جامعه کاربران را تقسیم بندی کنیم، آیا جامعه هدف کودکان یا نوجوانان هستند؟ یا افراد متخصص و بالغ در حوزههای مختلف؟
به عنوان مثال موضوع تز دکترای من استفاده از شبکه های اجتماعی در آموزش عالی بوده است. بررسی کردم که چطور می شود از شبکه های اجتماعی در یادگیری دانشجویان در سطوح عالی استفاده کرد. نتایج تحقیق هم بسیار مثبت بود و نشان داد که چقدر این شبکه ها در حوزه آموزش می توانند موثر باشند. در ایران از این حوزه ها غفلت می شود. الان مهمترین کارکردش شایعه پراکنی و بیشتر از آن سرگرمی است. بهمین خاطر مخاطراتش در ایران بسیار زیاد است.
بسیاری از جوانان اروپایی گوشیهای غیر هوشمند دارند
جالب است بدانید، این میزان گوشی هوشمندی که در دستان ما است اصلا در جوامع اروپایی نیست. بسیاری از جوانان اروپایی گوشیهای غیر هوشمند دارند و اصلا سخت افزار استفاده از شبکه های اجتماعی را ندارند؛ بنوعی احساس نیاز هم نمی کنند چون فرهنگ کار در کشور آنها حاکم است و قوانین مرتبط با آن را باید رعایت کنند. کسی که سر کار می رود حق ندارد تلگرام چک کند و بسیاری قواعد دیگر. ساختار این کشورها اجازه نمی دهد افراد زمان زیادی را در شبکه ها حضور داشته باشند. در ایران این قواعد وجود ندارد و حالا استفاده از شبکه های اجتماعی تبدیل به نوعی کلاس و ارزش شده است.
*تسنیم: جوانان اروپایی نیاز به ارتباط ندارند؟ مگر ممکن است؟
فرهنگ و رفتارهای ما متفاوت است. آنها بسیار درونگرا هستند، در بحث های سیاسی درگیر نیستند و اصلاً بحثهای سیاسی در کف کوچه و خیابانشان اتفاق نمیافتد، بلکه جای خودش را دارد و باید در حزب به آن رسیدگی شود. در واقع اصلاً علاقمندی به استفاده از شبکههای اجتماعی موبایلی در آنها ایجاد نمیشود. این را می شود از آمار استفادهکنندگان شبکههای اجتماعی هم فهمید. توجه کنید که تلگرام اصلاً چیز معروفی در دنیا نیست! معروفترین شبکه اجتماعی در دنیا فیسبوک است که در بیشتر کشورها یک شبکه اجتماعی بومی وجود دارد که با فیسبوک رقابت میکند. این خلائی است که ما در ایران با آن مواجهیم.
استقبالی که ما ایرانی از این شبکهها در دنیا بینظیر است. نوع استفاده ما و غربیها هم کاملاً متفاوت است. همانطور که گفتم بیشتر استفاده آنها تجاری است، اما برای ما بیشتر جنبه سرگرمی است.
*تسنیم: هرکاری در شبکه های اجتماعی انجام شود با قضاوت دیگران مواجه است. مثلا وقتی زیر مطلبی از یک آدم معمولی 20،30 نظر و اعلام علاقمندی میشود، آن فرد احساس میکند که لابد آدم مهمی است و حالا باید درصد این علاقمندی ها را بالا ببرد. این مسئله، توهمِ مهم بودن در آدم ها ایجاد میکند.
از مهمترین آسیب های شبکه اجتماعی در دنیا همین است که باعث می شود افراد خود شیفته بشوند. این فقط درباره کاربران ایرانی نیست. کسانی که وابسته اند به شبکه های اجتماعی عموما دچار خودشیفتگی میشوند. البته مدل خودشیفتگی ایرانی و اروپایی تفاوت دارد.
خودشیفتگی نتیجه ساختار شبکههای اجتماعی است
در ایران مثلا آتلیه عکاسی داریم که آگهی زده: «عکاسی برای فیس بوک انجام میشود». حتی افرادی که نسبت بیشتری با جناح مومن هم دارند از این ماجرا مبرا نیستند. می بینیم آنها هم با ژست های مختلف تصاویرشان را به اشتراک میگذارند. این برای مرد و زن صادق است و کار هر دو با آموزه های دینی در تناقض است. فقط این نیست که اشتراک عکس توسط خانم ها بد باشد، خودشیفتگی برای مرد هم بد است. این خطر برای همه است. بافت این شبکه ها ایجاب می کند که وقتی سفره زیبایی پهن می کنید، تصویر آن را به اشتراک بگذارید چون دائم از این جنس تصاویر دیده اید.
آسیب شبکههای اجتماعی برای افراد متدین و مقید بیشتر است
خودشیفتگی نتیجه ساختار شبکه های اجتماعی است، در عین حال شبکه های اجتماعی دنیایی از تنوع را ایجاد کردند و ظرفیتی ایجاد کردند تا افراد هیجاناتشان را با دیگران به اشتراک بگذارد و حتی شخصیت دیگری غیر از خودِ واقعیشان را به نمایش بگذارند. بافت و ماهیت شبکه های اجتماعی این اجازه را میدهد تا افراد ماسک های مختلفی را روی صورتشان قرار بدهند. من همینجا از فرصت استفاده کنم و این نکته را عرض کنم که مخاطرات شبکه های اجتماعی برای افراد متدین و مقید شاید بیشتر باشد، چرا که در این فضا به ظاهر دیگر محرم و نامحرمی جود ندارد، خیلی راحت از جامعه واقعی روابط انسانی و عاطفی شکل می گیرد، چون این رسانه فضای ذهنی فرد را درگیر کرده است، در تمام مراسمات مذهبی فرد مدام با فضای این شبکه ها درگیر است، مثال واضح آن عکس سلفی و غیر سلفی در مراسمات مختلف اعم از شب قدر، عاشورا، تاسوعا و... این درحالی است که در تمام آداب مذهبی تاکید بر خلوت و گوشهنشینی فرد شده است. یا اینکه شما می توانید هر شب شاهد بحث جدی بین دوستداران فرهنگ ودین تا پاسی از شب باشید! اما به راستی بحث و چالش بی نتیجه در این شبکه ها مهمتر است، یا گذراندن وقت با خانواده یا مطالعه علمی؟ اصلا کسی که تمام وقت یا بیشتر وقت خود را به گذارندن در این شبکه ها می کند، می تواند به معنای واقعی کلمه کار فرهنگی کند؟ منبرهای امروزه چقدر از زمانشان را صرف صحبتها در باره باید ها و نبایدهای فضای مجازی می کنند؟
*تسنیم: انگار غیرتی که مرد مسلمان در گفتوگوی حضوری با نامحرم دارد متفاوت است از شرایط مشابه در فضای مجازی.
بله در خیلی موارد همینطور است. بافت این شبکههای اجتماعی بگونه ایست که هیچ اصولی را نمیپذیرد و آنها را از بین میبرد. ندیدم یک روحانی را که بیاید با مردم درباره بایدها و نبایدهای رفتار مسلمانانه در شبکههای اجتماعی سخنرانی کند.
بافت شبکههای اجتماعی ساختارشکنی است
در حوزه خانواده و سبک زندگی، مهمترین عامل نفوذ همین شبکههای اجتماعی هستند. بدون هیچ زحمتی بر علایق و ذهنیت مردم اثر میگذارد. کم شدن ارتباطات خانوادگی یک از آسیبهای همین مسئله است. کارآیی همسر بودن، مادر بودن، شوهر بودن و ... بخاطر سرگرم بودن به فضای مجازی کاهش پیدا میکند. بهعلاوه موج اطلاعات از کشور خارج میشود و الان دیتاهای مردم ما مورد مطالعه دستگاههای امنیتی مختلف در سرار جهان قرار میگیرد؛ آنها بر مبنای تجزیه تحلیل همین دادهها هر روزه یک نسخه و نقشه جدید برای این و آب و خاک میکشند.
*تسنیم: امروز با فراگیری شبکههای اجتماعی، مردم در یک تراز اطلاعاتیِ برابر قرار گرفتهاند. یعنی همگی چیزهای بیشتری میدانند و در جریان اخبار دنیا آن هم بصورت آنلاین و در لحظه هستند. سواد و دانش مردم را بیشتر کرده است. این دانش و سواد را چطور باید تحلیل کرد؟ الان میتوانیم بگوییم مردم ما با سوادترند چون شبکه اجتماعی دارند؟ این دانش را باید فضیلت بدانیم؟
مهمترین کارکرد شبکههای اجتماعی ایجاد تعامل است. هر تعاملی الزاما سواد و علم ایجاد نمی کند. باید دید چه محتوایی در این شبکه ها رد و بدل می شود. اگر محتوا غنی باشد قطعا افزایش اطلاعات و سواد را بهمراه دارد. اما این شبکه ها بیشتر جنبه سرگرمی دارد و دائم جوک و یا شایعه رد و بدل میشود. دائم اخبار پزشکی عجیب و غریب رد و بدل می شود ولی وقتی کنار یک پزشک باشید و آنها را به او نشان بدهید، تصدیق می کند که بیشتر موارد ذکر شده حقیقت ندارد و علمی نیست. سواد از طریق مطالعه منابع علمی متقن بدست می آید، معتقدم بیشتر در شبکه های اجتماعی این شایعه و حرفهای خلاف واقع است که دست به دست میشود. سواد به معنایی که در عرف ما هست در این شبکهها وجود ندارد، هرچند منکر افزایش اطلاعات نیستیم.
شخصیت انسان با کُنشگری در موقعیتهای عملی رشد میکند، نه با خواندن حرفهای خوب
*تسنیم: این رفتار در شبکههای اجتماعی، نمایی دیگر از انسان را نمایش میدهد که شاید نسبتی با شخصیت حقیقیاش نداشته باشد.
بله؛ حتی اصلاً اجازه نمیدهد انسان همان شخصیت عادی و حقیقیاش را داشته باشد. آن را مخدوش میکند. قبلاً آدمهای معمولی کنار خانوادهشان بودند و زندگیشان را میکردند اما حالا همانها از خانوادهشان دور شدهاند. اگر نبود، شخصیتهای ما بهتر از این بود. واقعیت این است که شخصیت ما در موقعیتهای عملی است که رشد میکند، نه با خواندن حرفهای خوب. این شبکهها ما را در موقعیتِ عملی قرار نمیدهند.
حرفهای خوبی را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنیم و به اشتراک میگذاریم اما باید دید که چقدر آنها توانستهاند در زندگی آدمها تأثیرگذار باشد؟ آیا از پرخاشگری در جامعه کم شده است؟ در واقع حرفهای خوبی را میخوانیم و پخش میکنیم، بدون آنکه به آن عمل کنیم.
*تسنیم: استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بین نوجوانان و دانشآموزان هم رواج دارد. الان باید خوشحال باشیم از این اتفاق که فرزندانمان از تکنولوژی جا نماندهاند؟
وقتی درباره شبکه اجتماعی صحبت میکنیم، باید حتماً طبقهبندی کنیم. برای کی؟ برای کجا؟ هیچوقت نمی توانم خودم را راضی کنم که استفاده از شبکههای اجتماعی برای یک دانشآموز دبیرستانی مفید است. اگر در کل جامعه با نسبت 60 به 40 مضر باشد، در بین دانشآموزان دبیرستانی با نسبت 90 به 10 مضر است. وقتی با پدر و مادر دانشآموزان روبرو میشویم، آنها به شدت معتقدند که فرزندانشان باید از این وسایل ارتباطی استفاده کنند؛ چون بیشتر آنها توانایی یا سواد استفاده را ندارند و خیال میکنند چه فرزند باهوشی دارند که همه اینها را بلد است!
امروزه در دنیا شاهد استفاده از تکنولوژی آموزشی و یادگیری الکترونیکی در سطح گستردهای در بین دانشآموزان هستیم، اما فضای این آموزشها کاملاً کنترل شده و از استانداردهای خاص خودش برخوردار است و از زمین تا آسمان با فضای شبکههای اجتماعی متفاوت است.
متأسفانه به این شبکهها یک ارزش کاذب داده و معتقدیم که کسی که از اینها استفاده نمیکند، انگار عقب افتاده است. این فضا دانشآموز را مبتلا به اینترنت و فضای مجازی میکند و به آن وابسته میشود؛ در نتیجه در معرض هزاران محتوای نامربوط قرار میگیرد.انجمن روانشناسان آمریکا اعلام کرده است که ترک اعتیاد به شبکههای اجتماعی به مراتب سختتر از ترک اعتیاد به مواد مخدر است، و از همین رو نتایج مطالعات متعددی در دنیا نشان میدهد که استفاده دانشآموزان به شدت میزان بازدهی علمی آنها را پایین میآورد.
انتهای پیام/