نمایش «سفید» ژاپنیها سیرک دیجیتالی است
«سفید» ژاپنیها یک سیرک دیجیتالی است، عاری از قصه و مملو از حرکت؛ با این حال باید پرسید آیا در این نمایش دیجیتالی نمیشود قصه هم گفت.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم
در بازی محبوب Little Alchemy شما در نقش کیمیاگری در پی آفرینش پدیدههای مختلف، با ترکیب آتش و انسان به پدیدهای دست پیدا خواهید کرد به نام Storytelling یا همان قصهگویی. نماد این پدیده آتشی است که به دور آن چند نفری جمع شدهاند تا یادآور دورانی باشد که انسان در شبهای تیره و تارش، فارغ از خستگی یک روز کاری داستانهای روزانه توأم با اغراقش را نقل کند و این تنها سرگرمی شبهای انسان بود.
سرگرمیها تغییر نمیکنند. قصهگویی اگر سالها پیشتر داستانسرایی پدربزرگها و مادربرزگها به دور کرسی بود، امروز به تصویر روی پرده یا اجرای روی صحنه تبدیل شده است؛ اما باز همان قصهگویی است. لذت شنیدن قصه این روزها به دیدنش تغییر کرده است. شکل قصه نیز تغییر کرده است. روزی دلاورمردی یل قبیله ملاک بود و روزی عاشقی پسرک نحیف به دختر همسایه. این روزها قصهها به چیزی دیگر تغییر شکل دادهاند. در فرمهای متنوعی عرضه میشوند و عموماً یک ملاک ثابت دارند: سرگرمی.
شاید اندیشه دغدغهای باشد که هنرمند تئاتر در اثر خود آن را دنبال میکند؛ اما بدون سرگرمی نمیتواند مخاطبش را روی صندلی میخکوب کند تا سر نشتر اندیشه را بر او تزریق کند. با چنین نگرشی میتوان به سراغ نمایش «سفید»، اثر ژاپنی جشنواره تئاتر فجر میرویم. نمایشی که در تمام لایههای خود سرگرمی در آن متبادر میشود. «سفید» مجموعهای از چند اپیزود خلاقانه است که میتوان آن را اثری موزیکال خواند؛ اما به چه نحو و چه فرمی؟
نمایش ترکیبی از تصاویر دیجیتال پخششده از پروجکشن است که بر پردهها و جعبههای سفید ظاهر میشوند و با ترکیب حرکات کروگرافی بازیگران، به سرگیجهای لذتبخش مبدل میشوند. نورها و رنگها همه برآمده از رنگ سفید، توهمی از تصاویر متحرک برای مخاطب میآفریند و او را در خلسهای شیرین غرق میکند. مخاطب سرگرم میشود. او زیر بمباران موسیقی الکترونیک همگام با تصاویر هیپنوتیزمگونه، روی صندلی آرام میگیرد و ذوق میکند. نمایش نیز برایش کم نمیگذارد. چند اپیزود که همگی متشکل از حرکت و نور و موسیقی است، آیتمهایی هستند که به او عرضه میشود. اینجا چیزی شبیه سیرک در جریان است. تصاویر خلق شده بسان جهانی از آن آدمهای پرتحرکی است که شما را سرگرم میکند. شما سوت و کف به راه میاندازید از فرط هیجان.
این یک سیرک دیجیتال است و آن را با بار معنای منفی درک نکنید. سیرک محملی است برای لذت بردن و «سفید» چنین میکند. همانند سیرک شما را وارد تعامل با اجرا میکند. شما درگیر کار میشوید. به عنوان یک عنصر برای نمایش نقشآفرینی میکند. یخ مخاطب سفت و سخت ایرانی از همان ابتدا شکسته میشود تا به یک کنش متقابل دست یابید. مخاطب دعوت میشوید در یک فرایند عکاسانه مشارکت کند و این یک ابتداست. نهایتش میشود Photo Generic که نقوش تدوین شده مخاطب است.
آنچه نمایش «سفید» را برجسته میکند زمانبندی است. نمایش میتواند روی یک اپیزود توقف کند و آن را ادامه دهد؛ اما گروه ظرفیت بالای جهان دیجیتال را میشناسد. آن را بسط میدهد. اثر را تماشایی میکند. هر بار آنچه برایمان موهومی بود را به واقعیت دیجیتال بدل میکند. غیب شدن و ظاهر شدن شدنی میشود. میتوانید خودتان را تکثیر کنید و در این تکثر موسیقیایی حرکت کنید، رها شوید و از خود تصویری ناشدنی بسازید. در این میان خالق ژاپنی به سراغ انگارههای وطنی نمیرود. او کدهایی را برمیگزیند که برای هر مخاطبی آشناست. او سوپرماریو و قارچ خوردنهایش را نمایش میدهد تا یک لحظه شما را شکه کند و لبخندی از گذشته برایتان به ارمغان آورد یا آنکه تصویری از سوباسا را با شما جایگزین کند. شما باز میخندید.
با این حال نمایش جایی هم ایجاد سؤال میکند که آیا در این نمایش دیجیتالی نمیشود قصه هم گفت؟ آیا این ظرفیت برای روایت یک داستان مهیا نیست؟ جواب بیگمان آری است. تکیه این آری نمایش دیگری از ژاپن است که سال گذشته در جشنواره 34 فجر در تالار وحدت روی صحنه رفت. نمایش تلفیقی از انیمیشن، نور و کروگرافی بود و داستان آن مبتنی بر بازیهای رایانهای، چیزی که در نمایش «سفید» نیز مشهود است. به هر حال تأثیر نینتندو، سگا و پلیاستیشن در رشد جهان دیجیتال و محصولات جانبی آن از جمله داستانگویی مختص این بازیها مشهود است.
به هر روی گروه «سفید» در این مسیر چندان خود را درگیر داستان نمیکنند. آنان موسیقی و حرکت را پایه اثری میکنند که از یک ظرفیت روبهرشد، سرگرمی میآفرینند.
انتهای پیام/