چشمانداز آموزش و فرصتهای موجود
دوازدهمین جشنواره تئاتر بسیج با چارچوب آموزشی کلید خورده است و به نقل از مسئولان این جشنواره هدف کادرسازی برای دستگاههای هنری سازمان بسیج است؛ اما آیا همه چیز برای این مهم مهیاست؟
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
جشنوارهها اصولاً محصول جرگه یا نهادهایی است که مقصودشان از برگزاری یک رویداد فرهنگی، برجسته کردن توانمندی خود است. در ایران آنچه عموماً حلقه مفقوده ماجرا باقی میماند، مسیر میان هنر و هنرمند است. آنکه چگونه قرار است هنر به عنوان یک موضوع تاریخی در طول زمان حیاتش، خود را به واسطه آموزش و تقویت ذائقه هنرمند تثبیت کند، تغییر شکل دهد و یا خود را در اختیار اندیشهها و ایدئولوژیها قرار دهد.
در حوزه تئاتر و جشنوارههایی که در این چهار دهه جمهوری اسلامی تجربه شده است، همواره به محملی دوستانه در نشان دادن دستاوردها یا جشنوارهای به معنای مطلق کلمه بوده است، جشنی برای دورهم بودن و چند شبی تئاتر دیدن و خوش بودن. این یک عیب نیست؛ اما روندی ناقص است. جشنوارهها در این سالیان از دل خود هنر ساطع نکردهاند؛ آنها صرفاً مصرف کننده هنر بودند.
البته جشنواره فجر در دورههایی نیمنگاهی پژوهشگرانه نسبت به مقوله تئاتر داشته است؛ اما این فضای پژوهشی از جامعه پژوهشگر تئاتر جدا نمیشود. امری بسته و غیرقابل تکثیر است و در خود میماند. با وجود با ارزش بودن پژوهشها مصرفکنندهاش کاملاً مشخص است و تأثیر آن برای عموم نامحسوس است. آنچه در این زمانه لازم است یک تغییر محسوس است.
جشنواره تئاتر بسیج در دوره دوازدهم خود مدعی است دست به تغییر شگرفی زده است. برنامهها و گفتههای کوروش زارعی حکایت از آن میکند این جشنواره مصرفکننده هنر نیست؛ بلکه خود را به مثابه تولیدگر عرضه کرده است. برنامهای شش ماهه که از اواسط مرداد کلید خورده است، فضایی را مهیا کرده تا هنرمند ایده خود را به کمک نمایشنامهنویسان شناخته شده و اساتید این رشته بسط دهد و محصول نهایی نه متنی مطالعه شده از میان هزاران، که محصول تلاش در کنار راهنمایی بوده است. به زبان ساده نویسنده در طول نگارش آموزش دیده است و از استاد خود خط گرفته است.
همه چیز از یک رویه آموزشی خبر میدهد که در آن یک گروه هنری در یک ترم آموزشی – شش ماه – اصول نمایشنامهنویسی را میآموزد و همان متن در کنار استاد کارگردانی به اجرا تبدیل میشود. پس گروه مبادی کارگردانی را نیز میآموزد. شاید نتیجه کار یک نمایش ایدئال نباشد؛ اما محصول نهایی اثر نیست. محصول نهایی این رویه غربالگری از میان جمعیت متقاضی است که خواهان عضویت در خانواده تئاتر را دارد؛ اما شرایطش را ندارد. به جای نخوت و خود بزرگبینی، سلسلهمراتب ورود را مراعات میکند. خود را محک میزند تا ببیند چند مرده حلاج است. زهر غرورش گرفته شده است و در یک دستگاه استاد و شاگردی پرورش پیدا میکند.
باید دید شیوه جشنواره دوازدهم تئاتر بسیج چه تأثیری بر کلیت جشنوارههای میگذارد. این گام بعدی آن است. به گفته مسئولان این جشنواره که قرار است جشنواره مهم تئاتر مقاومت را نیز مدیریت کنند، سیاستگذاری در تکثیر چنین رویهای است که باید آن را به فال نیک گرفت؛ اما آیا جامعه تئاتری برای آموزش جمعیت مشتاق ظرفیتهای لازم را داراست؟ آیا جشنواره چارهای برای تربیت مدرس نیز اندیشیده است؟
مورد اخیر یک نکته قابل تأمل است. با نگاهی به اسامی اساتید از تکرار نامها و محدود بودن انتخابها خبر میدهد و این با نگاه متکثر آموزش در تنافر است. شاید مسئولان این جشنواره در این باره نیز باید بازنگری ویژهای داشته باشند. پای جوانان را به این عرصه باز کنند تا شیوهها نو نوشتار و کارگردانی نیز به فراخور داوطلبان آموزش داده شود تا اصول پویایی یک جشنواره تداوم پیدا کند.
اما مورد قابل بحث دیگر که برآمده از آموزش است، فقدان نیروی انسانی در دستگاه هنری نهادهایی چون بسیج است. بخش مهمی از این فقدان منوط به محرومیت این دستگاهها در نیروهای آموزش دیده و آکادمیک است. برای مثال بدنه تئاتری بسیج کشور که این روزها درگیر برگزاری دوازدهمین دوره جشنواره تئاتر بسیج از معضل نیروی انسانی هنرمند رنج میبرد. رنجی که نتیجه آن حضور فصلی برخی هنرمندان برای بهرهمندی از امکانات مالی این سازمان بوده است. نتیجه این همکاریها نیز اثری شاخص و مانا نبوده است.
پس راهحل در کادرسازی است تا به فراخور اندیشه جاری در سازمان، هنرمند دستپرورده همان نهاد به خلق و آفرینش اثر هنری بپردازد. نتیجه چنین رویهای دو چیز است. نخست آنکه رابطه اندیشه و هنرمند مستقیم است و از آن فاصله مرسوم دیگر خبری نیست. دوم آنکه نیروی تربیت شده به سبب جوانی و آموزش نوین میتواند شیوههای تازه تئاتری را به سیستم کهنه وارد کند و ایام کهولت را به دورات شباب ترقی دهد.
برنامه سازمان بسیج هنرمندان در آموزش متقاضیان حضور در جشنوراه تئاتر بسیج فرصتی است تا نیروهای بسیجی حداقل در فضای متعلق به خود در یک نظام آموزشی بالنده شوند تا شاید در درازمدت از میان آنان هنرمندانی شاخص شکل بگیرد تا چرخه آموزش و تربیت نیرو ادامه پیدا کند.
البته درباره این مسأله زمانی میتوان مطمئن صحبت کرد که برنامه نوین سازمان بسیج و در صدر آن کوروش زارعی در مقام دبیر جشنواره تئاتر بسیج و البته هنرمندی شناخته شده، وارد فاز بلند مدت شود. یعنی سیستم آموزشی شکل گرفته که از خوش اقبالی در راستای تمرکززدایی و گرایش به سمت دیگر استانها دارد، بتواند تداوم پیدا کند و در فراغ یک سیستم بورکراتیک، به تقویت بنیه علمی خود بپردازد.
در این شرایط است که سازمان بسیج میبایست نگاهی دقیق به یک چارت آموزشی، تربیت کادر آموزشی و حتی مطالعه و تحقیق بر اشکال تجربی و غیرآکادمیک آموزش تئاتر داشته باشند؛ چرا که در نهایت وظیفه این نهاد ایجاد یک دانشگاه هنر و تولید هنرمند برای جامعه نیست. تجربه اخیر فرصتی است تا سازمان بسیج به عنوان یک نمونه محاسن و معایب شیوه جدید را بررسی کند تا در صورت بازدهی بالا، آن را به دیگر دستگاههای دولتی یا حکومتی انتقال دهد.
انتهای پیام/