۱۰ هملت بزرگ دوران ما
روزنامه تلگراف به مناسبت اجرای هملت به کارگردانی رابرت ایک و با بازی اندرو اسکات در نقش هملت، فهرستی از ۱۰ هملت به یادماندنی عصر حاضر ارائه کرده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دامینیک کاوندیش، منتقد تئاتر روزنامه تلگراف در یادداشتی با اشاره به کثرت هملتهای تئاتر و ستارگانی که نقش این قهرمان تراژیک را بازی کردهاند نوشت: «زمانی که اندرو اسکات این روزها، در تئاتر آلمدیا، گام در نقش میگذارد، نقش هملتی را دنبال میکند که همبازی سریال شرلوکش، بندیکت کامبریچ با موفقیت تجاری به دست آورد، او پا بر جای دیوید گریک و ادموند کیت در قرون 18 و 19 تا لارنس اولیویه، جان گیلگو، ریچارد برتون و پل اسکافیلد در نیمه قرن بیستم میگذارد.»
او میافزاید: «اما بیشتر هملتهای اخیر، آنهایی که از زمان تولد اسکات در 1976 برآمدهاند، آنهایی که اسکات قطعاً با آنها مقایسه میشود، واجد بازیهایی بسیار سخت برای دنبال کردن هستند.
کاوندیش در ادامه فهرستی از 10 هلمت برتر از دیدگاه خود ارائه میکند که به شرح زیر است:
10. جود لاو، تئاتر ویندهام، 2009
پسر خوشسیما و ستاره سینما دستاوردهایش را به عنوان بازیگر تئاتر کلاسیک کنار نهاد و اینها برای پویایی فیزیکی و اثر متقاعد کننده ذهنی در تولیدی از مایکل گراندیج مهار شد. خصیصه متمایز رویکرد لاو عاریه گرفتن شخصیت از هوای یک حیوان در قفس، مملو از انرژی یاغیگری بود و اجازه داد انرژی به سبکی لطیف به واسطه ابیات جاری شود. او هیچگاه کاملاً ندانست چگونه یک خط از نمایش با خشم یا سرشار بودن از اتهام متقابل تحمیل میشود یا آیا نگاه خیره مصیبتبارش به چیزی فراتر از پسرانگی و طبیعت خوب تغییر یا حفظ میکند.
9. بن ویشاو، اولد ویک، 2004
تازهنفس آکادمی سلطنتی هنرهای نمایشی، با اعتبار تئاتری آشکارا زیر ردای خود، ویشاو 23 ساله نامش را با ترقی برای چالش نادر ترور نان کارگردان سر زبانها انداخت و این موقعیت تئاتری فرسایشی پسر مرد شده و برآمده از طبقات بالا را پذیرفت. او پسر مومیایی - لاغر، قوی، جوشان از احساس - نبود. نه از زمانی که دیوید وارنر در 24 سالگی نقش هملت را برای پیتر هال در RSC به سال 1965 بازی کرد.
8.دیوید تنانت، RSC، 2008
آنچنان اغتشاشی وضعیت گنجینه ملی تنانت را محاصره میکرد، با لبخند پیروزمندانه و چشمان گشودهاش اعتبار «دکتر هو» را بار دیگر مطرح کرده بود که فضا از جکهایی درباره پیچ گوشتیهای صوتی - ابزار کار دکتر هو - پر بود البته زمانی که تولید گریگوری دوران در استانفورد افتتاح شد. اما تنانت به سرعت سیرک مشهوری با خوانش قوی، چالاک و به شدت ذهنی از نقش دفع کرد. شاهزاده تیشرت و جینپوش قادر به خنداندن شما بود؛ اما با ذکاوتش نیشدار بود.
7. ایان چارلسون، تئاتر ملی، 1989
اگر هر هملتی از 25 سال گذشته موجود بود که تنها مجسم چگونه نقش میتواند تلخ و شخصی باشد، آن تصویر یاغی ایان چارلسون در تولید ریچارد ایر بود. دنیل دی لوییس ناگهان کنار رفت، از لحاظ ذهنی خسته شده بود و به لحاظ عاطفی با افکاری درباره پدرش در هم شکسته بود و جایگاهش با بازیگری شناخته شده برای میلیونها نفر پس از بازی در نقش اریک لیدل، قهرمان المپیک در فیلم «ارابههای آتش» پر شد. آنچه مضافاً قابلتوجه بود، آن بود که شهرت سهم اندکی داشت، چارلسون نبرد با ایدز را میباخت و از این رو مجبور بود از هر مانعی در مسابقه پر مانه شکسپیری با بدنی ویران از بیماری بجهد. برای آنان که او را در حین بازی دیدند - ایان مککلن گفته است صدای نرم و شیرین او وامدار صمیمیت نشاط اولیویه بود - احساس فراموشناشدنی بود. چارلسون تنها هشت هفته پس از اجرای نهایی در سن 40 سالگی درگذشت؛ اما حضور کوتاهش هنوز به عنوان فتحی نگریسته میشود که بازیگران اندکی توانستند با آن قیاس شوند.
6. استفان دیلان، تئاتر گیلگود، 1994
پیتر هال نسخهای چهار ساعته ارائه داد که در مرکزش حضور پرشور استفان دیلان در نقش شاهزادهای داشت که از آن خطوط نمایشنامه درباره برهنه بودن روی سواحل دانمارک را نشانه گرفت، دیوانهوار پس از صحنه مخفی شدن پشت پرده ملکه رقصید. آنچه تولید ارائه داد رویکرد مدرن و فکری بود که دیلان خودش در نقش آزاد نمیکرد. نقش مردی قابل تشخیص بود که چشمانش به بیایمانی را درمینوردید و شانه بالا میانداخت، لحنی کنایی و طعنهوار اتخاذ کرد و با خونسردی با خود در سولولوگهایش استدلال میکرد.
5. کنت برانا، تئاتر فونیکس، 1988
زمانی که درک جاکوبی برای کمپانی تئاتر رنسانس برانا کارگردانی میکرد، این حکایت شامل عناصری جالبتوجه همچون ارائه «بودن یا نبودن» در حضور سوفیا تامسون در نقش اوفلیا بود. زمانی که به مختصر در السینور بازی شد، پرنس چارلز - نقش بامزه و چاق برانا - به اجرا پیوست و خبرها از ابراز احساساتش حکایت میکرد. برانا ادامه داد تا اجرایی کامل برای چهار سال بعد RSC ارائه دهد؛ اما این تولید درجه نایابی از هیجان پوپولیستی به وجود آورد، با کیفیات ستارهاش از محاسبه در ظرافت کلام و کاریزمای که پیش میکشد.
4. روری کینیر، تئاتر ملی، 2010
کینیر در تولید نیکولاس هیتنر، به ما قهرمانی معمولی، نفرتانگیز و رفیق ارائه میکند که به سوییت دانشآموزش عقبنشینی میکند و درگیر کشمکش شود تا با مسیر تنهایی خود از میان موقعیت ناممکن نبرد میکند، «بودن یا نبودن» را ارائه میکرد در حالی که سیکاری دود میکرد. این آخرین پیروزی است که بندیکت کمبریچ در برابرش قیاس خواهد شد. کینیر جایزه بازیگری اوینینگ استاندارد را برد.
3. مارک ریلانس، RSC، 1988
ریلانس هملت را بیش از 400 بار بازی کرده است - نخستین سفر او، به نشانه وعدهای اولیه، در مقام دانشآموز دبیرستانی در میلواکی. با اینکه او در نقش در گلوب سال 2000 تحسین شد، کار بزرگی کرد. اگر بزرگتر نبود، تأثیری در یک تولید RSC توسط ران دانیلز بود او را در حال به هم ریختن صحنه با جورابهای بلند خواب و پیژامههای راهراه تهوعآور، همانندی با یک بیمار در فکر فرار در تیمارستان و پیوستن به جمجمه یوریک به مثابه یک طلسم داشت.
2.جاناتان پریس، رویال کورت، 1980
شگفتآور است که این اجرا چه چشمگیر اثبات شده است، هم در مقام یک نقطه عطق در حرفه پریس و هم در مقام محکی که با آن هملتهای مدرن قضاوت میشوند. تولید ریچارد اییر ایدهای ساده اما قدرتمند داشت که چگونه روح پدر هملت با مخاطب شکاک سکولار سخن بگوید: با داشتن شاهزادهای که کلماتش را به زبان میآورد گویی حالتی از مالکیت است، که به شکل موثری او را رها نمیکند تا آنکه انتقام کامل - و «استراحت سکوت است» - شود، پیشنهاد شاخص پریس از مردی مالک و در حال چالش با تن و خون معذبش، با حساسیت شخصیتپردازانه جفت میشود و ذهن موفقیتی قابللمس کسب میکند.
1.سیمون راسل بیل، تئاتر ملی، 2000
آنچه هر کسی را به وجد میآورد، حداقل خود بازیگری نیست که میگوید «آنچه پیش میآید آن نیست که من انتظارش را میکشم. بسیار آرام آمد، بسیار شیرین، او شاهزادهای شیرین بود.» این هملت بود وقتی دانشآموز ابدی، در حسرت بورسیه و پدرش، غرق در غم و منزجز از جهان آلوده به دور او میشود؛ زمانی که مشاهده میکند «کسی شاید لبخند زند و لبخند زند و هنوز یک یاغی است.» او اندیشه نوشت، یک روایت معمول و ژستی ملموس.
================
ترجمه از احسان زیورعالم
انتهای پیام/