منطق ریاضی، انحرافی در علم منطق است /دانشگاههای ما گرفتار غربزدگی فاحشی هستند
یکی از شاگردان مرحوم آیتالله بهجت معتقد است که منطق ریاضی فقط به عنوان یک تحول علمی نیست بلکه بنیان منطق ریاضی بر انکار برخی بنیانهای بسیار مهم در منطق ارسطویی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا دانش منطق به عنوان علمی که در حیطه زیر بناییترین عرصه زندگی بشری یعنی تفکر، ارائه چارچوب و بحث میکند دارای جایگاه خطیر و مهمی است. مطالعه، بررسی و نقد قواعد و مباحث این دانش موجب بررسی و اصلاح دیگر ابعاد زندگی انسانی که تابع این حیطه هستند میشود. پس از ایجاد مدرنیته در عالم و تغییرات مختلف در حیطه هستی، معرفت انسان و علوم مختلف، در حیطه دانش منطق هم تغییرات بنیادینی رخ داد. یکی از این تغییرات، ایجاد منطق ریاضی است. منطق ریاضی به قدری پیشرفته است که جانشین منطق ارسطویی و سنتی شده است. بسیاری از طرفداران منطق ارسطویی و سنتی معتقدند این منطق، نه یک پیشرفت علمی بلکه انحرافی در علم منطق و ساختار تفکر بشری است. در راستای تبیین بهتر این نظر، گفتوگویی با حجت الاسلام و المسلمین غفاری، از شاگردان مرحوم آیت الله بهجت، مدرس عرفان نظری و عضو هیأت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران صورت دادیم.
دانش منطق به صورت کلی به دنبال چه چیزی است؟
همانطور که همه محققان عرصه علوم عقلی مطلع هستند علم منطق که از زمان پهلویون قدیم آغاز میشود و از طریق آنها به دست یونانیان میرسد هدفش در راستای نشان دادن یک الگوی موفق در چیدمان تفکر بشری و طراحی ساختار منطقی برای تفکر بشری ارائه الگو میکند.
در دانش منطق که امروزه به طور رسمی در اختیار ما هست مواجه با یک الگوی بسیار موفق در تبیین راهکارِ «تعریف» و «استدلال» هستیم.
منطق موجودی که در اختیار ماست از قدیم الایام توسط اندیشمندان غیر مسلمان و مسلمان طراحی شده، پیشرفت کرده و اصلاحاتی را بر خودش شاهد بوده درصدد این بوده که یک الگوی موفقی را در چگونگی تعریف در حوزه تصور و چگونگی استدلال در حوزه تصدیق ارائه کند. این نمای کلی کار منطق است.
صنایع پنجگانه دانش منطق
علم منطق در بخش استدلال به هیچ عنوان یک نگرش تک بُعدی به یکی از ساحتهای زندگی بشری نمیکند. اینگونه نیست که علم منطق فقط برای انسانهای اهل برهان ارائه الگو کند لذا ما در انتهای علم منطق، بحثی به نام صنعتهای پنچگانه را مشاهده میکنیم. صنعتهای پنجگانه یا همان صناعات خمس عهدهدار ارائه الگوی منطقی برای پنج ساحت از زندگی بشری هستند.
صنعت برهان و خطابه
بعضی از انسانها اهل یقین هستند و تا به یقین نرسند، نمیتوانند با خیال راحت شب را استراحت کنند. این دسته از افراد به دنبال الگوی برهانی هستند و منطق به آنها الگوی برهان را پیشنهاد میدهد اما برخی دیگر از انسانها که غالب آنها هستند اهل برهان و یقین نیستند لذا دانش رسمی منطق برای همین دسته از مردمان، یک الگوی ویژهای به نام الگو یا صنعت خطابه را ارائه کرده است. الگوی خطابه شیوهای استدلالی است که در او نه با هدف تامین یقین بلکه با هدف تامین اقناع و با هدف قانعسازی ارائه الگو شده است.
صنعت جدل، شعر و مغالطه
صنعت سوم، صنعت جدل و مناظره است. بسیاری از انسانها اهل مناظره هستند و اهل برهان نیستند. این دسته از افراد در این مقام به دنبال قانع کردن مخاطبشان نیستند بلکه درصدد این هستند که به گونهای مخاطب خود را ساکت کنند. علم منطق برای این دسته از افراد، علم جدل یا همان صنعت مناظره را پیشنهاد کرده است. گروه چهارم از انسانها کسانی هستند که اهل تخیلات و هیجانات احساسی هستند و مایلند مخاطبانشان را به یک هیجان برسانند و به یک تخیل دعوت کنند. علم منطق برای این دسته از افراد، صنعت شعر را پیشنهاد میکنند. صنعت شعر صنعتی است که استدلالهای موجود در آن، از قضایا و گزارههای تخیلی که در آنها حکم وجود ندارد، بهره میبرد. دانش منطق برای این دسته از افراد، صنعت شعر را پیشنهاد میکنیم کند. گروهی از اشخاص هستند که دنبال به غلط انداختن مخاطب هستند، دانش منطق به چنین اشخاصی صنعت مغالطه را آموزش میدهد، همچنین به آنها یاد میدهد که اگر میخواهید مغالطه نکنید و به غلط نروید باید از فلان گونه استدلالها و قضایا اجتناب بورزید. با این مباحث، شما ملاحظه میکنید که ما چقدر با آن تلقی کودکانهای که میگوید منطق برای اهل برهان و یقین است فاصله داریم.
شاید اشکالی را به فرمایشتان وارد کنند مبنی بر اینکه علم منطق به آن چهار صنعت دیگر( اعم از صنعت خطابه، جدل، شعر، مغالطه) نپرداخته و صرفا آنها را به صورت مجمل طرح کرده است و فقط بر روی صنعت برهان و اَشکال استدلال تمرکز کرده است.
بنده در پاسخ به این دسته از اشکالها، افراد را به کتاب منطقیین مسلمان اعم از کتاب جوهر النضید نوشته علامه حلی که در شرح کتاب تجرید المنطق مرحوم خواجه نصیر نوشته شده و یا کتاب المنطق مرحوم محمدرضا مظفر که کتابی معاصر است یا بخش اول کتاب اشارات، شرح کتاب اشارات مرحوم خواجه نصیر و... ارجاع میدهم. بنده این دسته از افراد را به کتابهایی نظیر کتاب ابن مقفع که احتمالا دور از دسترسشان است ارجاع نمیدهم.
در این دسته از کتبی که نام آنها را مطرح کردم میزان مباحث صنایع پنجگانه بیش از صنعت برهان است مثلا دقتی که مرحوم علامه حلی بر روی صنعت جدل کرده بیش از دقتی بوده که بر روی صنعت برهان داشته است. اتفاقا این شبههای که مطرح فرمودید کاملا برعکس است. ما کتبی داریم که مخصوص صنعت برهان است مثل کتاب البرهان علامه طباطبایی اما کتابهای دیگر هم راجع به چهار صنعت دیگر نگاشته شده است. کتاب جداگانهای از خواجه نصیر درباره شعر نگاشته شده و یا کتاب جداگانه دیگری از ابن مقفع درباره جدل نوشته است. امروزه متاسفانه با وجود اینکه ما سنت موفقی درباره استمرار منطق رسمی و سنتی خویش داشتهایم، دانشگاههای ما در یک غربزدگی بسیار فاحشی به سمت منطق ریاضی نیل پیدا کردهاند.
خب سؤالی اینجا طرح میشود بر این اساس که آیا اشکالی دارد ما از دانش غربیها بهرهمند بشویم؟
خیر کاملا واضح است که اشکالی ندارد و این گفته احمقانهای است که کسی بگوید ما از دانش غربیها نباید بهرهمند شویم زیرا ما از طریق رهبران دینی خودمان توصیه شدهایم به اینکه باید علم را از کفار هم اخذ کنیم. در روایات توصیه شده که علم را بیاموزید ولو اینکه در چین باشد. علت اینکه توصیه به چین شده به این خاطر بوده که چین قدیم ملحد بوده است. "اطلبوا العلم ولو بالصین" یعنی " اطلبو العلم ولو بالملحد".
اخذ علم از ملحدین هیچ اشکالی ندارد اما یک اشکال بسیار مهمی در منطق ریاضی وجود دارد که متاسفانه به دلیل سنت تقلیدی که درخصوص منطق ریاضی صورت گرفته غالب محققان به این اشکال بسیار مهم دقت نکرده است. منطق ریاضی فقط به عنوان یک تحول و پیشرفت علمی نیست، بلکه بنیان منطق ریاضی بر انکار برخی بنیانهای بسیار مهم در منطق ارسطویی است. با پذیرش و شکلگیری منطق ریاضی باید برخی مسلمات منطق سنتی انکار شوند.
چه مبانی از منطق ارسطویی باید انکار شوند تا بتوان منطق ریاضی را شکل داد؟
مؤسس منطق ریاضی به لحاظ تاریخی شخصی است به نام گوتلوب فرگه، این شخص یا اولین شخص یا حداقل جزء اولین اشخاصی است که در تاسیس علم منطق، ویژگی منحصر به فرد مهمی دارد. اجمالا، فرگه در منطق جدید به جای اینکه از واژگان موضوع و محمول استفاده کند از واژگان تابع و متغیر استفاده میکند. بسیاری از سادهاندیشها خیال میکنند که این صرفا یک تغییر واژگانی یا تغییرات نمادین است و ما ادبیات شفاهی خودمان را به ادبیات ریاضی تغییر میدهیم، این باورها بسیار ساده انگاری است.
فرگه انتقادات سهمگینی به ساختار موضوع و محمولی دارد و از این روی هست که این ساختار را انکار میکند. آنچه که فرگه میگوید رد مبنا و بنیاد منطق قدیم و یک الگوی پیشنهادی جدید مردود است. ایشان میگوید ساختار موضوع و محمول که در سنت قدیم ارائه شده براساس روحیات و ساختار روانشناختی است در حالیکه منطق جای روانشناسی و رهیافتهای زبانی نیست. داستان زبان و روانشناسی داستانی است وابسته به اشخاص و منطق جای تبعیت از روحیه اشخاص نیست.
چرا از منظر فرگه منطق جای تبعیت از روحیه اشخاص نیست؟
به دلیل آنکه آن چیزی موضوع قرار خواهد گرفت که مَعرفه (شناخته شده در نزد هر فرد) باشد. از نظر او همواره نَکره (آنچه که در نزد هر فرد مجهول است)، محمول قرار میگیرد و مَعرفه موضوع قرار میگیرد درحالیکه منطق نمیتواند تابع روحیات فرد فرد اشخاص باشد و این غلط است که ساختار علم منطق را متعلق به یک وضعیت روانشناختی کنیم که در تک تک اشخاص متفاوت است، یک چیز برای فردی معرفه و برای دیگری، نکره است. این اشکال فرگه به ساختار موضوع و محمول است.
تعریف علمای منطق از موضوع و محمول
پاسخ به این اشکال فرگه این است که او اشتباه میکند زیرا هیچ عالم منطقی از بدو تاسیس علم منطق تا به امروز، در توضیح موضوع نگفته که موضوع آن چیزی است که معرفه است و محمول آن چیزی است که نکره است. تمام علمای علم منطق گفتهاند موضوع آن چیزی است که نسبت به محمول، اصل است. موضوع و محمول، هر دو از ویژگیهای شیء هستند، ذات(شیء)، موضوع قرار میگیرد و صفت ذات(صفت شیء)، محمول قرار میگیرد.
حتی عالمان علم منطق در تدقیق این مسئله آمدهاند و بین موضوع ذکری و موضوع حقیقی فرق گذاشتهاند تا نشان دهند به اینکه ذات تقدم بیابد و موضوع بشود حساسیت دارند. اندیشمندان منطقی ما، تقدم موضوع بر محمول را تقدم موصوف بر صفت میدانند. شاهد دیگر عرض بنده این است که همه عالمان علم منطق تصریح کردهاند آن چیزی که در ساختار قضیه، محمول میشود اگر از ساختار قضیه خارج شود، تبدیل به رابطه صفت و موصوف میشود یعنی محمول، بر موضوع شما که موصوف است، صفت خواهد شد. منطقا آن چیزی که تقدم ذاتی بر صفت داشته باشد، موصوف محسوب میشود. این نشان میدهد که مطلقا در نزد منطقیون، معرفه و نکره بودن، مدنظر نبوده است. این مسئله معرفه و نکره بودن از دانش ادبیات و معانی بیان است که به گوش فرگه خورده است. در ادبیات و معانی بیان گفته میشود که بهتر است معرفه، مبتدا قرار بگیرد و نکره ، خبر بشود.
این اشکالی که فرگه مطرح ساخته در کتاب frege reader نشر آکسفورد چاپ سال 1997 صفحه 53 تا 54 و صفحه 242 تا صفحه 244 آمده است. بنده از کسانی هم که قصد پاسخگویی به عرایضم را دارند خواهش میکنم که عین مطالب بنده، مستند سخن بگویند.
منطق ریاضی یک انحراف است
در انتها ذکر این نکته خالی از لطف نیست که منطق ریاضی یک انحراف در علم منطق است نه یک علم جدید در دانش منطق، وظیفه ما به عنوان یک محقق، فحص و تحقیق است نه تقلید بدون تفکر از غرب. این بر مایی که نام خودمان را محقق نهادهایم عیب است زیرا ما تعهد اخلاقی در بیان حقیقت داریم و حق نداریم به دلیل اغراض شخصی یا به دلیل اینکه شاید ممکن است مارک تحجر بخوریم، از بیان حقیقت، امتناع بورزیم.
انتهای پیام/