دو ساعت تعویض لباس و چند دقیقه نمایش

دو ساعت تعویض لباس و چند دقیقه نمایش

نمایش «افرا» به سبب وجود شخصیت‌های پیچیده نیازمند تمرکز بازیگر روی وجوه دراماتیک آنان است. پس نمی‌توان صرفاً با تعویض لباس و صدا این وجوه را برای مخاطب گشود.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

احمد ارجمندی، هنرمند ویژه‌ای است که چندی پیش در مجموعه تئاتر شهر نمایش «افرا» نوشته بهرام بیضایی را در پلاتوی اجرا روی صحنه برده بود. فارغ از وضعیت و ویژگی ارجمندی، انتخاب اثری از بیضایی نشان‌دهنده جسارت بالای اوست. برای کسانی که ارجمندی را نمی‌شناسند، مواجهه با او در انتهای نمایش می‌تواند غافلگیر کننده باشد. مخاطب ناگهان به خودش می‌آید که آیا فردی با چنین وضعیتی می‌تواند نمایش پر کلامی چون «افرا» را روی صحنه برد و جواب این پرسش بی‌شک آری است. ارجمندی یک از بسیار هنرمند ناتوان تئاتر است که بیش از دیگران فرصت برای دیده شدن داشته است.

با چنین مقدمه‌ای نیاز است ارجمندی را در مقام کارگردان از اثرش جدا کنیم و او را با تمام خصایصش از اثر بیرون کشیم. مخاطب در رویارویی با «افرا» که نام بیضایی را یدک می‌کشد، در انتظار دیدن یک اثر نمایشی با تمام ویژگی‌هایی است که از پیش در ذهن دارد. او اکنون در پلاتوی نمایش با اثری روبه‌روست که با وجود کثرت شخصیت تنها یک بازیگر دارد. فائزه روزبهانی، در کسوت بازیگر نمایش تمامی نقش‌ها را بازی می‌کند، از افرای معلم تا شازده‌ای که او را تا ورطه نابودی می‌کشاند. روزبهانی قرار است بار تمامی این شخصیت‌ها را به دوش کشد تا شاید به شیوه نمایشی که چندی پیش پارسا پیروزفر روی صحنه برده بود، چشم‌ها را به سوی خود خیره کند. باید از خود پرسید که آیا این نمایش و این اجرا به چنین نقطه‌ای می‌رسد؟

پاسخ از دید نگارنده خیر است. «افرا» با بازی روزبهانی نمی‌تواند خیره‌کننده باشد. نمی‌تواند خودش را به آنچه پیروزفر روی صحنه برد نزدیک کند. نمی‌تواند حتی قصه‌ای که بیضایی روایت کرده را به مخاطب انتقال دهد؛ ولی چرا؟

در این نوشتار قصد نیست نمایشنامه بیضایی تحلیل شود. «افرا» بارها و بارها توسط پژوهشگران تئاتر بازخوانی شده است و همواره جزئی از محبوب‌ترین نمایشنامه‌ها در میان پایان‌نامه‌های دانشگاهی بوده است؛ اما آنچه این نمایشنامه را با توجه به شیوه اجرایی ارجمندی جذاب می‌کند، ویژگی دیالوگ‌نویسی آن است. در «افرا» گویی هر کسی حرف خودش را می‌زند. به هیچ عنوان بویی از یک داد و ستد زبانی در کار دیده نمی‌شود. به نظر می‌رسد همه چیز در یک فضای مونولوگ‌وار رها شده است. آدم‌ها هر یک در پی طلب خواسته‌های خود هستند و از همین رو شخصیت افرا تا انتهای نمایش درک نمی‌شود. کسی حرف او را نمی‌فهمد. تا زمان ورود شخصیت نویسنده گویی حتی فضای نمایشنامه‌ نیز در سیطره شازده است.

البته این گونه نوشتاری در آثار بیضایی امر غریبی نیست، به خصوص حول شخصیت‌های زن که کمتر دیده می‌شوند تا در نهایت گره نمایشی توسط آنان گشوده شود. چنین شرایطی فضایی را می‌طلبد که در آن هر یک از شخصیت‌ها بتواند وجود دراماتیک خود را بروز دهند. آنان تیپ‌های رایجی نیستند که می‌شناسیم، آنان در خود چیزی حمل می‌کنند که مستلزم ساختمندی هستند. این مسئله در شخصیت خادمی، پلیسی که در آخرین ساعات خدمتش، تنها حامی افرا و به نوعی ناجی او می‌شود، بسیار لازم است. او نمونه‌ای از پلیس‌هایی است که به وفور در فیلم‌های نوار و به شکل ویژه در رمان «قول» فردریش دورنمات می‌بینیم.

در چنین شرایطی قرار است بازیگر تمام وجوه دراماتیک شخصیت‌ها را به ما نشان دهد تا ما با او به درک و شهود رسیم. روایت بیضایی را در خلال واژگان به واسطه کنشگری آن دریابیم تا در نهایت اگر کسی از ما پرسید داستان «افرا» چه بود، بتوانیم بدون لکنت برایش نقل کنیم و«افرا»ی ارجمندی چنین نمی‌کند.  بازیگرش صرفاً لباسی عوض می‌کند و لحنی. این کفایت نمی‌کند. جهان اجرا فراتر از اینهاست. وضعیت به نحوی است که میزانسن‌ها محدود می‌شود و در معدود تغییر میزانسن‌هاست که نمایش جان می‌گیرد.

با این حال این «افرا» نمونه موفقی در اجرا نیست. چندان هیجان‌انگیز نیست و شاید صرفاً یک تجربه و آزمون برای چند چهره آینده‌دار تئاتر باشد.


انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران