آیت الله خویی ۴۰ سال قبل تشیع انگلیسی را پیش‌بینی کرده بود/ اولین کسی که در اعلامیه‌اش شاه را کافر خطاب کرد

آیت الله خویی 40 سال قبل تشیع انگلیسی را پیش‌بینی کرده بود/ اولین کسی که در اعلامیه‌اش شاه را کافر خطاب کرد

حجت الاسلام محمد حسین بیاتی در باره شخصیت آیت الله خویی گفت: ایشان هرگز نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی منزوی نبودند و به عنوان نمونه ۴۰ سال قبل به مشکوک بودن جریانی که امروزه تشیع انگلیسی نامیده می‌شود، اشاره کردند و مقابلش ایستادند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سید ابوالقاسم موسوی خویی در 15 رجب 1317ق در شهر خوی، از شهرهای آذربایجان غربی در ایران، در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد.آیت الله خویی در روز شنبه 8 صفر 1413ق، 17 مرداد 1371ش، در 94 سالگی به علت بیماری قلبی در کوفه درگذشت و در کنار مسجد الخضراء صحن حرم امیرالمؤمنین دفن شد.  همزمان با ولادت آیت الله خویی با حجت الاسلام دکترحجت‌الاسلام محمد حسین بیاتی، رئیس دانشگاه عدالت راجع به شخصیت علمی، سیاسی و اخلاقی ایشان گفت و گو کردیم.

وی با اشاره به ساحت علمی ایشان گفت: شخصیت علمی آیت الله خویی دارای چند بعد است که در بعد فقه و اصول به چند مسئله می توان اشاره کرد.

بیاتی اولین ویژگی را نظم فوق العاده ذهنی ایشان دانست و افزود: اشراف و تتبع بر اقوال، آراء،  منابع و متون از ویژگی ممتاز دیگر ایشان است.

وی با اشاره به ویژگی بعدی ایشان گفت: برخی از آثار فقهی علمای بزرگ اسلامی به رغم اینکه گستردگی دارد و نشاندهنده تتبع و اشراف نویسنده آن است  اما  پس از  مدتی، احساس می کنید که در دریای اقوال و آراء گوناگون گم شده اید و  در پایان به آن نتیجه ای که باید برسید، نمی رسید و فقط احساس می کنید که خزانه ذهن، از آراء و معلومات  پر شده است اما آثار آیت الله خویی اینگونه نیست و فقه آیت الله خویی تابع یک نسق خاصی است. وشخص با مطالعه آثار ایشان توانمندی به سامان کردن برای نتیجه گیری را دارد.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه برخی اوقات خود نویسنده و بسیاری اوقات مخاطب نمی تواند از خواندن کتب فقهی نتیجه بگیرد گفت: اما آثار فقهی آیت الله خویی با توجه به اینکه به محور مسئله توجه می کنند و خیلی فاصله نمی گیرند. حول محور و فاصله معین دور می زند. شعاع مشخص دارد و نهایت شخص راحتتر  به نتیجه می رسد.

وی ویژگی بعدی فقه آیت الله خویی را  نوآوری­های فقهی ایشان دانست و افزود: در 300 مورد به جهت ورود بسیار عمیق به تحیقات حدیثی و رجالی  فتاویی ایشان با فتاویی مشهور متفاوت است.

حجت الاسلام بیاتی در توضیح آن افزود: از یک دوره ای به بعد آیت الله خویی به جهت ورود بسیار عمیق  به مباحث  درایی و رجالی از فتاویی مشهور فاصله گرفت و مسئله­‌ی  مشهوری که درباره انجبار ضعف سندی به واسطه شهرت را نمی پذیرند و آن را رد می کنند از جمله آنهاست.

وی با اشاره به اینکه حجم عظیم از فتاویی  ایشان در دوره دومی  عروه الوثقی را حاشیه زدند با دور اول آن تفاوت  پیدا کرد گفت: این ناشی از روحیه آزاد اندیشی ایشان بود و نشاندهنده این است که ایشان در مسیر تحقیق متوقف نشدند  که به جایی برسند  از آن به بعد مشغول تکرار مکررات شوند.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه جولان علمی در زندگی آیت الله خویی استمرار داشت گفت: ایشان حتی در رجال نیز تغییر مبنی دادند. ابتدا ایشان اسانید کامل الزیارات  و تفسیر علی ابن ابراهیم قمی  را توثیق می کردند اما بعد  از مدتی از کامل الزیارات بازگشتند.

وی افزود:  یک دوره کامل عروه الوثقی را تدریس کنند و 2 دور مکاسب و 7 دور اصول را درس خارجش را بیان کردند که کمتر نصیب فقهای امامیه شده است و نشانه دیگر آن شاگردان فروانی است که ایشان تربیت کردند.

 وی در توضیح سجایای اخلاقی ایشان گفت: در کنار شأن علمی، ایشان از ورع و تقوایی که یک فقیه لازم بود داشته باشد، برخورداربود به گونه­‌ای که برخی ملازمان ایشان نقل کردند که  40 سال ملازم ایشان بودیم از ایشان یک مکروه ندیدم.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به پیام مقام معظم رهبری که به مناسبت رحلت آیت الله خویی بیان کردند گفت: این پیام  به ابعاد دیگر آیت الله خویی نیز اشاره می کنند  که کمتر به آن توجه شده است. مقام معظم رهبری در پیامشان ایشان را متکلمی زبردست و مفسر بزرگ قران کریم دانستند.

وی با اشاره به اینکه در حوزه تشیع و به  ویژه در این دویست سال گذشته یعنی در دوره وحید بهبهانی و شیخ انصاری به بعد آنچه که برجسته بوده است گفت: اما آیت الله خویی در اوج مرجعیت درس تفسیر شروع می کند در حالی که این ذهنیت غلط وجود دارد که مرجع باید فقط فقه و اصول بگوید. اما ایشان در اوج مرجعیت تفسیر بیان می کنند به ویژه در حوزه علمیه نجف که مرجع باید فقه و اصول بگوید و به سایر علوم دیگر توجه نمی شود.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه تفسیر ایشان نیز همچون فقه ایشان دارای نظم و روش مند بود گفت: آن یک جلد تفسیری که از ایشان باقی مانده است، بحثهای کلان و کلیات  مباحث تفسیری است نه اینکه از اول بسم الله شروع به تفسیر کنند که مثلا باء للمناسبه است یا للاستعانه بلکه  قواعد عمومی تفسیر را بیان می­کند و در واقع قواعد عمومی تفسیر را با همان مهندسی نظام مندی که در فقه دارا می باشند، بیان می کنند.

وی با اشاره به اینکه ایشان در کتاب تفسیری خود مباحثی چون نقد اخبار تحریف قرآ ن، تاریخ جمع‌­آوری قرآن را بحث می کند گفت: مباحث ایشان روان و دارای  اتقان علمی است و در این زمینه  از اشخاصی که عمری در حوزه علوم قرآنی گذاشتند بهتر جواب داده است.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه در بعد کلامی کتاب صراط النجاه  آیت الله خویی مطرح است گفت: در این کتاب با ادله عقلی و نقلی به خوبی به مباحث کلامی که مطرح می شود پاسخ می دهند.

وی با اشاره به اینکه برخی به غلط تصور می کنند که آیت الله خویی جزء مراجع  منزوی بوده که موضع گیری  سیاسی نداشته است و خود را در تحقیق و تدریس محدود کرده است گفت: این در صورتی است که آیت الله خویی جزء اولین علمایی بوده که با شروع نهضت امام خمینی به حمایت از ایشان علیه حکومت پهلوی اعلامیه ای کوبنده صادر کرد و شخص شاه را با الفاظی همچون  کافر نامیدند. در حالی که خیلی از مراجع و علما در ایران هنوز موضع نگرفته بودند  

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه آیت الله خویی در مسائل عراق نیز ورود می کردند گفت: در زمینه انتفاضه شعبانیه در عراق که صدام در آستانه سقوط قرار گرفت، آیت الله خویی کمیته اداره شهرها را انتخاب کرد: این یعنی ورود مستقیم به امور سیاسی اما بعد به علت برخی خیانتها این حرکت ناکام ماند و صدام  به آیت الله خویی اهانت کرد و ایشان را در محاصره قرار داد.

وی با اشاره به اینکه آیت الله خویی با خطرات درونی که حوزه شیعه را تهدید می کرد آشنا بود گفت: جریانی که اکنون مقام معظم رهبری، از آنها به نام تشیع انگلیسی نام می برد، در آن زمان به مشکوک بودن چنین جریانی اشاره می کند و نسبت به یکی از بزرگان علمی این جریان  که از جایگاهی علمی بالایی نیز برخورداربود  اعلامیه تندی انتشار می دهد. برخی به ایشان اعتراض می کنند که اعلامیه تندی دادید، حداقل قسمت آخر آن را که فرمودید این مطلب مشکوک و مریب است، حذف کنید و به قسمت نخست آن اکتفا کنید. آیت الله خویی در پاسخ می گوید که این کار درستی است و بعدها شما متوجه خواهید شد.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه آیت الله خویی در مسائل سیاسی، اجتماعی نه تنها منعزل نبودند گفت: بلکه  یک پله بالاتر در جهت مسائل سیاسی و اجتماعی کنشگر بودند و نشانه آن رنج و سختی هایی است که رژیم بعث بر ای ایشان وارد کرد؛ چراکه  اگر بی تفاوت بودند اینقدر از حکومت بعثی اذیت نمی شدند.

وی با اشاره به اینکه آیت الله خویی بسیار انسان باتقوا و اهل احتیاط شرعی بودند گفت: با وجود اینکه هیچ کس همچون ایشان دریافت وجوهات شرعی نداشته است ولی کمترین مصرف را برای شخص خود داشته اند. به حدی که خود ایشان ذکر کرده اند روزی بسیار زندگی برایشان تنگ می شود و از لحاظ مالی در مضیقه بوده اند ولی وقتی به اموال خود نگاه می کنند می بینند از کل دارائی ایشان یک کاسه باقی مانده است که همان را برمی دارند و برای فروش به بازار می برند و در همان زمان حدیث نفس می کنند که «ابوالقاسم خداوند این یک کاسه را هم برای امروز تو ذخیره کرده بود» یعنی در مقابل آن دریای با عظمت علوم اسلامی که در سینه ایشان نهاده شده بود چنین ورعی نیز داشته اند و متخلق به اخلاق و آداب شریفه اسلامی گشته بودند. ایشان به معنای واقعی مصداق حدیث شریف:«العلماء ورثة الانبیاء» بودند که در حق ایشان به نحو اکمل تجلی شده بود.

حجت الاسلام بیاتی با اشاره به اینکه دیدگاه آیت الله خویی در باب ولایت فقیه به لحاظ ثمره عملی هیچ تفاوتی با دیدگاه­های حداکثری و ولایت عامه فقیه ندارد گفت:آیت الله خویی صرفا معتقدند که ادله لفظی قاصر از اثبات ولایت عامه است و سراغ دیگر ادله باید رفت.

وی در توضیح نظریه قدر متیقن آیت الله خویی گفت: یک اموری وجود دارد که از خارج علم داریم و قطع داریم که شارع به هیچ عنوان راضی به رها گذاشتن و تعطیل آنها نیست زیرا هرج و مرج لازم می آید و امور زندگی مسلمین وابسته به آن است. از طرف دیگر امر دائر است بین اینکه این امور را فقیه متصدی بشود یا غیر فقیه؟ عقل حکم می کند که در جانب غیرفقیه از جانب شارع هیچ ترجیهی وجود ندارد. پس از باب قدر متیقن فقیه باید متصدی شود و این امور را به دست بگیرد. پس از لحاظ ثمره عملی تفاوتی نکرد. همچنین آن چیزهایی که برخی می خواهند از آن سوء استفاده کنند، با سیره عملی ایشان نفی می شود. چطور اگر ایشان قائل به ولایت عامه فقیه نبودند کمیته های انقلاب را در سراسر عراق در زمان انتفاظه راه اندازی کردند و خودشان مستقیماً رهبری می کردند که بعد از آن صدام آن برخورد را با ایشان کرد؟ چه طور ایشان در بحث جهاد ابتدایی نظر خلاف مشهور می دهند و جهاد ابتدایی را در عصر غیبت واجب می دانند؟ ایشان در مبانی تکملة المنهاج اشاره می کنند که کسانی که می گویند جهاد ابتدایی مشروط به وجود امام معصوم است به دو روایت تمسک می کنند که ایشان هر دو روایت از لحاظ سند و دلالت را ضعیف و غیر قابل استناد می دانند. لذا فقط می ماند اطلاقات آیات جهاد لذا جهاد ابتدایی واجب می شود در عصر غیبت. منتهی جهاد بالاسری و فرمانده می خواهد که متعین در فقیه است و ایشان از کارشناسان امر استفاده می کند. همچنین در قضیه اجرای حدود الهی اجرای حدود را محصور عصر حضور نمی داند حالا آیا همه مردم می توانند اجرای حدود کنند و مسلماً این جا هم فقیه باید متصدی امور باشد. لذا باید منظومه فکری ایشان را در این باره ملاحظه کرد. ایشان روایت اللهم الارحم خلفائی را قبول نکرده اند و این دلیل نمی شود که تصدی فقیه را قبول نداشته است. در دوره طاغوت خیلی کسانی که حقوق از حکومت دریافت می کردند به ایشان مراجعه می کردند که شما جواز تصدی بدهید برای اخذ حقوق ما از حکومت طاغوت و ایشان به طور موردی اجازه می دادند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران