راه تزکیه جامعه چیست؟
فقه تمدن ساز از حالت انفعال و رکود خارج میشود، یعنی منتظر نمیماند که دیگران موضوعات، ساختارها و نظاماتی را ایجاد کنند و فقه بیاید حکم آن را مشخص کند بلکه فقهی است که خودش موضوعات را ایجاد میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، از هنگام شکل گیری تمدن مدرن در طول 400 سال گذشته تا کنون، جوامع مختلف بخصوص جوامع دینی با معضل امکان جمع یا عدم جمع کردن محصولات مدرن با آموزههای خود، مواجه بوده و هستند. این مسئله در ایران از دوران مشروطه با شبه روشنفکرانی نظیر میرزا ملکم خان ناظم الدوله و طالبوف شروع شد و تا دوران کنونی بسط یافت. با آغاز انقلاب اسلامی ایران، این معضل جدیتر شد و به مراحل جدیدی وارد شد تا جاییکه رهبر معظم انقلاب عبور از آن را به پیچ بزرگ تاریخی تعبیر کردند. در چند سال اخیر در میان حوزویان و برخی دانشگاهیان از مفهومی به نام فقه تمدن ساز یاد شده که عبارت است از ایجاد تمدن و ساختارهای تمدنی از طریق بستر و آموزههای فقهی. فقه تمدن ساز فقهی است که درصدد است با حفظ پایه و اصول سنت فقهی شیعه به تبویب و طرح مسائل و آموزههایی از فقه دست بزند تا بواسطه آن بتواند با ساختارسازی به جامعه مورد نظر خود برسد. برای روشن شدن این مفهوم بسیار مهم و اساسی، به گفتوگو با حجت الاسلام مجید رجبی، دبیر گروه سیاسی پژوهشگاه فقه نظام و استاد سطح عالی حوزه علمیه قم پرداختیم.
اساسا مفهوم فقه تمدن ساز به چه معناست؟
این عبارت از دو واژهی فقه و تمدن تشکیل شده است. فقه به معنای علم به احکام شرعی مکلفین از طریق ادله تفصلی است. افعال مکلفین به دو بخش فردی و کلان تقسیم میشوند. خود مکلفین هم به دو قسم فرد و جامعه(حکومت) تقسیم میشوند. اینکه حکومت، مکلف به تشکیل تمدن است، خود این امر، چگونگی و بایدها و نبایدهایی دارد که فقه باید این موارد را مشخص کند. هرآنچه که باید و نباید به آن تعلق میگیرد را فقه موظف است که مشخص کند.پس فقه هم احکام کلان مکلفین و هم احکام مکلفین کلان را مشخص میکند.
چیستی فقه تمدنی
فقه تمدنی فقهی است که قصد دارد تکلیف حکومت را در نسبت با تمدن سازی مشخص کند. اگر ما به آموزههای دین نگاه کنیم، میبینیم که مکلف شدهایم تا احکام را در بستر جامعه تحقق ببخشیم.( برای مثال آیه 13سوره شوری: ان اقیموا الدین) دین را برای شما تشریع کرده ایم تا آن را در جامعه اقامه کنید، چگونه؟ در دو آیه بعد خطاب به پیامبر میفرماید و «امرت لاعدل بینکم» تو مأمور شدهای تا عدالت را در جامعه برپا سازی یعنی راه اقامه دین اجرای عدالت در تمام شؤون جامعه است، آنچه شرط عدل است باید در جامعه پیاده شود.
آیات قرآن ما را به اقامه دین دعوت کردهاند و این مهم، صرفا از طریق به مسؤولیت رسیدن افراد دین دار و یا بیان آموزههای دینی محقق نمیشود بلکه باید دین داران مطابق با دستورات دینی رفتار کنند. اقامه دین یعنی تحقق اهداف دین در حوزههای مختلف اجتماعی. تمدن اسلامی جامعهای است که بینشها، ارزشها و سبک زندگیاش منطبق با وحی و اهداف شریعت است. اهداف کلان دین، توحید و عدالت است. راه تزکیه جامعه، به جز از طریق ایجاد نهادها و ساختارهای اجتماعی امکان پذیر نیست.
راه تزکیه جامعه به روش پیامبر اسلام
در تاریخ صدر اسلام مطرح است که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) ابتدا در مکه دستور جهاد نداشتند و به تصریح قرآن کریم در سوره نساء فقط دستور اقامه نماز داشتند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاة» (نساء 77)
اقامه نماز اولا با خواندن نماز متفاوت است ثانیا، نماز در اینجا کنایه از بندگی خداست. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) در مکه تیم سازی کردند و از همین طریق عدهای را در مدینه جذب کردند. این جذب افراد موجب ایجاد مقدمه برای تشکیل حکومت در مدینه شد که خود این کار مقدمهای برای رسیدن به مرحله تمدن اسلامی بود. سپس در مدینه پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بین مؤمنین عقد اخوت بست و این کار به این معنا بود که ایشان جامعهای را که تعلقاتش بر اساس قومیت بود به سوی تعلقات با مبنای ایمان سوق داد. پیامبر به عنوان حاکم جامعه اسلامی در قرآن کریم مکلف به تزکیه و تعلیم شده: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» (آل عمران 164)
این تزکیه چگونه تحقق پیدا می کند؟ با ساخت جامعه ای که در آن انسان های سالم تربیت شوند، تزکیه پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بواسطه نهادسازی و فعالیتهای اجتماعی صورت گرفت. یعنی ساخت یک جامعه ای با شاخصهای فرهنگی اجتماعی سیاسی اقتصادی خاص که امروزه به آن تمدن می گویند.
بنابر این چون ما مکلف به ساخت چنین جامعه ای و چنین تمدنی هستیم، فقه تمدنی یا فقه تمدن ساز باید ساز و کار لازم برای ساخت آن را فراهم آورد. از این رو جایگاه فقه و کارکرد آن در ساخت تمدن باید تبیین شود.
مثلا پس از آنکه گفتیم حکومت اسلامی مأمور به اجرای عدالت است سؤال می شود که حال، عدل چیست؟ چگونه باید عمل بر اساس عدل را در امور مختلف تشخیص داد؟ این مطلب باید از منابع دینی کشف شود، این یکی از کاربستهای فقه در مسأله تمدن است.
آیا وجود نهادها و ساختارهای معارض با اهداف وحی، میتواند عملکرد یک رهبر الهی را تحت تاثیر قرار بدهد؟
بله دقیقا. از نظر فقهی، تصویب قوانینی که منجر به تعطیلی احکام الهی بشود جایز نیست.
خیلی از قوانین یا ساختارها منجر به ترک واجبات خواهد شد، برخی منجر به انجام محرمات یا فروریختن قبح آن در جامعه میشود، برخی جدای از این منجر به تعطیلی سنت (مستحبات و مکروهات) میشود.
مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد، مثلا بگوییم تک خوانی زنان و شنیدن آن به شرط عدم مفسده جایز است، پس قوانینی در آن راستا تصویب شود، سپس بگوییم هرکس به گناه میافتد خودش گوش ندهد!! آیا چنین توجیهی در حکومت اسلامی جایز است؟ بله با نگاه فقه فردی درست است اما با نگاه فقه حکومتی و فقه تمدن ساز چنین توجیهی هرگز صحیح نخواهد بود.
قوانینی که بنیان مستحکم خانواده را دچار تزلزل کند، مثل ترویج اشتغال زنان در اموری که زنانه نیست، گاهی در با نگاه کلان منجر به همین امر خواهد شد.
یا قوانین و ساختارها و یا عملکردهایی که سبک زندگی را تحت تأثیر خود قرار دهد و جامعه را ولو به صورت ناخودآگاه به سوی تجمل گرایی، رفاه طلبی، مسابقه در کسب ثروت و قدرت، بیداری در شب و خواب در روز! گسترش طلاق، تعطیلی نماز اول وقت و مانند آن بکشاند یا منجر به تحقیر شدن و بیارزش شدن آن ارزشهای اصیل دینی شود.
جایگاه سبک زندگی
مقام معظم رهبری در همین زمینه (در بیانات 23/7/1391) فرمودند «سبک زندگی، روبناییترین امر یک تمدن محسوب میشود. اگر چه سبک زندگی ناشی از نوع جهان بینی و عقائد خاص و همچنین ارزشها و هنجارهای ویژهای است، لکن ممکن است کسی یا جامعهای، جهان بینی توحیدی و همچنین هنجارها و ارزشهای الهی را معتقد باشد، لکن در مقام عمل به خاطر عواملی، ناآگاهانه عاشق سبک زندگی و فرهنگ دیگری شود و یا حتی بدون اینکه التفات به آن سبک زندگی داشته باشد، در مقام عمل آن را پیاده نماید.»
قوانین در این سبک زندگی بسیار مؤثر است، در اینجاست که فقه باید ورود کند. این مطالبه باید از فقه ایجاد شود تا ناگزیر به ورود به آن شود.
تمدن اسلامی باید اهداف محور پیش برود یعنی اهداف اصلی شریعت در مثل سیاست، اقتصاد، فرهنگ را کشف کرده و برای تحقق آن اهداف با استفاده از عنصر اجتهاد برنامه ریزی نماید. این تمدن اسلامی راهی است به سوی ظهور. در روایات داریم که حضرت رسول(صلی الله و علیه و آله) میفرمایند:«هذا القائم الذی یحل حلالی و یحرم حرامی»( کار امام زمان این است که حلال من را حلال و حرام من را حرام کند). منظور این روایت، اقامه دین و اجرای آن است وگرنه همه اهل بیت و امامان معصوم به بیان حلال و حرام میپرداختهاند، آن چیزی هم که جذابیت دارد اقامه دین است نه از دین حرف زدن. البته در اینجا فقط حکومت موظف نیست بلکه همراهی جامعه هم نیاز است.
روش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در اصلاح جامعه
در روایات دیگری میفرماید حضرت قائم دین را اظهار میکند و باطل و بدعتها را میمیراند. (بحار ج24 ص166) این اظهار دین به معنای غلبه بر تمام نظامات اجتماعی و مدعیان است در ادامه روایت هست که خداوند بوسیله حضرت قائم، هر بدعت و باطلی را میمیراند. چطور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) میتواند جامعه را به یک عقل و کمالی برساند؟ قطعا از طریق از بین بردن ساختارهای فاسد و جایگزین کردن ساختارهای صحیح.
باز در روایت دیگر داریم که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) وقتی ظهور کنند دین جدیدی را میآورند، این دین جدید به این معناست که حضرت، دین را اقامه میکند و این امر، همان دین حقیقی است که همه را جذب میکند.
بنابراین فقه تمدن ساز از حالت انفعال و رکود خارج میشود، یعنی منتظر نمیماند که دیگران موضوعات، ساختارها و نظاماتی را ایجاد کنند و فقه بیاید حکم آن را مشخص کند بلکه فقهی است که خودش موضوعات را ایجاد میکند زیرا موضوعات، سیستمها و نظامهای وارداتی، در جوامعی تولید میشود که گاهی از جهت مبنا، تضاد کامل با مبانی اسلامی دارد، امروزه این ساختارها وارد جامعه میشود و با کمی تغییرات به مرحله اجرا می رسد.
منظور این نیست که هیچ کدام از واردات غربی مطلوب نیستند و هیچ گزارهای از غرب وارد نکنیم بلکه این امور قبل از مرحله اجرا باید از فیلتر مبانی و مقاصد بگذرند نه اینکه صرفا گزارهها به شریعت عرضه شوند و عدم مغایرت آن احراز شود، البته مرحله بالاتر این است که جامعه اسلامی بدون توجه به ساختارهای غربی دست به تولید بزند.
باید به این نکته توجه کرد که در تمدن اسلامی به سه عنصر نیازمندیم: 1- شناخت جامعه مطلوب 2- شناخت جامعه موجود 3- مسیر رسیدن از جامعه موجود به جامعه مطلوب. فقه در هر سه عنصر نقش بسزایی دارد.
انتهای پیام/