روایتی از مجاهدتهای"شهید ملا عبدالقادر بزرگامید"/شهیدی که تا پای جان از انقلاب دفاع کرد
فرزند ارشد "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" با بیان اینکه بعد از گذشت ۳۵ سال برای نخستینبار به مصاحبه دعوت شده است، میگوید: پدر مرحومم، روحانی مجاهدی بود که ۵ خرداد سال ۶۱ توسط ایادی استکبار و ضدانقلاب در روستای "لونسادات" کامیاران تیرباران شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، یکی از راههای تکریم خانوادههای شهدا و ایثارگران «شناساندن شهدا» به نسل امروز است و ادامه راه شهدا از راههایی است که نظام مقدس جمهوری اسلامی را بیمه کرده و راه دستیابی به آرمانها و اهداف امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب را تسهیل و تضمین میکند.
شناساندن رشادتها، ایثار و فداکاریهای شهیدان به جامعه و نسل جوان امروزی یکی از رسالتهای خبرگزاری تسنیم است و از آنجا که خانوادههای شهدا، گنجینههای بیبدیل نظام اسلامی هستند نباید هیچگاه از آنان غفلت کنیم چراکه خانواده شهدا؛ امانت شهدا بوده که به دست ما سپردهاند و وظیفه ماست که حرمت آنها را گرامی داریم.
بههمین دلیل به منزل خانواده «شهید ملا عبدالقادر بزرگامید» که از روحانیون مجاهد خطه کردستان بوده، رفتیم تا بتوانیم این شهید گرانقدر را بیشتر به جامعه و جوانان کردستانی بشناسانیم و دردودلهای آنان را انعکاس بدهیم.
"شهید ملا عبدالقادر بزرگامید"؛ شهیدی که از نظام فاسد حکومت شاهنشاهی بیزار بود
«شهید ملا عبدالقادر بزرگامید» فرزند مرحوم ملا علاءالدین در دهم مهرماه سال 1315 در روستای "اسپریز" مریوان به دنیا آمد و خواندن، نوشتن و قرآئت قرآن را نزد پدرش آموخت و پس از آن در حلقه تدریس" حاج ملاکریم و سیدعلی حسینی" به کسب فضل و دانش پرداخت و در ضمن تحصیل، از نظام فاسد حکومت شاهنشاهی آگاهی یافت و از اینرو به ترویج عقاید و معرفت دینی پرداخت و از شاه و اقدامات و افکار شوم آنها بیزار شد.
وی برای تداوم مبارزه خود چند بار مجبور به ترک امامت شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزه علیه گروهکهای ضد انقلاب پرداخت و مردم را از افتادن در دام آنها بر حذر داشت که سرانجام پس از چندین بار تهدید توسط گروهکها در حالی که امام جماعت روستای "لون سادات" شهر کامیاران بود در تاریخ 5 خردادماه سال 1361 توسط ایادی استکبار و ضدانقلاب به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و دفتر زرین و پر بار یک عمر تلاش و مجاهدت وی برای همیشه در دل تاریخ جاودانه شد.
"شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" اهل روستای "اسپریز" اورامان بود
«بهاءالدین بزرگامید» فرزند ارشد شهید ملا عبدالقادر در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به شخصیت و ویژگیهای این شهید گرانقدر اظهار داشت: «شهید ملا عبدالقادر بزرگامید» از فرزندان اورامانات و اهل روستای "اسپریز" بوده و جد بزرگ و پدری وی روحانی بودند به طوریکه یکی از جد بزرگش به نام "ملا مصطفی بزرگ امید" زبانزد مردم منطقه و دارای احترام ویژه و کرامتهای خاصی بوده است.
وی گفت: مرحوم پدرم در سال 1315 هجری شمسی در روستای "اسپریز" از روستاهای اورامانات چشم به دنیا گشود وبه خاطر فقر و بیکاری آن زمان پدر وی به ناچار به اطراف شهرستان کامیاران مهاجرت میکندو در یکی از روستاهای این منطقه امام جماعت را بر عهده میگیرد.
فرزند شهید بزرگ امید در مورد ازدواج مرحوم پدرش افزود: مرحوم پدرم در سال 1332 هجری شمسی در روستای "لون سادات" با مادرم آشنا میشود و با وی وصلت میکند و همه ما هم در این روستا که روستای جد مادریم بود به دنیا آمدیم و پدرم در آن زمان در منطقه روانسر امام جماعت میشود.
شهیدی که در مبارزه با ظلمهای رژیم ستمشاهی هیچوقت آرام و قرار نداشت
وی اظهار داشت: پدرم به خاطر احساس مسئولیت دینی و اجتماعی که داشتند در مبارزه با ظلمهای رژیم ستمشاهی هیچوقت ساکت نمیشدند و آرام و قرار نداشت و به مبارزه با ظلم و ستیز برخاستند.
"شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" شخصیتی سخاوتمند و ظلمستیز داشت
فرزند ارشد "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" گفت: مسلماً هر شهیدی یک برجستگی متمایز و خاصی در شخصیتش وجود داشته و پدر مرحومم نیز از نظر دینی شخصیتی «سخاوتمند و ظلمستیز» داشتند و در آن زمان تمام افراد غریبهای که به روستای "لون سادات" که پدرم امام جماعت آنجا بودند، میآمدند همه آنها را به خانه میآورد و از آنها پذیرایی میکرد.
وی گفت: پدرم هر وقت غذای مناسبی در خانه داشتیم برادر و خواهرهایم را مجبور میکرد که یک کاسه از آن غذا را برای افرادی که در روستا ناتوان و یا زن و فرزندی نداشتند ببرند.
"بزرگامید" افزود: مرحوم پدرم یک آشپز ماهری بود که همیشه غذا درست میکردند و هر وقت غذای آمادهای داشتیم با هر کسی که در حد سلامعلیک هم ارتباط داشت آنها را به خانه دعوت میکرد و سر سفره میآورد و انسان سخاوتمند و مهماننوازی بودند.
وی از جریانات گروهکهای ضدانقلاب در "روستای لون سادات" اینگونه میگوید: در سالهای اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، "روستای لون سادات" دست گروهکهای ضدانقلاب بود و از آنجا تا شهر کامیاران هم پاکسازی نشده بود و نیروهای سپاه هم از شهر روانسر به روستای ما آمدند و در سال 1360 که اتفاقاً برف زیادی هم باریده بود پدرم به خاطر ذات نوعدوستی و خصلت ظلمستیزی که همیشه داشتند تا مدت 40 روز برای آن نیروها غذا تهیه میکرد و برایشان میبرد.
فرزند ارشد "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" گفت: به خاطر همین خصلت پدرم، فرمانده پایگاه سپاهی که از شهر روانسر به روستای ما آمده بود و چون جلسات را در منزل ما برگزار میکردند از یکی از خواهرهایم خواستگاری کرد و با هم ازدواج و وصلت کردند.
وی گفت: گروهکهای ضدانقلاب مرحوم پدرم را به خاطر حمایتی که از نیروهای پاسدار داشت تهدید میکردند اما وی به تهدیدات آنها اعتنایی نکرد و بزرگترین آرزویشان این بود که در راه خدا شهید شود.
گروهکهای ضدانقلاب 3 شبانهروز پدرم را شکنجه و اذیت کردند
یادگار "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" با اشاره به نحوه شهادت پدرش بهدست گروهکهای ضدانقلاب خاطرنشان کرد: گروهکهای ضدانقلاب همیشه برای پدرم کمین انداخته بودند تا اینکه روزی پسر عموی پدرم که از شهرستان مریوان دیدن خانوادهام به منزل ما آمدند و 7، 8 روزی در اینجا ماندند که در همان روزها آن منافقین آرامش را از خانه ما سلب کردند که در نهایت پدرم همراه پسرعمویش تصمیم گرفتند که به کرمانشاه بروند و خانه را ترک کنند که در اطراف کوههای روستای "لون سادات" هر دو نفر آنها به اسارت گرفتند و سه شبانهروز تمام آنان را شکنجه و اذیت کردند.
گروهکهای ضدانقلاب در نیمههای شب پدرم را تیرباران کردند
وی گفت: در آن سه روز که گروهکها آنها را به اسارت گرفته بودند پدرم را نزدیک روستا آوردند و در حدود 200 تا 300 متری اطراف روستای "لونسادات" در نیمههای شب در کنار رودخانهای پای یک درخت هر دو آنها را تیرباران میکنند و پدرم و پسر عمویش را به شهادت رساندند و و هماکنون مزار "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" در مزار شهدای شهرستان مریوان است.
بزرگامید با اشاره به جایگاه و احترام پدر شهیدش در میان مردم منطقه میگوید: پدرم در آن زمان آنقدر گیرایی و وجهه داشت که حتی گروهکهای ضد انقلاب را هم تحت تاثیر قرار داده بود.
به برکت وجود ارزشمند رهبر معظم انقلاب در آرامش کامل هستیم
وی با اشاره به اینکه آنها دارای 4 خواهر و 3 برادر هستند، اظهار کرد:پدرم زمانی که به شهادت رسید، حدوداً 55 سال سن داشت و بعد از اینکه پیکر وی را برای خاکسپاری به مزار شهدای مریوان بردند ما هم آواره شهر مریوان شدیم و پس از یکسال باز هم به کامیاران برگشتیمو در سایه رهبر معظم انقلاب کمکم به آرامش رسیدیم و افتخار میکنیم که جزو «ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی» هستیم.
تا پای جان از جمهوری اسلامی دفاع میکنیم
فرزند ارشد "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" گفت: تا پای جان حاضر هستیم که از جمهوری اسلامی دفاع کنیم چراکه این بهترین و مبارکترین راه برای ماست. هماکنون امنیت و آرامشی که در کشورمان حاکم است به برکت خون شهداست و تفکرات، اقتدار و توانمندی رهبر معظم انقلاب سبب شده که همیشه توطئههای اسکتبار خنثی و ناکام بماند و این همه خیر و برکت نصیب کشور و مردم این میهن اسلامی شود و همچنان ایران اسلامی در سطح جهان بهعنوان مطرح است.
وی از خاطرات زمان کودکی خودش در مورد کرامات پدرش میگوید: حدود 3 تا 4 سال سن داشتم آن زمان مردم برای گلهداری به ییلاق میرفتند و ما هم زمانی که در ییلاق بهسر میبردیم روزی یک نفر با چهره خیلی نورانی و با لباس روحانی و عمامه وارد روستای ما شدند و از یکی از اهالی روستا منزل پدرم را جویا میشدند تا اینکه من اتفاقی به آنها رسیدم و آن فرد را به خانه خودمان بردم و در داخل توشهای که در دست داشت کتابی را در آورد و در حد کتابچه کوچک جیبی بود که همه اسمهای خداوند در آن وجود داشت را به پدرم هدیه دادند.
همیشه پدرم برای گرهگشایی مردم دعای خیر میخواندند
بهاءالدین بزرگامید افزود: آن فرد روحانی زمانی که کتابچه را به مردم هدیه دادند دست در دست پدرم گذاشت و گفت [شما باید بگویید که من این کتاب را از شما میپذیرم و من هم در پاسخ میگویم من هم این کتاب را به شما هدیه میدهم] و این جملات در بین آنها رد و بدل شد و بعد از آن پدرم با استفاده از کتاب برای گرهگشایی مردم دعا میخواندند و مینوشتند و حتی افرادی بودند که چند سال بچهدار نمیشدند اما به لطف الطاف الهی و ائمه اطهار مشکلشان حل شد.
وی اظهار کرد: هیچوقت یادمان نیست که مرحوم پدرم نماز را به تأخیر انداخته باشند و اکنون احترام و جایگاهی که در بین مردم داریم به خاطر بزرگی و خصلت پدرمان است.
بعد از 35 سال، نخستین بار است که برای انجام مصاحبه به عنوان فرزند شهید دعوتم میکنند
فرزند ارشد "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" که از سال 58 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان قم شده گفت: با گذشت 35 سال از شهادت پدرم اکنون نخستین بار است که برای انجام مصاحبه به عنوان فرزند شهید دعوتم میکنند.
وی در مورد وضعیت جسمانی مادرش که اکنون حدود 85 سال سن دارد گفت: خدا را شکر مادرم با اینکه کهولت سن دارد اما تقریباً میتواند کارهای روزمره خودش را انجام دهد و در کنار همان برادر مریضم که بیکار است با همدیگر زندگی میکنند البته در کنار اینها هم خواهرم که همسرش آن دوران فرمانده سپاه روانسر بود و به شهادت رسیدند همراه مادرم زندگی میکند.
بزرگامید در مورد ارتباط خود و خواهر و برادرانش با مادرش افزود: تمام ما فرزندان با مادرم ارتباط خوب و صمیمی داریم و هر هفته برای سر زدن و احوالپرسی به دیدنش میرویم و دعای خیر مادرمان همیشه همراه و پشتیبان ماست.
مشکلات بیکاری فرزندان شهدا به خاطر افراد نفوذی ادارات است
وی از مشکلات بیکاری فرزندان شهدا هم گلهمند شد و اظهار کرد: حقیقت این است که متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افرادی در سطح ادارات نفوذ کردند که مانع تراشی میکنند.
فرزند ارشد "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" گفت: در حال حاضر به جز من و یکی از بردارانم، هیچکدام از خواهر و برادرهای دیگرم در هیچ ارگانی استخدام نشدهاند و [حتی بنده از امتیاز فرزند شهیدی استفاه نکردم] چون در آن زمان استخدام لشگر 18 علیابن ابیطالب قم شدم.
وی گفت: یکی از برادرانم که دچار بیماری شدید است و 56 سال سن هم دارد حتی تحت پوشش نهادهای حمایتی کمیته امداد و سازمان بهزیستی استان نیست و ما ریشه این مشکلات فرزندان شهدا را نظام جمهوری اسلامی نمیبینیم بلکه از تنگ نظریهای برخی افراد نفوذی که در ادارات رخنه کردهاند میبینیم.
از نظام جمهوری اسلامی هیچ گلهای نداریم
یادگار "شهید ملا عبدالقادر بزرگامید" گفت: ما از نظام جمهوری اسلامی هیچ گلهای نداریم اما در کارهای اجرایی متأسفانه افراد نفوذی در سطح ادارات هستند که مانع تراشی میکنند و هیچ اعتنایی به فرزندان شهدا نمیکنندو از مسئولان استان انتظار داریم که بیشتر به مسائل و مشکلات خانواده شهدا و فرزندان شهدا رسیدگی کنند.
انتهای پیام/