دردهای جگرسوز ‌جانباز ۷۰درصد زنجانی/‌مسئولان به دیدارم نیامده‌اند/شوق دیدار رهبر را دارم


دردهای جگرسوز ‌جانباز 70 درصد زنجانی/‌مسئولان به دیدارم نیامده‌اند/شوق دیدار رهبر را دارم

نقی محمدی جانباز ۷۰درصدی است که سلامتی‌اش را فدای این آب و خاک کرد و حالا که از درد و تشنج پاهایش شب‌ها خوابش نمی‌برد، تنها آرزویش دیدار با رهبر است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان، تقویم را که ورق می‌زنیم روزهای پرافتخار زیادی در تاریخ انقلاب در آن به چشم می‌خورد. سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر یکی از برگ‌های زرین و نقطه عطفی در حوزه مقاومت، ایثار و حفظ استقلال کشور در هشت سال دفاع مقدس است و استان زنجان 152 شهید و صدها جانباز را در عملیات بیت‌المقدس تقدیم این مرز و بوم کرد.

29 اردیبهشت مردم ایران حماسه‌ای عظیم را در کشور به نمایش گذاشتند اما در این بین فراموش کردیم که امنیت امروز کشور را مدیون چه کسانی هستیم که این استقلال و آزادی را برای ما به ارمغان آوردند تا به راحتی در سرنوشت کشور خود سهیم باشیم. همان‌هایی که روزی با قامتی تنومند و با صلابت قدم در راه دفاع از آرمان‌ها گذاشتند اما امروز با تنی رنجور اما دلی استوار در بسترها هستند و یا جام شهادت سرکشیدند.

در حال گفت‌وگو با محمدجواد مسلمی روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان در مورد عملیات بیت‌المقدس و رزمنده‌های زنجانی حاضر در این جبهه‌ها بودیم که او نقی محمدی یکی از جانبازان 70 درصدی را معرفی کرد که از بچه‌های زنجان در گردان‌های عملیات بیت‌المقدس بود.

همان جا بود که جرقه مصاحبه با این جانباز در ذهنمان روشن شد، به هر ترتیبی بود آدرس منزلش را پیدا کردیم و خود را به آنجا رساندیم. در راه سئوال‌هایی را آماده می‌کردیم تا از جانبازی که سال‌ها روی تخت خوابیده بپرسیم، از حال و هوای جنگ و از روزگار امروز؛ وقتی رسیدیم آقای محمدی در خانه حضور نداشت دقایقی را برای آمدنش منتظر ماندیم.

نقی محمدی وارد خانه شد روی ویلچر نشسته بود؛ سلام و علیک گرمی با ما کرد و به کمک برادرش روی تخت نشست انگار منتظر بود کسی به سراغش بیاید و احوالی از او بپرسد تا درد دل‌های سال‌ها خانه‌نشینی را بگوید و از بی‌عدالتی‌های زمانه شکایت کند.

خانه‌نشینی و درد پای

در ابتدای صحبت‌ها و خوش و بش‌ها گفت که شش ماه بود به خاطر سرما از خانه بیرون نرفته بود؛ نقی محمدی، مرد روزهای سخت میدان نبرد دیگر تحمل سرمای زنجان را نداشت و نمی‌توانست مثل هم سن و سال‌هایش که در آن زمان شاید به مدرسه رفتند و ادامه تحصیل دادند، شغلی پیدا کردند و تشکیل خانواده دادند، بیرون برود.

شنیده بودم 16 ساله بود که دل به معرفت پرودگار سپرد و پای در عرصه جهاد، شهامت و ایثار گذاشت؛ باب گفت‌وگو را از سن حضورش به عنوان بسیجی در جبهه آغاز کردیم.

«شوق دیدار امام خمینی‌(ره) را داشتم؛ نصیبم نشد»

تسنیم: اگر اشتباه نکنم در سن 16 سالگی تصمیم گرفتید که به جبهه بروید، با سن کمی که داشتید خانواده مخالفتی با این موضوع نکردند؟

محمدی: عشق به خدا، اسلام و وطن همه کارها را مرتفع می‌کند. ما به دستور امام خمینی(ره) راهی جبهه‌ها شدیم. آرزویم دیدن امام بود اما توفیق زیارتش نصیبم نشد.

با سن کمی که نقی در آن سال‌ها داشت، به ظاهر نوجوان بود اما مردانگی را به خیلی‌ها نه تنها همسالانش، خانواده‌اش، آشنایانش بلکه به جهانیان آموخت.

جنگ خانمان‌سوز

تسنیم: چطور شد که تصمیم به حضور در جبهه‌ها و ایثارگری در جنگ تحمیلی گرفتید؟

محمدی: خدا نکند برای هیچ کشوری جنگ اتفاق بیفتد، خانه خراب می­‌کند، هیچ جنگی قسمت هیچ کشوری نشود. کشور را ویرانه می­‌کند. خانمان سوز است. در بندر اکثر مردم تاجر بودند و تمام انبارها سوخته بود. دشت‌ها تبدیل به جهنم شده بود. نمی‌توانستم ببینم هم‌وطنانم زیر رگبار گلوله‌ها و بمباران‌ها هستند و من آرام و بی‌تفاوت سر جای خودم بنشینم.

تسنیم: از عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر برایمان بگویید؟

محمدی: در سال 61 عملیات بیت المقدس آغاز شد یک نیروی 3 هزار نفری مقابل 40 هزار نفر قرار گرفت، از زمین و آسمان خمپاره و گلوله به سر آدم می‌بارید. چند مدتی که خرمشهر دست دشمن بود وقتی خانه­‌هایی می­‌دیدم که مرغ و خروس‌‌هایش در آنجا مرده بود یا سگی زنجیر بر گردن در گوشه حیاط جان داده است یا پرندگانی که در قفس جان داده بودند، جیگرم کباب می­‌شد.

زنجانی‌ها در بسیاری از عملیات‌ها خط شکن بودند در عملیات بیت‌المقدس نیز چهار گردان از زنجان اعزام شده بود و در نهایت 152 نفر در این عملیات‌ها طعم شهادت را چشیدند.

سردار اوصانلو، محمد اسماعیلی، شهید رحیم تاران و تقی طهماسبی از کسانی بودند که در آزادسازی خرمشهر حضور داشتند و زحمات بسیار فراوانی کشیدند.

خط شکن عملیات آزادسازی خرمشهر نیروهای زنجانی بودند. عملیات سختی بود. در حال حمله بودیم که به ما پاتک زدند.

من توفیق دیدن آزادسازی خرمشهر را نداشتم چون در بیمارستان زیر تیغ جراحان بودم. در شب قبل از آزادسازی خمپاره‌ای آمد و چند نفر را شهید کرد و چندین نفر را مجروح کرد. در عملیات بزرگ آزادسازی خرمشهر فقط من قطع نخاع شده و جانباز خالقی رئیس انجمن نابینایان زنجان نابینا شد.

35 سال روی تخت

از وقتی روی تخت نشست لرزش پاهایش که تخت را هم به لرزه انداخته بود بدجوری جلب توجه می‌کرد، پرسیدم که علت لرزش پاهایتان چیست؟ همین مجروحیت در جنگ باعت شده که پاهایتان بلرزد؟

انگار این سئوال داغ دلش را تازه کرد و در پاسخ گفت: 35 سال است که در این تخت دراز کشیدم و قطع نخاع شده‌­ام. 24 عمل سنگین در بدنم انجام داده‌­ام. در کل بیمارستان­‌های تهران سابقه عمل دارم. وقتی پاهایم شروع به تشنج می­‌کند از فشار درد نمی‌­دانم چکار کنم. چندین بار با چاقو به جان پاهایم افتادم تا رگش قطع شود تا پاهایم را قطع کنند.

من در بیمارستان­‌ها 17 سال تمام روی شکم دراز کشیده بودم. توان حرکت نداشتم. در بیمارستان شفیعی زنجان فقط هشت سال آنجا روی شکم دراز کشیده بودم. 24 بار فقط اتاق عمل رفته‌­ام. عمل‌های سنگین روی بدنم انجام دادند که چهار دفعه آن در زنجان بوده و مابقی در تهران در بیمارستان‌های ساسان ،شهدا، فاطمه الزهرا، 15 خرداد و لبافی‌نژاد سابقه عمل داشته‌­ام.

ترکش‌‍‌های من از ناحیه بدی اصابت کرده است. دردهایی که من در این مدت کشیدم گفتنی نیست. زخم ترکش‌های صدام را می‌توانم تحمل کنم ولی زخم زبانهای مردم را نمی‌توانم تحمل کنم.

چای و شیرنی آوردند نقی محمدی تعارف کرد که چای بنوشیم، استکان را به طرف دهانم بردم داغ بود و لب سوز اما نه به داغی حرفی‌های این جانباز و جگرسوز بودن دردهای زمانه.

لرزش پاهایش را که می‌دیدم بغض گلویم را می‌گرفت نمی‌توانستم صحبت کنم از شرم سرم را پایین انداختم و به این فکر می‌کردم که ما زمینی‌ها چقدر غرق در دنیای مجازی شدیم و در عصر وانفسای انسانیت در بدعهدی‌ها به مال‌اندوزی و حقوق‌های نجومی می‌اندیشیم و غافله را باختیم، غافل از اینکه مردانی از جنس نور و آسمان در عرش سیر می‌کنند.

گلایه‌هایش از ناملایمات زندگی مسیر گفت‌وگو را عوض کرد دیگر به سئوال‌های از پیش تعیین شده فکر نمی‌کردیم، ترجیح دادیم پای صحبت‌هایش بنشینیم تا صدایش را به گوش کسانی که یک بار به سراغش نیامدند برسانیم.

یاد جانبازان

محمدی گلایه‌ای از مسئولان کرد و گفت: در 35 سال گذشته در سالروز آزادسازی خرمشهر کسی از مسئولان به دیدارم نیامده است. آیا باید در حق ما اینکار را کنند؟ آیا این درست است؟ حالا هم انتظاری از مسئولان ندارم یک آرزو دارم می‌خواهم رهبرم را ببینم اما کسی برای این کار پیش قدم نمی­‌شود.

ما شب و روز خواب نداریم. شبانه‌روز با درد دست و پنجه نرم می­‌کنیم. چه می­‌شود گاهی اوقات در سالگرد آزادسازی خرمشهر حال ما را بپرسند.

ما گاهی با مشکلات مالی مواجه هستیم وقتی به بانک‌­ها مراجعه می­‌کنیم با ما برخورد نامناسبی می­‌کنند.

برخی مردم نسبت به خانواده شهدا و جانبازها نامهربان هستند. قدر جانباز را نمی‌دانند. آنها پشت سر آدم کنایه می­‌زنند که پول کشور برای آنهاست در حالی که این طور نیست. برخی­‌ها بی‌انصافی می­‌کنند.

همین طور که این جانباز از مشکلاتش می‌گفت نگاهی به چهره مادرش انداختم، مادری که وقتی فرزندش تازه از آب و گل بیرون آمده بود و جوان رعنایی شده بود، دست نامرد روزگار پرستاری دوباره از فرزند را سهم مادر کرده بود؛ نمی‌توانستم درک کنم مادرش وقتی لرزش پاهای فرزندش را می‌دید، وقتی می‌دید فرزندش مثل بقیه نمی‌تواند به بیرون برود و قدم بزند چه حسی پیدا می‌کند.

آقانقی از زحمات مادرش در این سال‌ها می‌گفت که از زحماتی که به مادرم و برادرام می‌دهم شرمنده هستم. بارها نامه نوشتم که مرا به آسایشگاه ببرید. دوست ندارم اسباب زحمت برای مادرم شوم.

مادر اشک در چشمانش حلقه می‌زند؛ دست روزگار چین‌ و چروک‌هایی به چهره مادر انداخته اما دل او همچنان با صلابت است.

مدافعان حرم

محمدی گریزی هم به مدافعان حرم زد کسانی که امروز راه اسوه‌های خود در هشت سال دفاع مقدس را ادامه می‌دهند و گفت: کسانی که به سوریه اعزام می­‌شوند برای نبرد با دشمنان انقلاب و اسلام بسیار شجاعت به خرج می­‌دهند و یک عهدی است که بین خودشان و خدا بسته‌اند و کسی از آن عهد خبر ندارد. با خلوص نیت به جبهه­‌ها می‌روند. هر کسی از دستش بر می‌آید باید به مسلمان کمک کند.

حرف‌هایش ما را به فکر فرو برد بعضی‌هایش از دردهای روزگار بود اما بعضی‌ها نشان می‌داد معرفت هنوز در دل مردم زنده است و راه ایثار و شهادت ادامه دارد، بعضی از گلایه‌هایش بوی غفلت‌زدگی جامعه را می‌داد و برخی از گفته‌ها چراغ راه را به جوان‌ها نشان می‌داد اما هرچه بود یکرنگی و صداقت در کلامش موج می‌زد و بوی انتظار از درد دل‌هایش می‌آمد، انتظار برای همه تحقق همه آرمان‌هایی که به خاطرش جان و دل از تمام ظواهر دنیا شستند و پای در کوی عشق و فداکاری گذاشتند.

گفت‌وگو از فرید حائری

گزارش از فاطمه تاج‌بخش

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon