مناظره قلمی حجج اسلام خسرو پناه و مهریزی درباره « تمدن» سازی « فقه»
حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه در یادداشتی کوتاه به ادعای حجتالاسلام مهریزی مبنی بر عدم قابلیت فقه در تمدن سازی پاسخ داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، چندی پیش حجت الاسلام والمسلمین مهریزی، استادیار دانشکده علوم حدیث در یادداشتی مدعی شده بود که فقه قابلیت تمدن سازی ندارد و کسانی که به دنبال این مسئله هستند نگاهشان اشتباه است. حجت الاسلام خسروپناه استاد تمام موسسه حکمت و فلسفه ایران در یادداشتی کوتاه به مدعیات این استاد حوزه و دانشگاه پاسخ داده است.
متن دو یادداشت مذکور در ذیل میآید.
حجت الاسلام مهدی مهریزی: علم فقه به تمدن کاری ندارد
به نظر من، نیازی نیست که به دنبال فقه تمدن ساز باشیم. این رفتار ما مانند این است که رقیبی داشته باشیم و به او بگوییم چیزی را که داری، به هر قیمتی به دست میآوریم. داستان تمدن ساختن ما نیز اینگونه است. ولی در واقعیت، فقه، تمدن ساز نیست. فقه اگر مانع تمدن سازی نشود، موجب امتنان است، اما اینکه از آن، توقع تمدن سازی داشته باشیم، نادرست است.
اساساً علم فقه تنها پاسخگوی حوزه موضوعی خودش است و به تمدن و امور مانند آن کاری ندارد. نهتنها فقه، بلکه علومی مانند حقوق نیز همینگونه هستند. علم حقوق نیز به همین مقدار که مانع از تمدن سازی نشود، قابل امتنان است، اما اینکه از آن توقع تمدن سازی داشته باشیم، نابجا است. البته علم فقه و حقوق میتوانند کار خود را بکنند و بستر تمدن سازی را فراهم کنند، اما اینکه توقع داشته باشیم تمدنی را تشکیل دهند، انتظار نابجایی است.
بعد از بررسی زیاد، به این نتیجه رسیدم که اگر دایره تکفیر را گسترده کنیم و برخورد با غیر مؤمنان را کاملاً ممنوع کنیم؛ ارتباط، روابط، نجاست، طهارت و درنهایت، تمدن شکل نمیگیرد. لذا فقهی که بخواهد نگاه مثبتی به تمدن داشته باشد، فقهی است که این موانع در آن شکل نگرفته باشد. وقتی فقیهی نگاه وسیع و همهجانبهنگر دارد، قاعدتاً فتاوایش هم فرق میکند.
حجتالاسلام خسروپناه:فقه میتواند رویکرد تمدنی داشته باشد
مقصود از فقه تمدن ساز این نیست که فقه همه مولفههای تمدن را تامین کند، تعبیر فقه تمدن ساز مثل علم تمدن ساز و فرهنگ تمدن ساز است. همانگونه که نباید از علم تمدن ساز انتظار داشت که همه مولفههای تمدن را تامین کند از فقه تمدن ساز هم نباید چنین انتظاری داشت.
اصولا تمدن یک واقعیت چند ضلعی فرآیندی است که معرفت، معنویت، معیشت، سلامت، صنعت و... و به تعبیر دیگر بینش، منش و کنش را در بر می گیرد و فقه و اخلاق دربردارنده بخش منشی و کنشی جامعهاند. همانطور که فلسفه تامین کننده مباحث بینشی تمدن و علوم دربردارنده مباحث معرفتی تمدن هستند.
فقه، فلسفه، علم و اخلاق هم می توانند رویکرد تمدنی داشته باشند و هم می توانند این رویکرد را نداشته باشند یا حتی رویکرد انحطاط داشته باشند پس سخن جناب مهریزی خلط بین کل و جز در تمدن است و گمان کرده است کسانی که از فقه تمدن ساز سخن میگویند در صدد این هستند که همه مولفههای تمدن را به فقه بدهند در حالیکه مقصود این است که فقه ناظر به نیازهای تمدنی در عرصه احکام و تکالیف و حقوق دست به اجتهاد بزند.
انتهای پیام/