به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران پویا، در نشست «قدس ما را آزاد خواهد کرد»، حجت الاسلام سید عبدالله حسینی شعری را در قابل چهارپاره قرائت کرد که مورد توجه حاضران قرار گرفت. این شعر حماسی با نگاهی به مقاومت برآمده از ادبیات طلبگی است که می تواند مورد توجه خوانندگان قرار گیرد:
آمدیم از هزاره ی اندوه
سبدی از ستاره زیر عبا
ماه در جِیب و کهکشان در جَیب
پیکری پاره پاره زیر عبا
حمره ی مشرقیه ی عشق است
در افق پرتوی که یافته نشت
دل به قرآن شبی تفأل زد
گفت والفجر و لیال عشر
از ازل گوئیا که در تقسیم
عشق کارش به ما محول شد
مختصر بود اصل نسخه ی عشق
با حواشیِّ ما مُطَوَّل شد
چارده قرن گر ز قتل گذشت
تا به اکنون غریق غم هستیم
بر سر عمّامه ی سِیَه داریم
زان که از اولیای دم هستیم
سر سپرده به دست اولی الامر
دور این انقلاب پیچیدم
تا که روزی به دارم آویزند
بر سر خود طناب پیچیدم
خوش درخشیده ایم و این اشراق
خصم ما را به رغم خِیشوم است
ساقیا از فراق مِی مُردیم
تا به کِی این رحیق مختوم است
قبله در قید و قدس در زنجیر
بنشینید استخاره کنید
آی نامردها به آخرتان
تای تأنیث را سواره کنید
غرب نصف النهار مبدأ نیست
به گرینویچ اعتماد مکن
مقصد امروز مسجد الاقصی است
نص رسیده است اجتهاد مکن
کعبه را کرده ایم نصب العین
شعرها مان تمام آیینی است
از کعبه منحرف شده اید
زانکه قبله نمایتان چینی است
هم لباسم جناب نصراله ،
آخت سیلی به گوش اسرائیل
سی و سه روز کرد بر دشمن
طعم تلخ شکست را تحمیل
آنکه چون حرف جَّر بر اسرائیل
آمده ناگهان و جَّر داده است
با من از فتح قله ها گفته است
خبر از مطلع سحر داده است
فتح با ماست کسر با دشمن
بمب ما را تکان نخواهد داد
یای موسی همیشه یکسان است
تن به اِعرابتان نخواهد داد
آشکارا هلال شیعی را
در افق کرده ایم استهلال
لشکر فاتح خمینی را
فتح قدس است منتهی الآمال
می شود طالع آفتاب از غرب
با افول ستاره ی داوود
روز فتح المبین خون آن روز
روز رضوان شیعه خواهد بود
جرعه ای شد نصیبم از دستت
در مسیرت مرا مصمم کرد
تا که دندان عقل را کَندَم
عشق سقراط را معمم کرد
شعله های مقاومت برپاست
از دمشق و منامه تا بغداد
نصر پرچم زده است در بیروت
در یمن عشق می زند فریاد
آنچنان که خمینی ما گفت
عاقبت صهیونیسم خواهد مرد
پرچم این رژیم غاصب را
سَرسرِ انتفاضه خواهد بُرد
گرچه مَه در محاق غیبت رفت
افقِ شرق و غرب تاریک است
متواتر ترین خبر این است
که ظهور ستاره نزدیک است
همه آماده ایم و جان بر کف
لشکر قدس را امیر کجاست
برسان فاعل مُقَّدَر را
ای خدا مرجع ضمیر کجاست
چقدر این کسوف طول کشید
تا به کی این ضمیر مستتر است
نه فقط اهل عشق منتظرند
که خداوند نیز منتظر است
باکی از مرگ نیست در این راه
پیش عشاق مرگ مقهور است
جز شهادت مباد قسمت ما
مرگ از آستان ما دور است
رهبرم در جهان لب تر کن
تَر کنم تا که خاک را با خون
چارده قرن می کشم با عشق
انتظار نبرد با صهیون
اذن میدان بده که دلتنگم
می کنم بهر مرگ بی تابی
دور چشم تو می کشم دیوار
با سرِ وحشیانِ وهابی
تو فقط زیر لب تلاوت کن
اولین آیه ی معارج را
تا که من فوج فوج بفرستم
به جهنم همه خوارج را
رهبرم گوشه ی جبین خَم کُن
تا کنم جان خویش قربانی
چفیه بر دوش و دست بر ماشه
این همه قاسم سلیمانی
انتهای پیام/