سریالی که پس از ده قسمت دیگر «سریال» نیست !
بخش اعظمی از زیباشناسی ده قسمت پر کشش و پر اضطرار سریال «زیر پای مادر» و لحظات نابی مثل قسمت ششم، به نحوه دیالوگ نویسی خاص سعید نعمت اله باز می گردد.
خبرگزاری تسنیم- ایمان هادی
سریال «زیر پای مادر» بیشتر از آنکه تالیفی از تهیه کننده و کارگردان باشد سایه گل درشت «سعید نعمت اله» روی سرش سنگینی میکند. «نعمت اله» را در مقام نویسنده مجموعههای تلویزیونی رستگاران، زیر هشت، جراحت، دیوار، مادرانه، مدینه، میکائیل و پشت بام تهران میشناسیم. آثار تالیفی وی از متوسطترین سریالهای تلویزیونی یک دهه اخیر است. آثارش همواره با بازخوردهای صفر و صدی رسانهها مواجه بوده و به غیر از ستایشها در رسانههای فرمایشی، آثار نعمت اله مقبول اهالی رسانه نبوده است.
در بررسی آثار تلویزیونی باید یک نکته را مد نظر قرار دهیم که هدفگذاری مخاطب در تحلیل سریالهای وطنی اولویت خاص و ویژهای به شمار میرود. با در نظر گرفتن واکنش عمومی مخاطبان، سریال مدینه، مادرانه و میکائیل ضعیفترین آثار نعمت اله به شمار میروند، در عوض جراحت و دیوار دارای روایت متوسط تا حدودی قابل قبول هستند. نعمت اله فن ملودراماتیزه کردن قصه را به خوبی بلد است و به صورت ژنریک وقتی روی مدار ملودراماتیزه کردن روایتهایش حرکت کند و مثل برادرش، سعید نعمت اله به شخصیت پردازی و پیچ و تاب دادن و چند و جهی کردن شخصیت ها بپردازد، آثار متوسطش تا حدودی شکل قابل اعتنایی پیدا کرده ،در غیر اینصورت عمده تلاشهای نعمت اله به یک بحران و فاجعه نمایشی بدل شده اند.
ده قسمت نخست سریال «زیر پای مادر» بسیار فنیتر و با کیفیتتر از سایر آثار نعمت اله نوشته شده اما مثل بقیه آثار، روایت تا یک سوم ابتدایی سریال، به مسیر نمایشی اغراق آمیزملودرماتیزه، جذاب ، عامه فهم هدایت میشود، اما از یک سوم داستان به بعد، نعمت اله توانایی پر کشش نوشتن را نداشته و روایت سریال را با خرده پیرنگ هایی پیش میبرد که برای مخاطب جذابیتی ندارد.
جای بسی تاثر، اندوه و صد افسوس این است که نعمت اله ایدههای پر کشش نمایشی خاصی را مطرح میکند اما نمیتواند فیلمنامه را تا پایان به سرانجام با کیفیتی رهنمون سازد. کاش سریال «زیر پای مادر» در همان ده قسمت ابتدایی که به صورت فنی و کاملا تکنیکال مبتنی بر مولفههای روایی نعمت اله خلق شده بود، به پایان میرسید. اگر سریال در ده قسمت شسته رفته تمام میشد، هیجان، جذابیت و گیرایی سریال رنگ نمی باخت و مخاطب از مشی قصه گویی نویسنده استقبال بیشتری میکرد.
واقعیت این است که سریال «زیر پای مادر» در همان ده قسمت ابتدایی تمام میشود و پس از قسمت دهم، روایت روی مدار تکرار خرده پیرنگ فرعی پیش میرود که به پیرنگ اصلی ربط کمتری دارد و کاملا مشخص است که سازندگان برای کشدار کردن یک سریال ده یا پنج قسمتی غیر کشدار، آنرا را در بیست و اندی قسمت سوپر کشدار ساختهاند. به همین دلیل است که پس از قسمت دهم مخاطب نمیتواند عطفهای قصه را هضم کند. واقعا نویسنده سریال پیش خودش این سئوال را مطرح کند پس از اینکه اشکان به هویت مادر پی می برد پای قسم ماندن و رفتن شوخی وارش چه معنی خاصی دارد؟ چرا به خاطر رفتن تا دم محضر مغضوب خانواده است؟ آواره شدنش به همراه اشکان چه معنی نمایشی می تواند داشته باشد؟
در ده قسمت ابتدایی گرههایی که در رابطه مادر (آتنه) و فرزندش اشکان وجود دارد موید این مهم است که ده قسمت ابتدایی سریال با دقت کافی نوشته شده است اما پس از ده قسمت، روایت «زیر پای مادر» به امان خود رها شده است. روایت ده قسمت ابتدایی در مورد قبر بدون جسد، مادر گم شده هاچ زنبور عسل( اشکان)، محالِ ممکن است در عالم واقع رخ دهد و بیشتر شبیه معجزههای برنامه ماه عسل است و در عالم نمایش شبیه قرائتهای هندی - بالیوودی است که قطعا مردم چنین قرائتهایی را دوست دارند.
آنچه میان خلیل کبابی و همسرش آتنه گذشته است برای تماشاگر ایرانی قابل باور است. یعنی بر خلاف بسیاری از سریالهای تلویزیون پایه یا «بیس» داستانی، تماشاگر را سرگرم میکند. «خلیل کبابی» و سنت گرایی وی به پیشهاش شباهت دارد. ایفای نقش «کامبیز دیرباز» با این کاراکتر کاملا چفت شده است. دیرباز در سریال «میکائیل» با نوشتهای که به لحاظ دیالوگ نویسی شبیه سریال زیر پای مادر است، فاجعه آفرید. دیرباز اشتباهاتش را در سریال «میکائیل» با اجرای نقش خلیل کبابی تکرار نکرد و فهمیده بود با توجه به نوع دیالوگهای سختی که ادا میکند چگونه پاساژهای بازیاش را در مقابل کدام کاراکتر و در چه بزنگاه دراماتیکی تغییر دهد.
با توجه به اینکه در سریالهای تلویزیونی نظارتی برای ارزیابی بازیگران نیست، معمولا بازیگران سریالهای تلویزیونی برای اجرای هر نقشی از گذشته خود برداشت میکنند و تلاشی برای ایفای نقش خود نمیکنند. میتوان قاطعانه رای داد «دیرباز» به بازی اگزجره خود در میکائیل تعادل بخشیده و با بازیاش در مقابل دوربین، نقصانهای نمایشی فیلمنامه «نعمت اله » را به خوبی پر کرده است.
اوج بازی بازیگران این سریال در قسمت ششم به نمایش گذاشته می شوند و تقریبا میتوان اذعان کرد که از دقیقه 11 قسمت ششم تا دقیقه سیام ، نمایش حیرت انگیز و پر اضطراری که تماشا میکنیم شبیه لحظات ناب نمایشنامه های تنسی ویلیامز است، منتها واژگان پر تعدادتر و مرگبارانه تر.
لحظاتی که خلیل کبابی (کامبیز دیرباز) با گذشتهاش، آتنه رخساره و ستاره مواجه میشود. کارگردانی و مهار بازیگری جمعی فوق العادهای در این پانزده دقیقه ناب رخ می دهد. نحوه بده بستان دیالوگها میان بازیگران شبیه شلیک گلوله است. فک دیرباز و فک بهناز جعفری مثل اهرمهای حرکتی قطارهای بخار با سرعت عجیبی حرکت میکنند و میتوان فهمید چرا خانم بازیگر آنقدر طلبکارانه با خبرنگاران برخورد میکند. جعفری برای اجرای لحظات ملتهب قسمت ششم و هفتم کاملا قوتی خاص از بازیگری را صرف کرده که در نمایشهای تلویزیونی چنین انرژی فراوانی صرف کردن، معمول و رایج نیست.
البته بخش اعظمی از زیباشناسی ده قسمت پر کشش و پر اضطرار سریال «زیر پای مادر» و لحظات نابی مثل قسمت ششم، به نحوه دیالوگ نویسی خاص سعید نعمت اله باز می گردد.
چیدمان دیالوگها به لحاظ حسی و سنت گرایی خاص خانواده ایرانی، ترکیبی از تالیفات مرحوم حاتمی و مسعود کیمیایی است. ده قسمت اولیه سریال با چنین دیالوگ نویسی خاصی، خیلی زیبا نوشته شده است و بر خلاف سریالهای قبلی نعمت اله که اساسا چنین دیالوگ نویسی برای پر کردن خلاء نمایش استفاده میشد، این متد در ده قسمت ابتدایی سریال خیلی به کار نعمت اله آمده است. چنین دیالوگ نویسی اساسا به درد سریالهای هزار دستان و بوعلی سینا میخورد و از وسط چنین لغز و لنترانیهایی، نمایش روتین هر شبی یا هفتگی نمیتوان خلق کرد. از دل پر طمطراق نویسی فجایعی مثل زیر هشت و پشت بام تهران خلق می شود.
اما این نحوه دیالوگ نویسی با نوع برخوردها و سنت گرایی خلیل کبابی و خانواده رنگرز و تیپکال پرسوناژ اسماعیل نفر، خیلی جور درآمده است. دیالوگ نویسی خاص در ده قسمت ابتدایی سبب شده، لحظات خیلی حسی و عاطفی ( مختص مخاطب عام ) ساخته شود و در عین سرگرمی پند آموز هم باشد. طوری که خیانت و زشتی رفتار زن – آتنه - در گذشتهاش، بدون هیچ سانسوری در دیالوگها ادا شود. مواجه خلیل کبابی (کامبیر دیرباز) و اسماعیل نفر (مهدی سلطانی سروستانی) داستان دو رفیق قدیمی زیبایی خاصی دارد، بر خلاف اینکه نقش پلیس در سریال میکائیل اصلا مناسب دیرباز نبود اما دیر باز در این سریال در نیمه نخست سریال دقیقا یک نفس خوب و دقیق و فنی نقشش را به زیبایی اجرا میکند. سئوال کننده و پاسخ دهنده هتاک سئوال خبرنگار درگیر بحث بشدت فرعی شده اند.
آنچه مهم است که بر خلاف آثار قبلی کارگردان، نویسنده و تهیه کننده با تولیدات نازلی مثل مدینه، میکائیل و پشت بام تهران، دیالوگهای سریال زیر پای مادر – تا قسمت دهم - کاملا در خدمت نمایش هستند. در آثار قبلی نعمت اله یعنی مدینه و پشت بام تهران دیالوگ نویسی سئوال برانگیز اصلا متناسب با شخصیت پردازی و فضای سازی سریال نبودند و این رویه میرفت که منجر به بسته شدن پرونده «سعید نعمتاله» در حوزه فیلمنامه نویسی شود. ضریب دقت فیلمنامه در چالش شخصیتها فوق العاده است، یعنی تا قسمت 8 ضریب چالش و مواجه فوق العاده است. در میان تمامی آثار نعمت اله متاسفانه این اولین فیلمنامه خوبی است که با توجه به سطح ممیزی سیما دارای جذابیت های لحظه به لحظه قابل اعتناست اما سریال ده قسمت بیشتر نیست و با مفقود شدن آتنه و ازدواج رخساره و خلیل روایت باید به پایان میرسید.
این قصه پتانسیل جولانی برای صدرا ندارد که مصدر روایت شده است و چنین مسیر روایی سبب می شود مهر باطل بر کل مجموعه زد. در عصر مینی مالیسم سعید نعمت اله «جی جی آر مارتین» نیست که بتواند منظومه چند قسمتی بنویسد. اصلا نویسندگان سریال های ایرانی توانایی بیش از ده قسمت سریال را ندارند و چه خوب بود که در نوع الگوبرداری از شیوه سریال سازی هالیوودی بهره می بردیم که استانداردترین سریاهایشان در 10 یا دوازده قسمت میسازنند مگر فیلمنامهها پتانسیل نمایشی فوق العادهای داشته باشند که معمولا مجموعه های بیش از 10 قسمت را گروه های بزرگ سریال نویسی حرفه ای به نگارش در می آورند.اگر سریال زیر پای مادر در ده قسمت تمام می شد، همه چیز به خوبی و خوشی به پایان میرسید و رسانه ملی با این حجم انتقاد به خاطر این سریال مواجه نبود.
انتهای پیام/