سوژه‌ی بهترین فیلم از نظر مردم به «ماه عسل» آمد / روایت نیوشا و پدر و مادر ناشنوایش

سوژه‌ی بهترین فیلم از نظر مردم به «ماه عسل» آمد / روایت نیوشا و پدر و مادر ناشنوایش

فیلم زندگی «نیوشا» با رأی مخاطبان برنامه ماه عسل به‌عنوان بهترین فیلم برگزیده شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکشنبه 4 تیر 1396، برنامه «ماه عسل» موضوع خود را به بهترین فیلم ارسالی از سوی مردم اختصاص داد. از بتدای برنامه امسال قرار بر این بود که مخاطبان برنامه «ماه عسل» فیلم هایی از سوژه های مورد نظرشان بسازند و برای برنامه بفرستند. این کار در قالب طرح «قهرمان من» انجام شد. مردم از طریق فضای مجازی فیلم ها را می دیدند و به بهترین فیلم رای می دادند. در نهایت هم بهترین فیلم انتخاب شد و عوامل فیلم روز گذشته مهمان برنامه «ماه عسل» شدند.

دو دختر و یک پسر، عوامل ساخت فیلم «نیوشا» هستند. آنها درباره زندگی نیوشا می گویند:

پسر: حسی که از زندگی نیوشا به ما منتقل شد کمک کرد که فیلم مورد توجه مردم باشد. این موضوع خیلی روی خودمان هم تاثیر گذاشت.

دختر: نیوشا زندگی فوق العاده ای دارد. از یک چیز کم و ساده، چیزهای بسیار بزرگی می سازد.

دختر دوم: امیدی که نیوشا دارد نسبت به دیگران خیلی بیشتر است.

پسر: شخصیت قصه ما با شرایط ساخت زندگی اش ساخته و با صبر کردن بر شرایط غلبه کرده است.

پس از صحبت های عوامل این فیلم، علیخانی مجری برنامه، سراغ مهمان های اصلیش رفت که نیوشا و پدر و مادرش بودند.

علیخانی: امسال در آخرین روز ماه مبارک رمضان برنامه را به موضوع بهترین فیلمی اختصاص می دهیم که از نظر مردم انتخاب شده است.

نیوشا: 19 ساله ام. هر چه که یاد گرفته ام از پدر و مادرم یاد گرفته ام.

علیخانی: نیوشا پدر و مادری عزیز و دوست داشتنی دارد که هر دو ناشنوا هستند. برایمان تعریف کن که چرا پدر و مادرت ناشنواهستند.

نیوشا: مادرم وقتی به دنیا می آید زردی می گیرد و چون خوب به او نمی رسند درباره پدرم روایت ها زیاد است. مادرش می گوید که آب به گوشش رفته و عمویم هم می گوید که از تاب افتاده است و گوشش ضربه دیده است. پدرم یکی از گوش هایش مشکلش زیاد است و دیگری کمتر. مادرم مشکل شنوایی اش بیشتر است. مادرم دوست ندارد از سمعک استفاده کند.

علیخانی: پدر و مادر شما قابلیت تکلم هم ندارند. پس دنیایشان متفاوت است. قصه ازدواجشان و تولد شما که هم خوب می شنود و هم خوب حرف می زند.

نیوشا: پدر و مادرم خیلی اتفاقی به هم معرفی می شوند. پدربزرگ ها و مادربزرگ هایم در ازدواج پدر و مادرم خیلی سنگ اندازی می کنند.

علیخانی: میشه از مادر بپرسی که چرا به پدر بله گفتی؟

نیوشا: پدر و مادرم از قبل در مدرسه همکلاس بوده اند. مادرم چون شناخت قبلی داشته پدرم را پسندیده است. البته مخالفت هایی هم در میان فامیل مادرم با این ازدواج وجود داشته است.

علیخانی: دلیل مخالفت ها شاید کمی طبیعی بوده، چرا که دو نفر وقتی ناشنوا باشند و با هم زندگی کنند در معرض خطراطی قرار می گیرند.

نیوشا: مادر و پدرم ترجیحشان این بوده که با کسی ازدواج نکنند که مادرزاد ناشنوا بوده، چرا که در این صورت امکان ناشنوا شدن بچه هایشان هم بیشتر می شود.

علیخانی: بعد از مدت ها سروکله بچه ای پیدا می شود که شما هستید. بچه ای به دنیا می آید که باید با پدر و مادر ارتباط بگیرد.

نیوشا: من تا دو سالگی مادربزرگم خیلی به بزرگ شدنم کمک کرده است. مادرم قبل از من بچه ای به دنیا آورده که هنگام زایمان از دنیا می رود. پدر و مادرم خیلی حواسشان به من بوده است. وقتی هم بچه بوده ام برای صدا کردنشان آنها را لمس می کردم.

در ادامه برنامه فیلمی که سه جوان از زندگی «نیوشا» ساخته اند پخش شد. فیلمی که از طرف مخاطبان برنامه به عنوان بهترین فیلم در مسابقه «قهرمان من» شناخته شده است.

دوست نیوشا وارد استودیو می شود تا او هم در این گفت و گو شرکت کند.

دوست نیوشا: اولین بار که نیوشا را دیدم اتفاقی با هم دوست شدیم. از شرایط زندگیش اصلا خبر نداشتم. با دیدن او خیلی به زندگی امیدوار شدم. غبطه می خوردم به انرژی و صداقت و مثبت اندیشی اش. وقتی فهمیدم که نیوشا در شرایطی خاص زندگی می کند خیلی غبطه خوردم. فکر می کنم سکوتی که در خانه نیوشا حاکم است از دعواها جلوگیری می کند. چون چیزی که در خانه ما هست معمولا سروصدا و دعواست.

نیوشا: «نیوشا» به معنی شنونده و نامی ایرانی است. عمه ام این نام را برایم انتخاب کرده است. تفاوت هایی که در زندگی ما هست برای من عادی شده است. در خانواده ما هم مثل بقیه خانواده ها بحث در میگیرد اما همیشه آخرش به خنده ختم می شود. پدر و مادرم اگر بحثی میانشان باشد، با همان زبان اشاره است و در حد همان بحث می ماند و به دعوا نمی انجامد. پدرم به من جسارت را یاد داد و به من اعتماد کرد. حتی اگر اشتباه کردم. از مادرم صبر و محبت یاد گرفتم.

علیخانی: چطور دعوات می کردن.

نیوشا: اگر دیر به خانه می آمدم یا این که مشکلی پیش می آمد عصبانی می شدند و برایم توضیح می دادند که نباید این کار را بکنی. پدرم با تلفن می تواند صحبت کند، ولی باید با او خیلی با صدای بلند حرف بزنی.

علیخانی: چرا با افتخار کنار پدر و مادرت ایستادی. در حالی که بعضی از ما بی معرفتیم و از پدر و مادرمان فرار می کنیم.

نیوشا: همیشه سعی کردم در زندگی با احترام پیش بروم. مادرم پایه ترین مادر دنیاست. اگر صبح بگویم می خواهم کوه بروم می گوید باشه. هیچ وقت پدرم به من نه نمی گوید. پدرم البته چون سر کار می رود، خیلی نمی تواند با من همراهی کند.
یک بار اشتباه بزرگی در زندگی کردم اما پدرم پشتم ایستاد. یک یا دو هفته از دستم ناراحت شد. اما بعدش همان پدر گذشته شد.

علیخانی: پدر و مادر امن ترین برج مراقبت مسیر زندگی هستند. ما که می توانیم با پدر و مادرمان حرف بزنیم، گاهی از آنها فرار می کنیم. در تصمیم های مهمت با پدر و مادرت مشورت می کنی.

نیوشا: بعد از کنکور می خواستم کار کنم. پدرم اول مخالف بود اما کم کم راضی اش کردم. همیشه با پدر و مادرم روراست بوده ام و هستم.

دوست نیوشا: وقتی خانه شان رفتم حس کردم که خیلی صمیمی اند. من حس کردم که آنها سه دوستند.

نیوشا: پدرم آدمی شوخ است.

علیخانی: احتمالا از سنی به بعد، خبرهای خوب و بد در میان اقوام را اول به شما می گویند.

نیوشا: وقتی این اتفاق ها افتاده است، به پدرم زنگ می زنم و می گویم که این اتفاق افتاده است. پدرم می گوید که صبر کن بیام خونه یا این که خودت بگو ولی آرام بگو. همین چند وقت پیش خواهر مادرم درگذشت و خبر را به من دادند. من هم خبر درگذشت خاله را به مادرم گفتم. اول خیلی بیتابی کرد اما کم کم آرام شد و برای شرکت در مراسم ختم رفتند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل