جای «بیدل» در موسیقی ایرانی خالی است / اجرای گروه «خلج» از افغانستان

جای «بیدل» در موسیقی ایرانی خالی است / اجرای گروه «خلج» از افغانستان

نشست پژوهشی «بیدل‌خوانی» با محوریت اجرای گروه «خلج» از افغانستان و سخنرانی یک بیدل‌شناس برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دهمین جشنواره موسیقی نواحی، امروز چهارمین روزش را با برگزاری نشستی پژوهشی با موضوع «بیدل‌خوانی» برگزار کرد. این نشست جمعه نهم تیر 1396 در سالن سینما تک هتل پارس کرمان برگزار شد.

در ابتدای این برنامه گروه «خلج» از افغانستان به «بیدل‌خوانی» پرداخت و چند قطعه برای حاضران اجرا کردند.

در ابتدای این نشست احمد صدری دبیر دهمین جشنواره موسیقی نواحی در صحبت‌هایی گفت: این جلسه به بیدل خوانی اختصاص دارد که دکتر حامد حسین‌خانی از بیدل‌شناسان مهم ایران به ایراد سخنرانی می‌پردازد. آقای حسین‌خانی خودش از شاعران خوب است که در آینده بیشتر از شعرهای ایشان خواهید شنید.

در ادامه‌ی این نشست حامد حسین‌خانی پژهشگر عرصه «بیدل‌شناسی» به بیان تاریخچه و ویژگی‌های سبک هندی با محوریت بیدل دهلوی پرداخت. متن سخنان حسین‌خانی به این شرح بود:

بیدل‌خوانی در خراسان قدیم بوده و امروز در کشورهای همسایه ما رواج دارد. اما در ایران مخاطبان گسترده شعر پارسی چندان سروکاری با بیدل ندارند. دلیل مهمش همین موسیقی است. موسیقی و شعر برادران همزادی هستند. موسیقی رسمی ایران و موسیقی مقامی ما از بیدل و شعرش فاصله گرفته است. رمزهایی هست که اگر گشورده شود پیوند موسیقی و بیدل بار دیگر می‌تواند ایجاد شود.

تربت جام با کشورهای همسایه و به خصوص هرات پیوندهای سنتی بسیاری دارد که از همین طریق می‌توان بیدل خوانی را احیا کرد.

در دوره صفویه در ایران، اصفهان مرکز فرهنگی و پایتخت ایران است که ما با سبک شعر هندی مواجهیم. چه اتفاقاتی می‌افتد که سبک عراقی رو به خاموشی می‌نهد، داستان مجزایی است. باید دقت کرد که همه سبک‌ها دوره‌های آغاز و تکمیل و افول دارند.

در سبک عراقی سرآغازی نو در شعر و غزل خودش را نشان می‌دهد. از عناصر مهم شعر خیال است. از دیگر عناصر مهم شعری اندیشه است. زبان و فرم هم از عناصر مهم شعری است که مجموعه این‌ها عناصر شعر را تشکیل می‌دهند.

عنصر خیال در شعر فارسی از عناصر تعیین کننده بوده است. ساده ترین نوع خیال همان تشبیه است و با تکاملش به استعاره رسید. تخیل در ادوار شعر فارسی حضور داشته و در هر دوره‌ای افق‌های جدیدی را درمی‌نوردد.

حافظ در حوزه تخیل روزنه‌هایی را باز می‌کند که پیش از آن کمتر به آن توجه شده بود. تخیل‌هایی ریز و نو. مانند این بیت:

مردم دیده زلطف رخ او در رخ او / عکس خود دید گمان برد که مشکین خالی است

خواجو هم این کار را می‌کند:

اگر چنان چه ز چشمم شدی حکایت کن / کز آب چون بگذشتی، مگر شنا کردی

سعر در دوران صفویه فضایی دگرگون پیدا می‌کند. شاعران به دلیل کُنش‌های آیینی و مذهبی حاکمان روی خوبی از حاکمان نمی‌بینند. در آن دوران تشییع مذهب رسمی ایرانیان است.

در سرزمین هند و تیموریان شیفته‌ی شعر پارسی‌اند. شاعران آرزومند هند به سرزمین هند هجوم می‌برند. هند سرمین عجایب و پیچیدگی‌هاست. در طول تاریخ هر چه که از ایران به هند رفته زرق و برق پیچیده‌ای یافته است. شعر هم آرام آرام در هند رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. در آنجا عنصر تخیل با دیگر عناصر پیوندی محکم‌تر پیدا می‌کند. تصویرسازی‌هایی که امروز تصویرگرایان درباره‌اش بسیار بحث می‌کنند.

اینجاست که سبک هندی خودش را به تمام نشان می‌دهد. برخی هم این سبک را اصفهانی می‌نامند، چرا که این شاعران ایرانی از اصفهان و دیگر نقاط کشور بودند که به هند رفتند و این سبک را پدید آوردند.

شاعران ایرانی خواستگاه عمیق شعر ایرانی را در درون خود دارند و با این طرز نوین آن را ارائه می‌کنند. در قدیم از واژه سبک استفاده نمی‌کردند و «طرز» می‌گفتند. شاعران هندی پارسی‌گو هم در این سبک هندی جای می‌گیرند.

اجداد بیدل از ماوراءنهر به سمت هند آمده بودند. هفتاد و هشت سال هم عمر می‌کرده و در قرن یازدهم و دوازدهم می‌زیسته است. بیدل اصالتا هندی است. مضمون پردازی، تخیل و تصویرسازی‌های بدیع از ویژگی های شعر سبک هندی است که همگی در شعر بیدل وجود دارند.

شعر بیدل قلعه‌ای بلند است که به آسانی نمی توان وارد آن شد اما اگر وارد شدی دیگر نمی‌توان از آن خارج شد.

در شعر سبک هندی عنصر تخیل غلبه پیدا می‌کند و بنیان‌های اندیشه‌ای رنگ می‌بازد. شاعران سبک هندی بر ذوق شعری سوارند تا بر اندیشه. اما بیدل از معدود شاعرانی است که در خلق معانی پیشتاز بوده است. به همین دلیل است که بیدل را «ابوالمعانی» می‌نامند.

بعدها شاعران سبک هندی به دلیل ناتوانی در اندیشه سازی به سمت ابتذال می‌روند. همان طور که در ایران صائب در صدر شاعران سبک هندی است، بیدل هم در میان شاعران هندیِ سبک هندی در صدر قرار دارد. امکان ندارد که موسیقی از شعر جدا شود. موسیقی یک عنصر ذاتی است برای شعر.

در سنت شعر پارسی عنصر اصلی شعر، وزن بوده است. در دوره عراقی وزن‌های خوشایند و جویباری بیشتر مورد توجه قرار گرفت. حدود چهل وزن بوده است. در دوره سبک هندی شاعران پا را فراتر گذاشتند و سراغ وزن‌های بدیع‌تر گذاشتند. بیدل هم در دیوانش وزن‌های بسیار متنوعی دارد.

در شعر فارسی یک موسیقی بیرونی و یک موسیقی درونی داریم. در حوزه موسیقی بیرونی که وزن و قافیه است، بیدل پیشتاز است چرا که از اوزان تازه و قافیه‌ها و ردیف‌های تازه‌ای به کار می‌گیرد.

نقاب عارض گل جوش کرده ای ما را / تو جلوه داری و روپوش کرده ای ما را
ز خود تهی شدگان گر نه از تو لبریزند  / دگر برای چه آغوش کرده ای ما را

در حوزه موسیقی درونی هم بیدل از پیشتازان است. غنای موسیقی معنوی و درونی شعر بیدل بسیار قابل توجه است. آنچه گاهی باعث می‌شود این ویژگی ها در شعر بیدل دیده نشود، همان دیریاب بودن شعر بیدل است.

در ایران بیدل خوانی به شکل آکادمیک جای رواج دارد. بیدل قلعه‌ی جذابی است که اگر به آن برسیم مقیم آن خواهیم شد. خوانندگان موسیقی ایرانی از حافظ و مولانا و عطار بسیار خوانده‌اند، ای کاش این بزرگان به سراغ شاعران سبک هندی هم می‌رفتند یا بروند. 

حسین‌خانی صحبت‌هایش را با این غزل از بیدل به پایان برد:

به روی آن جهان جلوه‌، یک عالم نقاب افتد
که چشم خیره‌بینان در خیال آفتاب افتد
بقدر نفی ما آماده است اثبات یکتایی
کتان چندان‌که بارش بگسلد در ماهتاب افتد
مریض عشق تدبیر شفا را مرگ می‌داند
ز بیم‌ سوختن حیف ‌است اگر آتش ‌در آب افتد
دماغ لغزش مستان خجل شد ازفسردنها
نگاهش‌مایل‌شوخی‌ست‌یارب در شراب‌افتد
فسون گریهٔ عشاق تاثیر دگر دارد
به فریاد آرد آتش را سرشکی‌ کز کباب افتد
درافتادن به روی یکدگر دور است از آگاهی
ز مژگان هم اگر این اتفاق افتد به خواب افتد
کمال فطرت از سعی ادب غافل نمی‌باشد
به‌ضبط خویش افتد هرقدر در رشته‌تاب افتد
به افسون قبول خلق تاکی هرزه‌گو باشم
اگر حرفم به خاک افتد دعاها مستجاب افتد
در آن وادی ‌که من از شرم رعنایی عرق دارم
چو ابر از خاک ‌هر گردی که‌ برخیزد در آب‌ افتد
نمی‌جوشند گوهرطینتان با موج این دریا
برون می‌افتد از خط نقطه‌ای‌کان انتخاب افتد
به خود پرداختن هم بر نمی‌دارد دماغ اینجا
صفای طبع انسانی‌که در فکر دواب افتد
چه امکان‌ست بی‌تاثیری افسون محبت را
پر پروانه‌ گر بالین‌ کنی آتش به خواب افتد
به این هستی ز اسباب دگر تهمت مکش بیدل
نفس‌کم‌نیست آن‌باری‌که بر دوش حباب افتد

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران