آیا روسیه می‌تواند ماجرای کریمه را در بوسنی‌ تکرار کند؟

آیا روسیه می‌تواند ماجرای کریمه را در بوسنی‌ تکرار کند؟

یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا چندی پیش مدعی آمادگی روسیه برای انجام طرحی مشابه وقایع منطقه کریمه در جمهوری صرب - مسلمان صربسکا در فدراسیون بوسنی و هرزگوین شد. تحلیلگران می‌گویند این موضع را نباید به عنوان تکرار اخبار گذشته به حساب آورد.

به گزارش دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم، «هویت برایان یی» مقام آسیایی‌تبار وزارت خارجه آمریکا طی روزهای گذشته از نگرانی خود پیرامون آنچه «تلاش روسیه برای استقلال منطقه صرب‌نشین بوسنی و هرزگوین» نامید، پرده برداشت. نگاهی دقیق به موقعیت تاریخی بوسنی و هرزگوین، بویژه از زمان عقب‌نشینی تدریجی امپراتوری عثمانی از این منطقه در سال 1878 (1257 شمسی) نشان می‌دهد که روس‌ها از هر راهی برای احیای قدرت دیرینه خود در بالکان استفاده می‌کنند.

در نیمه قرن چهاردهم میلادی امپراتوری قدرتمند عثمانی توانست با عبور از بخش غربی شهر قسطنطنیه (که نام آن توسط سلطان محمد فاتح به اسلامبول یا شهر اسلام تغییر کرد) وارد منطقه بالکان شود و پس از تصرف این منطقه، به سمت شمال غرب و مرکز اروپا، که مهم‌ترین هدف عثمانی از آن رسیدن به شهر وین پایتخت امپراتوری خاندان هابزبرگ بود، پیشروی کند. تاریخ‌دانان از جنایات عثمانی در این برهه زمانی، بویژه طی نبردهای سیطره بر صربستان و بوسنی‌وهرزگوین پرده برداشته‌اند. با این‌حال، بسیاری از این تاریخ‌دانان بدون درنظرگرفتن پیشینه تاریخی مردم بوسنی در عدم وابستگی به هیچ یک از دو کلیسای کاتولیک و ارتدکس، اسلام آنان را نه به عنوان نتیجه انتخاب خودشان، بلکه ناشی از زور شمشیر عثمانی می‌دانند. 

نقشه امپراتوری عثمانی در اوج قدرت، 1680 میلادی

دوران حکومت عثمانی در بالکان را باید دورانی پرفراز و نشیب در منطقه بالکان به شمار آورد. اگرچه طبیعی بود صرب‌ها به عنوان اسلاوهایی که صرف‌نظر از ارتباط نژادی، مذهبی و زبانی عمیق که با روسیه داشتند، در برابر دشمن اصلی روسیه در اروپا یعنی عثمانی قرار بگیرند اما این مقاومت در برابر زورگویی‌های حاکمان دست‌نشانده بالکان محدود به صرب‌ها نماند و خود بوسنیایی‌ها نیز اقدام به مقابله با حاکمان عثمانی کردند. در واقع باید گفت که زمینه‌های خروج عثمانی سال‌ها پیش از دهه‌های آخر قرن نوزدهم در بالکان فراهم شده بود.

با این وجود و پس از سیطره امپراتوری اتریش- مجارستان بر این ناحیه و اختلافات موجود که نتیجه آن دو جنگ در بالکان بود، صرب‌های ملی‌گرا که به دنبال سیطره کامل بر بالکان با ایجاد یک حکومت ناسیونالیست تحت رهبری خود بودند، به دلیل اختلافات سرزمینی- سیاسی با اتریشی‌ها، اقدام به ترور ولیعهد این کشور و همسرش در سارایوو کردند. پس از این واقعه، آلمان و عثمانی در کنار اتریش قرار گرفتند و روسیه تزاری، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن نیز در برابر آنان صف‌آرایی کردند. گروه اول به نیروهای محور یا متحدین معروف شدند و گروه دوم لقب متفقین را به خود گرفتند. به این ترتیب جنگ جهانی آغاز شد. 

معاهده ورسای دست آلمان، اتریش و عثمانی را از بسیاری از مناطق‌شان کوتاه کرد. پادشاهی متحد صربستان، اسلوونی و کرواسی شکل گرفت اما نامی از ناحیه بوسنی‌وهرزگوین که اکثریتی مسلمان داشت، در این نام‌گذاری ذکر نشد

اگرچه آلمان توانسته بود طی دو سال اول جنگ پیروز قاطع میدان باشد اما شبکه‌های وابسته به صهیونیسم بین‌الملل که از قدرت‌گیری آلمان به عنوان مرکز دشمنی با سرمایه‌داران یهودی در جهان می‌ترسیدند، به انگلیس تضمین دادند که آمریکا را به عنوان دولت جدید متفقین وارد میدان جنگ کنند و در قبال آن، انگلیس از تشکیل دولت یهود در فلسطین حمایت کند. همزمان این سرمایه‌داران از انقلاب بلشویکی در روسیه حمایت کردند تا دولتی نزدیک به یهود تحت عنوان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به رهبری ولادیمیر ایلیچ یولیانف (ملقب به لنین) در پهنه وسیعی از اوکراین تا خاوردور شکل بگیرد. سرانجام نقشه صهیونیست‌ها با موفقیت مواجه شد و نیروهای محور در جنگ اول جهانی شکست خوردند. 

معاهده ورسای دست آلمان، اتریش و عثمانی را از بسیاری از مناطق‌شان کوتاه کرد. در پی تحولاتی گسترده در اروپا، که این معاهده نیز بخش مهمی از آن‌ها را شکل می‌داد، پادشاهی متحد صربستان، اسلوونی و کرواسی شکل گرفت. همانطور که مشخص است، نامی از ناحیه بوسنی‌وهرزگوین که اکثریتی مسلمان داشت، در این نام‌گذاری ذکر نشد. با این وجود، نظامیان این اتحادیه سلطنتی، خطر قدرت‌افزون ایتالیا را به خوبی حس می‌کردند. این قدرت چند سال بعد، خود را با اشغال آلبانی به شکلی کاملا واضح به دیگر دولت‌های بالکان نشان داد. احتمال وقوع جنگ در بالکان بالا بود. این در حالی بود که رابطه روس‌ها پس از تشکیل رژیم کمونیستی شوروی با صرب‌های تحت حکومت پادشاهی یوگسلاوی کاهش پیدا کرده بود و تنها روابطی میان جریاناتی نظیر سازمان کمونیست‌های یوگسلاوی با شوروی تحت حکومت ژوزف استالین برقرار بود. این روند تا آغاز جنگ دوم جهانی ادامه پیدا کرد.

پس از هم‌پیمانی چند کشور با آلمان هیتلری نظیر رومانی، اسلواکی و مجارستان، شاه پیتر فرمانروای یوگسلاوی نیز در پی نزدیک شدن به آلمان و ایتالیا برآمد. با این حال، افسران عالی‌رتبه ارتش یوگسلاوی دست به یک کودتا زدند و پس از اخراج وی از کشور، حکومتی نزدیک به متفقین در بلگراد تشکیل دادند و پسرش را به عنوان پادشاه صوری روی کار آوردند. نیروهای نزدیک به پادشاه یوگسلاوی که طرفدار آلمان و ایتالیا بودند، از این دو کشور و دو متحدشان یعنی مجارستان و بلغارستان درخواست مداخله نظامی برای سرنگونی دولت تحت فرمان ارتش کردند. در نتیجه هیتلر، که پس از مشاهده اشغال کشورهای اروپای شرقی و حمله به فنلاند توسط استالین بدنبال مقابله نظامی با وی و پایان معاهده مولوتوف- ریبن تروپ بود، اجرای «عملیات بارباروسا» را چند ماه به تأخیر انداخت تا پس از آسوده شدن خاطرش از اوضاع موجود در بالکان، به سراغ شوروی برود. عملیات گسترده ارتش آلمان و سه کشور متحدش یعنی ایتالیا، مجارستان و بلغارستان ظرف چند هفته باعث تسلط کامل متحدین بر یوگسلاوی شد.

در این حال برخی فرماندهان ارتش یوگسلاوی اقدام به ایجاد گروه‌های مقاومت ضد آلمانی در نواحی مختلف این کشور کردند که رأس فرماندهی آنان را دو جریان شکل می‌دادند. نخستین گروه، چریک‌های کمونیست نزدیک به شوروی تحت فرماندهی «مارشال یوسیپ تیتو» کروات بودند که از سوی مسکو حمایت می‌شدند. دومین گروه نیز شبه‌نظامیان ملی‌گرای صرب، موسوم به «چِتنیک» بودند که فرماندهی آنان را ژنرال «دراژا میخایلویچ» برعهده داشت.

 نیروهای اوستاشه همان قدر که از صرب‌ها متنفر بودند، رابطه خوبی با مسلمانان بالکان یعنی مردم بوسنی و هرزگوین داشتند

این اتفاق در حالی افتاد که آلمانی‌ها پس از تصرف یوگسلاوی، کرواسی را پس از چند قرن برای یک بار دیگر به عنوان دولتی مستقل در بالکان مطرح و یکی از متحدان کروات خود به نام «آنته پاولیچ» را به عنوان حاکم آن انتخاب کردند. با این وجود آلمان‌ها و دوستان ایتالیایی‌شان اقدام به دستکاری در نقشه یوگسلاوی کردند. منطقه‌ای که آلمانی‌ها از آن با نام «دولت مستقل کرواسی» یاد می‌کردند، تمام کرواسی، بوسنی و هرزگوین و بخش‌هایی از صربستان امروزی را شامل می‌شد البته بخش‌هایی از اسلوونی در همسایگی این دولت جدید نیز تحت حاکمیت ایتالیا قرار گرفت. نیروهای نظامی این دولت با نام «اوستاشه» شناخته می‌شدند. به دلیل تجارب سخت با صرب‌ها و تمایلات سلطه‌طلبانه آنان بر کل اهالی بالکان در طول سال‌های گذشته، نیروهای اوستاشه همان قدر که از صرب‌ها متنفر بودند، رابطه خوبی با مسلمانان بالکان یعنی مردم بوسنی و هرزگوین داشتند. این نفرت باعث شد در چند مورد اقدامات تنبیهی دسته‌جمعی از سوی آنان علیه صرب‌ها نظیر کشتار، قتل و غارت صورت بگیرد.

با این حال، علی‌رغم اینکه مارشال تیتو خود یک کروات بود، به دلیل تفکرات کمونیستی در برابر دولت مورد حمایت آلمان قرار گرفت. دراژا میخایلویچ ناسیونالیست نیز همین کار را کرد اما از آنجا که او یکی از حامیان ایده معروف نظریه‌پردازان بزرگ صرب پیرامون «تشکیلات صربستان بزرگ در بالکان زیر پرچم هویت صربی» بود، از 1941 با تأیید کامل سیاستمداران و فرماندهان صرب تصمیم به اجرای طرح خود مبنی بر «پاکسازی کامل یوگسلاوی از مسلمانان بوسنیاک و مسیحیان کاتولیک کروات» گرفت. در همین راستا از سال 1941 تا 1943، که تمرکز فعالیت‌های ارتش آلمان و متحدانش به نبرد با شوروی در جبهه شرق رفته بود، یک سلسله نسل‌کشی وحشیانه از سوی چتنیک‌های تحت فرمان میخایلویچ علیه مسلمانان بوسنیاک در مناطق بوکوویتسا، فوچا، سنجاک و... صورت گرفت. یک ماه پس از کشتار و تجاوز وحشیانه به مردان و زنان مسلمان در منطقه بوکوویتسا در حومه تومیسلاوگراد در ناحیه هرزگوین، حاج امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین، که پس از مبارزات سیاسی با انگلیس و یهود توسط آنان از فلسطین تبعید و به آلمان هیتلری پناهنده شده بود، درخواست تأسیس یگانی مسلح متشکل از مسلمانان بوسنیایی را به مقامات آلمانی ارائه می‌کند. هدف او از این اقدام، جلوگیری از کشتار بیشتر مسلمانان توسط صرب‌ها بود (تا پایان جنگ دوم جهانی، حدود 100 هزار مسلمان توسط صرب‌ها قتل عام شدند.)

از آنجا که ارتش آلمان (ورماخت) فقط از نیروهای آلمانی تشکیل شده بود، تنها «وافن اس اس» که متشکل از نیروهای داوطلب حامی هیتلر از تمام ملیت‌ها و ادیان بود، ظرفیت پذیرش این مسلمانان را داشت. به همین خاطر «هاینریش هیملر» فرمانده ارشد اس اس پس از هیتلر، با دریافت اخباری مبنی بر آمادگی بیش از 20 تا 30 هزار نیروی مسلمان برای پیوستن به اس اس با تأسیس این واحد، که «لشکر سیزدهم کوهستانی حنضر (خنجر)» نام گرفت، موافقت کرد. پس از تأسیس این لشکر در بهار 1943، کشتار مسلمانان بوسنیایی تا پایان جنگ دوم جهانی متوقف شد. با این وجود بخش قابل توجهی از نیروهای لشکر حنضر در ماه‌های آخر جنگ، طی نبرد با ارتش شوروی در مناطق شمال بالکان کشته شدند یا به اسارت درآمدند. دراژا میخایلویچ نیز به دلیل تغییر موضع و همکاری با افراد نزدیک به آلمانی‌ها در اواخر جنگ، پس از پایان جنگ به همراه تعدادی از همرزمانش محاکمه و اعدام شد. نیروهای اوستاشه، که خود را در مرز اتریش به متفقین غربی تسلیم کرده بودند، تحویل مارشال تیتو و کمونیست‌ها داده و بسیاری از آنان به همراه زنان و فرزندان خود اعدام شدند. 

تنها کسی که توانست از موقعیت پس از جنگ در بالکان سود ببرد، مارشال تیتو بود. او دولت مورد حمایت آلمان را پس از شکست هیتلر، از میان برد و با وجود جنایات گسترده چتنیک‌ها علیه مسلمانان و کروات‌ها، از طرح هر نوع اقدام قضایی علیه آنان خودداری کرد و تنها خواستار محاکمه و اعدام حاج امین الحسینی و متحدان مسلمانش در بوسنی به جرم همکاری با آلمانی‌ها شد. با این حال، زیاده‌خواهی‌های ژوزف استالین رهبر شوروی به حدی برای او، که خود را همرزم کمونیست‌های شوروی می‌دانست، سنگین بود که تصمیم به کنار کشیدن از اردوگاه سرخ شوروی و ایجاد یک جریان مستقل از غربی‌های لیبرال و روس‌های سوسیالیست بگیرد اگرچه تیتو همواره خود را یک سوسیالیست می‌دانست. نتیجه این ایده، که بعدها با کمک سوکارنو و نهرو مقامات ارشد اندونزی و هند تقویت شد، ایجاد «جنبش عدم تعهد» بود. 

با وجود اعلام اختلاف با کمونیست‌های شوروی از سوی تیتو و مخالفت همزمان وی با پیمان ناتو و بلوک غرب، وی به سیاست مخالفت با فعالیت‌های مذهبی، که جزو لاینفک نظام‌های کمونیستی است، ادامه داد. در نتیجه این سیاست، بسیاری از مسلمانان متدین حاضر در بوسنی و هرزگوین، کوزوو و صربستان از رسیدن به مقام‌های مهم در دولت یوگسلاوی منع شدند. عمده افراد مسلمان حاضر در دولت‌ سوسیالیست یوگسلاوی از زمان تأسیس آن تا پایان آن در سال 1992 را افرادی تشکیل می‌دادند که تنها انتساب ظاهری به خانواده‌های مسلمان داشتند علاوه بر اینکه هر نوع اعتراض به این موضوع نیز، همانگونه که عثمان برکا از فعالان سیاسی مسلمان تاریخ بوسنی شرح داده است، عواقبی سنگین برای فرد معترض داشت. 

مرگ مارشال تیتو در سال 1980، یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، باعث شد تمام شکاف‌های موجود میان اهالی جمهوری‌های یوگسلاوی (بوسنی و هرزگوین، صربستان و مونته‌نگرو، کوزوو، کرواسی و اسلوونی) فعال شود. مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «علی عزت بگوویچ» که از فعالان مسلمان منطقه بوسنی بود، به همراه چند تن از دوستان دیگرش از فعالان سیاسی مسلمان یوگسلاوی به تهران آمد تا شرایط ایران را پس از پیروزی انقلاب اسلامی از نزدیک ببیند. این سفر باعث شد وی و دوستانش پس از بازگشت به یوگسلاوی، محاکمه و زندانی شوند. 

بوسنی و هرزگوین با اکثریتی مسلمان، قصد داشت کشورشان اولین کشور مسلمان در اروپا باشد که اعلام استقلال می‌کند؛ اما صرب‌ها همانگونه که پیش از این نیز طی جنگ جهانی دوم، اقدام به کشتار مسلمانان برای پاکسازی منطقه از جمعیت غیرصرب جهت تحقق اهداف‌شان برای رسیدن به صربستان بزرگ کرده بودند، این بار نیز همان استراتژی را در پیش گرفتند

فروپاشی شوروی و یوگسلاوی به فاصله‌ای کمتر از یک سال رخ داد. با این حال، برخلاف شوروی که جنگی درنگرفت، صرب‌ها برای حفظ یکپارچگی یوگسلاوی، این بار زیر پرچم هویتی صربی، همانطور که دراژا میخایلویچ طی جنگ دوم جهانی در سر داشت، وارد جنگ با دیگر همسایگان خود شدند که مهم‌ترین آنان، نبرد با مردم مسلمان در بوسنی و هرزگوین بود. این سرزمین با اکثریتی مسلمان، که رهبران دینی و سیاسی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سعی می‌کردند از آن الگوبرداری کنند، قصد داشت کشورشان اولین کشور مسلمان در اروپا باشد که اعلام استقلال می‌کند. صرب‌ها همانگونه که پیش از این نیز طی جنگ جهانی دوم، اقدام به کشتار مسلمانان برای پاکسازی منطقه از جمعیت غیرصرب جهت تحقق اهداف‌شان برای رسیدن به صربستان بزرگ کرده بودند، این بار نیز همان استراتژی را در پیش گرفتند تا هم به گستره سرزمینی خود وسعت بدهند هم مانع از تشکیل کشوری مسلمان و نزدیک به ایران در اروپا شوند.

برخلاف تصور صرب‌ها، کشتارهای آنان باعث شد که نیروهای ارتش تازه‌تأسیس بوسنی و هرزگوین با قدرت و عزم بیشتری برای سرنگون کردن شبه‌نظامیان صرب وارد عمل شوند. تأثیر عملیات‌های ارتش بوسنی و متحدان مسلمانش، بویژه رزمندگان ایرانی و لبنانی، باعث شد که بخش قابل توجهی از مناطق اشغالی از کنترل صرب‌ها خارج شود و مهم‌ترین شهرهای دارای جمعیت صرب در بوسنی یعنی «بانیالوکا» و «پریدور» در آستانه پاکسازی توسط ارتش بوسنی قرار بگیرد. در همین زمان بود که آمریکا با واسطه‌گری ریچارد هالبروک وارد معرکه شد تا معاهده صلحی را به بوسنیایی‌ها تحمیل کند تا از ایجاد کشوری با هویت مسلمان در غرب جلوگیری کند. اظهارات ژنرال راسم دلیچ فرمانده کل نیروهای مسلح بوسنی و هرزگوین در کتاب خاطرات خود از حوادث زمان جنگ با صرب‌های مورد حمایت صربستان و روسیه، کاملا این موضوع را تأیید می‌کند.

در نتیجه معاهده صلحی که به دلیل مکان امضای آن، یعنی شهر دِیتون در ایالت اوهایو در آمریکا، معاهده صلح دیتون نام گرفته است، بوسنی از یک جمهوری تبدیل به یک کنفدراسیون شد. این کنفدراسیون از دو جمهوری صرب- مسلمان تحت عنوان جمهوری صرِبسکا و یک جمهوری مسلمان- کروات با نام جمهوری بوسنی و هرزگوین تشکیل شده است. جمهوری صربسکا دارای دو پایتخت سارایووی شرقی و بانیالوکا است. پایتخت جمهوری بوسنی و هرزگوین نیز شهر تاریخی سارایوو است. 

اگرچه بیشتر روابط مسلمانان بوسنی با کشورهای اسلامی است اما این ارتباط به حدی نیست که جلوی نفوذ صربستان و کرواسی، که به تبع آن راه نفوذ برای روسیه به عنوان حامی صرب‌ها و آمریکا به عنوان حامی کروات‌ها فراهم می‌شود، را بگیرد

معاهده صلح دیتون اگرچه به زعم آمریکایی‌ها جنگ را متوقف کرد اما نتوانست بسیاری از مشکلات دیگر، که بویژه طی جنگ آغاز شد، را در بوسنی حل کند. هم‌اکنون سیستم ریاست‌جمهوری در بوسنی به گونه‌ای است که هر هشت ماه، قدرت بین یک مسلمان، یک کروات و یک صرب دست به دست می‌شود و به خاطر همین موضوع، هیچ تضمینی مبنی بر ثبات سیاسی- اقتصادی در این کشور وجود ندارد. این اتفاقات در حالی است که نیروهای ناتو و نظامیان وابسته به اتحادیه اروپا و سازمان ملل نقشی مهم در ساختار دفاعی بوسنی و هرزگوین ایفا می‌کنند و بوسنی نتوانسته است ارتشی قدرتمند و در عین حال مستقل از خود داشته باشد به گونه‌ای که هر نوع تصمیم‌گیری نظامی مهم در این کشور، بر اساس روابط موجود میان قدرت‌های خارجی و در رأس آنان پیمان ناتو به رهبری آمریکا از یک‌سو و روسیه از سوی دیگر تعریف می‌شود. مشارکت نیروهای بوسنیایی در اشغال کشور مسلمان افغانستان را باید بخشی از این فرایند به شمار آورد. این در حالی است که مسلمانان افغان نقش مهمی در کمک رسانی به ارتش بوسنی طی جنگ با صرب‌ها ایفا کردند. در واقع باید گفت تنها عنصر مهم و ثابت در وضع موجود در بوسنی، نقش آمریکا و اتحادیه اروپا از یک‌سو و روسیه از سوی دیگر است. روس‌ها به دلیل داشتن مذهب ارتدکس، نژاد اسلاو و ریشه‌های زبانی مشترک با صرب‌ها، نقش مهم‌ترین حامی آنان را در شرایط کنونی جهان، اروپا و بالکان ایفا می‌کنند. اگرچه در زمان حکومت تیتو، اختلافات گسترده‌ای بر سر مسائل عقیدتی- سیاسی- اقتصادی میان بلگراد و مسکو وجود داشت اما طی جنگ بوسنی و پس از آن، روسیه نشان داد که به هیچ وجه حاضر به رها کردن مهم‌ترین متحد سیاسی- دینی- نژادی- اقتصادی خود در بالکان نیست. این موضوع حتی شامل حمایت از صرب‌های ساکن در بوسنی نیز می‌شود. 

به دلیل وجود دو جمهوری صرب- مسلمان و کروات- مسلمان در بوسنی و هرزگوین، این حالت پیش آمده است که هر یک از طرفین کروات یا صرب، منافع هم‌نژادان خود در صربستان و کرواسی را نیز در تصمیمات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، اعم از داخلی یا خارجی، لحاظ می‌کند. اگرچه بیشتر روابط میان مسلمانان با کشورهای اسلامی با ترکیه، سپس رژیم سعودی و سپس ایران است اما این میزان ارتباط به حدی نیست که جلوی نفوذ صربستان و کرواسی، که به تبع آن راه نفوذ برای روسیه به عنوان حامی صرب‌ها و آمریکا به عنوان حامی کروات‌ها فراهم می‌شود، را بگیرد.

پیوستن مونته‌نگرو به ناتو باعث شده است که روسیه برای حفظ قدرت خود در بالکان جهت از دفاع از مهم‌ترین متحد خود در این منطقه یعنی صربستان، تلاش خود را برای جداسازی منطقه صربسکا در بوسنی، همانطور که در مورد منطقه کریمه در اوکراین اجرا کرد، به کار بگیرد

با وجود این ترکیب سیاسی در بوسنی، تاکنون صرب‌ها نتوانسته‌اند منطقه صربسکا را از بوسنی جدا و به صربستان الحاق کنند گرچه هر چند سال یکبار این موضوع تکرار می‌شود. با این حال صحبت‌های اخیر مقام وزارت خارجه آمریکا پیرامون طرح روسیه را نباید به عنوان تکراری بر اخبار سال‌های گذشته به حساب آورد. روسیه پس از وقوع بحران‌های سیاسی- نظامی در اوکراین همزمان با گسترش ناتو در مرزهای شرق لهستان با روسیه و همینطور ورود ارتش‌های غربی به اردن جهت پشتیبانی گسترده از عملیات تروریست‌ها در جنوب و مرکز سوریه، به دنبال راهکاری است تا قدرت خود را در برابر آمریکا افزایش دهد. موضوع پیوستن مونته‌نگرو به ناتو باعث شده است که روسیه برای حفظ قدرت خود در بالکان جهت از دفاع از مهم‌ترین متحد خود در این منطقه یعنی صربستان، تلاش خود را برای جداسازی منطقه صربسکا در بوسنی، همانطور که در مورد منطقه کریمه در اوکراین اجرا کرد، به کار بگیرد. این راهکار بخشی از مقابله روسیه با پیوستن کشورهای بالکان به پیمان ناتو است که نتیجه جز محاصره صربستان توسط پیمان ناتو برای مسکو نداشته است.

اگرچه آمادگی روسیه برای حمایت از صرب‌های بوسنی در به اصطلاح همه‌پرسی جدایی از این کشور کاملا مشخص است اما تنها زمان و وقایع میدانی مشخص می‌کند چقدر مسکو توان تحمل تبعات سنگین ناشی از این اقدام، که به طور بالقوه باعث آغاز جنگ دوم میان بوسنی‌وهرزگوین با صربستان و صرب‌های مورد حمایت بلگراد در این کشور خواهد شد، را داراست.

انتهای پیام/.

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
triboon
طبیعت