۱۵ میلیون ریال برای ۳۵۰ یورو / وقتی ارزش اندکِ پول ملی را درک میکنی
تصویر لحظهای که پولهایم را در یکی از صرافیهای میدان فردوسی به یورو تبدیل کردم، همواره جلوی چشمانم هست و خواهد بود.
خبرگزاری تسنیم – یاسر شیخی یگانه
این چند خط را با دقت بخوانید:
«هشت سال پیش ریال ایران تنها از پول سائوتام و ویتنام با ارزشتر بود. سال 2005 میلادی – 1383 شمسی، پول ایران دهمین پول کم ارزش دنیا لقب گرفت؛ آن زمان هر دلار آمریکا برابر با 8 هزار و 764 ریال بود.
در سال 2005 میلادی کم ارزش ترین پول خارجی در برابر دلارآمریکا لیر ترکیه بود که هر دلار آمریکا بیش از یک میلیون و 500 هزار لیر ترکیه ارزش داشت.
سال 1388 همزمان با آغاز به کار دولت دهم، 1.4 لیر ترکیه در برابر 1 دلار امریکا مبادله میشد. در همان سال 88، هر دلار آمریکا، 10 هزار 20 ریال در بازار تهران ارزش داشت.
امروز و به تاریخ 25 تیر 1396 که دولت دهم به کارش پایان داده و دولت یازدهم هم تمام شده و قرار است دولت دوازدهم به طور رسمی کارش را به زودی آغاز کند، هر دلار امریکا 37780 ریال معامله میشود.»
امیدوارم چند خط بالا را با دقت خوانده باشید. من هم پیشترها از این گزارشها زیاد خوانده بودم و میدانستم که پول ایران در برابر پول دیگر کشورها ارزش چندانی ندارد. اما عمق فاجعه را خیلی درک نکرده بود. تا این که 15 تیر 1396 یعنی حدود 10 روز پیش عزم سفرِ اروپا کردم. سفری سه روزه به ایتالیا.
برای سه روز ماندن در ایتالیا پانزده میلیون ریال(یک میلیون و پانصدهزار تومان)، یعنی حقوق یک ماهم را نقد کردم و به صرافی رفتم. میخواستم پولم را به یورو تبدیل کنم تا در ایتالیا برای تامین هزینههایم مشکلی نداشته باشم. آن روز هر یورو حدود 43770 ریال ارزش داشت. 290 هزار ریال دیگر هم به آن پانزده میلیون ریال اضافه کردم تا در نهایت صرافی به من 350 یورو پول اروپا را بدهد.
آن همه اسکناسِ 100 هزار ریالی و 500 هزار ریالی را دادم و تنها سه اسکناس به من دادند. آنجا بود که فهمیدم ارزش پایینِ پول کشورت یعنی چه. آنجا بود که مفهوم تمام آن گزارشهایی که درباره ارزش پایین پول ایران خوانده بودم را فهمیدم.
هنگام خرید در ایتالیا باز هم این درک بالا و بالاتر رفت. هر چه را میخواستی بخری برای این که ارزشش به پول ایران را درک میکردی، باید قیمتش را در عدد 43770 ضرب میکردی تا قیمتش به ریال دستت میآمد.
تصویر لحظهای که پولهایم را در یکی از صرافیهای میدان فردوسی به یورو تبدیل کردم، همواره جلوی چشمانم هست و خواهد بود. این تصویر قدرت درک و حس کردن چیزی را به من داد که تا پیش از آن همواره دربارهاش خوانده و یا شنیده بودم.
در طول سفر هم نکاتی پیش آمد که این زخمها را بیشتر و بیشتر میکرد؛ «محبت» یکی از افغانستانیهای مهاجر به ایتالیا بود. او را در یکی از خیابانهای شهر «راونا» دیدم. اتفاقی فهمیدم که افغانستانی است. او برای کار کردن در کنار ساحلِ دریای آدریاتیک ماهانه 600 یورو حقوق میگرفت. این رقم تقریبا دو برابر حقوق یک کارمند و یا کارگر همانند من در ایران است. این برادرِ افغانستانی کارش مواظبت از سایهبانهای کنار ساحل بود.
یعنی یک کارگر ساده در کنار ساحل در ایتالیا دو برابر یک کارگر و یا کارمند ساده در ایران حقوق میگیرد.
به هر روی حاصل سفر به ایتالیا حتی اگر همین فهمیدن و درک کردنِ ارزش پولها باشد، برایم کافی است. برای شما که این مطلب را میخوانید آرزوی سفرهای بسیار دارم اما امیدوارم بانک مرکزی ایران که وظیفهاش پاسداری از ارزش پول ملی است، تا هنگامهی سفر شما چارهای اندیشیده باشد تا ما هم از درک این مسائل دلزده و مایوس نباشیم.
انتهای پیام/