طریقی: درویش در شعرش معتدل است/ محدودیت واژگان در برخی از اشعار

طریقی: درویش در شعرش معتدل است/ محدودیت واژگان در برخی از اشعار

در چهارمین جلسه از نشست «کتابِ تازه» غلامرضا طریقی به نقد و بررسی تازه‌ترین مجموعه اشعار نیما درویش با عنوان «اینان» پرداختند.

به گزارش  خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، چهارمین جلسه  از سلسله نشست های نقد و بررسی «کتابِ تازه» با محوریت نقد و بررسی کتاب «اینان» نیما درویش با حضور غلامرضا طریقی و حسین صیامی برگزار شد.

غلامرضا طریقی در این نشست با اشاره به اهمیت نقد گفت: خیلی مهم است در حوزه نقد بپذیریم همه منتقدان زاویه ای نسبت به اندیشه و هنر و ساخته های بشری دارند و این را باید بپذیریم و کنار بیاییم و آنجایی که به دردمان می خورد استفاده کنیم. گاهی اوقات می گویند وقتی نقد انجام می شود کسی که نقد می شود فکر می کند مورد اتهام قرار گرفته یا حرف بدی زدند در حالی که نقد در بدترین حالت خودش واقعاً وسیله رشد و پیشرفت هر انسانی است. امیدوارم این جلسات کمک کند شاعران جوان بتوانند قلمشان را به استانداردهای شعری نزدیک کنند و قله های شعری را بعد از آن فتح کنند

وی ادامه داد: اساسا نقد متاسفانه به دشمن تراشی همیشه منتج می شود تا وقتی شما نقد نمی کنید و در کسوت منتقد حاضر نمی شوید همه دوستتان دارند به خاطر این که خطر و لطمه ای برایشان ندارید ولی وقتی این کار را می کنید معمولا صدایش بعدا در می آید.

طریقی گفت: درباره اشعار نیما درویش برداشت کلی من از کتاب ایشان این است که به عنوان کسی که متولد دهه 70 هستند و بیست و چند ساله  همین اول ماجرا ستایششان می کنم به خاطر خیلی چیزهایی که در غزلشان است به اضافه اینکه فکر می کنم درویش غزلش اگر بخواهیم ژانرهایش را تقسیم بندی کنیم در گروهی قرار می گیرند که تقریبا می شود گفت گروه اعتدال، نه اعتدال دولتی، اعتدال شعر با فرض اینکه یک شاخه از غزل سراهای جوان ما غزل نئوهندی می نویسند یک شاخه دیگر غزل فرم می نویسند یک شاخه دیگر غزل پست مدرن که خیلی گویا نیست. به هر حال شاخه های مختلفی از غزل است یک گروه داریم که تحت تاثیر تام و تمام این گروه ها نیستند برداشت هایشان را از همه گروه ها داشته اند و یک مجموعه ای از شعرهایی را ارایه می کنند که شما دقیقاً نمی توانید بگویید کدام یک از شاخه ها قرار می گیرند و از نظر من این حسن است به خاطر انتخاب این شیوه به درویش تبریک می گویم .

این منتقد ادبی افزود: وقتی ما در این تقسیم بندی ها هستیم خودمان را موظف می کنیم آداب شاخه را رعایت کنیم به کل از امکانات دیگر شعر غافل می شویم و من برداشت شخصیم این است که اگر قرار باشد شعر به نتیجه ای برسد برای خود شاعر دقیقا با این شیوه می تواند به نتیجه برسد کما اینکه مثلا اگر حسین منزوی را در غزل ستایش می کنم به این دلیل است که نه مثل منوچهر نیسانی 90 درصد انرژی‌اش صرف نوآوری بدون توجه به ساختار زبانی و چیزهایی که باید درباره شان صحبت کند شده نه مثل شهریار انرژی‌اش صرف عاطفه مندی شده نه مثل هوشنگ ابتهاج صرفا به ساختار زبانی شعر توجه کرده و حاضر نشده اند خیلی نوآوری را بپذیرند. حسین منزوی شاید در تک تک موارد از همه این آدم ها سرتر نیست ، نیسانی و سایه زبانمندتر هستند شهریار از منزوی عاطفه مندتر است ولی در مجموع منزوی معدل خوب دارد چون تعادل دارد.

طریقی در ادامه  با اشاره به تفاوت اشعار نیما درویش و حسین منزوی گفت: فرق عمده درویش  حسین منزوی این استکه در جهان بیینی شان دارد . درویش بیست و چند ساله نباید به جهان بینی پخته ای برسد اما اولین نکته ای که وقتی کتاب را ورق می زنم توجه من را جلب کرد این بود که تقریبا در همه غزل ها شاید یک مورد استثنا باشد یک «او» و «تو»ی بود که یا ایشان به عنوان مخاطب حرف می زد یا اویی بود که درباره اش حرف می زد یعنی گویی همه هستی یک معشوقی است که اغلب در 90 درصد کارها به قول امروزیها معشوقه نادخی بوده به زوایای دیگر زندگی کمتر توجه شده که شاید الان شعرهای من را در این سن و سالن نگاه کنید همین گونه باشد ولی حسین منزوی این گونه نیست به عنوان کسی که از نظر من معیار است مجموعه اش را ورق بزنید  مخاطب حس می کند که به هستی از زاویه های مختلف و جاهای مختلف نگاه کرده اما فکر می کنم یک مقداری این محدودیت  می تواند عاشقانه باشد و دنیا را عاشقانه ببیند اما عاشقانه دیدن هم می تواند از زاویه ها و ساحت های مختلف باشد. مثلا حتی آقای محمدعلی بهمنی که غزل سرا هستند و نیازی به تعریف من ندارند اغلب غزل هایش این را دارد جهانی که درباره اش صحبت می کند همین شهری است که درونش زندگی می کند دنیای گسترده و ویژه ای برای شما نمی سازد. ولی اینقدر پیچ می زند که شما حس نمی کنید از همان زاویه به ماجرا نگاه می کنید. این مشکل دیگری برای شما ایجاد کرده و آن هم این است که دچار محدودیت استفاده کلمات شدید من این امکان را ندارم ولی اگر روی ورود بریزم و امکان جست و جو داشته باشم حدس می زنم در این مجموعه اگر همه کلمات را سرچ کنیم شاید دایره اش بیشتر از 200، 300 کلمه نباشد. انگار شما داشتید از این محور به دنیا نگاه می کردید ناخواسته ابزارتان محدود بوده در حالی که می توانسته گسترده باشد خیلی وقت ها این کلماتی که استفاده می کنیم همان کلماتی است که الزاماً شاعران پیش از ما امتحان کردهاند و شما خیلی سراغ کلماتی نرفتید که ممکن است در روزمره استفاده می کنید و در شعر به کارتان بیاید.

این شاعر و منتقد در ادامه این نشست گفت: دوباره همین جهان نگری این شکلی باعث شده مشکلاتی هم در موسیقی برایتان پیش بیاید از نظر وزنی وقتی کارم تمام شد یک لحظه فکر می کردم که چرا رخوت هست بعد وزن ها را چک کردم دیدم شما از 35 تا غزلی که نوشتید9 تا در یک وزن است 8 تا وزن دیگری است و 6 تا و 4 غزل دیگر در وزن دیگری است. عمده غزل های شما در وزن اول است وقتی کارهایتان را در شعرخوانی تک تک بخوانید خیلی ممکن است به چشم نیاد وقتی در کتاب می آید بعضی وقتها پشت سر هم که باشند یعنی دو تا غزلتان پشت سر هم باشد برای مخاطب شاید اذیت کننده باشد. طبیعی است همه می دانید یک سری غزل ها پرکاربردتر هستند ولی به نظرم باید گسترده تر باشند.  

طریقی افزود: فکر می کنم که ما نباید دنبال این باشیم که این وزن را انتخاب کنیم و بنویسیم و باید اینقدر به ذهنمان امکان توسل بدهیم که ذهن تصمیم بگیرد فرض کنید همین الان سوار مترو می شوم خیلی از جمله هایی هست که خودم درباره شان می توانم صحبت کنم حرف هایی که می زنم نوعی از وزن را دارد اولین کاری که ذهن من می کند برمی گرداند به وزن های معقول ولی می توانم اجازه بدهم همین موسیقی شکل بگیرد و شعر را با موسیقی قریب ادامه دهم منتج به این شود که وزن دیگری پیش بیاید خیلی از غزل های شهریار و منزوی این طوری است . وزن نوعی دارد ولی کسی متوجه نمی شود چون کار موفقی بوده است.

غلامرضا طریقی در ادامه این نشست ب اشاره به یکی از غزلهای کتاب اینان گفت: در مورد غزل صفحه 45 گذشت هایی که کردید از بعضی هجاها نباید می گذشتید جاهایی که گذشتید از نظر موسیقیایی درست نیست .  در بعضی از موارد یک ذره سهل انگاری هست که شما می توانستید برطرف کنید که حاصل کار قشنگ باشد ولی حس نکردم که شما با موسیقی مشکل داشته باشید اتفاقاً تسلط داشتید و تا جایی که ذهنتان خواسته با تسلط این کارو کردید منتهی باز در ادامه این که محدودیت جهان نگری که پیش آورده محدودیت موسیقایی یک قسمتش شامل ردیف و قافیه ها است. تقریبا همه غزل های کتابتان را مطمئنم من فقط نه همه دوستانی که اینجا با غزل آشنا هستند اگر ردیف و قافیه شان را با هم بخوانیم می توانیم غزلی به خاطر بیاوریم که با همین ردیف و قافیه گفته شدند. این به خودی خود قبح نیست ولی وقتی کل جهان شاعرانه شما این طور باشد طبیعی است شما در زمینی بازی می کنید که پیش از شما بارها و بارها در آن زمین بازی شده و به خاطر همین نتیجه کارتان شاید به اندازه ای که لازم است دیده نشود، اغلب قافیه ها این طوری است. دریغ می خوردم که چرا شما اجازه دادید این اتفاق بیفتد این بود که بعضی جاها حس می کردم خیلی قافیه را پرو کردید، بندگی کردید یعنی اجازه دادید قافیه که انتخاب شد هر کاری دلش می خواهد بکند به عنوان مثال همان غزل صفحه 14 چرا شما این قافیه مضمون به ذهنتان رسیده خودتان را مجبور کردید از اول شعر را وارد ماجراکنید. در حالی که هیچ ارتباطی با بیت های بالا و پایین نداشته ولی مجبور شدید وفادار باشید. یا در صفحه 15 این یک لطمه به کارتان زده اولا قافیفه تان قابل پیش بینی شده چون خیلی وفادار ماندید و بعضی جاها باعث شده لطمه بدتری بزند این است که شما مجبور شدید فضای شعر را از جایی بردید به فضای دیگری به خاطر اینکه می خواستید از قافیه استفاده کردید یا مثلا در موارد دیگری هم هست همین قافیه مجبوری در غزل صفحه 17 یا 25-28-29 دو لطمه زده یکی این است با اولین کلمه ای که در مصرع اول شعرتان است متوجه قافیه می شوم مثلا انگور قرار است قافیه باشد در اولین کلمه چیزی است که دستتان را می خوانم و به عنوان شاعر حداقل لذت نمی برم چون پیچ و خم ها را می دانم که خود من در ذهنم هست که چه چیزی ممکن است باشد اگر اجبار قافیه را از ذهنتان بیندازید یک مقدار اجازه بدهید قافیه در ذهنتان راحت تر بچرخد .

ادامه دارد...

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران