وقتی کلهر و دوستانش «چارپاره» را می چلانند

وقتی کلهر و دوستانش «چارپاره» را می چلانند

کاش می‌شد برخواست و فریاد زد، بس است دیگر؛ تاب این همه لذت را نداریم. تمامش کن...

خبرگزاری تسنیم - یاسر شیخی یگانه

همه چیز از غذرخواهی کلهر آغاز شد. ساعت آغازِ کنسرت بر روی بلیت‌ها 21:00 بود اما ساعت 22:00 تازه تماشاگران اجازه‌ی ورود به سالن یافتند. ماجرا پیانویی بود که خراب شده و باید تعویضش می‌کردند. گروه که با یک‌ساعت و ربع بر صحنه نشست، کلهر کلام را با عذرخواهی آغاز کرد: «از همه عذرخواهی می‌کنم و دست همه‌تون رو می‌بوسم. به قول معروف ما ملتی هستیم با سه هزار سال سابقه تاریخی و یک ساعت تاخیر. یکی از سازهایمان خوب نبود و اشکال داشت و باید عوضش می‌کردیم. با ترافیک تهران و مشکلات حمل و نقل خودتان تصور کنید چه می‌شود.»

رامبرانت فریش پشت پیانو قرار گرفت. تونی اورواتر «ویلونه» به دست گرفت. «ویلونه» سازی شبه به ویلنسل است که بر رویش پرده دارد. تعداد سیم‌های این ساز بیشتر و از خانواده‌ی بیس است. وینسنت پلژر هم سازهای کوبه‌ای می‌نواخت.

آرشه ی کلهر بر سیم چهارم کمانچه کشیده می‌شود. فضایی وهم آلود. آرام آرام پیانو و بعد سازهای کوبه‌ای هم شروع می‌کنند. «ویلونه» هم می‌آید. هر سازی دنیای خودش را دارد. پیش می‌روند تا در جایی با وجود روزنه‌ای از روشنایی به هم برسند. رسیدن همان و ریتم گرفتن همان...

آرشه‌ی کلهر اندک اندک به سرکِشی نزدیک می‌شود.  البته فقط نزدیک می‌شود. گویی هنوز هنگامه‌اش نشده تا به سانِ اسبی سرکِش صحرا را درنوردد...
آرشه را کنار می گذارد و زخمه با دست بر سیم‌های کمانچه می‌زند. «ویلونه» هم دیگر آرشه نمی‌کشد. یکه تازی «ویلونه» با همنوایی درام...

اکنون آرشه در دست کیهان است. ملودی آشنای آشناست...

چه شود به چهره ی زرد من نگهی برای خدا کنی / که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی

اکنون دیگر کیهان دیوانه شده است. اصلا همه دیوانه شده‌اند. سرکِشی آغاز شده و جمله‌ها را هر کدام از این چهار نفر که به دست می‌گیرند می چلانندش...
پیانو گاهی و گاهی کمانچه و گه‌گاه هم «ویلونه». درام هم ریتم را گرفته و به پیش می‌تازند... ملودی «چارپاره» از  ردیف موسیقی دستگاهی خودمان است. آری این همان است که برای گوشمان آشناست. اکنون دیگر با وجود کلهر و رامبرانت تریو این ملودی برای خیلی از جهانیان هم آشنا می‌شود.

دیوانگی به اوجش می رسد و ناگهان فروکش می‌کند. اکنون گویی به منزلگه رسیده‌ایم. هم ما که شنونده‌ایم و هم آنان که می‌نوازند. منزلی البته موقت. قطعه تمام شده و ما همه رسیده‌ایم.

«ویلونه» تک می‌نوازد نه با آرشه که با زخمه‌هایش... و این آغازی دوباره است...

ملودی این بار هم شرقی است. کمانچه بم می‌نوازد و دیگر سازها با او هم قدمند. ملودی از پیش تعیین شده اما هر کدام از چهار نوازنده بداهه‌ می‌نوازند.

کسی جیک نمی‌زند. انگار این چهار تن بر صحنه‌اند و تالار وزارت کشور خالی از هر جنبنده‌ای است.

پایان ملودی ارمنی و اکنون تشویق 3 هزار مخاطب حاضر...

کلهر این بار «شاه»کمان» به دست می‌گیرد. این همان سازی است که برای خودِ کلهر است. سیم‌ها و وسعت صدایش بیشتر است. تونی اورواتر هم کنترباس به دست می‌گیرد.

کلهر انگشت بر سیم‌ها می‌زند و کنترباس آرشه بر سیم‌ها می‌کشد. زنگ‌ها در دستان وینسنت پلژر صدا می‌دهد...

آرشه ی کلهر بر سیم‌های «شاه کمان» نشسته است. این بار هم از سیم‌های بم آغاز می‌کند. باز هم وهم آلود کرده اند فضای‌مان را...
کلهر قرارش نمی‌گیرد و بی قراریش، بی قرارمان می‌کند...

آری اندکی از سیم‌های بم فاصله می‌گیرند. اندکی روشنایی به چشممان می‌نشیند.
اما نه! گویی تمامی ندارد این وهم‌ها...

این بار آرشه را کناری نهاده اتد و با زخمه هایشان وهم آلودمان کرده‌اند... به بازیمان گرفته‌اند گویی...

وهم‌ها ریتم می‌گیرند... پیانو فضار را به سمت شفافیت می‌برد. بازی قشنگی است. تو گویی که پرده‌ها را به آرامی کنار می‌زنند. نوید روشنایی به گوشمان می‌رسد.

آرشه را برداشته کلهر و باز هم می‌خواهد سرکِشی کند. پوریسیون‌ها را در می‌نوردد...

اما نه... زود آرام می‌گیرد و همه چیز از ریتم می‌افتد. ملودی دیگری که باز هم ارمنی است، آغاز می‌شود...

کلهر به آرامی فُرم نشستنش را تغییر و آسوده‌تر می‌نشیند. پیانو و کنترباس و درام ملودی را در می‌نوردند.
بازگشت کلهر و باز هم ریتم گرفتن. آنگاه که ریتم می‌گیرند و با هم به پیش می‌تازند، چیزی جز روشنایی بر دیده نمی‌نشیند. کلهر با شاه کمانش مجنونمان کرده است. آنچه او می نوازد نه نواختن که جنون واقعی است. دل به این دیوانه باید داد که شاید نهایتش رسیدن به سرمنزل است. منزل آرامش را این سرکِشِ کار بَلَد خوب آدرس دارد. ما را از خویشتن و دنیای فانی‌مان فارغ کرده و لذتی عجیب نصیبمان کرده است.

کاش می‌شد برخواست و فریاد زد، بس است دیگر؛ تاب این همه لذت را نداریم. تمامش کن...

یک ساعت و ربع زمان اجرا بود که برای ما گویی به دقیقه‌ای گذشت. برخواستند و صحنه را ترک کردند. اما تشویق‌ها ایستاده ادامه داشت. آمدند و نشستند. این بار میکروفنی هم برای خواندن کلهر محیا شد. نواختند و کلهر هم کُردی خواند...

دیگر از این بهتر نمیشد تمامش کرد. لالایی برایمان خواند که راحت بخوابیم.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران