بدرود با استبداد تئاتری

بدرود با استبداد تئاتری

تئاتر امروز ایران، هنر مستبدی است. این تئاتر وابسته به پول طبقه‌ای خاص از جامعه است که برایش تئاتر صرفاً دیدن یک ستاره سینمایی است. در چنین فرایندی تئاتر به غیردموکراتیک شکل خود درآمده است و «خداحافظ» مسیری برخلاف این جریان است.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

در مواجهه با «خداحافظ» و نمایش شورایی آریان رضایی می فهمیم پیش از آنکه اثر باید مورد نقد قرار بگیرد، نقد در جای دیگری شکل می‌گیرد. نمایش رضایی کمتر از 15 دقیقه زمان به خود اختصاص می‌دهد؛ اما نمایش اصلی که بیش از یک ساعت تداوم دارد در جای دیگری رخ می‌دهد. جایی که به زعم نگارنده اصالت تئاتری بیشتری دارد، یعنی رسالت تئاتر در آن بیش از اتفاقات روی صحنه عملی می‌شود.

 «خداحافظ» یک اجرای کوتاه برآمده از طرح اولیه «خشکسالی و دروغ» محمد یعقوبی است. داستان ماجرای شک یک زن به همسرش، پس از تماس هما شایگان، دوست سابق همسرش مبنی بر پذیرش وکالت طلاق و درگیری میان زن و شوهر است. در نهایت زن با تهدید شوهر خانه را ترک می‌کند و رفتار شوهرش را نمی‌پذیرد و آن را دال بر بی‌اعتمادی می‌داند. این در حالی است که در نمایش نشانگانی کوچک مبنی بر رفتارهای مخفی زن و خلاف سلیقه شوهر دیده می‌شود، همانند برداشتن کتابی که شوهر به خواندنش راغب است.

با اتمام نمایش کوتاه  «خداحافظ»، نمایش اصلی شروع می‌شود. آریان رضایی در نقش یک بازیگردان قهار به میانه ماجرا می‌آید و از مردمان مخاطب می‌پرسد به نظرشان باید این زن و شوهر چه می‌کردند. هیاهو آغاز می‌شود. زنان و مردان برای دادن پاسخ سر و دست می‌شکنند. تماشاگرانی که پانزده دقیقه سکوت پیشه کرده بودند، ناطق می‌شود و صامتی جهان تئاتر کلاسیک را درهم می‌شکنند. تئاتر آرام آرام به رسالت روشنگری و دموکراسی خود نزدیک می‌شود.

گامی به عقب بگذاریم. به جهان تئاتری کنونی ایران نگاهی بیاندازیم. تئاترهای ما را چه تشکیل داده است؟ عمده نمایش‌ها آثاری هستند که به جرأت می‌توان گفت داستانی قدرتمند در بطن خود ندارند. در بهترین حالت توانسته‌اند یک فضاسازی جذاب خلق کنند و لاغیر. این فضاسازی در سال‌های اخیر نیز به حضور گروه‌های موسیقی یا بازیگران سینمایی نزول پیدا کرده است. آثاری چون «آینه‌های روبه‌رو» یا «لامبورگینی» با حواشی خاص خود فضای تبلیغی را به نفع خود مصادره می‌کنند. بخش عمده‌ای از تئاتر کشور تبدیل به تئاتر تین‌ایجری شده است که عمده کارها نیز در تماشاخانه‌های خصوصی چون پالیز و شهرزاد روی صحنه می‌رود. در بخش مهمی از بدنه تئاتر مونولوگ حاکم است. سخنرانی‌های مطول یک بازیگر مشهور روی صحنه، با عبارات و جملات انتزاعی و شخصیت‌های تجریدی، تئاتر را قبضه کرده است. در جایی دیگر تئاترهای شادی‌آور به سوی پیش می‌روند که قصه در آن می‌میرد و موسیقی و رقص و آواز حاکم مطلق می‌شود.

تئاتر ایران در اجرا مستبد است. شبیه به یک سیرک است. استبداد هنری در کنار فروش کالایی هنر را تداعی می‌بخشد. نقش مخاطب در این تئاتر دادن پول است. شاید عجیب نباشد که مخاطبی بگوید پول داده‌ام تا با فلان بازیگر سلفی بگیرم و این منتهای مشارکت مخاطب در شکل‌گیری اجراست. زنده بودن تئاتر می‌شود دیدن بازیگران محبوب است از نزدیک و لمسی اثیری.

در مقابل تئاتر شورایی چیز دیگری است. نمایش در وهله دوم قرار می‌گیرد. مخاطب در بطن ماجراست. او در دموکراتیک‌ترین شکل ممکن در نمایش مشارکت دارد. البته شاید به آن شیوه برشتی عمل نمی‌کند؛ ولی آن استبداد هنری هنرمند را در هم می‌شکند. حتی بازیگر را می‌توان نه اثیری که واقعی لمس کرد. می‌توانید با او بازی کنید. می‌توانید بخشی از او باشید.

از این موضوع بگذریم.  «خداحافظ» فعال کردن بخش ناخودآگاه مخاطب است به نحوی که برایش خودآگاه می‌شود. یک نزاع زناشویی ذات بسیاری را عیان می‌کند. مردی به جد می‌گوید باید مرد به زن دروغ بگوید، باید الکی به هما بگوید قرار کنسل؛ ولی طی یک پیامک قرار را برقرار کند. زنی می‌گوید باید به سفر بروند و زن سفر را به دهان مرد تلخ کند. آنان نزاع را به میان خود می‌کشند. می‌توانم ببینم که مرد و زنی در رقابت حتی به یکدیگر حمله می‌کنند. ناخودآگاه هر یک عیان می‌شود. به قول معروف هر کسی از ظن خود با اثر یار می‌شود. نگرش‌ها متکثر است. کسی از مصالحه می‌گوید و کسی از مجادله.

بازی که می‌کنند هم جذاب است. زنی که  قصد مصالحه دارد آرام با بازیگر مرد برخورد می‌کند و صحبت در این باره را منوط به بازگشت از سفر می‌داند. برخی از زن‌ها هیاهو می‌کنند که نباید به مرد اجازه چنین مسئله‌ای داد. مردی روی صحنه می‌آید و قصدش خام کردن زن است. اصلاً یکی می‌گوید برو که دلم پیش شایگان گیر است. رک حرف می‌زند. آنان خودشان هستند و موضوع را از دریچه ذهن و تجربه خود می‌سنجند. چند نفر از تجربه مشابه شخصی می‌گویند.

آنان این آزادی را دارند که هر چه می‌خواهند بگویند. آنان حتی در مواقعی خشونت خود را عیان می‌کنند. هیجانات آنان غیرقابل کنترل است. زنی را می‌بینم که در پاسخ به هر مردی تندی می‌کند و بعد می‌خندد. او جوری رفتار می‌کند که دلش خنک می‌شود؛ ولی حاضر نیست روی صحنه بیابد و اجرا کند.

تماشاگر تا آخرین لحظه می‌تواند از سالن خارج شود. او می‌تواند با گوشیش بازی کند. سالن برایش خاموش نمی‌شود. چیزی به نام نور می‌رود و نور می‌آید وجود ندارد. بهانه‌ای برای شکستن تمرکز مخاطب وجود ندارد. اینجا یک دموکراسی در جریان است تا حدی که آریان رضایی خود در میان مخاطبان می‌نشیند و آنان این ظرفیت را دارا هستند که امور را اداره کنند. این یک اشل کوچک از جامعه ماست. شاید ناخودآگاه آنان درگیر سبعیت و عصبیت باشد؛ ولی آنان درک درستی از جامعه و کنش اجتماعی دارند. آنان با هم جامعه مخاطب کنش‌مند را تشکیل می‌دهند، نه جامعه مخاطب زیر تیغ استبداد نمایش.

=============

عکس از مریم جعفری

=============

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران