پای درس یک استاد

پای درس یک استاد

چرا باید عجیب باشد که یکی از سرمقاله های روزنامه را به اظهارات درس آموز یک جانباز قطع نخاعی اختصاص دهیم. من چه حرفی مهم تر از آن چه او گفت، دارم تا ارزش این را داشته باشد که جای این سرمقاله را بگیرد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، چرا باید عجیب باشد که یکی از سرمقاله های روزنامه را به اظهارات درس آموز یک جانباز قطع نخاعی اختصاص دهیم. من چه حرفی مهم تر از آن چه او گفت، دارم تا  ارزش این را داشته باشد که جای این سرمقاله را بگیرد.

توفیق داشتم مهدی جدی را که در راه حفظ امنیت مردم حین درگیری با اشرار و قاچاقچیان در لباس نیروی انتظامی به درجه جانبازی رسیده است در بازدید از مرکز توان بخشی امام خمینی(ره) در کنار جانبازان دفاع مقدس و مدافع حرم  زیارت کنم. او در توضیح این سوال که گفتیم چگونه است که ما آمدیم این جا تا کمک کنیم حال شما خوب شود اما شما حال ما را خوب کردید، گفت: «جالب است
برای تان بگویم خیلی ها وقتی این جا می آیند به ما می گویند آمده ایم که به شما روحیه بدهیم اما وقتی می خواهند خارج شوند می گویند خودمان از شما روحیه گرفتیم و به حس خوبی رسیدیم. چرایی خوب بودن حالمان هم روشن است. باید تسلیم قضا و قدر الهی باشیم، این ها که این جا هستند تسلیم این قضا و قدر اند.
طی 24 سالی که این جا هستم، از بس درد دارم یک شب درست و حسابی نخوابیده ام. اما می دانم بسیاری از دوستان و همرزمان من که این جا هستند دردهایشان خیلی بیشتر از من است. شاید کلا بتوانیم 15 تا 20 دقیقه بخوابیم ولی دوباره از شدت درد بیدار می شویم. حالا شما بگویید، آیا این دردها را پول جبران می کند؟ حقوق جبران می کند؟ نه جبران نمی کند، اما هر چه انجام داده ایم و هر شرایطی که اکنون داریم، برای این آب و خاک است. استقلال، سربلندی، عزت و آزادی این آب و خاک را که می بینم بسیار خوشحال می شوم. این ها نقاط قوت جانبازی ماست و باید این ها را هم ببینیم و بگوییم. به دلیل همین رشادت های شهدا و جانبازان بوده که حالا ما مستقل ترین کشور جهان هستیم و هیچ ترس و واهمه ای از دنیا نداریم.
باید قدر شرایط مان را بدانیم، قدر امنیت مان، قدر سلامتی مان و قدر همه نعمت هایی که خداوند به ما داده است. آخر زندگی دنیوی بیشتر ما، نهایت 100 سال زنده بودن است. اگر در این صد سال فقط دنبال پول ، تفریح ، حقه بازی و سر هم کلاه گذاشتن باشیم، یا مال همدیگر را بخوریم، آخرش به کجا می رسیم؟ آیا ارزش نارو زدن به همدیگر را دارد؟ طبیعتا من به عنوان یک جانباز قطع نخاع، در درد و رنج هستم و می بینم که خیلی ها هم سالم اند و دارند از دنیا لذت می برند حتی لذت دنیا از راه حلال آن. اما آیا دنیا با همه بدی هایی که می کنیم و با همه خوشی های ظاهری اش، فقط همین است یا حیات جاودانه هم وجود دارد؟ یقینا جانبازی عزیزانی که این جا هستند ثمره ای جاودانه در آن دنیا دارد. من به عنوان جانباز نیروی انتظامی، از صمیم قلب خوشحالم که برای این آب و خاک به این حال و روز رسیده ام و قیمت اقتدار و امنیت کشورمان همین جانبازی ها و شهادت ها بوده است. اگر باز هم نیاز باشد سلامتی ام را برای این آب و خاک هزینه می کنم و  جانم را به خطر می اندازم. برایم مهم نیست که فلان مقام مسئول قدر من را بداند یا نه، بیشتر مردم قدر این حضور را می دانند، من هم در نهایت قرار است در قبر خود باشم و می دانم که باید به خدای خود جواب پس بدهم، باور دارم که چگونه زیستن و چگونه مردن مهم است.
خوش به حال آن هایی که خوب زندگی می کنند. به خیلی ها می گویم ما اکنون خودخواه شده ایم و باید «دیگر خواه» باشیم، سعی کنیم دیگران خواه باشیم. الگوی «دیگران خواهی هدفمند» خیلی مهم است. الگوی دینی ما در این راه، 14 معصوم هستند و در میان ایشان، نمونه بارزتر آقا اباعبدا... الحسین(ع) است. خیلی از بچه های شهید و جانباز ما هم از عاشورا الگو برداری کرده و الگوی دیگران خواهی جامعه شده اند.
خواجوی کرمانی دو بیت شعر بسیار پرمعنا دارد، شعری که روی دیوار کوچه شهید سبحانی در خیابان شهید مطهری، محل سابق زندگی ما نوشته شده بود:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند/ روبه صفتانِ زشت خو را نکشند /
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز/ مردار بود هر آن که او را نکشند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon