شعر اعتراض را دوست دارم/ «شعرحوزه» باید جریان‌دار باشد

شعر اعتراض را دوست دارم/ «شعرحوزه» باید جریان‌دار باشد

سید مهدی شفیعی معتقد است شعر حوزه پس از انقلاب در جایگاه نسبتاً خوبی قرار دارد ولی باید به سمت جریان دار بودن هم حرکت کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «مرزها سهم زمین‌اند و تو اهل آسمان / آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند» این بیت، شاه بیت شعرهای «سید‌محمدمهدی شفیعی» است که نامش را چند سال پیش بر سر زبان‌ها انداخت. جالب این‌جاست که شعر مذکور در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب توسط شفیعی خوانده شد. با مهدی شفیعی که طلبه‌ باسوادی است و شعرهای خوب زیاد دارد به گفت و گوی مفصلی نشسته‌ایم. از شعر امروز و نقد شعر و نقد شعر حوزه‌ علمیه تا مسایل دیگر در این مصاحبه‌ دو ساعته سخن راندیم. گفت و گوی مفصل ما با این روحانی شاعر خوزستانی را بخوانید‌.

بخش سوم و پایانی گفت و گو با سید محمد مهدی شفیعی:

تسنیم: قزوه و بیابانکی به این شعر رسیدند.

یک جشنواره‌ی مدافعان حرم برگزار شد، خودم در این جشنواره شرکت نکردم – این شعر عجیب برایم برکت داشته است- دوستی به من زنگ زد، گفت: سیّد! شعرهای بچّه‌های استان را جمع کردیم، همه را داریم برای جشنواره می‌فرستیم که بچّه‌های استان شرکت کنندو از بچّه‌ها دو سه نفر از جمله شما شعر ندادند. نمی‌خواهی شرکت کنی؟ به او گفتم: من یک کار دارم، تصمیم به شرکت در جشنواره را هم نداشتم. گفت: «خوب بیا شرکت بکن». گفتم: من الآن جایی هستم، اصلاً اینترنت ندارم، بهانه می‌گرفتم. گفت: اشکال ندارد برای من بفرست. من همان متن را روی گوش خود نوشته بودم برای ایشان پیامک کردم.

بعد از مدّتی به من گفتند با همین شعر، برگزیده‌ی جشنواره‌ شدی. شعری که اصلاً خودم در آن جشنواره هم شرکت نکرده بودم. به جشنواره رفتیم، داوری جشنواره با آقای قزوه و آقای بیابانکی بود. این را از یاد بردم که بگویم، قبل از این‌که اعلام برگزیده‌ها بشود، به من زنگ زدند -یکی از دوستان ما که جزو عوامل اجرایی آن جشنواره بود، شماره‌ی مرا داشت- گفت: آقای قزوه شما را کار دارد. زنگ زدند، به من گفت: اساتید دارند شعرها را داوری می‌کنند. شعرها بدون سربرگ هم هستند.

آقای قزوه و بیابانکی به این شعر رسیدند، از این شعر خوششان آمده است. گفتند: این شعر برای جلسه دیدار رهبری خیلی خوب است. شعر خیلی خوبی است، این شاعر باید به دیدار بیاید. به دبیر گفتند: این شعر برای چه کسی است؟ دبیر جشنواره هم اسامی را درآورده است؛ گفته است: برای فلانی است. بعد آقای قزوه گفته است: حیف شد فلانی یک بار شعرخوانی داشته است و الّا می‌گفتم بیاید این را بخواند. گفت: دیگر بحث شده است و بقیه گفتند: شعرخوانی نداشته است. آقای قزوه گفته است: داشته است که معلوم شد آقای قزوه مرا با پسر عمویم، که چند سال قبل شعر خوانده بود، اشتباه گرفته است. حالا این بنده‌ی خدا می‌گفت: من شماره‌ی شما را داشتم، گفتم: زنگ می‌زنم از خود او بپرسید. گوشی را داد دست آقای قزوه و ایشان گفت: شفیعی! تا حالا در جلسه دیدار رهبری شعر خواندی؟ گفتم: نه. گفت: مطمئن هستی؟ گفتم: بله، اگر خوانده بودم که به یاد داشتم شعر خواندم. گفت: این شعر خیلی خوب است، من و آقای بیابانکی این شعر را پسندیدیم، خیلی کار خوبی است. إن‌شاءالله صحبت می‌کنیم، اگر قطعی شد به تو خبر می‌دهیم که برای شعرخوانی بیایی دیدار. فعلاً قطعی نیست، جایی نگو، اگر قطعی شد تو را خبر می‌کنیم. نزدیک دیدار که شدیم، زنگ زدند و گفتند: همین شعر انتخاب شده، برای خواندن بیایید. بعد از این‌که این شعر را خواندیم که دیگر کلّی برکات آن را دیدیم.

شهید مصطفی خلیلی هم‌حوزه‌ای‌ام بود.

تسنیم: یک شهیدی را نام بردید، پیشانی یک شعر است با این مطلع:

همیشه سود این بازار را دیوانه‌ها بردند           

و بار حسرتش را عاقبت فرزانه‌ها بردند

بالای آن نوشتید، یعنی بر پیشانی آن نوشتید: «تقدیم به شهید مدافع حرم شیخ مصطفی خلیلی.» کتاب مرز ما عشق است، را که باز می‌کنم، صفحات ابتدایی آن نوشتید: به یاد دوست، برادر و هم‌درس خود، شهید مدافع حرم حجت الاسلام مصطفی خلیلی. داستان مصطفی چیست، او چه کسی است؟

مصطفی خلیلی، از دوستان هم‌حوزه‌ای و هم درس من بود. نه تنها در مدرسه‌ی ما بود، درس فقه خود را، یک بخشی از شرح لمعه را با هم سرِ کلاس نشستیم، فلان درس خود را با هم در یک کلاس نشستیم. دوست طلبه‌ی ما بود که یک دفعه خبردار شدیم مصطفی به سوریه رفت.

تسنیم: چه زمانی؟

سال 94. یک دفعه مصطفی به سوریه رفت. دوره‌ها را می‌رفت، ما هم نمی‌دانستیم. دوره‌های آموزشی سپاه را که رفته بود، واقعاً بی‌خبر بودیم. یک دفعه شنیدیم که مصطفی به سوریه رفت و در همان عملیات شکست حصر نبل و الزّهرا که عملیات وسیعی بود و خیلی از بچّه‌های خوزستان در آن عملیات شهید شدند، به شهادت رسید. در دو فاز آن دو گروه تقریباً پر جمعیت از بچّه‌های خوزستان در آن عملیات بودند. فاز اوّل و فاز دوم عملیات که مفصّل بود. اگر دیده باشید یک کلیپی بیرون آمد که بچّه‌های خوزستان یک عمامه‌ای را دست گرفتند، حاج قاسم را دوره کردند، به او می‌گویند: حاج قاسم این عمامه‌ی همرزم شهید ماست؛ برای مرحله‌ی بعدی عملیات هم باید خود ما را بفرستید. یک کلیپی است که در صفحه‌ی اینستاگرام حاج قاسم هم است. در اینترنت پخش شده است؛ این شهیدی که عمامه‌ی او دست بچّه‌های خوزستان است که به حاج قاسم می‌گویند: عمامه‌ی برادر شهید ما است، ما را باید برای ادامه‌ی عملیات بفرستی، عمامه‌ی « مصطفی خلیلی» است و در عملیات شهید شد. بعد بچّه‌های خوزستان در عملیات بعدی برای حصر نبل و الزّهرا نقش اصلی را ایفا کردند.

 با هم دوستی داشتیم. حتّی مدّتی یک مدرسه‌ی دیگری در بخشی از کارهای آن حوزه، مدرسه‌ی عملیّه کمک می‌کرد؛ من هم آن‌جا تدریس داشتم، باز آن مدرسه هم، وقتی با هم می‌رفتیم، مصطفی اتاق کار داشت، گاهی وقت‌ها زودتر از تدریس به آن‌جا می‌رفتم، می‌رفتیم با هم یک چایی می‌خوردیم. دوستی داشتیم، ارتباط داشتیم و بعد از شهادت مصطفی خیلی در حوزه‌ی خود ما، در میان دوستان هم‌درس و طلبه‌ی ما، تحت تأثیر قرار گرفتند. این غزل را در همان حال و هوا نوشتم. دوست داشتم کتاب را به ایشان تقدیم بکنم إن‌شاءالله که شفاعت ما را هم بکنند.

روزی که به نرخ روز نان می‌خوردید!

تسنیم:کتاب «مرز ما عشق است»، 80 صفحه است؛ یک بخش آن غزل است و بخش دیگر آن هم رباعی. نشان می‌دهد که شما بیشتر به سمت سبک‌های شعر سنّتی متمایل هستید. در حوزه‌ی رباعی، رباعی‌های شما زهر خند دارد.

از کیسه‌ی نام این و آن می‌خوردید                  از خالی دست دیگران می‌خوردید

یک عدّه پی نانِ شب خود بودند                      روزی که به نرخ روز نان می‌خوردید.

از این رباعی‌ها. بگویید. فضای اعتراض‌آمیز دارد.

یکی از حوزه‌هایی که از ابتدا علاقه داشتم، و احساس می‌کردم که واقعاً نیاز است کار بشود، حوزه‌ی شعر اعتراض بود، چون واقعاً اگر بپذیریم که شعر -به قول آقای اسنفدقه- وقتی شعر است که به کسی بربخورد. یعنی اگر قرار است شعر به جامعه تلنگر بزند. خدا رحمت کند علّامه‌ی جعفری، در آن کتاب هنر دینی خود، بحثی راجع به هنرمند پیرو و پیشرو دارند. می‌گویند: «هنرمند اصیل، هنرمند پیشرو است.» هنرمند پیشرو کسی است که دنبال جامعه نمی‌افتد. جلو جلو راه می‌رود و از مسیر به جامعه‌ی خود خبر می‌دهد. جامعه را با خود می‌کشاند، ضعف‌ها را می‌بیند، تلنگر می‌زند. خب اگر قرار است هنرمندی، هنرمند پیشرو باشد، باید نقاط ضعف و قوّت جامعه‌ی خود را خبر بدهد.

گاهی وقت‌ها معنای خبر از نقاط ضعف دادن این است که به مقصّرین آن نقاط ضعف بربخورد، این را نمی‌شود کاری کرد. وقتی شما می‌خواهید با یک بیماری مبارزه کنید، اقتضای آن این است که بخشی از بدن شما برای مبارزه با بیماری اذیّت می‌شود، آمپول درد دارد، بالاخره عضوی از بدن به درد می‌آید تا بیماری از بین برود. اگر شعر اعتراض جایگاه درست خود را پیدا بکند، کارش همین تلنگر زدن است. برای همین من از اوّل به حوزه‌ی شعر اعتراض علاقه داشتم، هم نیاز می‌دیدم، هر چند کتاب واقعاً از نظر موضوعی تنوّع دارد؛ در کتاب هم کارهای عاشقانه است، هم کار مذهبی است، هم کار اجتماعی است. امّا این هم یکی از حوزه‌های مورد علاقه‌ام است و به قول شما در رباعی‌هایم شاید آن زهرخند‌ها بیشتر باشد تا غزل.

تلاش های دکتر سنگری

تسنیم: دو سه فرد هستند که از ایشان اسم بردیم؛ می‌خواستم مقداری راجع به ایشان صحبت کنیم، یکی آقای دکتر محمّد رضا سنگری است. به این علّت دارم سراغ این سه شخصیت می‌روم که این سه شخصیت بیشتر اهل استان شما هستند و جا دارد و الّا باید راجع به صد نفر، دویست نفر حرف بزنیم. دیدم قبل از مصاحبه شما هم با یک شعفی از دکتر محمّد رضا سنگری یاد می‌کردید. از چشم‌انداز شما که به عنوان یک روحانی و یک شاعر روحانی به آقای سنگری نگاه می‌کنید، تا به حال کدام وجه ایشان برای شما غلیظ‌تر جلوه داده شده است؟

اگر بخواهیم بحث شخصی کنیم، کار جدا است امّا به عنوان یک شخصیت پژوهشگر واقعاً عمیق پژوهش و تلاش پژوهشی دکتر سنگری قابل تقدیر است. مثال بگویم. اگر بخواهم خیلی راحت و ملموس در مورد آقای دکتر سنگری حرف بزنم، ایشان کسی است که هر چند حوزوی نیست، امّا در حوزه‌ی پژوهش‌های دینی و تاریخی، حتّی حوزوی‌ها که کار تخصّصی آن‌ها این است، به ایشان استناد می‌کنند و حرف ایشان برای آن‌ها در خیلی از موارد سند است. ‌خیلی از دوستان طلبه‌ی ما، خیلی از دوستان معمّمین ما حرفی را که دکتر سنگری جایی نقل بکند، می‌پذیرند؛ چون ایشان را آدمی می‌دانند که در کار پژوهشی، دقیق است، دقیق و امانتدار. از این جهت کار پژوهشی ایشان حتّی برای کسانی که خود را متخصّص این زمینه هستند -و کار اصلی روحانیون اصلاً پژوهش در زمینه‌های دینی است-  مستند است. این نشان‌دهنده‌ی امانت و عمیق بودن ایشان در کار پژوهشی است. در عاشوراپژوهی و در زمینه‌ی شعر مذهبی یا به تعبیری شعر آیینی به طور خاص پژوهش‌های ایشان، شاخص است.

ایشان گاهی وقت‌ها راجع به شعر من، نقاط ضعف و قوّتی را اشاره کردند من که شاعر این شعر بودم و دوستان زیاد شاعری که این شعرها را از من شنیده بودند، متوجّه آن نبودیم. این نشان‌دهنده‌ی آن دقّت نظر است؛ حالا فارغ از آن بعد تدیّن و اخلاق و این مسائل است. که راجع به دکتر سنگری دوست و دشمن اعتقاد دارند و ایشان را انسان آبرومند و بزرگواری می‌دانند، فارغ از آن‌ها واقعاً ایشان در بعد پژوهش جزو نخبگان امروز کشور است که فکر می‌کنم هنوز جا دارد که ما قدر دکتر سنگری را بدانم.

من از یکی از دوستان شاعر خوب -که الآن خود ایشان همزمان جزء منتقدین خوب هم هستند- شنیدم می‌گفتند: هر وقت پای مطالب عاشورایی دکتر سنگری، سخنرانی‌های عاشورایی ایشان نشستم اوّلاً امکان نداشته است چیز جدیدی یاد نگیرم، ثانیاً امکان نداشته است بعد از آن شعر نگویم. هر وقت پای صحبت ایشان نشستم، هم حرف تازه شنیدم، هر شعر گفتم. این نشانه‌ی اثرگذاری ایشان در این حوزه است. کتاب «آیینه‌داران آفتاب» ایشان که دیگر فکر می‌کنم معرّف حضور همه باشد. از این جهت برای ایشان خیلی احترام قائل هستم و به ایشان علاقه‌مند هستم، علاوه بر این‌که هم استانی ما هم هستند.

پررنگ بودن خیال در شعر حیدری آل کثیر

تسنیم:مرتضی حیدری آل کثیر، شخصیت دیگری است که شما از او اسم بردید و از ارتباط‌هایی که در ابتدای شعر گفتن شعر سرودن با ایشان داشتید؛ از مرتضی حیدری آل کثیر بگوید.

مرتضی از شاعرانی است که تقریباً یک نسل قبل از ما است، یک دهه قبل از من است. مرتضی متولّد 62 است. ما شاعرهای دهه‌ی 70 هستیم. یعنی وقتی ما وارد شدیم، مرتضی به عنوان شاعر جوان شناخته می‌شد. چیزی که می‌توانم در مورد مرتضی بگویم صداقت و صمیمیتش مرتضی مثال زدنی است. شاید اگر شما بار اوّل، دو، سه ساعت با مرتضی بنشینید، خیلی صمیمی‌تر بشوید؛ نسبت به کسی که چند وعده با او نشستید صحبت کردید. مرتضی صداقت و صمیمیّت فوق العاده‌ای دارد.

 منتها اگر بخواهم در مورد شعرش بگویم، شعر مرتضی دو سه مشخّصه دارد. یکی این است که شعر مرتضی واقعاً شعر خودش است. ما با یک پدیده‌ی رونوشت‌برداری مواجه هستیم. نه به معنای سرقت ادبی، امّا می‌بینیم گاهی وقت‌ها نسلی از شاعرها است دقیقاً مثل هم می‌نویسند. یک فرم می‌نویسند، شبیه به هم. گاهی وقت‌ها اگر جلد را عوض بکنی، شاید تشخیص ندهی که این شعر چه کسی است. امّا شعر مرتضی شناسنامه‌دار است. یعنی زبان و فرم شعر مرتضی مشخّص است.  این تشخّص -به قول ما- را شعر مرتضی دارد. این یک نکته است.

نکته دیگر پر رنگ بودن خیال در شعر مرتضی است. که بخشی از آن تحت تأثیر این است که مرتضی شعر عرب را خیلی خوب می‌شناسد. مرتضی شعر قصیده‌سرایان بزرگ عرب را خیلی خوب می‌شناسد. در مورد شعر عرب در کشور ما شاید مثلاً نزّار قبانی، مطر، این‌ها بیشتر معروف شدند، تازه مثلاً نزّار قبانی شعر عاشقانه، شعر اجتماعی و سیاسی بسیار خوبی هم دارد که خیلی معرّفی نشده است. این را هم به این دلیل گفتم که در این زمینه (شناختن شعر عرب) خیلی جای کار است. مرتضی می‌شناسد. مرتضی شعر را می‌شناسد و در شعر عرب میل به تصویر و خیال خیلی زیاد است. او هم همین‌طور است. این جزو برجستگی‌های شعر او است که باز به همان تشخّص کمک کرده است. خصوصیت دیگر او هم این است که خیی طبع روان دارد. گاهی وقت‌ها یک اتّفاقی می‌افتد قبل از این‌که ما برسیم به آن فکرکنیم یک چیز بنوسیم، ویرایش بکنیم، مرتضی گاهی وقت‌ها دو - سه غزل سروده است؛ واقعاً جوشش شاعرانه در مرتضی خیلی زیاد است.

دکتر صافی، ماهی کارون شده است.

تسنیم: از‌ دکتر حامد صافی به عنوان سومین نفر بگویید.

می‌دانید دکتر اصالتاً اصفهانی هستند.

دکتر لهجه‌ی اصفهانی خود را هم کاملاً حفظ کرده است ولی به قول خودش او شعری دارد که ماهی کارون شده. آن‌جا می‌گوید: ماهی کارون شدم. «دکتر ماهی کارون شده است»؛ هر چند زاییده زاینده رودم امّا ماهی کارون شدم. دکتر برای اصفهان است امّا چند سالی است که به خوزستان آمده است و دیگر در خوزستان هم ماندگار شده است. دکتر صافی در سواد ادبی و نقد واقعاً آدم توانمند و قابل استفاده‌ای است. این چند سال واقعاً بچّه‌های شعر خوزستان و خصوصاً اهواز از سواد ایشان، از نقّادی ایشان نسبت به شعر بهره بردیم و الآن تقریباً حرف آخر در جلسات انجمن آفتاب، در نقد در جمع خود ما برای دکتر صافی است. این هم سرمایه‌ای است که قدر آن را دوستان باید دانسته باشند.

تسنیم: در مورد علیرضا پسر عمویتان، بگویید.

با سیّد علیرضا خیلی ارتباط داریم، ارتباط ما خیلی فراتر از شعر است. روحیات ما خیلی به هم نزدیک است. علایق ما خیلی به هم نزدیک است، برای همین از کودکی با هم ارتباط خوبی داشتیم. الآن هم در شعر معمولاً اوّلین کسی که شعر من و علیرضا را می‌شنود، آن یکی از ما است. من که شعر می‌گویم عموماً اوّل علیرضا می‌شنود. علیرضا که شعر بگوید، اوّلین نفر من هستم که می‌شنوم. با هم راجع به شعرها بحث می‌کنیم. در تقریباً نوحه‌ها را با هم می‌نویسیم. در زمینه‌ی نوحه خصوصاً این دو سه سال که بیشتر داریم کار می‌کنیم و با تعدادی از دوستان مداح این چند سال کار کردیم معمولاً نوحه را با هم می‌نویسیم، دو نفری می‌نویسیم. ترانه هم دو سه مورد بوده است همین‌طور دو نفری نشستیم، نوشتیم، ارتباط ما خیلی زیاد است؛ علیرضا هم اگر قدر خود را بداند که إن‌شاءالله می‌داند،  شاعر خوب‌تری خواهد شد چون او هنوز جا دارد، متولّد 75 است، 21 سال دارد.

تسنیم: در حوزه‌ نقد کارهای چه کسانی را می‌خوانید؟

در نقد مکتوب واقعاً ضعف داریم. هنوزم که هنوز است وقتی می‌خواهیم یک اثر خوب را نقد کارگاهی کنیم، نه نقدی که کلّی‌گویی بکند و صرفاً بخواهد سواد ادبی بدهد- پیدا بکنیم، هنوز داریم رصد صبح آقای کاظمی، را معرّفی می‌کنیم. همین الآن در انجمن‌های ما هنوز دارد رصد صبح آقای کاظمی معرّفی می‌شود.

تار و پود سیدمهدی موسوی

تسنیم:کارهای ادبیات معاصر دکتر محمّد رضا روزبه و امثالهم را دیدید؟

بله، همه‌ی این‌ها هستند من یک نکته‌ی کلّی که می‌توانم بگویم این است اشکالی که ما داریم خیلی از اساتیدی که ادبیات را بحث می‌کنند، بحث‌های آن‌ها بیشتر ناظر به نقدهای دانشگاهی است تا نقد یک کسی که از دل شعر معاصر درآمده است و دارد نقد می‌کند. یکی از دلایل موفّقیّت شخصی مثل استاد محمّد کاظم کاظمی را این می‌دانم که خود ایشان نه تنها شاعر است، بلکه جریان شعر معاصر را از نزدیک می‌شناسد، از دل جریان می‌شناسد، نه دورادور و این با سواد ادبی ایشان همراه شده است. امّا در خیلی موارد ما متأسّفانه می‌بینیم سواد ادبی است امّا بحث‌ها را که می‌خواهیم در مورد شعر امروز ببینیم، منِ شاعر جوان باید صد صفحه بخوانم تا ده صفحه مطلب از آن استخراج بشود. آثار همه این‌طور است ولی اخیراً کتاب «تار و پود» آقای سیّد مهدی موسوی، قم که بوستان کتاب چاپ کرده است، آن را هم خواندم -البتّه با ویرایش جدید- یک مقدار کارگاهی‌تر شده و می‌دانم که ایشان دارد جلدهای بعد را در فضای کارگاهی آماده می‌کند.

بعضی موارد از این نقدهای کارگاهی و بحث‌های ایشان را که دیدم، به نظرم قابل استفاده است. جلد یک تار و پود انصافاً کتاب خوبی است، نقدهای ایشان را دیدم کارهای خوبی در آن است، فکر می‌کنم جلد دوی آن هم إن‌شاءالله کتاب خوبی از آب دربیاید.

شعر حوزه

تسنیم: در دهه‌ 60 یک جریانی در سال‌های بعد از انقلاب به عنوان شعر حوزه اتّفاق افتاد. الآن در کل به عنوان یک شاعر جوان اوضاع شعر حوزه‌ علمیّه را چطور می‌بینید؟

اگر بخواهم واقعیت را بگویم؛ من اصلاً معتقد نیستم آن چیزی که ما به عنوان شعر حوزه می‌شناسیم، یک جریان باشد؛ الآن هم وقتی می‌گویند: شعر حوزه، عموماً صرفاً این را لحاظ می‌کنند که این تعداد شاعری که ما می‌بینیم یک تعداد شاعر حوزوی هستند، دور هم جمع شدند امّا مؤلّفه‌های شعر آن‌ها، این‌ها را به هم گره بزند، عموماً این‌طور نیست. فعلاً نمی‌خواهم بررسی بکنم که آیا ضعف است، ضعف نیست؛ آن یک بحث دیگری است ولی فکر می‌کنم هنوز جریان شعر حوزه به این معنا نداریم، شعر حوزه داریم، جریان شعر حوزه نداریم.

تسنیم: این‌که بخواهد اثرگذار باشد؟

نه، اگر قرار باشد ما بگوییم جریان، باید مؤلّفه‌های مشترک خاص داشته باشد که آن‌ها را از سایر جریان‌ها تمیز بدهد، امّا الآن این‌طور نیست. الآن شما شعر آقای اخلاقی را که می‌خوانید، کاملاً ممیزهای آخوندی داخل شعر ایشان است وکاملاً می‌شود آن را با سایر هم‌دوره‌ای‌های ایشان که غیر معمّم هستند جدا کرد. امّا چند نفر مثل آقای اخلاقی است که الآن شما شعر ایشان را بدون این‌که بدانید شخصیت ایشان یک شخصیت روحانی است، بخوانید بتوانید ممیزهای آخوند بودن یا مطالعات دینی داشتن را از داخل آن دربیاورید؟ این‌ها الآن اندازه‌ی این‌که یک جریان باشند، نیستند. یعنی مؤلّفه‌های مشترک این‌قدر نیست که این‌ها را به یک جریان تبدیل بکند.

من راجع به شعر حوزه از دو جهت می‌توانم صحبت بکنم؛ یک جهت این است که بگوییم شاعران طلبه در چه وضعی هستند. وضع ما از اوّل انقلاب درباره‌ی شاعران طلبه خیلی بهتر شده است. الآن ما در نسل جوان خود تعداد زیادی شاعر طلبه‌ی خوب داریم که خیلی از آن‌ها معمّم نیستند؛ خصوصاً در میان بچّه‌های قم. شما ببینید مثلاً در نسل همین آقای آل کثیر و سیّار و این‌ها مثلاً سیّد محمّد جواد شرافت؛ سیّد محمّد شرافت طلبه است، شاعر هم هست و هم استخوان‌بندی شعرش خوب است؛ هم شاعری است که واقعاً از نظر شعر دینی یک شعر با نمره‌ی خوب محسوب می‌شود یا جواد محمّد زمانی را در میان نسل بعد از آقای اخلاقی می‌بینید.

تسنیم:شاعر‌ «دلتنگی‌های اویس.»

بله. من فکر می‌کنم از این جهت اوضاع خوب است. منتها شعر حوزه باید به سمت جریان‌دار شدن هم حرکت بکند. حس می‌کنم باید به آن سمت برویم که به مرور شعر یک طلبه علاوه بر همه‌ی مؤلّفه‌هایی که همه‌ی شاعرها باید داشته باشند -برای قوّت شعر خود- به آن سمت برود که شعر طلبه یک ممیّزهای طلبگی هم داشته باشد. یعنی تشخّص آخوندی داشته باشد؛ اگر بخواهیم اسم روی آن بگذارم، شاید بگویم: تشخّص طلبگی.

تسنیم: در حقیقت تعریف شما دارد به سبک نزدیک می‌شود. یعنی سبک باشد؟

ممکن است به سبک هم نرسد.

تسنیم: مثل آن چهار پاره‌ای که آقای عبدالله حسینی دهه‌ی 60 گفت؟

نه، منظور من آن نیست.

تسنیم: چون‌ پر از واژه‌هاو اصطلاحات حوزوی است.

در آن شعر اصطلاح زیاد است. امّا منظورم الزاماً این نیست. شاید این‌طور بهتر باشد بگویم من یک وقتی یک غزل عاشقانه نوشته بودم، فکر می‌کنم برای آقای اسفندقه خواندم یا حالا یکی دیگر از اساتید، ایشان به گفت: من این غزل را که شنیدم، گفتم: این نگاه عاشقانه‌ی یک طلبه است، این نگاه آخوندی است. هیچ اصطلاح طلبگی هم نیست. امّا نگاه، نگاه یک طلبه است.

‌انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران