جنگ روی نوار احساسات زنانه
نگاه متفاوت نمایش و فضای صمیمی و ساده رابطه میان این زنها با شوهرانشان علاوه بر اینکه نمایش را واقعی، ملموس و باورپذیر کرده است، از شکل و شمایل شعارزده و غیرباورمند خود را جدا کرده است. هیچکس شعار نمیدهد.
باشگاه خبرنگاران پویا - نفیسه قاسم زاده
لیلا و همسرش درباره مسئلهای با هم صحبت میکنند. رابطه میان آن ها چگونه است یک مسئله مهم وجود دارد؛ اما قبل از اینکه آن را بدانیم، بلافاصله سروناز و همسرش از میانه گفتگویشان دیده میشوند و پیش از خداحافظی آنان، نازی ماندن را میپذیرد و خداحافظی میکند.
این ساختار شکسته خط زمانی سه بار و تا پایان نمایش تکرار میشود. هربار سلامی، چالشی و خداحافظی زوجی دیگر!
مهدی نصیری به عنوان نویسنده بُعد زمانی ساختار را شکسته است و در عوض ساختاری جدید با بُعد زمان متفاوت ایجاد کرده که به مهمترین عامل جذابیت روایت داستان نمایشی تبدیل شده است. همین مسئله به نوع قصهگویی نمایش کمک کرده است. تماشاگر دوبار با مقداری از اطلاعات در مورد وقعیت مواجه می شود و بقیه آن میماند برای بَعد!
«نذار این خواب تعبیر بشه» همانگونه که در ساختار زمانی روایت بدعت و تازگی دارد در نوع نگاه و برخورد با مسئله جنگ هم نگاهش متفاوت و تازه است.
سه زن نمایش بخش زیادی و قابلتوجهی از مقاومت و مبارزه را بر دوش دارند. اینبار نه فقط مردها، بلکه این زنها هستند که خارج از خط و مبارزه ایستادهاند. آنها هستند که زندگی را با خود به میدان میآورند و میمانند تا مردان بروند. یکی با عشق از مشهد آمده، دیگری خبر زندگی و تولد را از گیلان آورده و سومی آمده تا در بطن جنگ زندگی را بسازد. زنها بخش مهم و شاید فراموش شده دفاع مقدس در نمایشنامهها و نمایشهای این حوزه، اینبار محور اصلی اتفاق هستند.
نگاه متفاوت نمایش و فضای صمیمی و ساده رابطه میان این زنها با شوهرانشان علاوه بر اینکه نمایش را واقعی، ملموس و باورپذیر کرده است، از شکل و شمایل شعارزده و غیرباورمند خود را جدا کرده است. هیچکس شعار نمیدهد. آنان آدمهای معمولی مثل من تماشاگر هستند که به خاطر انتخاب سکان ارزشمند میشوند. سرباز مشهدی دو هزار کیلومتر دورتر از خانهاش به جنوب غرب آمده؛ چون سومار و ارومیه و اهواز را مثل مشهد و خانهاش میبیند. با سربازان سادهای روبهروییم که واقعی نشان داده میشوند. شعر نمیگویند و سخنرانی نمیکنند. همانقدر که نسبت به خانه و همسرش حساسند نسبت به اهواز و سومار هم حساسیت نشان میدهند.
چیزی که در «نذار این خواب تعبیر بشه» مهم است این سادگی و صمیمیت است. همان عشق است که زنها را کیلومترها دورتر به این مکان آورده و رابطهای خانوادگی و باورمند که تأثیر می گذارد. هرچند کوتاه شده و فشرده و روایت میشود. آوازی است که مرد گیلانی موقع گذاشتن چادر روی سر همسرش میخواند و عطر شالیزارهای شمال را دارد یا خاطرهبازی زوج مشهدی موقع اولین قرارشان در حرم امام رضا (ع)، مثل قطعه شعر عاشقانهای که لیلا میخواند و یادآوری میکند که بارها آنها را از زبان شوهرش شنیده است. نمایش روایت عاشقانهای از زندگی است در بحبوحه تحمیل جنگ و بالاخره یک انتخاب! انتخابی که توسط مردها صورت گرفته و ماندن و ساختن آن به وسیله زنها کاملش میکند. زنهایی که خانواده و کار و خانه را زنده نگاه داشتهاند.
این حضور زنانه خیلی هم ساده تعریف میشود. نازی از مزرعهاشان میگوید. اینکه شبها کمر بیبی را ویکس میزند و... . سروناز از خانواده میگوید. از دانشگاه و درس خواندن. لیلا از خانواده خودش و شوهرش میگوید و اینکه برای او چه کارهایی کرده است. هر کدام سوغاتی آوردهاند و همسرشان را بدرقه میکنند. خودشان این طرف در میمانند تا آنان بروند... .
انتهای پیام/