آتش زیر خاکستر در اروپای شرقی و منطقه بالکان

آتش زیر خاکستر در اروپای شرقی و منطقه بالکان

اروپای شرقی و منطقه بالکان آبستن تحولات جدیدی است که نه تنها قاره سبز، بلکه تمام مناسبات بین‌المللی را دستخوش تحول خواهد کرد. نباید فراموش کرد که در کنار منطقه غرب آسیا، اروپای شرقی یکی از محورهای مهم تنش میان روسیه و آمریکا است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، اروپای شرقی یکی از نقاط بسیار استراتژیک جهان است که در حوزه ی سیاست بین الملل همواره مورد توجه کارشناسان امنیت ملی است. در این باب، نظریه «هارت لند» از هالفرود ماکندر «Halford Mackinder» یکی از معروف‌ترین دیدگاه ها در باب اهمیت منطقه اوراسیا که شامل شرق اروپا است. منطقه‌ای که در واقع نقطه اتصال آسیا، افریقا و اروپا است. از منظر این نظریه، تسلط بر کانون اوراسیا حاکمیت بر جهان را تضمین می‌کند. در واقع هر قدرتی، اروپای شرقی را در تسلط داشته باشد؛ امنیت داخلی و خارجی حوزه حاکمیت‌اش را تثبیت کرده است. از همین رو، فروپاشی شوروی و تلاش بی‌صبرانه ناتو برای گسترش دادن حاکمیت نظامی‌اش در شرق اروپا، شاهد اهمیت ویژه این منطقه است. با یک نگاه کوتاه به تاریخ  تنش‌های نظامی در غرب، برای ما آشکار می‌شود که شرق اروپا یکی از نقاط آغازین جنگ‌های خانمان‌سوز در غرب بوده است. شاهد مهم این گفته، جایگاه و اهمیت استراتژیک منطقه بالکان در شعله‌ور شدن آتش جنگ اول جهانی است. در واقع، رو به افول‌بودن امپراطوری عثمانی، خلائی را در حوزه شرق اروپا ایجاد کرد که از یک طرف، ملت‌های شرق اروپا و حوزه بالکان سودای استقلال در سر پروراندند و  از طرف دیگر، تنش و درگیری روس‌های تزاری را با امپراطوری آلمان در پی داشت. تنها به بهانه ترور ولیعهد اتریش توسط یک جوان صرب تبار، یکی از خونین‌ترین جنگ‌های تاریخ بشر در سال 1914 آغاز شد که نقطه آغازین آن بی شک مسائل حوزه بالکان بود.

حال بر می‌گردیدم به موقعیت و فضای سیاسی امروز حوزه شرق اروپا تا از این نقطه، آینده سیاسی غرب را بررسی کنیم. فضای امروز اروپای شرقی با قدرت‌گیری روسیه تحت حاکمیت پوتین، تقریبا دچار شکاف شده است. پوتین در تلاش است تا قدم به قدم حوزه‌های از دست رفته شرق اروپا را از ناتو و اتحادیه اروپا پس بگیرد. در واقع در قالب همین استراتژی جدید روس‌ها، می‌توان جنگ در منطقه شرق اوکراین یعنی منطقه دونباس و البته الحاق شبه‌جزیره کریمه اوکراین به خاک روسیه را تحلیل کرد. در واقع جنگ داخلی در اوکراین امروز، چیزی جز استراتژی پوتین برای جلوگیری از عضویت اوکراین در ناتو و اتحادیه اروپا نیست. چرا که روسیه هرگز نخواهد پذیرفت که ناتو هم مرز با روسیه شود. یکی از استراتژی‌های ویران‌گری که آمریکایی‌ها از دهه نود در قالب حقوق بشر و حمایت از اتحادیه اروپا در منطقه بالکان دنبال کرده‌اند؛ حمایت از استقلال قومیت‌های ساکن این منطقه و به رسمیت‌شناختن حاکمیت سیاسی مستقل برای آنها بوده است. به طور مثال حمایت از استقلال بوسنی و هرزگوین و بعدها حاکمیت سیاسی مستقل کوزوو در دهه نود در برابر جنایت و فشارهای صرب‌ها در منطقه بالکان در راستای این سیاست بوده است. این حمایت‌ها از تکه‌تکه‌شدن بالکان برای آمریکایی‌ها بیش از آنکه با مسائل حقوق بشری ارتباط داشته باشد با اهداف دراز مدت استراتژیک آنها برای گسترش حوزه منافع اتحادیه اروپا و تسریع عضویت کشورهای کوچک‌شده شرق اروپا در ناتو ارتباط دارد. اما بر سر داستان استقلال منطقه کاتالونیا که توسط اتحادیه اروپا به رسمیت شناخته نشد؛ بحث در مورد منطقه مناقشه برانگیز بالکان مجددا داغ شده است. رئیس جمهوری صربستان آقای الکساندر ووچیچ «Aleksandar Vučić»اخیرا به موازات همه‌پرسی کاتالونیا، در نامه‌ای به اتحادیه  اروپا، این سازمان را به اخلاق دوگانه متهم کرده است. از نگاه او، اینکه اتحادیه اروپا از استقلال کوزوو بدون برگزاری همه‌پرسی حمایت کرده است، اما در مقابل، استقلال کاتالونیا را علی‌رغم همه پرسی به رسمیت نمی‌شناسد؛ یک تناقض آشکار است. جالب اینجاست که دولت اسپانیا در سال‌های مناقشه بر سر کوزوو در دهه نود به علت نگرانی از مسئله کاتالونیا از معدود کشورهای غرب اروپا بود که از حکومت صربستان حمایت کرد. نکته مهم برای ما اینجاست که رئیس جمهوری صربستان با حمایت از حاکمیت مرکزی اسپانیا در اتحادیه اروپا، خواستار بازبینی تصمیم‌گیری در مورد کوزوو شده است. این مسئله از این جهت مهم است که کوزوو بر خلاف بوسنی و هرزگوین هنوز به عنوان یک دولت رسمی از منظر حقوقی مورد شناسی کامل قرار نگرفته  است. بی‌شک صرب‌ها در مورد این مناقشه، حمایت مسکو را خواهند داشت که از نظم ایجاد شده در منطقه بالکان توسط غربی‌ها و البته نفوذ ناتو چندان راضی نیست. در واقع موج منطقه‌گرایی در اروپا، آتش زیر خاکستر مرزهای پر مناقشه منطقه ی بالکان را هم شعله ور خواهد کرد.

اما اگر از منطقه بالکان و مسئله جنگ داخلی اوکراین فاصله بگیریم و کمی به مرکز اروپا و مرزهای اروپای شرقی و غربی نزدیک شویم؛ اوضاع در آنجا هم چندان آرام نیست. در انتخابات پارلمانی ماه اکتبر امسال جمهوری چک، حزب پوپولیستی و ضد مهاجرت کنش شهروندان ناراضی «ANO 2011» به رهبری یک ثروتمند چکی که به ترامپِ جمهوری چک معروف است، یعنی آقای آندیبابیس «Andrej Babiš» به قدرت رسید. البته حزب دست راستی  آزادی و دموکراسی مستقیم«SPD» که مورد حمایت دست راستی های کشور های اروپای غربی است؛ توانست ده درصد آرا را کسب و به مجلس جمهوری چک راه یابد. از همین رو، جمهوری چک هم مرز آلمان، یک گردش به راست بسیار پر رنگی را به موازات پیروزی راست‌ها در اتریش تجربه کرد که مناسبات آینده اتحادیه اروپا را با دولت‌های شرق اروپا تحت تاثیر قرار می‌دهد. چرا که نه تنها اوضاع نا آرام بالکان، بلکه حضور احزاب محافظه‌کار حاکم در شرق اروپا در مجارستان، لهستان و جمهوری چک، نوید تنش‌های جدیدی را در قاره سبز با حضور موثر روسیه خواهد داد.

اما  بی شک یکی از کشورهای بسیار مهم در منطقه شرق اروپا، لهستانِ کاتولیک مذهب می‌باشد که به واقع پلی میان اروپایی شرقی و غربی است. به موازاتی که کشورهای اروپای غربی مثل آلمان و فرانسه در حوزه فرهنگ، غرق در سکولاریزم و اوج بحران مهاجرت و از دست رفتن هویت بومی‌شان هستند؛ کشور لهستان داری فرهنگ بسیار زنده و قوی کاتولیک است که تلاش می‌کند در دام سکولاریزم و بحران‌های فرهنگی اروپای غربی نیفتد. شاهد این نگرش لهستانی‌ها، حاکمیت حزب محافظه‌کار حق و عدالت «PiS» است که از حدود دو سال در این کشور حکومت می‌کند. در کشورهای اروپای شرقی عموما بعد از فروپاشی شوروی یک سیاست نئولیبرال اقتصاد باز دنبال شده است. منتها در چند سال اخیر به علت بحران‌های مالی و البته مسئله موج مهاجرت، دولت‌های اروپای شرقی مثل لهستان یک سیاست اقتصادی سوسیالیستی حول منافع ملی را دنبال می‌کنند که مورد اقبال عمومی واقع شده است. در همین باب حزب حق و عدالت لهستان با یک رویکرد ملی‌گرایانه و سوسیالیستی و البته دفاع از مذهب رسمی کشور یعنی مسیحیت کاتولیک توانسته است نظر توده مردم را جذب کند. نگاه ضد مهاجرت و تا حدودی اسلام‌ستیزی این حزب اگر چه نقطه اشتراک‌اش با احزاب دست‌راستی اروپایی غربی است؛ منتها تاکید این حزب بر منافع ملی لهستان و در قالب آن در خواست جدید باز پرداخت غرامت‌های این کشور بابت جنایت‌های نازی‌ها در جنگ دوم جهانی از دولت آلمان، نقاط تنش‌انگیز را میان کشورهای حوزه اروپای شرقی با دول غربی آشکار می‌کند. خصوصا که اختلافات مرزی میان لهستان و آلمان داستان بسیار کهنه‌ای است که آتش اش با بروز یک بحران در اروپا سریع شعله‌ور می‌شود.

اروپای شرقی و منطقه بالکان آبستن تحولات جدیدی است که نه تنها قاره سبز را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ بلکه تمام مناسبات بین‌المللی را دست خوش تحول خواهد کرد. نباید فراموش کرد که در کنار منطقه غرب آسیا، اروپای شرقی یکی از محورهای مهم تنش میان روسیه و دولت آمریکا است. از همین رو رصد مسائل اروپای شرقی و حوزه بالکان می‌بایست برای دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم باشد.

دکتر سید علیرضا موسوی - کارشناس مسائل سیاسی اروپا

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان