ایثارگران خاموش چه کسانی هستند؟
رمضانعلی کاوسی مینویسد: مسئولین فرهنگی کشور و حوزه پایداری ادبیات دفاع مقدس برای شناساندن این ایثارگران خاموش و کم توقع فیلمی ساخته یا کتابی نگاشتهاند؟ مگر نه این است که نقطه قوت دفاع مقدس ما مستند بودن آن است؟
باشگاه خبرنگاران پویا، رمضانعلی کاوسی(جانباز قطع نخاع 70 درصد):
بیست و اندی سال است که از جنگ هشت ساله و به عبارت منصفانه تری از دفاع مقدس ملت ما میگذرد. ناگفتهها و خاطرات زیادی در سینههای مادران و همسران شهدا و همسران رزمندگان و ایثارگران تلنبار شده که متأسفانه امروزه گرد غربت بر این خاطرات نشسته. مشکلات اقتصادی چنان بر زندگی مردم سایه افکنده که انگار کسی حوصله ندارد بداند در آن روزهای حماسه چه بر این پروانگان صمیمی گذشت.
هم آن روزها و هم امروز، وقتی قرار است به مناسبتی تجلیلی صورت بگیرد یا از آن روزهای حماسه و ایثار سخنی به میان آید، فقط روی رزمندگان زوم میشود. همه از ایثار رزمندگان و جانفشانی آنها در زیر آتش توپ و تانک خمپاره میگویند؛ اما هیچکس از بانوان ایثارگر و نقش پر رنگ آنها در دفاع مقدس حرفی نمیزند.
وقتی مارش عملیات از رادیو و تلویزیون شنیده میشد، انگار قلب مادرها و همسرها میخواست از سینه بیرون بزند. وقتی مادر رزمندهای مطمئن میشد امشب شب عملیات است، خواب به چشمانش نمیآمد تا خبر موثقی از زنده بودن فرزندش بشنود. برای همسران رزمنده، کار سختتر بود. مرتب این سؤالات در ذهن او رژه میرفت که: «آیا همسرم دوباره برمیگردد؟ نکند بچههایم یتیم شوند؟ اگه برنگردد چطور این بچهها را بزرگ کنم؟ و...» وقتی همسر رزمندهای خبر اسارت همسرش را میشنید، چه بر سر او میآمد؟ تحمل هشت نُه سال انتظار و صبوری فقط با زبان آسان است.
احساس سوختن به تماشا نمیشود
آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم.
شاید اکنون که بحرانهای منطقهای سر باز نموده و پدیدهٔ کثیفی به اسم داعش در عراق و سوریه و گاهی در قلب اروپا کُشت و کشتار راه انداخته، ما بهتر بتوانیم به 30 سال پیش فلش بگ بزنیم و حال و روز خانوادهها را در آن روزهای سخت در ذهنمان تداعی کنیم.
به نظر شما در دورهٔ کنونی وضعیت روحی و جسمی همسر یک رزمنده و همسر یک جانباز چگونه است؟ همسری که سالها با عشق و علاقه پرستار شوهر جانبازش بوده و حالا پا به سن گذاشته؛ اما ذرهای از مسئولیت سنگین او در برابر کارهای روزمرهٔ یک جانباز کم نشده است. چرا هیچکس از نقش مادری که فرزندِ جانبازش نتوانسته به خاطر مشکلات جسمی همسر اختیار کند، سخن به میان نمیآورد؟ به نظر شما اجر و پاداش مادر یک جانباز قطع نخاع که اکنون به سن پیری رسیده و دارد از فرزند 50 سالهاش پرستاری میکند چقدر است؟
سؤال من این است: «مسئولین فرهنگی کشور و حوزهٔ پایداری ادبیات دفاع مقدس برای شناساندن این ایثارگران خاموش و کم توقع فیلمی ساخته یا کتابی نگاشتهاند؟» مگر نه این است که نقطهٔ قوت دفاع مقدس ما مستند بودن آن است؟ مستند نگاران عزیز، حواسشان هست که هر روز از سخت افزارهای ساخت مستند کاسته میشود؟ چه کسی میداند در دل آن دختر شهید که حالا دیگر برای خودش خانمی شده چه میگذرد. دختری که بیست و چند سال فقط با بغل کردن تصویر قاب گرفتهٔ بابایش جشن تولد گرفته و دیگران به او "تولدت مبارک" گفتهاند.
رزمندگان عزیز، همسنگران من، پیشکسوتان جهاد و شهادت، هدفم از طرح این مبحث این بود که بد نیست هر از گاهی به خودمان تلنگری بزنیم که زیر پوست جنگ ما چه مسائلی بوده و هنوز هم ادامه دارد. درست است که شهید نزد خداوند "عند ربهم یرزقون" است؛ اما همسر او که دیگر حالا گرد پیری هم روی صورتش نشسته یک عمر در تنهایی به سر برده و میبرد. بد نیست گاهی به خودمان یادآوری کنیم که برای بعضیها هنوز جنگ ادامه دارد و تبعاتش دارد کمر بعضیها را میشکند. من بارها گفتهام، اجر همسر و مادران رزمنده و ایثارگران کمتر از آنها نیست. این جملهٔ من شعار نیست بلکه یک باور قلبی ست.
آیا شما تاکنون شنیدهاید همایشی برگزار شود و در آن از نقش مادران و همسران رزمنده سخنی به میان آید؟ نمیدانم چرا ما مردم و حتی دست اندرکاران حوزهٔ ایثار و شهادت و بنیاد حفظ و نشر آثار ارزشهای دفاع مقدس به خودمان تلنگر نمیزنیم که این مادرها بودند که این سربازها را به دنیا آوردند!؟ چرا هیچکس از نقش پرعاطفهٔ مادران و همسران رزمنده در جنگ حرفی نمیزند؟ چرا هیچ کس فکر نمیکند که آن رزمندهٔ متأهل، دلگرم عواطف مقدس و ازخودگذشتگی همسرش بود که خانه و کاشانه را رها کرد و به جبهه رفت.
بیایید خودمان برای یک بار هم که شده به هر طریق ممکن در همایشی فقط با تقدیم یک شاخه گل نرگس، به احترامشان تمام قد بایستیم و ایثار و فداکاری این عزیزان را ارج نهیم که از مسئولین فرهنگی کشور ...!!!؟؟؟
انتهای پیام/