علی علیزاده: غرب می‌خواهد محصول کلنگی کردن اقتصاد ایران را درو کند

علی علیزاده: غرب می‌خواهد محصول کلنگی کردن اقتصاد ایران را درو کند

همان نیروهایی در آمریکا که در دو سال گذشته تعهد بین‌المللی آمریکا در برجام را زیر پا گذاشتند و با تخطی از تعهدات بین‌المللی خود به اقتصاد ایران فشار آوردند امروز مثل قاتلانی به صحنه جنایت برگشته‌اند تا محصول کلنگی کردن اقتصاد ایران را درو کنند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، شورش‌های اخیر که بر بستر مطالبات اقتصادی جامعه سوار شد و تا آشوب‌های دنباله‌دار این روزها ادامه یافت توجه بسیاری از ناظران را به خود معطوف کرده و آن را در کانون تحلیل‌ها و تفسیر اهالی سیاست قرار داده است. درخصوص خاستگاه این تحولات نگاه‌های مختلفی تاکنون مطرح و ابعاد آن از زوایای مختلفی به بحث گذاشته شده است. در این ارتباط با «علی علیزاده» تحلیلگر سابق شبکه‌های «بی‌بی‌سی فارسی»، «الجزیره» و «سی‌ان‌ان» به گفت‌وگو نشستیم. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

به‌عنوان اولین سوال لطفا تحلیل کلی خود را درخصوص تحولات اخیر بفرمایید.

مهم است که ما وجود نارضایتی‌های اقتصادی و همین‌طور وجود اعتراض به بی‌عدالتی‌های اجتماعی در میان جامعه ایران را به رسمیت بشناسیم. ولی اتفاقی که در حال حاضر افتاده آن است که شرایط به صورت ماهوی و کیفی از این جنس اعتراضات خارج شده و شکلی دیگر پیدا کرده است. وقتی که به مواضع زنجیره‌ای اغلب سیاستمداران آمریکایی که ابتدا از نیروهای شناخته شده صهیونیسم و اندیشکده‌های واشنگتن شروع شد و بعد به ترامپ و بعدتر به اعضای حزب دموکرات اعم از هیلاری کلینتون و حتی کسی مثل برنی‌سندرز رسید نگاه می‌کنیم، به نظر می‌آید که هدفی متفاوت در دستور کار است. همان نیروهایی در آمریکا که در دو سال گذشته تعهد بین‌المللی آمریکا در برجام را زیر پا گذاشتند و با تخطی از تعهدات بین‌المللی خود به اقتصاد ایران فشار آوردند امروز مثل قاتلانی به صحنه جنایت برگشته‌اند تا محصول کلنگی کردن اقتصاد ایران را درو کنند.  نکته دیگر اینکه ما با الگویی روبه‌رو هستیم که چه بسا پیشتر در دهه 80 میلادی در اتحاد جماهیر شوروی هم ملاحظه شد. در آنجا هم به‌رغم اینکه شوروی در مذاکرات نظامی تعهد داد که زرادخانه خود را محدود می‌کند و عقب‌نشینی‌هایی کرد تا به شکلی دروازه‌های اقتصادی‌اش باز شود، پس از پایان مذاکرات فشارهای اقتصادی به‌شدت بر آن زیاد شد. فشارهایی که با هدف بالا بردن نارضایتی‌های اقتصادی و به‌منظور فلج کردن سیستم اقتصادی آن کشور تدارک دیده شده بود.

هرچند در ایران امروز وضعیت بسیار متفاوت است و دو جناح اصلی و پایگاه‌ اجتماعی اصلی نظام که حدود 70 درصد از جامعه را شکل می‌دهد - همان 70 درصدی که در انتخابات خرداد 96 به میدان آمدند- وضعیت را برای آمریکا متفاوت می‌کند.   یک تفاوت دیگر آن است که آمریکای دهه 80 میلادی در اوج قدرت بود و آمریکای ترامپ در حضیض ضعف و در وضعیتی با مشکلات بسیار زیاد داخلی قرار دارد.

مساله دیگر، الگوی مشترک میان مواضع سیاستمداران غربی و ماهواره‌های فارسی‌زبان بودجه گرفته از دولت‌های غربی، گرفتن انگشت اتهام به مخارج نظامی و دفاعی ایران و حمایت از حزب‌ا... لبنان و نظام حاکم بر سوریه است. این هم نشان می‌دهد که چگونه افکار عمومی درگیر در شورش موجود، توسط دولت‌های غربی به صورت مرکزی تحریک می‌شود.  سوالی که باید کرد این است که در آمریکایی که سالانه 700 میلیارد دلار مخارج نظامی‌گری و سلطه‌گری دارد، چرا 45 میلیون نفر در زیر خط فقر هستند؟ چرا حداقل 600 هزار نفر خیابان خواب هستند؟ بخش‌هایی از جامعه آمریکا براساس گفته اغلب تحلیلگران آمریکایی با محرومیت‌های باورنکردنی جهان سومی روبه‌رو است؛ در چنین شرایطی چگونه به خود حق می‌دهند که 12 میلیارد دلار هزینه دفاعی ایران که پایین‌ترین سرانه دفاعی در کل منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود و یک بیستم سرانه نظامی و دفاعی عربستان سعودی است را مورد اعتراض قرار دهند. این نکات باعث می‌شود که ما بفهمیم از فاز اولیه که نارضایتی‌های بحق اقتصادی بود فراتر رفته‌ایم و با یک هجمه رسمی از سوی دولت‌های غربی علیه نظام سیاسی و اقتصادی ایران روبه‌رو هستیم.

این قبیل اعتراضات البته با شدت و ضعفی متفاوت پیش از این هم در دهه‌های 70 و 80 مسبوق به سابقه بود. در واقع شاید بتوان نقطه اشتراک اغلب چنین موج‌های اعتراضی‌ای را ناکامی و بی‌سرانجامی و به عبارت بهتر به حاشیه رفتن اعتراضات اولیه دانست. چه عواملی باعث می‌شود مطالبات اعتراضی مردم در این قبیل موارد به حاشیه رود و امکان پیگیری درست آنها سلب شود؟ در این میان آزادی برای اعتراض از چه جایگاهی برخوردار است؟
 
در دو سال گذشته ما نزدیک به هزار تجمع و تظاهرات و اعتصاب داشتیم که می‌توانست و باید به صورت مسالمت‌آمیز ادامه یابد. بنده معتقدم مساله فقط مساله آزادی نیست؛ مساله این است که طبقات فرودست، مستضعفان، کارگران، بیکاران و... در ایران دارای هیچ‌گونه تشکلی که از طریق آن به شکل مدنی و طبیعی مسائل خود را مطرح کنند، نیستند. در ایران یکی از جناح‌های اصلی که اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها هستند بدون هیچ گونه تقیه‌ای، 20 سال است که می‌گویند ما نماینده و بیان‌کننده مطالبات طبقه متوسط هستیم.

آن چیزی که در ایران رها شده، بدون سخنگو مانده و بدون کسی مانده که مطالباتش را بیان کند دهک‌های اول تا چهارم کشور هستند و من معتقدم که بعد از آرام شدن شرایط باید از اصولگرایان بپرسیم که چرا به شکل مدون به واسطه ارتباط گرفتن با تشکیلات مدنی گروه‌های کارگری و طبقات محروم و سندیکاها به دنبال نمایندگی این طبقه نرفتند. البته ما در اصولگرایان گرایشی برای بیان مطالبات این بخش به صورت توده‌ای داریم ولی هیچ‌گاه این گرایش به صورت تشکیلاتی نمود نداشته است.  ولی روی سخن بنده در این لحظه خاص به دوستان هر دو جناح است. مسلما آزادی یکی از ارکان اصلی انقلاب اسلامی است. همین‌طور عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی و مبارزه با تبعیض‌ها یکی از خواسته‌های انقلاب اسلامی در سال 57 است. لذا ما به هیچ‌وجه منکر وجود نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی و اعتراضات ناظر به آن نیستیم؛ اما هر دولتی برای خود حق امنیت را فراتر از حق عدالت و آزادی می‌داند. این امری است که در هر دولت مدرن از قرن 17 میلادی تا به امروز در همه جای جهان بدون استثنا وجود داشته است.

نکته مورد بحث بنده معیارهای دوگانه غرب در مواجهه با ایران است.  در کشورهای خودشان وقتی بیان مطالبات از شکلی خارج می‌شود که به نظم و امنیت عمومی ضربه می‌زند ذره‌ای در پایان دادن به آن اعتراضات تردید و درنگ نمی‌کنند. تجربه شخصی بنده از شورش‌های مرداد 90 در لندن نشان می‌دهد که دولت انگلستان چگونه ارتش را وارد کرد، چگونه پیام‌رسان‌های شبکه‌های اجتماعی را مختل کرد و به شبکه‌های اجتماعی دستور داد که اطلاعات خود را به دولت انگلستان منتقل کنند؛ توجیه این اقدامات هم این بود که امنیت عمومی کشور انگلستان را در خطر می‌دیدند.  لازم به تاکید است که در این لحظه خاص، امنیت عمومی در خطر است و ما از اعتراض وارد فاز اغتشاشات شدیم و هدایت و رهبری نیروهای خارجی در آن به صورت عریان نمایان شده. این لحظه خاص، زمان آسیب‌شناسی نیست و باید این موضوع را به بعد از این مقطع موکول کنیم.

شما درخصوص عملکرد رسانه ملی به تفصیل مواردی را در روزهای اخیر مطرح کرده‌اید. چرا فقط بر صدا و سیما متمرکز هستید؟ ارزیابی شما درخصوص عملکرد سایر رسانه‌های رسمی اعم از روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب‌ چیست؟

وقتی که می‌گویید 40 میلیون نفر در ایران به تلگرام دسترسی دارند این به معنای آن است که هیچ امری چه راست و چه دروغ، نگفته باقی نمی‌ماند. در ایران مساله اصلی، عدم دسترسی به اطلاعات نیست. همین‌طور که می‌بینیم وقتی اتفاقی بیفتد حجم بالای اطلاعات تشخیص سره از ناسره درخصوص آنها را بسیار دشوار می‌سازد. ولی وقتی می‌گویم از آسیب‌های رسانه‌های رسمی صحبت می‌کنیم مقصودمان آن است که مردم احساس کنند جایی به‌عنوان گوش شنوا برای انعکاس دغدغه‌های مردم به دولتمردان و نهادهای قدرت وجود دارد. به همین دلیل اهمیت صدا و سیما به‌عنوان ویترین نظام از سایر رسانه‌ها بسیار بیشتر به نظر می‌رسد.

یکی از نقدهای جدی شما در مورد عملکرد صدا و سیما این بود که صدای همه گروه‌ها و طیف‌های سیاسی داخل نظام در آن به گوش نمی‌رسد. این انتقاد شاید به بقیه رسانه‌ها وارد نباشد. به هر حال به‌عنوان نمونه «ایران» و «ایرنا» به‌عنوان ارگان رسمی دولت در دست حامیان آقای روحانی است. بسیاری دیگر از رسانه‌ها هم در اختیار اصلاح‌طلبان هستند. با این وصف باید گفت رسانه‌های دیگری غیر از صدا و سیما هستند که صدای گروه‌های سیاسی مختلف را منعکس می‌کنند. لذا شاید نقد شما به عملکرد آنها وارد نباشد. ارزیابی شما درخصوص عملکرد این دست رسانه‌ها چیست؟

به سوال خوبی اشاره کردید. مساله، فقط صدا و سیما به‌عنوان ویترین رسمی نظام نیست. مساله نیاز ما به بازنگری سیاست‌های کلان رسانه‌ای و همین‌طور سیاست‌های کلان در حوزه روابط‌عمومی کل نهادها و ارگان‌های نظام است. به این معنی که ما نیازمند رسانه‌ای هستیم که بتواند هر مسئول و هر صاحب قدرتی را به چالش بکشد. این که دولت رسانه‌های خاص خود را داشته باشد که دولتی‌ها را در پنبه بگذارد و صدا و سیما هم عده‌ای دیگر را لای پنبه بگذارد و اصولگراها هم با خودشان مهربان باشند که قدرت در آنها به چالش کشیده نمی‌شود.

ما نیازمند به صدا و سیمایی هستیم که روسای نهادها، وزارتخانه‌ها و افرادی که مسئولیت دارند از تریبون آنها در حوزه مسئولیت‌شان جواب پس بدهند. به عبارتی ما نیازمند رسانه‌‌هایی به‌عنوان دادگاه افکار عمومی هستیم و این را ما در حال حاضر نه در صدا و سیما که در رسانه‌های دولت و نزدیک به گروه‌های سیاسی هم نمی‌بینیم.  باید مسئول هر نهاد و وزارتخانه‌ای خود را مرتب در مظان پاسخگویی ببیند. در چنین شرایطی رسانه‌ها به‌عنوان میانجی و تریبون صدای اعتراضی مردم عمل می‌کنند و در چنین شرایطی ما مثل امروز بروز خشم خالص بدون فرم و شکل را در کف جامعه نخواهیم داشت.

ناظر به شرایط موجود توصیه خاصی به رسانه‌ها و سیاسیون دارید؟

خط قرمز نهایی ما باید همیشه منافع ملی باشد. در حال حاضر من احساس می‌کنم که عده‌ای از دو جناح وضعیت را برای ماهیگیری سیاسی و تایید حرف‌های همیشگی خودشان مناسب دانسته‌اند. اقتصاددان‌های نئولیبرال نزدیک به دولت حرف‌های همیشگی خود را تکرار می‌کنند. بخشی از اصولگرایان به شکل دیگری و اصلاح‌طلبان هم به‌گونه‌ای دیگر. امروز زمان این موضوعات نیست. با توجه به رصدی که من از بیانیه‌های پشت سرهم و پایان‌ناپذیر اعضای دولت آمریکا و سران دیگر غربی می‌بینم، این هجمه و شمشیر کشیدن از رو علیه جمهوری اسلامی، بخشی از پروژه خلع سلاح، ادامه حملات به پروژه‌های موشکی ایران، و قطع ارتباط ایران با منتقدان منطقه‌ای‌اش است که خود را پشت نارضایتی‌های اقتصادی بحق مردم ایران پنهان کرده است.

بنابراین در این لحظه خاص هیچ چیزی بیش از ادامه تجمعات به امکان پاسخ‌دهی به مطالبات مردم ضربه نمی‌زند.  بنده اطمینان دارم در ادامه، کمتر از یک یا دو ماه دیگر ما مجموعه‌ای از تحریم‌های جدید علیه ایران را در سنا و کنگره آمریکا خواهیم داشت و این موضوع باعث کورتر شدن گره اقتصاد ایران خواهد شد. لذا شخصا به دوستان هر دو جناح و همین‌طور هر کسی که دلواپس منافع ملی است توصیه می‌کنم که اولویت خود را آرام شدن شرایط بگذارند و از هرگونه ماهیگیری برای تایید نگاه جناحی و سیاسی خود پرهیز کنند.

منبع:فرهیختگان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon