یک اقتصاددان: در ماجرای سرمایه گذاری خارجی مدیر داخلی کارگر است!
بیژن عبدی صادرات خوب و واردات در حد نیاز را از الزامات رونق اقتصادی دانسته و عاقبت برخی از کشورهای شرق آسیا در عدم مدیریت سرمایه و واگذاری اقتصاد کشورشان به بیگانگان را بهعنوان درس عبرتی برای سایر کشورها دانستند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، رهبر معظم انقلاب هفته گذشته در دیدار با مردم انقلابی تبریز که به مناسبت قیام 29 بهمن مردم این شهر در سال 56 انجام گرفت، علاوهبر انتقاد از وضعیت عدالت و عدم تحقق شعار عدالتطلبی در کشور نکات اقتصادی را مطرح کردند که به نظر میرسد علاوهبر وزن توصیهای این رهنمودها تا حدودی نوعی نقشه راه یا هشدار به برخی تصمیمات اقتصادی دولت به شمار میرفت. ایشان در بخشی از سخنان خود صادرات خوب و واردات در حد نیاز را از الزامات رونق اقتصادی دانسته و عاقبت برخی از کشورهای شرق آسیا در عدم مدیریت سرمایه و واگذاری اقتصاد کشورشان به بیگانگان را بهعنوان درس عبرتی برای سایر کشورها دانستند. در همین زمینه «فرهیختگان» در گفتوگویی با بیژن عبدی،اقتصاددان به بررسی این موضوع و سخنان رهبر انقلاب در این دیدار پرداخته است. متن کامل این گفتوگو در ادامه از نظرتان میگذرد.
سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار هفته گذشتهشان با مردم تبریز اگرچه در ظاهر امر ممکن است تاکید مجدد ایشان بر توجه دولتمردان به اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی تلقی شود، اما به نظر میرسد این سخنان را به نوعی میتوان یک توصیه جدی یا تعیین نقشه راه برای دولتمردان دانست. تحلیل جنابعالی از این سخنان چیست؟
تکیه بر توان و ظرفیتهای داخلی و عدم تکیه و وابستگی به غرب نگاهی است که در مقابل نگاه نئوکلاسیکی در اقتصاد قرار دارد. متاسفانه امروز نگاه غالب در کشور ما در میان مدیران و مسئولان دولتی نوعی نگاه نئوکلاسیکی است که بر این اساس اصالت را فقط برای سود و سرمایه قائل هستند. باید پذیرفت که تا این نگاه تغییر نکند، مشکلات موجود نیز حل نخواهد شد. نگاهی که در حال حاضر و البته طی سالهای گذشته خیلی روی آن مانور داده و تبلیغ میشود، این است که عدهای میگویند باید درهای اقتصاد را باز کرد و اجازه داد اقتصاد بازار در کشور حاکم شود. باید تعرفهها را حذف کرد و به سازمان تجارت جهانی پیوست و امثالهم. اگرچه ممکن است این حرفها و شعارها روی کاغذ زیبا باشد، اما باید دید در صورت تحقق آنها چه اتفاقی رخ میدهد و قرار است درنهایت این اتفاقات منجر به چه چیزی شود. یعنی حالا اگر درهای کشور باز و تعرفهها حذف شد، قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ حمایت دولت از بخش صنعت در کجای این مدل جای دارد؟ و... . هیچ کس این موارد را توضیح نمیدهد. موضوعی که دولت مدتهاست روی آن مانور میدهد، این است که باید اجازه دهیم سرمایهگذار خارجی وارد کشور شده و در کشور ما سرمایهگذاری کند، چراکه در این صورت آن اقتصادها با اقتصاد ایران دارای منافع مشترکی خواهند شد که با وجود این منافع دیگر رغبت و تمایلی برای تحریم اقتصادی ایران نخواهند داشت. اشارهای که رهبر معظم انقلاب نیز به این موضوع داشتند این است که اتفاقا آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود اگر کشورهایی که مثل مالزی درهایشان را به روی خارجیها باز کردند یا تا حدودی کشور آفریقای جنوبی که بازار بورس بزرگی تشکیل داد که اصل این سرمایهها در اختیار آمریکاییها و اروپاییها است را بررسی کنیم، میبینیم چون حجم سرمایه موجود در این کشورها خیلی فرّار است، اینها عملا سعی میکنند در مواضع سیاسی و اجتماعی خودشان هرگز موضع مستقلی نداشته باشند؛ یعنی نهتنها استقلال اقتصادی ندارند، بلکه بهشدت استقلال سیاسی خودشان را هم از دست دادهاند تا مبادا این سرمایهها از کشورشان خارج نشود، چون اگر این سرمایهها از آن اقتصادها خارج شوند، اقتصاد این کشورها دچار چالش جدی شده و به هم میریزد.
در واقع میتوان گفت اگر این اقتصادها به توسعه هم رسیده باشند، این توسعه پایدار نیست؟
اصلا توسعهای در کار نیست. تصور من از سخنان رهبری این است که برای مثال حتی برخی از همین کشورهای حاشیه خلیجفارس که اتفاقا ثروت زیادی هم دارند، اما میبینیم در مراودات جهانی به حساب نمیآیند، چراکه اصلا در این اقتصادها اتفاقی نیفتاده و اینها صرفا مصرفکنندگان خوبی هستند که در نظام بینالملل یک مهره و بازیچه مطلق به شمار میروند. شما اگر میخواهید روی پای خودتان بایستید و در جهان اسلام حرفی برای گفتن داشته باشید، باید در وهله اول دارای استقلال اقتصادی باشید. دوستانی که این نسخههای نئوکلاسیکی را برای اقتصاد میپیچند، پاسخ دهند که کدام کشور و دولتی در دنیا را میتوان مثال زد که دولتش از صنعت ملی و بومیاش هیچ حمایتی نکند؟ شما حتی اگر اختلافات و دعواهایی که اینها در سطح بینالملل با هم دارند را بررسی کنید، میبینید که برای مثال رقمهایی که دولتهای کشورهای غربی به شرکتهایی مانند ایرباس و بویینگ یارانه میدهند چیزی حدود 20 تا 30 میلیارد دلار یعنی نیمی از مجموع درآمدهای نفتی و گازی ما است. البته این موضوع نهتنها درباره یک شرکت یا کالای خاص بلکه درباره تمام کالاهای اساسی این کشورها صدق کرده و دولتهایشان از تولید داخلی حمایت میکنند.
رهبر انقلاب در بخشی از صحبتهایشان میفرمایند: «باید تدبیر امور در اختیار مدیران داخلی باشد و کار به بیگانگان سپرده نشود.» برای مثال وقتی شرکت توتال به ایران آمد، خیلی از کارشناسان امر معتقد بودند که مدیریت کار باید در اختیار شرکتهای ایرانی باشد و شرکتهای خارجی مثل توتال به صورت پروژهای و بخشی در این میادین حضور داشته باشند. متاسفانه به نظر میرسد امور مدیریت برخی از این کارها در دست بیگانگان قرار دارد و نیروهای داخلی در خدمت آنها هستند؟
بله، حالا شما مثال توتال را زدید، در حالی که شاید بسیاری از قراردادها اینگونه باشد؛ مثلا آیا ما از متن قراردادهای خودروسازان با شرکتهای خارجی خبر داریم؟ مدیریت تولید اینها در اختیار طرف ایرانی است یا مثلا روند تولید خودرو هم به ما منتقل میشود یا نه؟ متاسفانه ما فقط مونتاژکننده هستیم و اوج ایدهآل این آقایان این است که اگر ما مونتاژگر خوبی هم باشیم، با جهان در حال مشارکت اقتصادی هستیم، درحالی که این اصلا به معنای تولید و خودکفایی و استقلال نیست، چون همچنان طرف خارجی تصمیمگیر است. رهبر معظم انقلاب در صحبتهایشان کشورهای شرق آسیا را مثال زدند که چون مدیریت سرمایه در اختیار خارجیها بود، بعد از خروج این سرمایه این فلاکت برای مردمشان ایجاد شد. خب طبیعی است وقتی مدیریت سرمایه به هر دلیلی احساس خطر کند یا تصمیم بر خروج از اقتصاد آن کشور بگیرد و یکباره سرمایهاش را از آن کشور بیرون کشیده یا از ارائه قطعات و ماشینآلات سر باز زند، عملا زندگی شما در همه زمینهها فلج میشود، چراکه مدیریت کار در اختیار شما نیست. متاسفانه امروز برای بسیاری از قراردادهای ما از جمله ساخت واگنها یا ریلگذاری و... این اتفاق افتاده است. زمانی هست که شما کاری را شروع کرده و در هرجا توانایی داخلی وجود نداشت، از شرکتهای خارجی کمک میگیرید، اما مدیریت در اختیار نیروهای داخلی قرار دارد. در این حالت چون نیرو یا شرکت خارجی تحت مدیریت شما فعالیت میکند، اجازه رشد نیروهای علمی و فکری داخلی ایجاد خواهد شد، اما اگر همه چیز در اختیار شرکتهای خارجی باشد، عملا شما ابزاری برای کنترل، هدایت و استفاده از ظرفیتهای داخلی
نخواهید داشت.
به هرحال رهبری از ابتدای سال 96 موضوع حرمت واردات کالاهایی را که مشابه داخلی دارند، مطرح کردند و روزهای گذشته نیز در دیداری که با مردم تبریز صورت گرفت، مجددا بر صادرات خوب و واردات در حد نیاز تاکید داشتند. اما وقتی به آمارها نگاه میکنیم، میبینیم متاسفانه روند واردات کالاهای مصرفی رو به افزایش است. استدلال دولتیها هم این است که این ارقام چند میلیون دلاری است، لذا در تراز کل اقتصاد ایران چندان تاثیرگذار نیست.
باید جمع کالاهای وارداتی مصرفی را دید نه اینکه به صورت موردی به موضوع نگاه کنیم. اگر تمام همین کالاهای مصرفی را به صورت یک مجموعه در نظر بگیریم، از آب معدنی تا بیل و کلنگ، سنگپا، مربا، شتر و... ارقام موجود میلیارد دلاری میشود. ضمن اینکه حجم قابلتوجهی کالا فقط به صورت چمدانی از سوی مردم یا از سوی برخی تجار با شناسنامهها و کارتهای بازرگانی جعلی و... وارد کشور میشود که خودش رقم قابلتوجهی است. یا برای مثال در بحث خودرو ما میبینیم که عدهای خاص صرفا از واردات خودرو بیش از 100 هزار میلیارد تومان منتفع میشوند، این رقم چیزی نزدیک به 25 درصد کل بودجه دولت است. خب این مسائل است که اقتصاد ملی را فلج میکند؛ دستور و بخشنامهای که به اندازه یکچهارم بودجه کشور برای عدهای منفعت اقتصادی به دنبال دارد. خب طبیعی است کسانی که از این رانتها استفاده میکنند، در بوق این حرفها میدمند و از آزادی واردات دم میزنند، چون منافعی پشت آن دارند، وگرنه اگر این منابع حاصلشده به جای اینکه در انحصار این افراد خاص باشد، در اختیار تولیدکنندگان و جوانان جویای کار، قطعهسازان ایرانی یا بنگاههایی که با کمتر از نیمی از ظرفیت خود کار میکنند قرار گیرد، بسیاری از مشکلات حل میشد.
متاسفانه حیاط خلوتهایی که در بودجه ایجاد میشود، همینها فساد را ایجاد میکنند. ضمن اینکه رهبری به هرحال به موضوع عدالت نیز اشاراتی داشتند که در نوع خود قابلتامل است. یکی از مصادیق بیعدالتی همین موضوع بودجههای سالیانه است. این همه که در مجلس بودجههای سالیانه بالا و پایین میشود و اعداد کم و زیاد میشوند، تمام رقم بودجه 400 هزار میلیارد تومان است، اما در یک بند دیگر حدود 800 هزار میلیارد تومان برای شرکتهای دولتی است. خب این بودجهها کجا میرود؟ چه نظارتی روی آن انجام میشود؟ اینها همان رانتهایی است که وجود دارد و موجب بیعدالتی میشود. در این شرایط و وقتی همه چیز براساس رانت شکل گرفت، مدیریت سرمایه آن اهمیت را ندارد، چراکه اینها فقط به فکر سود خود هستند و ملیت و دین و... برای این افراد موضوعیت ندارد. من سوالم این است این افراد که این همه روی بخش خصوصی و خصوصیسازی و ورود سرمایه تاکید دارند، بگویند دغدغه بخش خصوصی در دنیا چیست؟ آیا دغدغه بخش خصوصی ایجاد اشتغال و تولید برای مردم است؟
فکر میکنم دغدغه اولیه و اصلی کسب سود بیشتر باشد.
بله، حالا اگر این سود از طریق واردات تامین شود، آن بخش به سمت واردات میرود. اگر این سود از طریق دلالی باشد، به سمت دلالی میرود و اگر هم از طریق تولید تامین شود، به سمت تولید میرود؛ یعنی اولویت کسب سود است نه تولید. در دل همه اینها از واردات تا تولید هم به هرحال یک عده مشغول کار میشوند.
اما این برای بخش خصوصی اهمیتی ندارد، چراکه نگاهش بر مقوله نیروی کار و کار کاملا ابزاری است. اگر با تولید یک کالا پول و سرمایهاش افزایش داشت به سمت آن میرود، اما اگر نشد همه چیز تعطیل! چون ایجاد اشتغال یا تولید برعهده آنها نیست؛ یعنی این نگاه که سود اولویت باشد و فقط به این فکر کنیم که فقط سودمان حداکثر شود، باعث میشود این موضوع که مدیریت سرمایهمان در اختیار چه کسی باشد هم برایمان مهم نباشد. اتفاقی که در کشورهای شرق آسیا افتاد هم بر این اساس بود، چون سود و کسب منفعت در اولویت قرار گرفت، این اتفاقها برایشان افتاد.
انتهای پیام/