توزیع ارزاق توسط سپاه در خانههای عضو کومله/ جعفری: فراموش کرده بودیم که بنیصدر فرمانده کل قواست
سردار فتحالله جعفری با اشاره به خاطراتی از توزیع ارزاق توسط سپاه در خانههای کردستان در کوران جنگ میگوید: گفتیم که اگر سرپرست این خانوادهها عضو کومله است، به زن و بچه او ارتباطی ندارد و آنها نباید گرسنه و محتاج باشند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، انتشارات سوره مهر اخیراً کتابی با عنوان «دارساوین»، شامل خاطرات فتحالله جعفری، سرتیم حفاظت بیت امام(ره)، را منتشر و روانه بازار کتاب کرد. «دارساوین» از چند وجه قابل توجه و حائز اهمیت است؛ نخست آنکه اصل و مبنای کتاب براساس یادداشتهای روزانه جعفری است. جعفری که از نوجوانی عادت به یادداشتنویسی دارد، در مجموعه یادداشتهایش مربوط به سالهای 52 تا 59، که محور این کتاب قرار گرفته است، به موضوعاتی اشاره میکند که نه تنها از نظر سیاسی اهمیت دارد، بلکه برای علاقهمندان به موضوعات فرهنگی و اجتماعی در گذر زمان هم خواندنی است. اما شاید جذابترین بخش کتاب حاضر، یادداشتهای روزانهای است که جعفری از بیت امام(ره) و زمانی که سرتیم حفاظت بود، نوشته است. در این دسته از یادداشتها، حوادث مربوط به بیت امام(ره)، دیدار مسئولان با ایشان، حاشیههایی که در دیدارهای مردمی رخ داده است و... از جمله موضوعاتی است که مطرح میشود.
خبرگزاری تسنیم، به مناسبت انتشار این اثر با فتحالله جعفری به گفتوگو پرداخت. جعفری در این گفتوگو به عادت یادداشتنویسی اشاره کرده و میگوید که بخشی از یادداشتهایش مربوط به سالهای پیش از انقلاب است که در آن، محرومیت روستاها از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منعکس شده است. بخش دیگر این گفتوگو به خاطرات جعفری از بیت امام(ره)، زمانی که سرتیم حفاظت از بیت بود اختصاص دارد. او میگوید که امام(ره) هیچگاه محافظ شخصی نداشت و هرکس این ادعا را بکند، دروغ گفته است. سبک زندگی امام(ره) و سادهزیستی ایشان در هر شرایطی، بخش دیگر این گفتوگو را تشکیل میداد. جعفری میگوید ایشان حتی حاضر نبودند برای مصونیت از بمبارانهای عراق، در خانه ضد بمبی که سپاه در نزدیکی بیت ایشان ساخته بود، زندگی کنند و فرمودند که هرگاه همه مردم، پناهگاه داشتند من نیز از پناهگاه استفاده میکنم. مشروح بخش دوم گفتوگوی تسنیم با راوی «دارساوین» به این شرح است:
*تسنیم: امام(ره) هر روز چندبار ملاقات مردمی داشتند؟
تقریباً هر روز چهاربار این دیدار اتفاق میافتاد و ایشان به بالای پشت بام میآمدند و با مردم دیدار میکردند. موج موج مردم برای دیدار ایشان به کوچه میآمدند.
*تسنیم: اتفاق میافتاد که امام(ره) بدون اطلاع دادن به تیم حفاظت، جایی بروند؟
ایشان همیشه از در مخفی رفتوآمد میکردند. هرگاه قصد داشتند جایی بروند، معمولاً حاج احمد آقا به تیم حفاظت اطلاع میدادند. خاطرم هست روزی که امام(ره) میخواستند به بیمارستان قلب بروند، من در خانه یکی از مراجع بودم. با بیسیم به من اطلاع دادند که سریعاً به بیت بروم.
*تسنیم: برای شما مطمئناً حضور در کنار امام(ره) شیرین و لذتبخش بود. چطور شد حضور در جبهه را به همراهی با امام(ره) ترجیح دادید؟
به محض اینکه احساس کردم همجواری با امام(ره) برایم شیرین است، با خودم گفتم این هوای نفس است. فضای اوایل انقلاب با امروز متفاوت بود. ما همه شخصیتها را که به دیدار امام(ره) میآمدند، اعم از شخصیتهای نظامی، مسئولان کشوری و ... را بازرسی و کنترل میکردیم. از بس شخصیت امام(ره) برای همه ما بزرگ بود که دیگران حتی اگر از مسئولان کشور هم بودند، در نظر ما نمیآمدند. احساس میکردم که این فضا برای من یک غرور ایجاد کرده است. یک نگهبان ساده بودم اما این احساس را داشتم. با خود گفتم که این حس، یک خطر برای نفس من است و باید این را سرکوب کنم. شاید کسی بگوید که این حرفها تعارف است، اما آن زمان در قلب خود احساس میکردم که باید سختترین نقطه را برای خدمت انتخاب کنم تا از این فضا دور شوم. مسئولان مختلفی به دیدار امام(ره) میآمدند و احترامهایی که در دیدارها به ما میگذاشتند، در ذهن خود احساس کردم که این یک غرور کاذبی در من ایجاد کرده و باید این فضا شکسته شود؛ به همین دلیل باید به کردستان و بانه که به تازگی سقوط کرده بود، بروم.
وقتی نیروها مستقر شد، به سپاه قم اطلاع دادم که من دیگر نمیتوانم مدیریت تیم حفاظت را برعهده داشته باشم. خداوند هم در این حرکت خیلی برکت ایجاد کرد و همان شد که میخواستم؛ هرچند سختیهای زیادی ایجاد شد. اول به سپاه تهران آمدم، حکم مأموریت گرفتم و بعد رفتم نزد آقای بروجردی.
توزیع ارزاق سپاه در خانههای عضو کومله
ما نرفتیم با کسی بجنگیم، اولین احساس ما این بود که در دوران پهلوی به استان کردستان زیاد رسیدگی نشده است. شهرها کوچک بود و فقر عمیقی در مردم وجود داشت. مثلاً ارزاق آماده میکردیم و به در خانهها میبردیم. بزرگ خیلی از خانههایی که ارزاق در آن توزیع شد، عضو کومله یا دموکرات بودند و داشتند با ما میجنگیدند یا در زندان بودند. ما میگفتیم که خانوادهها که تقصیری ندارند. هم ارزاق توزیع میکردیم و هم گازوئیل تهیه میکردیم و زمینها را شخم میزدیم. ما نیامده بودیم که جنگ کنیم. این در کتاب و در یادداشتها هم آمده است.خاطرم هست یکی از افرادی که برنج و روغن به خانهاش تحویل داده بودیم، یک روز آمد و گفت من میتوانم با شما همکاری کنم. به سپاه سقز آمد و با ما کمکم همکاری کرد. من با چهرههای ارزشمندی مانند شهید بروجردی، ناصر کاظمی، احمد متوسلیان، شهید صیاد شیرازی و .. آشنا شدم. کردستان برایم تجربه خوبی بود. من خودم با سختی بزرگ شده بودم، به همین خاطر زندگی در شرایط کردستان برایم خیلی دشوار نبود. از کودکی آموخته بودم که برای رفع مشکلات باید تلاش کنم، فضای مشابه کردستان را در کهگیلویه و بویراحمد دیده بودم؛ به همین دلیل زندگی در کردستان و مواجه شدن با سختیهای آن برایم سخت نبود.
تذکر تاریخی امام(ره) به بنیصدر
*تسنیم: این دوران مصادف است با ریاست جمهوری بنی صدر. همانطور که بهتر میدانید، بنیصدر با سپاه رابطه خیلی خوبی نداشت، و حتی ارتش را تهدید میکرد که به سپاه مهمات ندهد. ارتباط با بنی صدر با کردستان و سپاه در این منطقه به چه صورت بود؟
جنگ که شروع شد آمد، قبل از آن نیامده بود. زمان حکم ریاست جمهوری بنیصدر در بیت امام(ره) خدمت میکردم. در مراسم تنفیذ امام(ره) فرمودند که نصیحتی میکنم... با خودم گفتم که در این شرایط که دیگر انقلاب به ثمر نشسته و رئیس جمهور هم انتخاب شده، امام(ره) چه نصیحتی دارند؟ امام(ره) فرمودند من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم، حب الدنیا رأس کل خطیئه است. جملهای که امروز هم به کار همه ما میآید.
فراموش کرده بودیم که بنیصدر فرمانده کل قواست
نیروهای سپاه و ارتش در کردستان خیلی با هم همکاری میکردند. محوریت با ارتش بود اما سپاه هم در سازماندهی و آمادهسازی کردستان وارد شد. در پاکسازی و ... مسئولیتها عمدتاً برعهده شهید صیاد شیرازی بود. البته این را هم بگویم که بنیصدر با شهید صیاد اصلاً رابطه خوبی نداشت و حتی درجه او را گرفت. اما اینها در تلاش شهید صیاد تأثیری نداشت. ما در کردستان که بودیم اصلاً بنیصدر را ندیدیم و خبری از او نبود. فراموش کرده بودیم که فرمانده کل قواست. جبهههای جنوب گاهی میآمد. در مصاحبهای اعلام کرد که ذوالفقاریه آمده است، اما ما که آنجا بودیم اصلاً او را ندیده بودیم.
بیشتر بخوانید: جعفری: امام(ره) هیچگاه محافظ شخصی نداشت
بیشتر بخوانید: خانه ضد بمبی که امام(ره) حاضر نشد در کوران جنگ در آن زندگی کند+ عکس
بنی صدر با سپاه همکاری نمیکرد و اصلاً سپاه را قبول نداشت. او از این نگران بود که نیروهای خط امام(ره) در جنگ پیروزیهایی را به دست بیاورند و به نفع او نباشد و اسمی از او آورده نشود. بنی صدر در کردستان نه حضور داشت و نه نقشی.
*تسنیم: برخی مدعی هستند که حاج احمد آقا برخی از اطلاعات را به امام(ره) نمیرساند. این را اخیراً پسر آقای منتظری هم مدعی شده و در صحبتهای او مشهود است. شما از نزدیک امام(ره) و حاج احمد آقا را مدت قابل توجهی میدیدید و از نزدیک ارتباط داشتید.در آن دورانی که خدمت امام(ره) بودید، این اتفاقات رخ میداد؟
من حدم اینقدر نبود که متوجه شوم در بیت و دفتر چه میگذرد. افراد دیگری مانند آقای رسولی محلاتی، محتشمی و توسلی در دفتر کار میکردند، اما شخصیت امام(ره)، شخصیت مستقلی بود و تحت تأثیر کسی قرار نمیگرفتند. از جناحهای مختلف در دفتر ایشان کار میکردند و حتی زمان جنگ هم با دفتر در ارتباط بودم. حاج احمد آقا خیلی برای آقای منتظری احترام قائل بود، حتی خاطرم هست وقتی آقا منتظری به ملاقات امام(ره) در بیمارستان قلب آمد، حاج احمد آقا او را از در مخصوص وارد کرد و حتی کفشش را به دست داشت و برایش احترام ویژهای قائل بود.
شمهای از زندگی ساده پیر جماران
از همه اینها گذشته، شخصیت مستقل امام(ره) حتی به حاج احمدآقا هم اجازه نمیداد که برایش تصمیم بگیرد. خاطرم هست امام(ره) درباره فرانسه موضعی گرفته بودند و شهید رجایی هم همان موضع را اعلام کردند. بعد از مدتی امام(ره) شهید رجایی را خواستند و گفتند که چرا شما همان موضع من را دارید، من طلبهام و شما سیاستمدار و باید کشور را سیاستمدارانه اداره کنید. این را من آن موقع شنیده بودم. تا حدی که من اطلاع دارم، ایشان شخصیت مستقلی داشتند و تحت تأثیر کسی نبود. آقای انصاری نامهای برای امام(ره) نوشته و مطرخ کرده بود که از جناحهای مختلف مسئول انتخاب میکنید، آیا شما همه را با این تفکرات قبول دارید و ...؟ امام(ره) فرمودند که شما یک جوان احساساتی هستید، این مسائل از قدیم بوده و الان هم هست. امام(ره) شخصیت این تیپی داشتند.
خانه ضد بمبی که امام(ره) حاضر نشد در کوران جنگ در آن زندگی کند
*تسنیم: خانواده امام(ره) و همسر ایشان از قدیم خانواده متمولی بودند، اما با وجود این زندگی سادهای را انتخاب کردند. شما از نزدیک شاهد رویه و سبک زندگی امام(ره) بودید، کمی درباره شیوه زندگی ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بگویید.
امام(ره) زندگی سادهای داشتند؛ چه در قم و چه در جماران و دربند. ایشان همیشه ساده زندگی میکردند و غذای سادهای داشتند. عمدتاً نهار آبگوشت میخوردند و شب هم غذای ساده میخوردند. لباس ایشان بسیار ساده بود. وقتی خانه جماران را دیدیم، گفتیم که این خانه خیلی محقر است. باغی در کنار این خانه بود که مهندسی سپاه منزل سفیدی را در این باغ با بتن ساختند که میگفتند ضد بمب است. اما ایشان راضی نشدند که به آن خانه بروند و حتی برای قدم زدن هم به باغ نمیرفتند. در همان ایوان کوچک خانه قدم میزدند. فرمودند اگر همه مردم پناهگاه داشتند، من هم میروم. این رفتار امام(ره) بر ما خیلی تأثیر گذاشت.
به یاد دارم، میخواستیم اتاقی شیشهای برای کم شدن سرمای زمستان سال 58 که زمستان خیلی سخت و سردی بود، بسازیم تا امام(ره) کمتر اذیت شوند. حاج احمد آقا گفتند که حتماً امام(ره) درباره علت این کار میپرسند و ممکن است مخالفت کنند. روز بعد که امام(ره) علت ایجاد این اتاقک را پرسیدند، ما جرأت نکردیم که بگوییم اتاقک را برای شما میسازیم، چون مطمئن بودیم که مخالفت میکنند؛ به همین دلیل به ایشان گفتم که برای در امان ماندن نگهبان از سرما میسازیم که ایشان گفتند ایرادی ندارد. امام(ره) اینطور زندگی میکردند.
انتهای پیام/