شکست پنجه عقاب


شکست پنجه عقاب

تنها بازمانده تیم بررسی واقعه شکست آمریکا در طبس از عملیات پنجه عقاب می‌گوید.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، تنها بازمانده تیم بررسی واقعه شکست آمریکا در طبس است و حرف‌های شنیدنی زیادی از این ماجرا دارد؛ ماجرایی که هرچند درباره بخش‌هایی از آن به وفور سخن گفته شده، اما بخش‌های کمتر گفته‌شده‌ای را هم در دل خود دارد که به طرز عجیبی در این سال‌ها مسکوت مانده است. در واقع آنچه بیش از هرچیز توجه رسانه‌ها و افکار عمومی را به خود جلب کرده، نیمه نخست عملیات پنجه عقاب تا مرحله شکست آن است؛ بخشی که مردم ایران به واسطه فیلم سینمایی طوفان شن به اندازه کافی با آن آشنایی دارند.

مراحل بعدی عملیات اما حکایت دیگری است برای خود؛ مراحلی که البته در عالم واقع هیچ‌گاه به تحقق نپیوست و همه چیزش روی کاغذ باقی ماند. درباره این عملیات و شکستی که اشک جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا را هم درآورد، با سرتیپ دوم خلبان محمدکریم عبادی  به گفت‌وگو نشستیم؛ کسی که کمتر از 48 ساعت بعد از واقعه طبس به همراه آیت ا... خامنه ای، شهید چمران، مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم سرهنگ سلیمی و شهید خضرایی راهی محل حادثه شد و بعد از بازدید‌های اولیه، از سوی شهید چمران وزیر دفاع وقت، ماموریت کند و کاو ابعاد و زوایای پیچیده این عملیات گسترده را به عهده گرفت؛ ابعاد و زوایایی که امروز و با گذشت 38 سال از آن، همچنان از جذابیت قابل‌توجهی برخوردار است. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

بعد از ماجرای شکست عملیات پنجه عقاب در صحرای طبس شما ماموریت پیدا کردید و همراه جمعی از همکاران تان عازم محل حادثه شدید. بفرمایید این ماموریت با چه هدفی صورت گرفت و چه اتفاقاتی آنجا افتاد؟

برخی اتفاقاتی را که پنجم اردیبهشت سال 1359 در طبس افتاد، عملیات ناموفق می‌نامند که باید گفت عبارت شکست آمریکا درست است. آمریکایی‌ها در طبس شکست خوردند. بنده آن زمان، مشاور عالی وزیر دفاع و رئیس بازرسی ویژه وزارت دفاع بودم.

عملیات پنجه عقاب یک عملیات غافلگیرانه بود. آمریکا دو عملیات مشابه این را قبلا انجام داده بود؛ یکی در گرانادا و دیگری در کامبوج. آمریکایی‌ها در هر دو عملیات موفق بودند و با کشتن ده‌ها هزار نفر، سفارت خود را از کامبوج پس گرفتند و مردم را قتل عام کردند.

اینها قبل از ماجرای طبس است؟

بله، خاطرات شاهزاده سیانوک، کتابی است به نام «خیمه سیاه» که من توصیه می‌کنم امروز جوانان و کسانی که هنوز دل در گرو  پهلوی دارند و ملی گرایی را مطرح می‌کنند، این کتاب را بخوانند. در این کتاب شاهزاده سیانوک عمق جنایات آمریکا را بیان کرده است. او در کتابش به صراحت می‌گوید، آمریکایی‌ها به اندازه سگ‌شان برای ما ارزش قائل نبودند. به این اندازه آنها را تحقیر کرده بودند. من وارد آن مقوله نمی‌شوم، چون بحث طولانی می‌شود.

آمریکایی‌ها قبل از عملیات طبس 6 ماه به صورت مانورهای پیوسته در صحرای آریزونا و نوادا که مشابه کویر لوت ایران است، کار می‌کردند. سربازان آمریکایی در این 6 ماه در دریا و خشکی و روی ناو‌ها تمرین می‌کردند. آنها مدرن‌ترین هلی‌کوپتر‌های روز دنیا را که هشت فروند هلی‌کوپتر SHR3D بود، به کار گرفته بودند؛ آمریکایی‌ها حتی جانب احتیاط را هم رعایت کرده بودند و در حالی که به 6 فروند هلی‌کوپتر نیاز داشتند، دو فروند هلی‌کوپتر رزرو را هم با خود همراه ساختند که اگر یکی از آنها از مدار خارج شد، بعدی وارد شود. چهار فروند هم هواپیما به کار گرفته بودند که دو فروند سوخت‌رسان بودند و دو فروند هم C130 بود که می‌تواند در باندهای خاکی هم بنشیند. علاوه‌بر اینها بهترین فرماندهان نیروی هوایی ارتش آمریکا انتخاب شده بودند. در صحرای طبس یک فرودگاه متروکه برای فرودهای اضطراری هواپیماهای مسافربری وجود داشت که برای این عملیات در نظر گرفته شده بود. فرمانده این عملیات که یکی از سرآمد‌ترین فرماندهان کماندوهای آمریکا به شمار می‌آمد، مستقیما با رئیس‌جمهور در ارتباط بود نه با فرمانده ستاد ارتش. در حقیقت عملیات رأسا توسط کارتر فرماندهی می‌شد. این در خاطرات کارتر هم آمده است. هرچند برخی تلاش دارند این شکست را به شوروی نسبت دهند یا توجیه کنند که اساسا هدف ارتش آمریکا افغانستان بود و آنها بنای عملیات را در ایران نداشتند و قس علیهذا. اما خاطرات کارتر بر اطلاعاتی که ما جمع‌آوری کردیم، صحه گذاشت.

لذا وقتی این عملیات اتفاق افتاد، حضرت امام(ره) به شورای انقلاب و وزیر وقت دفاع دکتر چمران و نماینده خودشان در وزارت دفاع آیت ا... خامنه‌ای امر کردند که این واقعه را دقیق بررسی کنید. بلافاصله بعد از دستور رهبر کبیر انقلاب اسلامی هیاتی متشکل از آیت ا... خامنه ای، دکتر چمران، مرحوم هاشمی رفسنجانی و مرحوم سرهنگ سلیمی که بعدا ایشان فرمانده ارتش شدند و شهید سرلشکر خلبان محمود خضرایی تشکیل شد.

روز ششم اردیبهشت قرار شد من همراه شهید خضرایی، متخصصان و مقامات به صحرای طبس اعزام شویم. به نظر می‌رسید دولت وقت از این عملیات غافلگیر شده. صبح روز پنجم اردیبهشت که نیمه‌شب قبل از آن عملیات پنجه عقاب با شکست مواجه می‌شود، بنی‌صدر از دزفول به سمت تهران در حال حرکت بود که از ماجرا مطلع شد. او بلافاصله با مشاورانش مشورت می‌کند و درنهایت به این نتیجه می‌رسد که جنگنده‌های حاضر در منطقه را بمباران بکند و این دستور را می‌دهد. منطقه هم بمباران می‌شود، اما خوشبختانه دو هلی‌کوپتر از هلی‌کوپترهای آمریکایی از بین نمی‌رود. دو هلی‌کوپتر از قبل و در طول مسیر دچار نقص فنی و عملا زمین‌گیر شده بودند. یک هلی‌کوپتر هم وقتی برای سوخت‌گیری در کنار هواپیما قرار گرفته بود، از بین رفته بود، چراکه باد ملخ‌های هلی‌کوپتر با باد هواپیمایی که چهارموتوره کار می‌کرده، گردبادی از شن‌های نرم کویر درست می‌کند و دید خلبان کور می‌شود و در نتیجه ملخ هلی‌کوپتر به تانکر سوخت می‌خورد و مثل یک بمب در صحرای طبس منفجر می‌شود.

در اثر همین تصمیم نابخردانه، شهید منتظرقائم، فرمانده سپاه یزد که برای بازدید از منطقه رفته بودند، حین بازدید در اثر ترکش‌هایی که از انفجار هلی‌کوپترها به خاطر بمباران پخش می‌شود، به شهادت می‌رسند و در واقع خودمان او را شهید کردیم.

بعدها دیدم که بنی‌صدر در فرانسه مصاحبه کرده بود و خبرنگار از او می‌پرسد که چرا دستور دادی هلی‌کوپترها را بزنند؟ بنی صدر می‌گوید من دستور ندادم بروند هلی‌کوپترها را بزنند، من به خلبان‌ها گفتم ملخ‌هایش را بزنند. درواقع کسی که می‌گوید رئیس‌جمهورم و دکتری دارم، عقلش نمی رسد ملخ هلی‌کوپتر و بدنه‌اش یکی است و بدنه زیر ملخ هاست.
ظهر یا عصر همان روز آیت ا... خلخالی که رئیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی بود، به صحنه رفت و با افرادش کلی از اسناد و مدارک را جمع و اجساد 12 نفر را هم بسته بندی کردند و به تهران آوردند و تحویل سفارت سوئیس دادند. مقامات آمریکا در سوئیس اعلام کردند هشت نفر کشته شدند؛ یعنی چهار نفر را حذف کردند که بعدا که ما بررسی کردیم، دیدیم اینها احتمالا تبعه ایرانی بودند که فراری بودند؛ یعنی ما طبق آمارها اینجا 11 یا 12 جسد تحویل دادیم، ولی در آنجا قبرستانی که برای آنها درست کردند -که عکس هایش هم وجود دارد- هشت قبر است.

سرنوشت آن چند نفر چه شد؟

نابود شدند. دیگر کسی برای آنها ارزشی قائل نبود که پیگیرشان باشد. آنها از نیروهای داخلی بودند که با آمریکایی‌ها همکاری کرده بودند.

کسی مانع خلخالی نشد؟

او که نمی دانست اینها چه کسانی هستند.

جنازه‌ها را با دستور و هماهنگی فرستاده بود؟

بالاخره جنازه‌ها به درد ما نمی خورد. کارش درست بود، چون در بعد جهانی خیلی اثر کرد و اثر مثبت داشت، ما جنازه را برای چه می‌خواهیم؟ بعد هم آبروی آمریکا رفت، ولی این سه، چهار نفر را ما بعدا کشف کردیم که جاسوس ایرانی بودند که به زبان فارسی مکالمه می‌کردند. پس صبح روز ششم، ما از فرودگاه مهرآباد پرواز کردیم به فرودگاه شهید بابایی یا پایگاه هشتم شکاری نیروی هوایی در اصفهان.

چرا آنجا؟

 برای اینکه ما بتوانیم از آنجا با هلی‌کوپتر برویم، چون هلی‌کوپتر بزرگ که بتواند تا آن منطقه برود، در اصفهان داشتیم. در فرودگاه شهید بابایی با هلی‌کوپتر پرواز کردیم و رفتیم به منطقه طبس. من و شهید خضرایی کارمان را آغاز کردیم. ابتدا شروع کردیم مدرک به دست بیاوریم. من یک‌دفعه زیر صندلی یکی از خلبان‌ها را که می‌دانستم آنجا محل گذاشتن مدارک است، بیرون کشیدم و خوشبختانه یک‌سری مدارک پیدا کردم. یک نقشه آنجا وجود داشت. همین نقشه برای ما مبدأ و مقصد و جزئیات ماموریت را مشخص کرد.

در ضمیمه نقشه یک‌سری مدارک با آرم عربستان سعودی پیدا کردیم، زیرش به انگلیسی و فارسی نوشته شده بود برادر ایرانی شما خیلی میهمان نواز هستید. من یک خارجی هستم که گم شده‌ام. این برگه برای آن بود که اگر در تهران یا هر جایی به آنها حمله شد، بتوانند با این کاغذها از خودشان دفاع کنند. تنها چیزی که در این هلی‌کوپتر به درد کار کارشناسی ما می‌ خورد، این نقشه بود. البته در یک صحنه هم هلی‌کوپتر به داخل شکم هواپیما رفته بود و این ما را به فکر فرو برد که آیا موشک زده شده است؟

از این مشاهدات درباره جزئیات عملیات و اتفاقاتی که دو شب قبل افتاده بود، چیزی دستگیرتان شد؟

حین بازدید از منطقه محل فرودهای هلی‌کوپترها را دیدیم، برای هر هلی‌کوپتر محل تعیین کردند. یک هفته قبل هواپیمای سبک آمده بود آنجا نشسته بود و تمرین کرده بودند که آیا منطقه امن و درست است؟ چک کرده بودند و آنها خودشان به همه سیستم‌ها مسلط بودند و در شب و روز هم پرواز کرده بودند، چون فرودگاه آنجا یک فرودگاه بسیار قدیمی بود. محل نشستن هشت فروند هلی‌کوپتر و هواپیما مشخص بود. این عملیات درست حدود ساعت 20 روز چهارم آغاز می‌شود و هلی‌کوپترها از ناو هلی‌کوپتربر از دریای عمان پرواز می‌کنند. طبق نقشه مسیر عبور را از کم‌جمعیت‌ترین روستاها تعیین کرده بودند. طبق برنامه قرار بود از مسیر راور کرمان عبور کرده و در این نقطه بنشینند. هواپیماها هم از فرودگاه مسقط عمان پرواز کردند.

چطور شد که همان ابتدا رادارهای ما ورود این تعداد هواپیما و هلی‌کوپتر بیگانه به داخل حریم هوایی کشور را تشخیص ندادند؟

ما بزرگ‌ترین رادار را که تا اقیانوس هند پوشش می‌دهد، در گنوی بندرعباس داشتیم. این رادار کل منطقه را پوشش می‌دهد، ولی آن زمان این سیستم آمریکایی بود که بعدها تغییر یافت و ایرانیزه شد. یا در منطقه راور کرمان، اولِ کویر لوت از ضلع جنوب به شمال رادار خیلی قوی‌ای داریم، اما هواپیما و هلی‌کوپترهای آمریکا مجهز به سیستمی بودند که توانستند سیستم راداری را کور و مخدوش  کنند. در چنین شرایطی رادار نمی تواند تشخیص بدهد در آن لحظه‌های عبور چه چیزی عبور می‌کند.

خلاصه اینکه این پروازها انجام می‌شود درست حدود 150، 200 مایل که می‌ آیند اولین هلی‌کوپتر اعلام فرود اضطراری می‌کند. خلبان می‌گوید سیستم هیدرولیک از کار افتاده است. چه کسی آن را از کار انداخته بود؟ این هلی‌کوپتر‌ها دو سیستم هستند که اگر یک سیستم از کار افتاد، سیستم بعدی بتواند کمک کند. سیستم اول از کار می‌افتد، بعد می‌گوید سیستم بعدی هم دارد از کار می‌افتد، اولی در موازات دریاچه باتلاق بختگان فرود اضطراری می‌کند. یک هلی‌کوپتر ماموریت پیدا می‌کند که برود خلبان، کمک خلبان و دو مهندس پرواز را بیاورد. آن چهار نفر را می‌آورد و هلی‌کوپتر را رها می‌کنند که بعدها ما رفتیم آن هلی‌کوپتر را راه‌اندازی کردیم.

درست در فاصله صد مایلی این نقطه، دوباره هلی‌کوپتر دوم فرود اضطراری می‌کند. سیستم هیدرولیک آن هم مشابه هلی‌کوپتر اول از کار می‌افتد. به خلبان هلی‌کوپترمی گویند با سیستم بعدی ادامه بدهید، که خلبان در پاسخ می‌گوید آن هم دارد از کار می‌افتد. آن دو هلی‌کوپتر رزرو بودند که اگر یک هلی‌کوپتر از بین رفت، دیگری جایگزین آن شود. به‌هرحال خدمه آن هلی‌کوپتر را برمی دارند و هلی‌کوپتر را در همان منطقه راور کرمان رها می‌کنند. ولی اینجا زرنگی می‌کنند و به محل‌های حساس هلی‌کوپتر آسیب می‌زنند؛ یعنی سیم‌های مهم را قطع می‌کنند. زحمت ما را زیاد کردند. (خنده)

پس 6 فروند هلی‌کوپتر رسیدند به محل‌هایی که برای آنها تعیین شده بود. حدود ساعت23 شب چهارم اردیبهشت همه به طبس می‌رسند. سه هواپیما به زمین می‌نشینند، نیروها و تجهیزات را پیاده می‌کنند و تجهیزات را به سمت هلی‌کوپترها می‌برند. هلی‌کوپترها هم با تانکرکی سی شروع به سوخت‌رسانی می‌کنند، عملیات یک مقداری به دلیل سوخت رسانی عقب می‌ماند. ساعت 12 می‌شود می‌بینند یک هلی‌کوپتر دور است و شلنگ به آن نمی‌رسد. خدا می‌خواهد که اینها اشتباه بزرگ دیگری را مرتکب شوند که زمان آغاز مرحله بعد را به تأخیر می‌اندازد. فرمانده عملیات اجازه هات ریفیولینگ می‌گیرد و می‌گوید با توجه به دیر شدن، بالگرد پرواز کند و نزدیک هواپیمای سوخت‌رسان بیاید و دیگر موتورها را خاموش نکند.

چارلی، فرمانده عملیات با کارتر تماس می‌گیرد و می‌گوید ما 6 فروند هلی‌کوپتر داریم و دو هلی‌کوپتر ما از دست رفته است، ادامه بدهیم؟ این یعنی عملیات قابل ادامه دادن نیست. اینجا نوعی تزلزل در فرماندهی عملیات ایجاد می‌شود.

در همین زمان چند اتفاق می‌افتد که این اتفاقات خیلی جالب است. عملیات از برنامه‌ریزی عقب بود. آنها طبق نقشه باید ساعت چهار صبح به گرمسار می‌رسیدند و در تپه‌های گرمسار هلی‌کوپترشان را پارک می‌کردند و قبل از اذان صبح به تهران می‌رسیدند. در این فاصله یک اتوبوس که از زوار امام رضا علیه‌السلام بودند، در حال عبور از آن منطقه بود که این اتوبوس را متوقف می‌کنند و سرنشینان را به داخل همان C130 که کماندوها را از آن خارج کردند، منتقل می‌کنند. هرچه آنها گریه و خواهش می‌کنند که ما را آزاد کنید، آمریکایی‌ها گوش نمی‌کنند. در همین حین یک تانکر از تربت برای سوخت‌رسانی به مقصد یزد در حال عبور بوده است، وقتی به او ایست می‌دهند، راننده توجهی نمی کند. فکر می‌کند آنها اشرار هستند و می‌خواهند از او دزدی کنند. او پا را روی گاز می‌گذارد که در این حین آنها ماشین را به رگبار می‌بندند. بدون اینکه اذن بگیرند و بدون اینکه بدانند دارند چه می‌کنند. تانکر سوخت منفجر می‌شود و نور عجیبی صحرا را فرامی‌گیرد.

این اتفاق درست مقارن با لحظه‌ای است که هلی‌کوپتر برای سوخت‌گیری در مجاورت هواپیمای سوخت‌رسان قرار می‌گیرد. قاتلِ دید شب خلبان، نور شدید است. چون نور شدید به چشم بخورد، چشم در آن لحظه کور می‌شود و نمی تواند تشخیص بدهد. تانکر که منفجر می‌شود، نور عظیمی که از آتش گرفتن آن سوخت ایجاد می‌شود، دید خلبان را کور می‌کند. باد موتورهای هواپیما و ملخ‌های هلی‌کوپتر که به‌هم نزدیک می‌شود، یک گردباد کوچک درست می‌کند. چون شن  نرم است و وزن کمی دارد، بلند می‌شود. خود این توفان هم بخشی از دید خلبان را می‌گیرد.

لازم به یادآوری است که آن شب توفان شن نداشتیم، چون بادی در کار نبود و آسمان صاف و شرایط جوی آرام بود. کاهش دید منجر به آن می‌شود که ملخ هلی‌کوپتر به تانکر سوخت هواپیما برخورد کند و انفجار بعدی رخ دهد. بلافاصله فرمانده عملیات به کارتر اطلاع می‌دهد اینجا پنج هلی‌کوپتر و دو هواپیما باقی مانده و مسافران هم داخل اتوبوس هستند.

خود کارتر می‌گوید خدای خمینی بر خدای کارتر پیروز شد و درنهایت دستور لغو عملیات را می‌دهد و می‌گوید بلافاصله منطقه را تخلیه کنید. آنها هر آنچه امکانات و تجهیزات و هلی‌کوپتر بود، باقی می‌گذارند.

این است که پنج فروند هلی‌کوپتر سالم باقی می‌ماند. بلافاصله مسافران را سوار اتوبوس کرده و کماندوها و باقیمانده خلبانان را سوار دو فروند هواپیمای سالم مانده می‌کنند و بلافاصله به سمت مصر پرواز می‌کنند، چون یکی از پایگاه هایشان آنجا بود. کل منطقه هم در آن زمان آماده باش بود، ناوگان هواپیمابر آمریکا در اقیانوس هند، پایگاه‌های آمریکا در امارات، قطر، بحرین، مصر و عربستان همه آماده‌باش بودند.

مشخصا گام‌های بعدی برنامه آمریکایی‌ها بعد از سوخت‌گیری در طبس چه بود؟

در روز هفتم بعد از حادثه هوانیروز یک هلی‌کوپتر 205 در اختیارمان گذاشتند. ما مسیری را که آنها می‌خواستند عملیات کنند به صورت معکوس از تهران به تپه‌های گرمسار پرواز کردیم. وقتی به منطقه لندینگ زون2 (محل فرود) رسیدیم، مات و مبهوت مانده بودیم. دقیقا در هشت نقطه دایره بزرگ کشیده و به‌عنوان محل فرود هلی‌کوپتر مشخص کرده بودند. چه کسی آنها را ریخته بود؟ پس مشخص بود در داخل عناصر فعالی داشتند.

ما برگشتیم و کارمان را شروع کردیم. بر اساس یافته‌ها مشخص شد که آنها بنا داشتند در گرمسار کماندوها را پیاده کنند. طبق برنامه، هلی‌کوپترها آنجا باقی می‌ماندند و قرار بود کماندوها صبح زود با لباس‌های کمیته  با خودروهای جِمس  آمریکایی که در مسگرآباد نگه داشته بودند به سمت تهران حرکت کنند.

کپسول‌های بزرگ هزار لیتری و دو هزار لیتری خواب‌آور، موتورهای تریل، خودروهای جیپ  و... همگی آماده شده بودند تا عملیاتی گسترده رقم بخورد.

با این وصف از قرار معلوم بنا بود یک عملیات مسلحانه تمام و کمال در تهران انجام شود؟

بله دقیقا. به‌طور مشخص سه نقطه در تهران در نظر گرفته شده بود. محل نخست سفارت آمریکا بود که طبق برنامه باید کماندوها سوار بر جمس‌ها به داخل آن می‌رفتند و با گازهای خواب آور بقیه را خواب می‌کردند. ما بعدها متوجه شدیم که یک کریدور از زیر سفارت آمریکا به استادیوم امجدیه سابق (شهید شیرودی فعلی) وجود دارد که الان کمی تخریب شده. قرار بود توسط این مسیر گروگان‌ها را از زیر زمین از عرض خیابان روزولت سابق (شهید مفتح) عبور دهند. در آن سو چهار فروند هلی‌کوپتر قرار بود داخل استادیوم امجدیه بنشیند و گروگان‌ها را نجات دهد. جالب است که چراغ‌های استادیوم امجدیه آن شب روشن بود. همسایه‌ها تعجب کرده بودند که چرا چراغ‌ها خاموش نشده ولی کسی هم سوال نکرده بود چرا این چراغ‌ها روشن مانده است؟

ماموریت دوم این بوده که تعدادی از کماندوها به سمت وزارت خارجه بروند. به‌زعم آنها تعدادی از گروگان‌ها در شهربانی سابق یا کمیته شکنجه سابق که نزدیک میدان فردوسی است نگهداری می‌شد. لذا قرار بود پنجمین هلی‌کوپتر در محوطه وزارت خارجه بنشیند و گروگان‌ها را آزاد کند. ما از محل فرود ششمین هلی‌کوپتر بی‌خبر بودیم. اما در بررسی‌های بعدی فهمیدیم، پشت بام ساختمان حزب رستاخیز (ساختمان فعلی وزارت کشور) که به دستور شاه ساخته شده بود و آن روز بزرگ‌ترین ساختمان ایران به شمار می‌آمد به‌عنوان محل فرود ششمین هلی‌کوپتر در نظر گرفته شده بود. این اولین ساختمان تهران است که بالای آن پد هلی‌کوپتر تعبیه شده و ما تا آن روز از آن بی‌اطلاع بودیم. در این عملیات چراغ‌ها و محوطه پد هلی‌کوپتر وزارت کشور هم روشن بود. طبق پیش‌بینی آنها تعدادی از گروگان‌ها هم در زیر زمین آنجا نگهداری می‌شد.

فرضا اگر این سه مرحله موفق انجام می‌شد، جنگنده‌های آمریکا در منطقه همگی در وضعیت آماده باش قرار داشتند تا اگر جنگنده‌ای در ایران بلند شود که با نیروهای عملیاتی درگیر شود، با آن مقابله کنند و جنگ واقعی در گیرد. طبق برنامه قرار بود در این صورت، چند نقطه تهران نیز هدف قرار گیرد. یکی جماران بود و دیگری پاستور و چند نقطه از مکان‌های حساس نظامی.

در حقیقت استادیوم شهید شیرودی، وزارت خارجه و پشت‌بام وزارت کشور همگی منطقه سوم فرود به شمار می‌آمدند.

منطقه چهارم، منظریه قم بود. قرار بود هواپیماهایC130 بلادرنگ در منظریه بنشینند، همزمان هلی‌کوپترها هم بنشینند و کماندوها و جاسوسان آزادشده را سوار این هواپیماها کنند و به مصر ببرند. مقصد اصلی آنها مصر و عربستان بود.

هلی‌کوپترها چرا باید از تهران به منظریه قم می‌رفتند؟ چرا این مسافت کوتاه برای فرود مجدد در نظر گرفته شده بود؟

هواپیماها باید می‌آمدند آنجا و آنها باید مسافران را به هواپیما می‌رساندند و آنجا دیگر هلی‌کوپترها را جا می‌گذاشتند و به ما هدیه می‌کردند، چون سوختی باقی نمانده بود. بنابراین تجهیزاتی را که با خودشان می‌آوردند، باقی می‌گذاشتند. این اصل قضیه طرح آنهاست اما ما به چه نکاتی رسیدیم؟ وقتی این قضیه را بررسی کردیم به سمت این رفتیم که آن شب چه اتفاقی در تهران افتاد؟ آنها آن شب با یک حکم قلابی که عوامل نفوذی آن را تهیه کرده بودند پدافند تهران را جمع کردند. توجیه این اقدام هم آن بود که ما می‌خواهیم این پدافند را ببریم و پدافندی بهتر بیاوریم.

فرمانده پدافند هوایی اصلا نمی دانست واقعیت ماجرا چیست و هنگامی که از او بازخواست به عمل آمد جوابی نداشت. حکم را نشان می‌داد و می‌گفت این حکمش. راست هم می‌گفت. سرخود دست به کاری نزده بود و برای آن حکم داشت، اما چه کسی چنین حکمی صادر کرده بود؟ او البته به خاطر قصور به عمل آمده به زندان رفت.

به هر حال عواملی در داخل کشور داشتند که توانسته بودند چنین نفوذی را انجام بدهند. بعد از آنکه گزارش بررسی‌ها را به شورای انقلاب دادیم و به عرض امام رسید همه متوجه شدند چه اتفاق عمیقی بود. برای ما سوال بود که آنها چگونه این اطلاعات را به دست آوردند؟ چگونه می‌دانستند ما آنها را در لانه جاسوسی نگه نمی‌داریم؟ از کجا می‌دانستند گروگان‌ها آنجا نبودند یا چه کسی می‌دانست وزارت کشور یا وزارت خارجه محل نگهداری آنهاست؟!

ما در این قضیه روزنامه‌های غربی را مطالعه می‌کردیم و دیدیم عکسی روی آن روزنامه چاپ کرده‌اند که گفته شده بود آن را ماهواره از بالای سفارت آمریکا در تهران گرفته و اطلاعات دقیق عملیات بابت آن بوده و... . همه خلبان‌ها متفق القول می‌گفتند این عکس را ماهواره نگرفته، بلکه توسط هلی‌کوپتر گرفته شده. اما هلی‌کوپتر‌ها که همگی دست ما بود و ما به همه چیز اشراف داشتیم!

این سرنخ درنهایت به اینجا ختم شد که دو شرکت و دو پایگاه بزرگ آمریکا و انگلیس را در تهران با همین عکس ردیابی کردیم. پایگاه‌هایی که با گذشت یک سال و نیم تا دو سال از انقلاب ما هنوز از وجودشان خبر نداشتیم. به اسم اینکه آن شرکت‌ها برای پهلوی بوده توسط بنیاد مستضعفان مصادره شده بود، بدون اینکه به کارشناسان بگویند و آن را کارشناسی کنند. یکی از این دو شرکت برای انگلیس‌ها بود و یکی برای فرانسوی‌ها ولی خلبان‌های آمریکایی، هلندی، انگلیسی، فرانسوی و... در حساس ترین نقاط کشور پرواز می‌کردند. آنها برای سکوهای نفتی، سازمان انرژی اتمی، صدا و سیما و حساس ترین جاهای کشور پرواز می‌کردند و اطلاعات را داشتند.

 همه چیز به روال قبل از انقلاب پیش می‌رفت و تنها عنوان بنیاد مستضعفان روی آن بود. تنها کاری که کرده بودند یک خلبانی که ما او را تصفیه کرده بودیم و او را از هوانیروز بیرونش کرده بودیم، جذبش کرده بودند و یک نفر ایرانی از نظر پروازی آنجا بود و از نظر فنی چند ایرانی داشتیم. این دو شرکت به نام Helikopter Service وIRAN Helikopter فعالیت می‌کردند که یکی برای مهاوی وابسته به خاندان شاه بوده و یکی هم برای انگلیس که مدیرعامل «هلی کاپترسرویس» شخصی به نام اندرو پایک که از مقامات عالی جاسوسی سفارت انگلیس بود. پایک وقتی متوجه شد  خواست فرار کند که بچه‌های باهوش در فرودگاه مهرآباد او را دستگیر می‌کنند و او را می‌برند اوین. بعد در «بی بی سی» گزارش دادند که یک تاجر محترم انگلیسی را دستگیر و غوغاسالاری به پا کردند!

درنهایت از این بررسی‌ها کاشف به عمل آمد که بختیار و بسیاری از ژنرال‌های شاه که از ایران فرار کردند توسط این دو شرکت فراری داده شدند. شهید چمران به پیشنهاد ما بلادرنگ طرح انتقال این دو شرکت را از بنیاد مستضعفان به وزارت دفاع، به شورای انقلاب برد و مصوبه آن را گرفت.

قبل از همه این بررسی‌ها و در روز دوازدهم اردیبهشت یعنی پنج، 6 روز بعد از واقعه طبس، به امر رئیس‌جمهور بنی‌صدر که فرمانده کل قوا هم بود در ساختمان قدیم وزارت دفاع نشستی برگزار شد و از بنده هم دعوت به عمل آمد.

بنی صدر و عواملش برای اینکه رد گم کنند، گفتند هر کسی هر سندی دارد به این کنفرانس تحویل بدهد و نامش را هم گذاشتند کنفرانس شکست آمریکا. حدود 20، 30 نفر آنجا حضور داشتند که بنده بعضی از آنها را می‌شناختم که چهره‌های توده‌ای و منافق بودند.

لطف خدا بود که ما هم زرنگی کردیم و خیلی از اسناد را به آنها تحویل ندادیم یا کپی مدارک را تحویل دادیم. البته هیچ‌وقت هم نفهمیدیم آن آقا و آن تیم با آن مدارک چه کردند و به چه کسی تحویل دادند؟! از بنی صدر باید سوال شود شما که روز دوازدهم اردیبهشت کنفرانس برگزار و همه اسناد و مدارک را جمع کردی، درنهایت چه اقدامی انجام دادی؟

منبع: فرهیختگان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌‌ها

 

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon