رشت| روایت فتح از زبان جانبازی که ۱۰۰ ماه اسارت کشید+فیلم
سیدعبدالله اشرفینژاد از جمله رزمندگان حاضر در عملیات "بیتالمقدس" است که در مرحله نخست این عملیات به اسارت در آمد و ۱۰۰ ماه رنج اسارت را تحمل کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، همیشه در طول تاریخ هر ملتی رخدادهایی بهوقوع میپیوندد که گرامیداشت آنها بهمعنای پاسداشت عزت کشور است؛ شنیدن روایت این رخدادها زمانی جذاب است که از طرف یک شاهد عینی بیان شود.
فتح خرمشهر و پیروزی عملیات بیتالمقدس یکی از رخدادهایی است که بیانگر عزت، ایستادگی و قدرت ملت ایران است و شنیدن روایت این افتخار از زبان "سیدعبدالله شرفینژاد" حلاوت دیگری دارد.
تسنیم: سلام عرض میکنم خدمت شما و سالروز فتح خرمشهر را تبریک میگویم؛ خودتان را برای مخاطبان تسنیم معرفی بفرمایید تا باب گفتوگو را باز کنیم.
شرفینژاد: بسماللهالرحمن الرحیم؛ بنده سیدعبدالله شرفینژاد، متولد سال 1341 در شهرستان فومن استان گیلان هستم که در خانوادهای کشاورز به دنیا آمدم.
تسنیم: برای ما از دوران جوانیتان تعریف کنید و اینکه چگونه با فضای جبهه و جنگ آشنا شدید؟
شرفینژاد:جوانهای هم دهه ما از ابتدای انقلاب در جریان حرکات انقلابی، راهپیماییها و کارهای اینچنینی بودند؛ بعد از پیروزی انقلاب کمکم با فضای سپاه پاسداران آشنا شدم و در درگیریهای داخلی ورود کردم.
زمانی که جنگ آغاز شد من سال چهارم دبیرستان بودم اما شور جوانی باعث شد از درس فاصله بگیرم و حضور در جبهه را برای خودم تکلیف بدانم.
تسنیم: نخستین باری که به جبههها اعزام شدید چه سالی بود؟
شرفینژاد: نخستین باری که به جبهه اعزام شدم مربوط به سال 61 و حضور در منطقه جنگی آبادان بود که چند ماهی در جبهه بودم و دوباره برگشتم.
بعد از حدود 6 ماه به منطقه آبادان اعزام شدم که همزمان شد با عملیات "بیتالمقدس".
تسنیم: برای ما از حال و هوای آن دوران تعریف کنید.
شرفینژاد: شرایط آن دوران با زمان حال خیلی متفاوت است. حرکت خداگونه امام راحل با عملکرد امروز برخی مسئولان ما خیلی تفاوت دارد. امام خمینی(ره) با حرفهایشان در ما شور ایجاد میکردند و ما هم مطیع مطلق ایشان بودیم.
تسنیم: لطفاً از حال و هوای رزمندگان، شور جبههها و حال و هوای جنگ برای بگویید؟
شرفینژاد: حال و هوای جبهه خیلی عجیب بود؛ ما به جبهه رفته بودیم تا هم از دینمان و هم از وطنمان دفاع کنیم. وقتی این دو موضوع با هم همراه باشد سبب میشود تا همه ما مطیع امر فرماندهی باشیم.
تسنیم: وارد بحث عملیات "بیتالمقدس" بشویم. برای ما از آن عملیات و خاطراتش بگویید.
شرفینژاد: عملیات بیت المقدس در تاریخ 2 دی 61 شروع شد و دو گردان از سپاه و ارتش با همکاری هم این عملیات را پیش میبردند.
عراقیها اصلاً تصور نمیکردند ما بتوانیم در این منطقه عملیات کنیم چون در مقابلمان رودخانه "حور" بود و پس از آن یک میدان مین خیلی عظیم بود.
اما زمانی که ما عملیات را شروع کردیم عراقیها هیچ واکنشی نتوانستند نشان بدهند.
تسنیم: شما روز فتح خرمشهر در شهر بودید؟
شرفینژاد: نه من روز فتح خرمشهر در شهر نبودم چون در مرحله اول عملیات توسط ارتش عراق اسیر شدم به این دلیل که یک اشتباه استراتژیک باعث بیش از حد پیشروی کنیم و به پشت توپخانه دور برد عراق و سنگرهای فرماندهیشان برسیم.
تسنیم: از نحوه اسارتتون برای ما بفرمایید.
شرفینژاد: بعد از اینکه ما بیش از حد پیشروی کردیم ارتش عراق از پشت ما را قیچی کرد؛ سربازان ارتش بعث که میخواستند ما را اسیر کنند میگفتند اینها پاسداران خمینی هستند و بعد ما را تمسخر میکردند.
قبل از اینکه ما را به اردوگاه ببرند بازجویی کردند که این بازجویی از ساعت 11 صبح تا 7 غروب طول کشید و بعد ما را به خرمشهر بردند.
بعد از خرمشهر ما را به به پادگان نیروی دریایی عراق در بصره بردند و آنجا ما را سنگ باران کردند.
داخل آن پادگان تلاش کردند تا با بازجویی از ما اطلاعات بگیرن اما موفق نشدند و همین عدم موفقیت باعث شد ما را به "استخبارات" منتقل کنند.
تسنیم: خاطره ویژهای از عملیات بیتالمقدس دارید؟
شرفینژاد: من این خاطره را یکبار بیشتر تعریف نکردم: در حین انجام مرحله نخست عملیات بیتالمقدس یک ترکش به سر یکی از بچهها خورد و سرش قطع شد و با همون حال چند قدم به جلو رفت و بعد افتاد.
این انفاق همیشه این موضوع را در ذهنم زنده میکند که ما وقتی به رهبر لبیک میگوییم حتی اگر سرمان هم برود باید به تکلیفمان عمل کنیم.
امروز باید از این شهید درس بگیریم، جلو برویم، پیشرفت کنیم و به عقب بازنگردیم.
تسنیم: گفتید زمان فتح خرمشهر در اسارت بودید؛ وقت خبر فتح به شما رسید چه حسی داشتید؟
شرفینژاد: ما در دوران اسارت از حاج آقا ابوترابی تبعیت کرده و از او پیروی میکردیم؛ روزنامههای عراقی تا مدت زیادی هیچ خبری از فتح خرمشهر منتشر نمیکردند ولی ما به رادیو دسترسی داشتیم و اخبار را پیگیری میکردیم.
فتح خرمشهر قوت قلبی برای بچهها بود و این امید را به آنها داد که به زودی به ایران برمیگردند.
تسنیم: چه عوارضی از دوران جنگ یه یادگار دارید؟
شرفینژاد: من 100 ماه اسارت کشیدم و مشکلاتی مانند ضعف بینایی پیدا کردم که علتش ضربهای بود که سرباران عراق به پشت سرم زدند؛ فشار روحی بالا و عصبی بودن هم سایر یادگارهای جنگ است.
تسنیم: کلام آخر...
شرفینژاد: دورانی که ما برای خودمان خواستهای داشته باشیم گذشته است اما از مسئولان میخواهم به فکر جوانان امروز جامعه ما باشند؛ جوانان دارند از بیکاری آسیب میبینند.
این قردادهای بین المللی هم کاری برای ما نکرد اما مسئولان با نگاه به توان داخلی به فکر جوانها باشند.
انتهای پیام/ ت