اردبیل|خاطرات جانباز ۷۰ درصدی که روز استراحتش را در عملیات بیت‌المقدس گذراند+فیلم


اردبیل|خاطرات جانباز 70 درصدی که روز استراحتش را در عملیات بیت‌المقدس گذراند+فیلم

امیراصلان جعفرزاده، جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس که در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر پای چپ خود را از دست داده است، فتح خرمشهر را فتح معنوی می‌داند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از خلخال، عملیات بین‌المقدس و آزادسازی خرمشهر خوبین بی‌شک یکی از موفق‌ترین و مهم‌ترین عملیات دوران جنگ تحمیلی به شما ر می‌رود که علاوه بر تفکر نظامی از تفکر معنوی رزمندگان اسلام نیز بهره‌مند بود و سرانجام با انهدام نیروهای عراقی و بازپس گیری 5 هزار و 38 کیلومتر مربع از خاک کشورمان منجر به آزادسازی خرمشهر و هویزه شد.

سوم خرداد ماه 1367 رزمندگان اسلام با عزم و مقاومت اسلامی که از خود نشان دادند در عملیات مهم بیت المقدس با رمز «یا علی ابن ابیطالب (ع)»که از دهم اردیبهشت ماه همان سال آغاز شده بود رزمندگان غیور کشورمان، موفق شدند نیروهای رژیم بعثی عراق را شکست داده و با اقتدار و ایثارگریمثال زدنی، خرمشهر، شهر خون آزاد شود.

صدای ماندگار و فتح آمیز « شنوندگان عزیز توجه فرمایید! شنوندگان عزیز توجه فرمایید! خرمشهر!شهر خون، آزاد شد» با صدای محمود کریمی علویجهبرای همیشه در حافظه تاریخی ملت کشورمان ثبت شد و این افتخار پیروزی بر شهرهای اهواز حمیدیه و سوسنگرد نیز شامل می‌شد که در این نبرد دشمن با شکست کامل مجبور به عقب نشینی کرد تا شهر خون، مجددخرمشهر تبدیل شود.

با فرا رسیدن سالروز آزادسازی خرمشهر، سراغ رزمندگان و ایثارگران 8 سال جنگ تحمیلی را از جای جای کشورمان که می گیریم، متوجه می شویم کهدر این فتح همه، زن و مرد، پیر و جوان به نوعیحضور داشتند و در شرایط کنونی فتح خرمشهر، به یک نماد مقاومت و نماد آزادی تبدیل شده است که با هر بار مرور خاطرات رزمندگان و دلیرمردان آن زمان، به خود می بالیم و افتخار می کنیم که در کشور شیران، و دلیرمردان راه حق زندگی می کنیم.

خلخال، جنوبی ترین شهرستان استان اردبیل درهمسایگی استان های گیلان و زنجان است که در طول دفاع مقدس، با تقدیم بیش از 500 شهید والامقام با 10 شهید گمنام، 1200 نفر جانباز، 70 نفرآزاده که در این میان با 7 شهید فرمانده و 10شهید روحانی سهم بسزایی را در پیروزی 8سال جنگ تحمیلی داشتند که با حضور همیشگی این رزمندگان و بسیجیان در همه صحنه های انقلاب، یک شهید مدافع حرم نیز به جمع یاران دفاع مقدس اضافه شد.

در این میان، یادگاران و ایثارگرانی که در فتح خرمشهر حضور داشتند، به سراغ جانباز 70درصد، امیرارصلان جعفرزاده می رویم که در یک خانه کوچک کلنگی، با مهر و صفای دوست داشتنی در کنار خانواده خود، اعم از عروس و دامادها و نوه هایشروزگار می گذراند که گویی این مرد هنوز از جنگ نیامده و مدام در ذهن خود در پشت همان خاکریزها زندگی می‌کند.

زندگی بدون توقع جانباز بسیجی امیراصلان جعفرزاده و همسرش، می شود فهمید که در کنار همه مشکلات، می توان زندگی آرام و توامان با عشق ومهربانی سپری کرد و گویی این مرد با همان عزم، با همان قدرتی که دارد، به آینده کشورش امیدوار است و به قدرت دفاعی کشورش که هر روز قدرتمند می شود افتخار می کند.

با دو عصا و یک پا به استقبالمان آمد، با زبان روزهلبخند محبت آمیزی دارد، از چشمهایش متوجه می شوی که خشنود از این دیدوبازدید که جویای احوالش شده ایم است، شرمنده شدیم از اینکه دست خالی به خانه ایثارگری رفتیم که خودش در آزادسازی خرمشهر پایش را هدیه داده است، جانش را هدیه داده است! مگر چه هدیه ایی می توان به این رزمنده داد که خودش همه چیزش را فدای این مرزو بوم کرده است.

در بدو ورود به منزل، جانباز امیراصلان جعفرزاده را به آغوشم کشیدم، تپش قلبش را که احساس کردم، انگارتپش قلب تمام رزمندگان و فاتحان خرمشهر در آغوش من می تپید و این بهترین بازمانده ان دوران است که اجازه ندادند یک وجب از خاک این میهن اسلامی در زیر پای دشمن بماند و با عزت و غیرت تا پای جان از آن دفاع کردند.

عیادت مقام معظم رهبری از جانبازان بیمارستان فیاض بخش، بهترین خاطره ام بود

جانباز بسیجی امیراصلان جعفرزاده اظهار داشت: من در یک خانواده مذهبی و کارگر در روستای اندبیل از شهرستان خلخال متولد شدم که در 26 اسفندماه سال 1360 در سن 14 سالگی، به همراه سایر رزمندگان اعزامی از سپاه پاسداران خلخال، عازمجبهه شدم و در طول خدمتم با شهدا و ایثارگران زیادی چون شهید شاپور برزگر، شهید طالب نباتی گورانسراب، شهید آیت سلیمی زاویه سادات و شهید سعید مدنی همرزم بودم.

بعد از 20 تا 25 روز آموزش دفاعی در شورابیل اردبیل، به اندیمشک و از آنجا با چند اتوبوس به منطقه جنگی رقابیه و حمیدیه در اطراف سوسنگرداعزام شدیم و به جهت حضور در عملیات فتح المبین و بعد از آن نیز به اهواز منتقل شدیم و بعد از چند روز استراحت برای حضور در عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر آماده شدیم.

فتح خرمشهر فتح معنوی بود و همانگونه که حضرت امام خمینی(ره) نیز فرمودند: « خرمشهر را خدا آزاد کرد » و این موضوع برای بنده قابل فهم است، چرا که در آزادسازی خرمشهر، فقط خدا یاور رزمندگان اسلام بود و این یاری رساندن خداوند، سبب پیروزی و ظفر بسیجیان شد و فتح خاک خرمشهر به دست رزمندگان، به فتح معنوی منجر شد.

من در حین مجروحیتم که بیهوش شده بودم، همواره فریاد « مرگ بر صدام» سر می‌دادم که همرزمانم بعد از هوش آمدنم با پوزخند مدام تکرار می‌کردند «مرگ بر صدام» و می‌گفتند که تو پایت را دادی، اما دست از مرگ صدام بر نمی‌داری! و در این حین با آمبولانس به بیمارستان جندی شاپور اهواز اعزام شدم به مدت 11 روز بیهوش بودم و با شدت سوختگی که داشتم، چهره‌ام قابل تشخیص نبود و دکتر بابک زنجانی که پسرعمه‌ام بود و از پزشکان حاذق آن زمان در مناطق عملیاتی خدمت می‌کرد، که با بستری شدنم و از شدت سوختگی که داشتم، مرا نمی‌شناسد و به فرض اینکه من یک عراقی باشم، به مداوای من، پای چپم را قطع می‌کند.

بعد از قطع پای چپم، مرا با سایر مجروحان به بیمارستان فیاض بخش تهران اعزام کردند که دکتر بابک زنجانی، بعد از مطالعه و بازدید پرونده مجروحیتم، متوجه می‌شود که من پسردایی‌اش هستم و متاثر از این می‌شود که چرا پای من را قطع کرده است و به همین سبب، از اهواز به تهران می آید تا از من حلالیت بگیرد و من در پاسخ گفتم که من برای حق‌الله به جبهه رفته‌ام و این کار برای شما هیچ حق الناسی ندارد و من حلالت می‌کنم.

یک شب در بیمارستان به دلیل جراحتی که داشتم، خوابم نمی‌آمد و روی تخت بیمارستان بیخوابی می‌کشیدم که در این حین دو نفر در اتاق بستری ما را که 6 نفر مجروح در آن بودیم به جلو آمدند و پشت سرشان مقام معظم رهبری را دیدم که به عیادت رزمندگان مجروح آمده بود که من با دیدن این صحنه شور و شعف من را گرفت و به کلی دردی که داشتم را فراموش کردم و در این زمان مقام معظم رهبری فرمودند: «ماشاالله ماشاالله، همه سربازان امام زمان(عج) این جا خوابیده‌اند» و حال رزمندگان را می پرسیدند وتا به کنار تخت من رسید از من پرسیدند «چرا نخوابیدی؟».

من پاسخ دادم، خوابم نمی آید و حضرت آقا فرمودند: «بخواب جوونی» و بعد از من پرسیدند: « اهل کجایی؟» گفتم، خلخال، و مقام معظم رهبری فرمودند: « به به، همشهری آقای خلخالی هم هستی» و در واقع بهترین خاطرات دوران جانبازی ام، عیادت مقام معظم رهبری از مجروحین جنگ در بیمارستان فیاض بخش تهران بود که هیچوقت این خاطره را فراموش نمی‌کنم.

دیدار با مقام معظم رهبری، آرزوی خانواده ما است

فهمیده هامونی همسر جانباز 70درصد، امیراصلان جعفرزاده که با متانت و احترام روبه‌روی همسرش نشسته، همواره با جان و دل به خاطرات همسرش گوش می‌کند و انگار این خاطرات را نشنیده و چنان با ذوق گوش می‌سپارد، آدم دلش نمی‌آید که خلوتش را برهم بزند اما چاره‌ای ندارم و می‌پرسم که از ازدواج خود با یک جانباز راضی هستید؟ بدون مکث و تعلل جواب «بله» می‌دهد و هردو به هم نگاه کردند و باهم خنده‌شان گرفت که دخترش زهره جعفرزاده نیز به این عشق و دوست داشتنی که میان پدر و مادرش همچنان وجود دارد لبخند می‌زند و رضایت از این زندگی را نوید می‌دهد.

فهمیده هامونی ادامه داد: افتخاری بزرگ در دنیا نصیب من شده است که با جانباز جنگ تحمیلی ازدواج کرده‌ام و با همه رنج و سختی که در طول زندگی همراه با فراز و نشیبی که داشته‌ام، شکرگذار خدا هستم، و ان‌شاالله خداوند من و فرزندانم را از اجری که به همسرم داده است بی‌نصیب نگذارد و من در طول مدت زندگی مشترک با همسرم راضی هستم.

اگر روزی آرزویی داشته باشم، این آرزوی خانوادگی، دیدار و ملاقات با رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، چرا که مقام معظم رهبری نیز از جانبازان سرافراز انقلاب اسلامی هستند و هر روز به سلامتی این رهبر فرزانه دعا می‌کنم و آرزوی طول عمر و توفیق روز افزون برایش دارم.

همسرم بعداز اینکه به درجه مقدس جانبازی نائل آمدند ودر سن 19 سالگی با وی ازدواج کردم و عروسی ما یک عروسی سنتی بود بدون هیچ تشریفات خاص، اما در حال حاضر اغلب خانواده‌ها عروسی‌های پرهزینه انجام می‌دهند و جوانان باید به زندگی ساده و اسلامی روی بیاورند تا در زندگی مشترک موفق شوند و من هیچوقت توقع زیادی از همسرم نداشتم و همیشه در خدمتگذاری یادگار 8 سال جنگ تحمیلی بودم و در این راه همه مشقت‌ها را به جان خریدم تا زندگی آرامی داشته باشم.

من و همسرم از ابتدا زندگی، بی‌آلایش و ساده‌ای را با هم شروع کردیم و در ابتدای زندگی مشترکمان، در منزل پدری من سکونت داشتیم که حمایت خانواده از من و همسرم همواره سبب دلگرمی در زندگیمان می‌شد و من از این بابت خوشحال هستم که پشتوانه زندگی با تجربه خانواده هایمان همراه بود.

من همواره از چند موضوع در خانواده‌ام نگرانم و این نگرانی اغلب از وخامت حال همسرم ناشی از جراحت جنگ تحمیلی است که گاهی وقتها تشنج می‌کند و در این باره نمی توانیم کاری انجام داده باشیم و پزشک فوق تخصص در این شهرستان وجود ندارد تا به عنوان پزشک معالج جانبازان را عهده بگیرد و این موضوع در کنار بیکاری فرزندانم بیشتر رنج آور است و با وجود برخی مشکلات هزینه زندگی فرزندانم نیز برعهده من و همسرم می باشد که برای رهایی از این مسئله نیاز به مساعدت مسئولین داریم.

دولت به مشکلات جانبازان رسیدگی کند

زهره جعفرزاده، دختر جانباز 70 درصد، امیراصلان جعفرزاده که علاقه‌ای خاص به پدرش نشان می‌دهد و سعی می‌کند که همراه پدر خاطراتش را مرور کند و مواقعی که پدرش بازخوانی خاطراتش را می‌کند و مواقعی جایی از خاطرات یادش می‌رود، دخترش به کمکش می آید و انگار این خاطرات را هر روز با پدر تجدید می‌کند و برایم سوال می‌شود و به این رابطه پدر و دختر که با هم دارند حالم خوب می‌شود.

زهره جعفرزاده ادامه داد: وقتی من، خواهران و برادرانم که سن کمی داشتیم، هر روز قصه‌های شبمان، خاطرات پدرم از زمان جنگ بود و این موضوع به قصه گویای دوران کودکی ما تبدیل شده بود که با صدای پدرم گوش می‌دادیم و هر چه قدر هم گوش می دادیم در ذهنمان، تداعی می‌کردیم و پدرم با ذوق و شوق جبهه که داشت و دارد ما را سرگرم می‌کرد.

من، خواهران و برادرانمان اصلا نمی‌دانستیم که پای پدرم قطع شده و بالاخره بعد از عمل جراحی به خاطر جراحت جنگ که روی پای پدرم در بیمارستان اردبیل انجام شد و به عیادت پدر که رفتیم متوجه شدیم پدرم در زمان آزادسازی خرمشهر مجروح شده و پای چپش را از دست داده است.

در حال حاضر نبود وسیله نقلیه پدرم، به یک معضل تبدیل شده است و هر وقت پدرم حالش بد می‌شود، انتقال به بیمارستان و یا دکتر برایمان میسر نیست و از مسئولین تقاضا دارم نسبت به این موضوع رسیدگی کنند و با تامین وسیله نقلیه بتوانند به ما کمک کنند تا در مواقع ضروری بتوانیم از آن استفاده کنیم و انتظار داریم که دولت به مشکلات جانبازان رسیدگی کند.

مادرم در کنار پدرم، همواره سنگ صبور زندگی ما هستند و با توجه به مشکلاتی که در اسکان داریم و به دلیل نبود مسکن مناسب در حال حاضر دو خانواده در یک خانه کوچک زندگی می کنند که این شرایط برای سلامتی پدرم خوب نیست و مسئولین در این مورد کاری بکنند تا از این وضعیت رها شویم و با اهداء آرامش به زندگی پدر و مادرم کاری کرده باشیم.

من احساس می‌کنم که باید زندگی و خاطرات پدر من و سایر ایثارگران به صورت کامل گردآوری و در مجموعه‌ای به چاپ برسد تا از این طریق خاطرات دفاع مقدس، به نسلهای بعدی انتقال داده شود و همواره من و خانواده‌ام از خبرگزاری تسنیم نهایت تشکر را داریم که برای نخستین بار با حضور در جمع خانواده ما، نسبت به جمع آوری خاطرات دوران جنگ پدرمان تلاش می‌کنند و این جای خوشحالی برای خانواده ما دارد.

گزارش از جهانگیر نیکخواه

انتهای پیام/ ع

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon