دختران پولداری که داعشی شدند!

پدیده زنان جهادگر در کشورهای عربی به عنوان یک عیب یا رسوایی برای خانواده‌های آنها تلقی می‌شود، علاوه بر اینکه مقامات کشورها نیز سعی می‌کنند برای پوشش گذاشتن بر این احساسات، اسامی آن‌ها را مخفی کنند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، کتاب «زنان عاشق شهادت»! کتابی است که به بررسی پدیده عضویت زنان در گروه های تروریستی از القاعده گرفته تا داعش پرداخته و به صورت مفصل و ریشه‌ای این پدیده را مورد بررسی قرار داده است. این کتاب به قلم محمد ابو رمان و حسن ابو هنیهنوشته شده و در بخش‌های مختلف به تحولات تاریخی و تشکل‌های ایدئولوژیک تأسیس شده توسط زنان در گروه‌های تروریستی مختلف بویژه داعش پرداخته و مبانی فکری و ایدئولوژیک رایج در این گروه ها را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است.

همچنین بررسی زنان حاضر در گروه تروریستی داخل به ویژه گردان الخنساء به عنوان جریان فعال زنان داعشی از دیگر مواردی است که در این کتاب به دقت به بحث و بررسی گذاشته شده است.

نویسندگان این کتاب اطلاعات با ارزشی از تعدادی از تروریست‌های زن فعال در گروه های مختلف و زندگی گذشته آنها منتشر کرده اند. بررسی نحوه پیوستن زنان خارجی و اروپایی به عناصر داعش و نشان دادن نمونه‌هایی از این موارد از دیگر بخش هایی است که مورد اشاره این کتاب است.

کتاب «زنان عاشق شهادت»!

نویسندگان در بخشی از این کتاب به بررسی شرایط حضور تعدادی از زنان و دختران عرب و مهاجر در میان گروه‌های تروریستی اشاره کرده و تأکید می‌کنند که تعدادی از این زنان تصمیم به حضور در کنار داعش می گیرند و تعدادی دیگر افکار این گروه را در مراکز استقرار خود ترویج می دهند.

البته انجام تحقیقات در این رابطه با مشکلات و چالش‌های زیادی مواجه است. پدیده زنان جهادگر در کشورهای عربی به عنوان یک عیب یا رسوایی برای خانواده‌های آنها تلقی می‌شود. علاوه بر اینکه مقامات کشورها نیز سعی می‌کنند برای پوشش گذاشتن بر این احساسات، اسامی آن‌ها را مخفی نگه دارند و مانع از انتشار داستان‌های پیوستن آنها به داعش شوند. این موضوع در بیشتر کشورهای عربی رایج است.

یکی دیگر از چالش‌های موجود در این روند جانبداری رسانه ای در سایه فقدان تحقیقات جست‌وجوگرانه در بسیاری از این موارد می‌شود. علاوه بر اینکه شناخت ماهیت و اسامی واقعی زنانی که به داعش ملحق می شوند نیز مشکل است، چرا که این گروه تروریستی به محض انضمام این زنان، برای نام بردن از آنها از اسامی مستعار استفاده می کند.

به عنوان مثال یکی از این افراد ام مهاجر تونسی است که بر اساس گزارش‌های امنیتی و مطبوعاتی در کشورهای عربی گفته می‌شود اهل تونس بوده و دخترهایش نیز به عضویت این گروه تروریستی درآمده اند. وی یکی از فرماندهان گردان الخنساء است و همراه با همسرش از عراق به سوریه سفر کرده است. غیر از این موارد هیچ اطلاعات دیگری در رابطه با وی، نام واقعی و فعالیت‌ها و زندگی او وجود ندارد و تقریبا در تمامی گزارش‌های رسانه‌ای که در زمینه سرکردگان ضن داعش منتشر می‌شود، تنها به این مقدار بسنده شده و قدرتی برای پیگیری و دقت نظر در این زمینه وجود ندارد.

 

با وجود مشکلاتی که به آنها اشاره شد، ما موفق شدیم به نمونه‌هایی مهم از زنان عربی دست پیدا کنیم که به عضویت داعش درآمده بودند.

یکی از مهم‌ترین نمونه‌ها دانشجویان سودانی بود که اکثر آنها در دانشکده پزشکی در دانشگاه اختصاصی در سودان درس می‌خواندند. بخش مهمی از این افراد گذرنامه‌های انگلیسی داشتند و بیشتر آنها دختران پزشکان زن و مرد مشهور و از خانواده‌های ثروتمند بودند. ما این نمونه را به صورت کامل در این فصل تشریح خواهیم کرد.

با وجود اینکه بیشتر این دانشجویان تابعیت سودانی – انگلیسی داشتند (یکی از آنها تابعیت آمریکایی داشت) اما مدت‌های طولانی در غرب زندگی کرده بودند. البته ما ترجیح دادیم در بخش مربوط به زنان عرب به آن‌ها اشاره بکنیم. چرا که عملیات عضوگیری مستقیم آنها و حرکت آنها برای پیوستن به کانون تروریست‌های داعش در این کشور عربی صورت گرفته بود. علاوه بر این ما به یک پدیده مربوط به سودان اشاره می‌کنیم که شامل سفر تعداد زیادی از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه این کشور به اراضی تحت کنترل داعش می شود. این پدیده شامل دانشجویان با تابعیت سودانی و غربی می شود.

البته موارد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد، اما اسامی بسیاری از آنها بنابر حساسیت‌های اجتماعی که در گذشته به آن اشاره کردیم، و به این علت که حجم اطلاعات مربوط به آنها زیاد نیست، به آنها اشاره‌ای نمی‌شود.

دختر اردنی بازگشته از مقر داعش:او اهل شهر الکرک واقع در جنوب اردن است و نزدیک به 25 سال سن دارد. او تحصیلات خود را در رشته روان‌شناسی و در دانشگاه موته در سال 2011 پشت سر گذاشت. پدر و برادران او در سرویس‌های امنیتی شاغل هستند. او با عناصر خارجی داعش از طریق شبکه اینترنت آشنا شد و عملیات قانع کردن وی نزدیک به یک و نیم سال طول کشید تا اینکه این دختر قانع شد که به الرقه سفر کند. او از طریق یک خانم نقاب دار که او را نمی‌شناخت، مبلغی پول از دست داعش دریافت کرد تا بتواند مقدمات سفر را فراهم کند.

به این ترتیب بود که او کشور را ترک کرد و از استامبول با خانواده‌اش تماس گرفت و گفت که تصمیم به مهاجرت به سرزمین‌های داعش را دارد. خانواده‌اش خیلی زود دست به کار شدند و با کمک مازن الضلاعین یکی از نمایندگان سابق اردنی موفق به ارتباط با وی از طریق واتس آپشدند. این در حالی بود که او در منزل اختصاص داده شده به زنان عربی مهاجر بود.

در نهایت ترتیب عملیات فرار وی با کمک این نماینده اردنی و سفارت اردن در ترکیه داده شد و او به نزد خانواده اش بازگشت.

 

او در بیان علل تصمیم خود برای پیوستن به داعش، بیکاری و بی حوصلگی و تلاش برای جستجوی زندگی جدید و وعده‌های داعش برای تأمین منزل و کار برای او در اراضی تحت سلطه داعش را بخشی از این انگیزه‌ها برشمرد. آنها از طریق محکوم کردن فتواهای دینی و تبلیغات سیاسی ضد داعش توانسته بودند مغز وی را شست‌وشو داده و او را قانع به مهاجرت به کانون داعش کنند.

منتشر شدن اخبار مربوط به این دختر برای مقامات اردنی و به ویژه افکار عمومی نگران‌کننده بود. وی اولین دختر قربانی بود که به صورت رسمی و علنی به داعش پیوسته بود. او دختر یکی از عشیره های معروف در شهر الکرک بود و در خانواده ای بزرگ شده بود که بیشتر آنها در سمت های امنیتی کار می‌کردند. وی مدرک دانشگاهی در رشته روانشناسی داشت و این موضوع می طلبید که از افتادن در این دام مصون باشد.

نگرانی‌های اردنی‌ها در رابطه با امکان وجود دختران دیگر اردنی در نزد داعش به این مقدار کفایت نکند. چرا که این دختر اذعان کرد که با سه دختر اردنی دیگر آشنا شده که اسامی آن‌ها را نمی‌داند و آنها را با لقب هایشان می‌شناسد. بر اساس اعلام این که این سه نفر نیز در خانه‌ای که داعش برای دخترهای مهاجر اختصاص داده بود، حضور داشتند تا مقدمات انتقال آنها به سوریه فراهم شود.

بعد از انتشار خبر مربوط به دختر بازگشته از استامبول، اخبار مشابه با بایکوت بیشتری مواجه می‌شد. از جمله این افراد یک زن مهندس اردنی از شهر العقبه است. این دختر نامزد داشت. او در تماس با خانواده‌اش به آنها گفت که به ترکیه رسیده و قصد دارد به اراضی تحت کنترل داعش برود. وی با نامزدش نیز صحبت کرد و از او خواست تا خطبه عقد را فسخ کند. اما در ادامه، اخبار مربوط به این دختر مخفی شد و معلوم نشد نیروهای امنیتی موفق به بازگرداندن او شده‌اند یا اینکه او به الرقه رسیده است.

ایمان حمد کنجو زن دیگری است که به داعش پیوسته است. او دانشجوی دکترا در علوم انسانی در دانشگاه الازهر و از اهالی اراضی فلسطین 48 و ساکن شهر شفا عمر است. او متولد شهر الناصره در استان الجلیل بوده و 44 سال سن دارد. او 5 فرزند دارد که 3 نفر از آنها دانشگاهی هستند. همسر او دکتر علی ساعد امام جماعت و خطیب مسجد است و مدرک دکترای شریعت اسلامی از همان دانشگاه را دارد.

ایمان در محافل اجتماعی به فعالیت‌های دعوت گرایانه خود مشهور بود. او و خانواده اش در ابعاد آکادمیک و علمی برجسته بودند، اما ناگهان در 19 آگوست سال 2016 بعد از ارتباط با اعضای داعش از طریق اینترنت تصمیم گرفت به سوریه برود و به این گروه بپیوندد و به تدریس در مراکز آموزشی و تبلیغاتی آن‌ها مشغول شود. او از پدرش خواست تا با وی به ترکیه برود. آنها این کار را کردند اما او در ترکیه ناپدید شد. بعد از اینکه همسرش موضوع ناپدید شدن وی را مطرح کرد، مقامات رژیم صهیونیستی به حاکمیت ترکیه اعلام کردند که احتمالاً وی به دنبال پیوستن به داعش است.

 

پدرش در نهایت تصمیم گرفت بدون ایمان بازگردد اما مقامات ترکیه موفق شدند در مناطق مرزی این زن را در حال تلاش برای عبور از مرز در 28 آگوست بازداشت کنند. او 11 هزار دلار پول با خود داشت که این پول نیز مصادره شد و وی به سرزمین های اشغالی بازگشت.

ایمان در آنجا محاکمه شد و به 22 ماه زندان و پرداخت غرامت مالی به مبلغ 30 هزار شیکل و یک سال دیگر حبس تعزیری محکوم شد.

ایمان کنجو در جریان محاکمه فریاد می‌زد که داعش باقی است و گسترش پیدا می‌کند. این موضوع نشان دهنده میزان حمایت وی از داعش است. هواداران داعش به موضوع تحویل دادن ایمان از سوی ترکیه به رژیم صهیونیستی اعتراض کرده و اردوغان را به تسلیم شدن در برابر دیکته‌های اسرائیل و نفاق متهم کرده و از شعارهای وی در سالن دادگاه در حمایت از داعش استقبال کردند.

زنان داعش در سِرت لیبی: رسانه‌های جمعی لیبی تصاویر ضبط شده از این زنان را بعد از بازداشت منتشر کردند. آنها در پی شکست گروه تروریستی داعش در شهر سرت بازداشت شدند. در بسیاری از موارد داستان‌های زیادی از این زنان از تونس و سوریه و لیبی منتشر شده است. البته این داستان‌ها جزئیات کافی در رابطه با عوامل و انگیزه‌های پیوستن این زنان به گروه تروریستی داعش را مطرح نکرده است. اما مورد مشترک در تمامی آنچه که رسانه‌ها به آن پرداخته‌اند، مربوط به سن کم این زنان و دختران و فقدان عمق ایدئولوژیک در پیوستن آنها به دانش است.

علاوه بر این که ازدواج یکی از پتانسیل‌های پیوستن آنها به داعش بود، اما آنها با دیدن واقعیت‌های داعش که مغایر با وعده‌های داده شده بود، غافلگیر شدند. آنها می‌دیدند که زنانی که به فکر فرار افتاده‌اند چطور مجازات می شوند و همراه با بچه های خود در داخل چاهی در زیر زمین انداخته می‌شوند.

** پزشکان ثروتمند سودانی در دام داعش

در سال 2015 سه گروه از سودانی‌ها که بیشتر آنها از دانشجویان یا فارغ‌التحصیلان دانشگاه علوم پزشکی مأمون حمیده بودند، به سمت مناطق تحت سلطه گروه تروریستی داعش رفتند. این دانشگاه خصوصی بوده و متعلق به وزیر بهداشت سودان است.

 

گروه اول در روز 11 مارس به ترکیه رفتند. آنها شامل 9 دانشجوی دختر و پسر بودند که تابعیت انگلیسی داشتند و بیشتر آنها با اولیای خود در انگلیس زندگی می‌کردند و در زمینه‌های پزشکی فعالیت داشتند.

این گروه شامل پنج دانشجوی دختر از دانشجویان پزشکی همین دانشگاه بود. گروه دوم شامل 18 دانشجو بود که تعدادی از آنها دختر بوده‌اند. آنها در ژوئن همین سال دانشگاه را رها کردند تا به مراکز تحت سلطه داعش بروند. یکی از آنها تابعیت انگلیسی داشت و یکی دیگر از آنها دختر سخن‌گوی وزارت خارجه سودان بود. گروه سوم که در اواخر آگوست به ترکیه رفتند، 4 دانشجوی دختر بودند.

موضوعات مشترکی بین این دختران که تعدادی پسر نیز با آنها بودند، وجود داشت. از جمله این که همگی آنها متعلق به طبقه ثروتمند جامعه و از خانواده‌های با اصل و نسب بودند و سن آنها بین 18 و 23سال بود. اکثر آنها تابعیت انگلیسی داشتند و در رشته پزشکی در همان دانشگاه تحصیل می‌کردند. آنها با توجه به ماهیت علوم پزشکی در ابعاد تحصیلی از هوش بالایی برخوردار بودند. پدران بیشتر آنها پزشک یا تاجر یا شخصیت‌های دارای سطح بالای اجتماعی بودند.

** دختران ثروتمند سودانی داعش چه کسانی بودند؟

حال ببینیم این دختران چه کسانی بودند. در دفعه اول (مارس 2015 ) 5 دختر عازم سوریه شدند. این 5 نفر عبارتند از:

ندی سامر خضر: پدر و مادر وی پزشک هستند و در انگلیس زندگی می‌کنند. او برای تحصیل پزشکی به دانشگاه مأمون حمیدة رفته بود و همراه با برادر و خواهرش زندگی می کرد. برادر وی نیز که فارغ‌التحصیل همین دانشگاه بود، ‌هنگامی که ندی سال دوم تحصیل خود بود، به سوریه رفته بود.

لینا مأمون عبدالقادر:او 19 سال سن داشت و دانشجوی پزشکی دانشگاه مأمون حمیدة بود. او نیز انگلیسی - سودانی بود. پدر و مادر وی در انگلیس پزشک بودند و او برای تحصیل در این دانشگاه به سودان رفته بود.

روان زین العابدین انیسی:دانشجوی دندانپزشکی با تابعیت انگلیسی سودانی سومین نفر از این گروه بود. او 22 سال سن داشت و در سال سوم تحصیل خود بود. او نیز در سودان زندگی می کرد و برای تحصیل پزشکی به سودان بازگشته بود.

تسنیم سلیمان حسین:فوق لیسانس بهداشت و شهروند انگلیسی سودانی است. پدرش پزشک و مدیر بیمارستان دانشگاهی و مادرش نیز پزشک است که در بیمارستان‌ پلیس کار می‌کند.

لجین احمد ابو سبح:فارغ‌التحصیل دانشگاه مأمون حمیدة در رشته پزشکی است. وی به همراه برادرش به اراضی زیر نظر داعش رفت. او نیز تابعیت انگلیسی داشته و پدر و مادرش پزشک بوده و در انگلیس کار می‌کنند.

گروه دوم در ژوئن 2015 به الرقه رفتند، چندین نفر از آنها دختر بودند که عبارتند از:

زبیدة عماد الدین الحاج وداعة:برخی منابع اعلام می‌کنند که وی در مرز ترکیه به سودان بازگردانده شده است. او دانشجوی پزشکی در دانشگاه مأمون حمیده بود.

سجی محمد عثمان: دانشجوی دیگر این دانشگاه بوده و تابعیت آمریکایی داشت.

 

صافینات علی الصادق: دانشجوی پزشکی در دانشگاه مأمون حمیده بود و 18 سال سن داشت. او دختر علی الصادق سخن‌گوی وزارت خارجه سودان بود. معلوم نشد که پدرش موفق شد او را قبل از رسیدن به سوریه به سودان بازگرداند یا اینکه او به اراضی تحت کنترل داعش رسید.

گروه سوم در آگوست همان سال متشکل از چهار دانشجوی دختر خارطوم را به مقصد سوریه ترک کردند. اعضای این گروه عبارت بودند از:

منار و ابرار عبدالسلام عیدروس:دوقلوهای 19 ساله که در دانشگاه مأمون حمیده در رشته پزشکی تحصیل می‌کردند. پدر آنها شرکتی در زمینه لوازم یدکی خودرو دارد.

آیة اللیثی الحاج یوسف: دانشجوی 18 ساله پزشکی در سال دوم تحصیل در دانشگاه مأمون حمیده. پدر و مادر او نیز پزشک هستند و در سودان فعالیت می‌کنند.

ثریا صلاح حامد: دانشجوی سال سوم رشته پزشکی دانشگاه مأمون حمیدة که خانواده‌اش در کشورهای حاشیه خلیج فارس زندگی می‌کنند. پدرش در امارت الفجیره کار می کنند. ایمان به همراه خواهر کوچک ترش و خاله اش در خارطوم زندگی می کنند.

با وجود محدودیت اطلاعات موجود راجع به زندگی دانشجویان سودانی قبل از پیوستن به داعش، برخی اسناد وجود دارد که نشان دهنده ویژگی‌های مشترک آنها با وجود سطح بالای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تحصیلی است.

این اطلاعات نشان دهنده نقطه تحول مشخصی در زندگی بسیاری از این افراد است که همراه با ورود به دانشگاه مأمون حمیدة پدید آمده است و خانواده‌های آنها تغییراتی را در افکار و فرهنگ دختران خود دیده‌اند. این موضوع را خانواده های ندی سامر خضر و آیة اللیثی و صافینات الصادق و دوستان تسنیم سلیمان حسین گزارش می دهند.

ندی قبل از پیوستن به این دانشگاه گرایش‌های دینی شدیدی نداشت، اما در سال اول تحصیل نشانه‌های تغییر در او ظاهر شد. هنگامی که در جریان مرخصی نزد خانواده‌اش در لندن بازگشت، خانواده و تغییر در افکار و لباس پوشیدن او را دیدند.

خانواده آیة اللیثی تغییر و تحول گسترده وی را به ویژه در سال دوم تحصیل مشاهده کردند. آنها متوجه شدند که او زمان زیادی را در سایت اینترنتی به‌ سرمی‌برد. این حالت نگرانی آنها را افزایش داد.

این نگرانی‌ها هنگامی به اوج خود رسید که متوجه شدند دوست وی یعنی سجی محمد عثمان به داعش پیوسته است. با این وجود آیة آن ها را مطمئن کرد. نظارت خانواده بر عملکرد وی ادامه پیدا کرد، اما این نظارت نتوانست مانع از سفر وی به سوریه شود. او به بهانه رفتن به رستوران به همراه دوستانش از خانه خارج شد، اما بعد به فرودگاه رفته و عازم ترکیه شد.

دوستان صافیناز نیز گزارش می‌دهند که وی شخصیتی خجالتی و وابسته به پدرش داشت. اما پس از ورود به دانشگاه رفتارش تغییر کرد. پدرش با دیدن این شرایط از او خواست دوستان جدیدش را تغییر دهد. پدر به همین علت نظارت و توجه بر رفتار او را افزایش داد، اما تمامی این موارد باعث نشد که صافیناز به ترکیه نرود.

پیگیری صفحات اجتماعی مربوط به لینا نیز از تغییر در رفتار و مواضع و فرهنگ و حکایت دارد. او به صورت ضمنی از عملیات مسلحانه عناصر وابسته به داعش ضد مجله فکاهی شارلی ابدو حمایت کرده و از بازداشت عناصر تندرو انتقاد می کرد.

 

** عوامل تحول ناگهانی دختران پزشکی سودانی

در بررسی عوامل پشت پرده اقدام دختران دانشجوی سودانی برای عزیمت به سرزمین‌های تحت حاکمیت گروه تروریستی داعش می‌توان به دو عامل اساسی مشترک در بیشتر موارد اشاره کرد. عامل اول محیط دانشگاه مأمون حمیدة است که دانشگاه خصوصی است که دانشجویان سودانی و عرب و آفریقایی در آن حضور دارند. هزینه‌های تحصیل در این دانشگاه بسیار بالا است و فعالیت‌های سیاسی در آن انجام نمی‌شود. نقطه اشتراک دوم را می‌توان تحصیل در رشته پزشکی دانست. تمامی این دانشجویان در رشته پزشکی تحصیل می‌کنند که نشان دهنده هوش بالای آن ها است. البته مشکل بتوان ارتباط مفهومی و منطقی بین تحصیل در رشته پزشکی و گرایش‌های افراطی تصور کرد.

در بررسی عنصر اول، مسئولان دانشگاه و برخی خانواده‌های دانشجویان، انگشت اتهامات را متوجه فردی به نام محمد فخری خباص می کنند. او دانشجوی سابق این دانشگاه بوده و اصالتی فلسطینی و تابعیت انگلیسی داشت. او در مجمع تمدن اسلامی در دانشگاه عضو بود و با دعوت از حامیان و مفتیان گرایش‌های سلفی و جهادی سودان اقدام به شست‌وشوی مغزی دانشجویان دختر این دانشگاه می‌کرد.

بررسی پروفایل محمد الخباص نشان می‌دهد که او نیز همان ویژگی‌هایی که دانشجویان دختر و پسر سودانی متمایل به داعش داشتند، را داشت. پدر و مادر وی پزشک بوده و در انگلیس زندگی می‌کنند. او متعلق به خانواده‌ای با اوضاع اقتصادی خوب است و مشکلات بالایی ندارد. محمد الخباص نیز به الرقه رفته بود.

شاید نتوان تاثیر محمد الخباص بر این دانشجویان را انکار کرد، اما قطعا نمی توان آن را تنها عامل در تحولات روحی این دانشجویان دانست. در این رابطه می‌توان به تأثیر شبکه‌های ارتباط جمعی نیز اشاره کرد که روابط دوستانه قوی از سوی برخی کاربران وابسته به داعش با این دختران برقرار کرده و موفق به تأثیرگذاری بر آنها شده است.

در این زمینه طبعا عوامل محیطی حاکم بر سودان و کشورهای اروپایی و خلل ایجاد شده ناشی از بحران هویتی در میان این دانشجویان مسلمان را نیز نمی توان نادیده گرفت.

منبع:مشرق

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط