روایت رزمنده یزدی از سالهای اسارت؛ زنان اسیر ایرانی با کتکزدن بعثیها امید را در دل اسرا زنده کردند
محمدرضا صدیقی از رزمندگان یزدی هشت سال جنگ تحمیلی، تلخترین خاطره خود را از شش سال اسارتش رحلت امام خمینی(ره) عنوان کرد و گفت: زنان اسیر ایرانی با کتکزدن بعثیها امید را در دل اسرا زنده کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از یزد، محمدرضا صدیقی از رزمندگان یزدی جبهههای حق علیه باطل که بهمدت 6 سال در اسارت بعثیهای عراقی بود در گفتوگوی تفصیلی با خبرنگار تسنیم به بیان خاطراتی از زمان ورود به جبهه و بازگشت اسرا به میهن اسلامی پرداخت.
تسنیم: تاریخ اعزام شما به جبهههای حق علیه باطل چه زمانی بود و اینکه کسی شما را تشویق به حضور در جبهه کرد یا خودتان تمایل به حضور داشتید؟
صدیقی: اولین بار در سن بیست سالگی و در تاریخ 20 اسفندماه سال 1360 با فرمان امام خمینی که حضور در جبههها را واجب کفایی اعلام کرده بودند، با ذوق و شوق بسیار در جهت مبارزه با دشمنان اسلام و نظام به سمت جبهه حرکت کردم.
تسنیم: چه شد که شما را به اسارت گرفتند؟
صدیقی: در سالهای حضور در جبهه عملیات بسیاری را شرکت کردم که به لطف و یاری خداوند متعال به موفقیت هم رسیدیم اما داستان اسارت من در روز 23 اسفندماه 1363 اتفاق افتاد، به این صورت که عملیات ما یک عملیات برون مرزی و هدف هم تصرف بخش بزرگی از بصره بود. در این عملیات آبی و خاکی ما چیزی حدود 24 کیلومتر در هور الهویزه در مسیر نیزار و آب پیش روی کردیم و وقتی به خط دشمن رسیدیم با باتلاق روبه رو شدیم که وضعیت بسیار سختی را برای رزمندگان به وجود آورده بود.
دلیل شرکت در این عملیات هم این بود که چند گردان و تیپ در محاصره دشمن قرار گرفته بودند و ما برای اینکه بتوانیم توجه دشمن را از آنها دور کنیم مجبور به حضور در این منطقه شدیم تا گردانهایی که در محاصره بودند بتوانند آزاد شوند و به این شکل بود که اسیر و به اردوگاه منتقل شدیم.
به اردوگاه دشمن که رسیدیم بیش از 100 نفر از رزمندگان یزدی که در گردانهای دیگر در عملیات به اسارت گرفته شده بودند هم حضور داشتند که از این تعداد فقط سه یا چهار نفر سالم مانده بودند و مابقی یا دست و پاهایشان قطع شده بود و یا نابینا شده بودند، زیرا عراقی در مکانی که رزمندگان را به اسارت گرفتند قصد اعدام آنها را داشتند که به شکل معجزه آسایی زنده ماندند.
تسنیم: مدت زمان اسارت شما چقدر و نحوهی برخورد بعثیها با شما چگونه بود؟
صدیقی: من حدود 6 سال اسیر بودم و با توجه به اینکه متوجه شده بودند که پاسدار هستم به طور مرتب اردوگاههایمان را عوض میکردند که نتوانیم نقشهای برای فرار بکشیم. در این سالها نحوهی برخورد بعثیها با اسرای ایرانی اصلاً خوب نبود و به شکلی برخورد میکردند که رزمندگان ایرانی را از اهداف مقدسی که در ذهن داشتند خسته کنند ولی بهلطف خدا در هیچ یک از عملیات خود موفق نبودند و رزمندگان با استقامتی که از خود نشان دادند، به دنیا ثابت کردند که نیروهای رزمنده ایرانی با هدف مقدسشان از جان و مال خود برای دفاع از میهن اسلامی میگذرند.
از دیگر مشکلاتی که بعثیها برای رزمندگان ایجاد کرده بودند، مخالفتشان با برگزاری نماز جماعت و انجام کارهای اجتماعی و تبلیغاتی بود که اگر زمانی متوجه این مسائل میشدند بهشدت با اسرا برخورد و شکنجههای بسیار سختی را نیز اعمال میکردند. البته ما در زمان جنگ به هر شکلی که بود برنامههای معرفتی خود را به دور از چشمان عراقیها انجام میدادیم ولی اگر هم زمانی خبر برگزار شدن آن به گوش عراقیها میرسید شکنجه میشدیم اما ترسی برای اجرا کردن این برنامهها در وجودمان نبود.
شکنجههای عراقی به قدری سخت و طاقت فرسا بود که در برخی موارد افرادی که برای شکنجه میآمدند تعدادشان از اسرای آسایشگاهها بیشتر بود. آنها با این کار سعی داشتند که روحیه رزمندگان را کم کنند تا بر ضد اسلام و انقلاب عمل و دنبال رو راه آنها باشند که به لطف خداوند متعال و یاری ائمه اطهار (ع) هیچکدام از این شکنجهها اثری بر روی اراده رزمندگان نداشت و حتی آنها را برای ادامه را مستحکمتر میکرد.
در آن زمان سید آزادگان حاج آقای ابوترابی که اعتقاد بسیار زیادی به حضرت زهرا(س) داشت میگفت: در یکی از روزها اسرای آسایشگاهها را در وسط اردوگاه جمع و شروع به کتک زدن کردند و این کار بیرحمانه بعثیها صحنه بسیار تأسف باری را رقم زده بود، من در همان زمان به حضرت زهرا (س) متوسل شدم که شرایط به نحوی پیش نرود که خدایی نکرده رزمندگانی که به اسیری گرفته شدند از هدف مقدسشان عقب نشینی کنند و زیر بار شکنجههای دشمن طاقت نیاورند و حرفهایی بزنند که زیبنده جمهوری اسلامی نباشد. در همین حین بود که دیدم یکی از خواهران پرستار ایرانی که به اسارت گرفته شده بود کابل را از دست سرباز عراقی گرفت و شروع به کتک زدن بعثیها کرد. با این کار خواهر رزمنده ترس و واهمه در دل عراقیها افتاد و اینجا بود که متوجه شدیم که دشمن را در خانه خودش هم میتوان به اسارت گرفت.
تسنیم: شیرینترین و تلخترین خاطره شما از زمان اسارت؟
صدیقی: بزرگترین غمی که بر دل ما نشست، رحلت حضرت امام بود. در آن زمان وضعیت اردوگاهها به هم ریخت و رزمندگان بوسیله پتوهای مشکی که داشتند دیوارهای آسایشگاهها را سیاه پوش کردند و برای یکدیگر تسلیت میگفتند و آنچنان غم اردوگاهها را فرا گرفت که یکی از سنگ دل ترین شکنجهگرهای عراقی به نام "راعب مفید" که اکثر رزمندگان این فرد بی رحم را میشناختند پس از اعلام رحلت حضرت امام به اردوگاه ما آمد و رحلت امام را تسلیت گفت و تاکید کرد که میدانم رهبر دینی و بزرگ شما از دنیا رفته ولی شما به شکلی عزاداری کنید که جو اردوگاهها به هم نریزد چون من هم مسئول هستم.
اما شیرینترین خاطره ما هم انتخاب شایسته آیت الله خامنهای در آن زمان حساس بود زیرا ایشان یک معجزه به تمام معنا هستند و امروز هم که به چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب رسیدیم، تمام حوادث تلخی که در این سالها با آن روبه رو بودیم را توانستند به هوشمندانه ترین روش مدیریت کنند.
تسنیم: چیزی از "راعب مفید" شکنجهگر سنگدل عراقی به یاد دارید؟
صدیقی: بله این شکنجهگر بیرحم چند ماه قبل از رحلت امام در شب عید سعید فطر رزمندگان ایرانی را به شدت مورد شکنجههای قرار داده بود، به این شکل که با چاقوی آشپزخانه رزمندگان را تهدید کرد که اگر به امامتان توحید نکنید من سر تک تک شما را میبُرم، در این زمان اسرا به راعب گفته بودند که ما از زمان خروج از منزل برای حضور در جبهه خونهایمان را فدای رهبرمان کردیم و شما اگر میخواهید سر ما را ببرید تا بتوانیم به مسیر شهادت که آرزوی دیرینه ما بود برسیم.
تسنیم: از زمان آزادی اسرا بگویید و اینکه شما جز چندمین گروه از تبادل اسرا در زمان بازگشت رزمندگان به میهن اسلامی بودید؟
صدیقی: قبل از اینکه اولین گروه از اسرای ایرانی به کشور بازگردند ما زیاد توجهی به بحث آزادی نداشتیم زیرا هنوز در دست دشمن اسیر بودیم ولی آن زمان که نخستین گروه از اسرا را تبادل کردند توجه ما نیز نسبت به این امر بیشتر شد و با توجه به اینکه ما جز گروههای آخر تبادل اسرا بودیم شرایط مقداری سخت پیش رفت، به طوری که یکبار ما را نزدیک به مرز ایران و عراق آوردند ولی تبادل صورت نگرفت و گفتند که عراق از تبادل اسرا پشیمان شده و دوباره به اردوگاه برگشتیم که در نهایت پس از چند روز توافق انجام گرفت و به لطف خدا به کشور بازگشتیم.
تسنیم: حس و حال شما در زمان آزادی و بازگشت به ایران؟
صدیقی: ابتدای این امر ما در شوک بزرگی بودیم چون انتظار آزادی را در ذهن خود نداشتیم و زمانی که به ایران بازگشتیم شرمنده خانواده شهدا و کسانی که فرزندانشان با ما همراه بودند که یا شهید و یا مفقود شدند بودیم. از طرفی هم خوشحال بودیم که پس از شش سال به ایران بازگشتیم.
تسنیم: سخن پایانی؟
صدیقی: امیدوارم که جمهوری اسلامی در سایه رهبری مقتدر و شجاع به راه خود ادامه دهد و دشمنان نظام و اسلام هم یک به یک نابود شوند و هیچ گزندی به ایران اسلامی وارد نشود.
گفتوگو: محمد جواد خاکپور
انتهای پیام/ ز