یزد| رحلت امام(ره) تلخ‌ترین و انتخاب امام خامنه‌ای شیرین‌ترین خاطره هشت سال اسارت بود


یزد| رحلت امام(ره) تلخ‌ترین و انتخاب امام خامنه‌ای شیرین‌ترین خاطره هشت سال اسارت بود

آزاده یزدی با بیان اینکه رحلت امام(ره) تلخ‌ترین و انتخاب امام خامنه‌ای شیرین‌ترین خاطره هشت سال اسارت بود گفت: شرایط اسارت به نحوی سخت بود که یک سرباز عراقی زبان رزمنده ایرانی را به‌خاطر نوشتن یک حدیث از پیامبر با ۲۰ سنجاق سوراخ کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از یزد، 26 مردادماه مصادف است با سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی از این رو با احمد هژبری از آزادگان یزدی که در زمان جنگ با حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در مقابل دشمن زورگو ایستادگی کرد و امروزه هم به عنوان یک فعال سیاسی در حال تبیین مسائل سیاسی روز برای جوانان و نسل جدید است تا در این زمینه نیز بتواند به مانند گذشته قدمی در راه آگاهی بخشی نسل جوان بردارد در ادامه گفت‌وگوی این آزاده را با خبرنگار تسنیم در یزد مشاهده می‌کنید.

تسنیم: چه شد که به جبهه رفتید و آیا در این مسیر کسی هم مانع رفتن شما بود یا خیر؟

هژبری:از زمانی که جنگ شروع شد فضای جامعه فضای آکنده از معنویت، جهاد و ایثارگری شده بود و من هم که در حال تحصیل در سال دوم دبیرستان بودم علاقه بسیاری به حضور در جبهه و مقابله با دشمنی داشتم که قصد نفوذ به خاک ایران را داشت. زمانی که قصد اعزام به جبهه را داشتم مسئله را با خانواده در میان گذاشتم.

با توجه به اینکه تنها فرزند پسر خانواده بودم و هفت خواهر بعد از خودم داشتم، خانواده با حضور من در جبهه مخالفت کردند ولی با صحبت با مادرم و اینکه فقط برای آموزش به این مناطق می‌روم و با مادرم نیز صحبت کردم که اگر روزی حضرت زهرا (س) از شما بابت اینکه به من اجازه حضور در جبهه را ندادید سؤال بپرسند شما چه جوابی را به آنها می‌دهید، آن زمان مادرم گریه افتاد و گفت که هر چه می‌خواهی بکن و من مانع رفتن تو به جبهه نمی‌شوم و به این نحو بود که توانستم رضایت آنها را کسب کنم.

در آن زمان معتقد بودیم که تا پاک نشوی پرواز نخواهی کرد و تا خداوند را درک نکنی به شهادت نخواهی رسید و اینگونه بود که سعی داشتیم تا نیت و کارهایمان فقط برای خدا باشد و به واسطه همین امر هم در شب عملیات با جراحتی روبه‌رو شدم.

تسنیم: چه شد که به دست بعثی‌های عراقی اسیر شدید و چه مدت به طول انجامید؟

هژبری: در عملیات والفجر مقدماتی به دست نیروهای متجاوز بعثی عراق به اسارت گرفته شدیم. این عملیات توسط نیرو‌های نفوذی دشمن لو رفته بود و آنها نسبت به زمان و مکان ورود ما به منطقه مورد نظر آگاهی کامل داشتند و در این عملیات به نوعی بیشترین شهدای استان یزد تقدیم انقلاب شد و قریب به 400 نفر از رزمندگان یزدی در آنجا به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و تعداد زیادی نیز دستگیر شدند.

در زمان اسارت هم به دست کسانی گرفتار شدیم که رهبر آنها صدامی بود که حتی به داماد خودش هم رحم نکرد چه برسد به ما که دشمن آنها بودیم و در میان نیروهایی عراقی می‌توان گفت که بیش از 90 درصد نیروها به صدام وفادار بودند و در بین آنها تعداد کمی پیدا می‌شد که به او خیانت کنند.

همین رفتار ناجوانمردانه بعثی سبب شده بود که در هشت سال اسارت نتوانیم خواب راحت داشته باشیم و به نوعی با دل سیر بخوابیم و در این مدت نسبت به برگزاری هر گونه مراسمات مذهبی و نمازهای جماعت برخورد می‌کردند و ممنوع بود زیرا آنها نمی‌خواستند که رزمندگان با برگزاری این جلسات بعد روحی و معنوی خود را تقویت کنند و به هر شکلی که می‌توانست نمی‌گذاشت که مراسم عزاداری و جلسات قرآن و دعا را در اردوگاه‌ها برگزار کنیم اما بدون توجه به آنها به شکل مخفی جلسات معنوی دعا و قرآن را برگزار می‌کردیم که پس از متوجه شدن آنها منجر به شکنجه رزمندگان می‌شد.

تسنیم: رفتار عراقی با اسرای ایرانی چگونه بود؟

هژبری: کمترین شکنجه عراقی‌ها در زمان جنگ فلک کردن بود ولی در برخی از اردوگاه به شکل ناجوانمردانه‌ای شکنجه می‌کردند به شکلی که برخی با اتو به کف پا می‌گذاشتند یا با کابل‌های برق، رزمندگان را شکنجه و حتی میخ به کف پاهای اسرا می‌زدند که واقعاً تأسف‌آور و ناراحت کنند بود ولی رزمندگان ایرانی هیچ گاه زیر بار این شکنجه‌ها کم نمی‌آوردند و به خوبی در مقابل دشمن ایستادگی می‌کردند.

داشتن کاغذ و قلم در اردوگاه ممنوع بود و اگر بعثی‌ها متوجه می‌شدند شکنجه‌های بسیار سنگینی را اعمال می‌کردند، روزی یکی از رزمندگان ایرانی یک حدیث از پیامبر اکرم(ص) بر روی کاغذ نوشته بود که یکی از نگهبانان آسایشگاه متوجه شد و به داخل آمد و آسایشگاه را بازرسی و قلم و آن حدیث را پیدا کرد و آن زمان سرباز عراقی دستان خود را بر گلوی رزمنده ایرانی گذاشت و گفت زبانت را بیرون بیاور، آن زمان این سرباز عراقی با نزدیک به 20 تا 30 سنجاق زبان این رزمنده ایرانی را سوراخ سوراخ کرد که چرا حدیثی از پیامبر در کاغذ نوشتی.

­­­­­­­­­­­در زمان اسارت مطالب بسیاری زیادی را آموختیم و ما از دانشگاه جبهه به دانشگاه اسارت رفتیم، چیزهایی که ما در این زمان اسارت آموختیم شاید صدها ساعت در دانشگاه‌های امروز یاد ندهند و به نوعی ما در دانشگاه اسارت ساخته شدیم و به راه و هدف خود ایمان پیدا کردیم.

تسنیم: شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطره خود در زمان اسارت را بیان کنید؟

هژبری: شیرین‌ترین خاطره ما از دوران اسارت زمانی بود که درب‌های زندان‌ها باز و اعلام کردند که آزاد هستید ولی به این شکل نمی‌خواستیم که باز شود. زمانی که امام قطعنامه 598 را قبول کرد تا زمان مبادله اسرا دو سال به طول انجامید و این زمان اتفاقات بسیاری رخ داد، پس از اینکه این قطعنامه امضا شد ما از تلویزیون عراق تکه‌تکه‌های صحبت‌های امام را می‌شنیدیم که می‌گفتند "من به خاطر رضای خدا سم قطعنامه 598 را نوشیدم و آبرو و حیثیت خود را با خدا معامله کردم". رزمندگان زمانی که این صحنه‌ها را می‌دیدند که امام خمینی(ره) می‌گوید سم را نوشیدم چه کسانی باعث و بانی این کار شدند و اشک می‌ریختند که چرا امام این صحبت را کردند.

تلخ‌ترین خاطره ما در این دوران رحلت امام(ره) بود زیرا رزمندگان در زمان اسارت به یکدیگر می‌گفتند که ان‌شاءالله پس از آزادی به دیدار رهبر عزیزمان می‌رویم و این دیدار سبب می‌شود که تمام سختی‌های دوران اسارت را فراموش کنیم که متأسفانه چند ماه پس از قبول قطعنامه امام(ره) دارفانی را وداع و دعوت حق را لبیک گفتند. دشمن در طول هشت سال اسارتمان چندین بار برای تضعیف روحیه رزمندگان ایرانی اعلام کرده بودند که امام درگذشت اما در تاریخ 14 خرداد 1368 بود که ساعت 8 صبح رادیو عراق اعلام کرد که امام خمینی(ره) از دنیا رفته است. پس از اعلام این خبر غم و غصه تمام اردوگاه را گرفته بود و رزمندگان با نگاه به یکدیگر اشک‌هایشان سرازیر می‌شد و بعضی از بچه‌ها به یک جای خلوتی می‌رفتند و گریه می‌کردند که دشمن متوجه نشود و به شکل مخفیانه به مدت 40 روز اردوگاه در سوگ بود و جلسات قرآنی و ختم برای امام برگزار می‌کردیم.

رزمندگان پس از رحلت امام دو غم داشتند که یکی درگذشت رهبر بزرگان شیعیان اسلام و دیگری هم نگران آن بودیم که سکاندار بعد از امام چه کسی خواهد بود و تلویزیون عراق در ساعت 8 شب بود که اعلام کرد مجلس خبرگان بعد از چندین ساعت جلسه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان سکاندار انقلاب و جانشین امام خمینی(ره) انتخاب کرده است، پس از شنیدن این خبر لبخند به چهره‌های رزمندگان بازگشت و آرامش حکم فرما بود زیرا سکاندار کسی بود که شاگرد امام و در کنار امام خمینی(ره) بود و مورد تائید ایشان بود.

تسنیم: حس و حال خودتان را در زمان بازگشت به کشور و استان یزد بیان کنید؟

هژبری: پس از آزادی و بازگشت به ایران و یزد و خانواده خود را دیدم به مانند این بود که این هشت سال در اسارت به اندازه 8 روز گذشت و این سال‌ها که با سختی و در چنگال دشمن بودیم با پایان رسید و بر کسانی هم که در عیش و رفاه بودند گذشت، اما مهم است که انسان از زمان تولد تا مرگ را به چه نحوی سپری کند و اگر از من سؤال شود که در اسارت چه آموختی می‌گویم که من از هشت سال اسارت چهار چیز یاد گرفتم، یک اینکه دنیا می‌گذرد، دوم قناعت، سوم صبر، بردباری و استقامت و درس چهارم هم گذشت بود که اگر یک فرد بتواند این چهار درس را در زندگی بیاموزد و عمل کند بدون شک هیچ مشکلی وجود نداشت.

گفت‌وگو از محمد جواد خاکپور

انتهای پیام/ح

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon