اجلاس جهانی پیرغلامان حسینی - خرمآباد| سالهای ارادت؛ نوحههای عاشقی پیرغلامان در خرمآباد+تصاویر
۲۰۰ پیرغلام از داخل و خارج از کشور در شانزدهمین اجلاس بینالمللی پیرغلامان حسینی در خرمآباد گردهم آمدهاند تا بهپاس یک عمر زندگی در آستان اهلبیت(ع) تجلیل شوند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از خرمآباد، صدای روضه به گوش میرسد. دستانش را مشت کرده به زیر پیشانی. با هر نیمبند که میخواند چین صورتش بیشتر و بیشتر میشود. حزنهای روضه که بیشتر میشود، برمیخیزد میان گلاندودِ عزای حسین (ع)؛ مردم هم میایستند. قد راست میکنند. دستهای لرزان بر سینه در هوا برمیخیزد و بر قلب میرود، چونان پرندهای که آشیانه را گم کرده باشد. مجلس اما مجلس گمشدن نیست. مجلس پیداشدن است در سرزمینی که هرسال روایت او تکرار میشود، از سال 61 هجری. از همان سالی که سری روی نیزه رفت، آسمان سرخ شد و زمین سیاه.
صدای پرحجم پیرغلام از پشت ردیفهای نشسته در مجلس میآید، روضه او از آن سال میگوید که شمشیرها از همه سو برکشیده، تیرها رها و خیمهها را آتش زدهبودند. هوا تفتیده و غربت سنگین فرات. دستهایی که برای آب رفت. سایههایی که بر او تاختند و کمر مردی شکست. حرم آتش گرفت. عمو بیدست شد و پدر بیسر. پیرغلام توان ایستادن را دیگر ندارد. دستمال سفید رد چشمهای او را میگیرد. چروکیده میشود میان تبرک اشک.
اجلاسی برای پیرغلامها
کس دیگری روضهخوان میشود و بقیه جواب یا حسین(ع) میدهند. بعد از چنددقیقه روضهها تمام میشود، روضههایی که واژههای برخی از آنها به زبانهای عربی و هندیست، اما به کرامت حسین (ع) دانسته و شناخته میشوند.
روضه که تمام شده، مردم منقلب نم از چشم و صورت پاک میکنند. شیخرضا میرزایی و 200 پیرغلام از داخل و خارج از کشور آمدهاند به شانزدهمین اجلاس بینالمللی پیرغلامان حسینی در خرمآباد.
شرح عاشقی ناتمام
او از کنگان آمده و 40 سال است که خادم امامحسین(ع) بوده و در این سالها مداحی هم میکند با سبکهای سنتی و امروزی. این پیرغلام امامحسین (ع) که اهل استان بوشهر است در گفتوگو با تسنیم میگوید عاشق اهلبیت(ع) هستم. افتخار میکنم که آنها این توفیق را به من دادند تا بتوانم در خانهشان نامی ببرم و با مداحی، روضه و ذکر مصیبت اشکی را در راه اهلبیت از چشمی بگیرم که شاید ذخیره فردای قیامتی باشد.
شیخرضا در هر سال 10 ماه را در کربلا برای کارهای فرهنگی اقامت دارد. در آن زمانها کراماتی را از عرض ارادتها در قدمگاه عشق دیده که بیان آن شرح عاشقی ناتمام است و قدمبهقدم با پای دل آمدن در خلوت خاصترینِ دلدادگیها.
عنایت اهلبیت (ع)
به گفته او در زمانهایی که در کربلاست، زائرانی را دیده که با پای دل آمدهاند از اقصی نقاط جهان. زائرانی که میآیند تا از برکت وجود امامحسین (ع) حاجتروا شوند و او شبی را روایت میکند که خستگانی در طلب رسیدن به مراد آمده بودند برای شفا.
این پیرغلام میگوید در شبی که در حرم حضرت ابوالفضل (ع) بودم در حدود ساعت 3 بامداد، 2 نفر جوانی که فلج بود و توان هیچ حرکتی نداشت را کشانکشان و با روی زانو به حرم آوردهبودند. یکی از همراهان جوان مستأصل و به صفای قلب شکسته رو به حرم میگفت یاعباس! مگر نمیگویند تو بابالحوائج هستی؟ حالا ما این جوان را آوردهایم از فرسنگهای درماندگی. تا او را شفا ندهی، همین جا میماند امانت در دخیلِ بارگاهت. آنها رفتند و مرد ماند چشمدرچشم ضریح. در سکون حُزن و التماس قیام. نزدیکی نماز صبح شد و هیاهویی در حرم افتاد. جوان درمانده از زندگی روی پا بود به قدمهای کرامت. فریاد میزد یاعباس. قیامت در صحن افتاد. همه ایستادند به ارادت و دست بر سینه.
سالهای نوکری ارباب
به گفته او کلیمیها، ارمنیها و همه زائران از ادیان گوناگون در درگاه امامحسین (ع) و اهلبیت (ع) به مراد میرسند که وجود آنها محور وحدت برای همه عالم است. صدای نوحهها که کمتر میشود، یکی از پیرغلامها که از همه سنوسالدارتر است موبایل قدیمیاش را از میان دستها بیرون میآورد. آهنگی از نوحههای قدیمی پیدا میکند. مردها سر تکان میدهند. یکی از آنها میگوید این آوا از سالهای نوکری ارباب میآید، بیآنکه با دستگاهی خوانده شود از دل برآمده و شاهنشین چشم میشود، چونان لالایی مادرانی که فرزند را میان آغوش به خواب هفتپادشاه ببرد.
راه بینهایت
مراسم که تمام میشود، پیرغلامانی کنار ستون حسینیه ایستادهاند و به زبان مادریشان ذکر میخوانند. چند نوجوان دزدانه از گوشهی در نگاه میکنند و ناپدید میشوند در شلوغی اجلاسیه پیرغلامان حسینی. در یک قدمی پیرغلامان سر از پا نمیشناسند تا آنها یک عمر ماندن به پای حسین را به تماشا بیاورند. یکی از پیرغلامها کنجکاوی پسری را فهمیده. دور میزند و دست او را میگیرد. پیرغلام وسط مجلس نشسته، سالهای عمر را بهپای حسین پیر کرده و حالا با هر یاحسین به احترام لحظهای توقف میکند. نور چشمهایش گشاده میشود بهسمت پرچم یااباعبدالله و کودکانی که میخواهند بیشتر از او بشنوند.
گزارش از فاطمه نیازی/ عکس از عزیز بابانژاد
انتهای پیام/ح