توصیه "خاله شادونه" برای ساعات تماشای تلویزیون‌ برای کودکان/ ملیکا زارعی: نگذاریم کودکان‌مان در فضای گسترده رسانه رها شوند+فیلم

توصیه "خاله شادونه" برای ساعات تماشای تلویزیون‌ برای کودکان/ ملیکا زارعی: نگذاریم کودکان‌مان در فضای گسترده رسانه رها شوند+فیلم

نباید خانواده‌ها به فرزندان‌شان اجازه بدهند که همه کارتن‌ها را ببینند، زیرا وقتی خودشان کنار بچه‌هایشان بنشینند و این کارتن‌ها را ببینند به این نتیجه می‌رسند که همه کارتن‌های خارجی مناسب بچه‌های ما نیست.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، شانزدهم مهر هر سال را روز جهانی کودک نامیده‌اند، روزی که در آن پدران، مادران، مربیان و دست‌اندرکاران مسائل کودکان، فرصت می‌کنند تا درباره کودک و دنیای زیبا و معصومانه آن‌ها بیندیشند و افق‌های زیباتری برای آینده کودکان ترسیم کنند. چرا که امروز موضوع کودک و تربیت و پرورش صحیح این قشر، از اساسی‌ترین مسائل اجتماعی به شمار می‌رود. پیامبر اسلام درباره کودک این طور فرموده‌اند: «کسی که به کودکان مهربانی و به بزرگسالان احترام نکند، از ما نیست.» الگودهی، از بهترین وسایل مؤثّر در تربیت اخلاقی و روانی و اجتماعی کودک است. در نظر کودک، مربی نمونه برتر و الگوی شایسته‌ای است که کودک از رفتار و اخلاق او، دانسته یا ندانسته، پیروی می‌کند. اسلام حتی به والدین اجازه کتک زدن کودکان را نداده است. امام علی(ع) می فرماید: «حتی برای ادب کردن فرزندت نیز او را نزن بلکه با او قهر کن و مراقب باش که زمان قهر طول نکشد.» ملیکا زارعی در کنار این توصیه‌ها نکات مهمی درباره مراقبت و توجه بیشتر به کودکانی که امروز بیش از گذشته کنجکاو و باهوش هستند. یا در بخش دیگری تأکید کرد که در دنیای پررقابت امروز فضای مجازی و رسانه‌های مختلف ویدئویی و نمایشی، تلویزیون بایستی به جلو حرکت کند. به جای اعمال سلیقه شخصی، اجازه بدهند رنگ بیشتر در برنامه کودک باشند. البته در این مسیر از ناظرینی استفاده کنند که ترجیحاً با تخیل کودکان به طورکامل آشنایی داشته باشند. او خاله شادونه کودکان است که از سال 83 همزمان با قبولی در دانشگاه به عنوان مجری برنامه کودک به تلویزیون آمد و امروز بعد از چهارده سال حضور، خانواده‌ها هم با برنامه‌هایش ارتباط برقرار می‌کنند. یکی از ویژگی‌های برنامه این مجری تلویزیونی، تأکید بر خداشناسی، القای آموزه‌های اسلام و ائمه‌اطهار با صدا و سبک خاص کودکانه است. ملیکا زارعی یا خاله شادونه، خواهر کوچکتر مریلا زارعی بازیگر سینما و تلویزیون است که در خبرگزاری تسنیم حضور پیدا کرد و با او لحظاتی به گفت‌وگو نشستیم.

مشروح این گپ و گفت را در ادامه می‌خوانید:

بازیگری را با علاقه به کودکان، عوض کردم

*به عنوان شروع بحث از خودتان بگویید.

در چهارم اردیبهشت 1365 در تهران به دنیا آمدم و رشته آموزش زبان انگلیسی را دنبال کردم. از سال سوم دبستان فعالیت هنری خودم را با اجرا در برنامه «تازه‌ها» شبکه دو آغاز کردم. در سال 1380 در یک سکانس سریال «دوران سرکشی» بازیگری را تجربه کردم و سپس در مجموعه «مهر خاموش» سال 81 حضور داشتم. از سال 1383 همزمان با قبولی در دانشگاه به عنوان مجری برنامه کودک و با نام «خاله شادونه» مشغول به کار شدم. خوشبختانه صدای کودکانه‌ام و برنامه‌هایی که پخش شد توانست رضایت بچه‌ها را به دست آورد. در همان سال 1383 «سریال متهم گریخت» هم تجربه دیگر بازیگری بود که در کارنامه هنری‌ام ثبت شد.

نمایی از سریال «متهم گریخت» با بازی ملیکا زارعی

انتخاب مجری کودک، تصمیم درستی بود

*چرا با این همه استعداد و خصوصاً درخشش در سریال «متهم گریخت» بازیگری را با جدیت دنبال نکردید؟

فکر کردم اولاً علاقه من به بچه‌ها به شدت زیاد است و کار در حوزه کودک با احساسات درونی و روح و روان من سازگارتر است. تصمیم گرفتم حیطه کودک را به طور جدی ادامه بدهم. برخی اوقات فکر می‌کنم یک سریالی موفق باشد سال‌ها می‌تواند به عنوان یک سرمایه‌ برای تلویزیون باشد. برخی اوقات از برخی از سریال‌های امروزی که ساخته می‌شوند هنوز بعد از سال‌ها پخش، به مراتب بیننده بیشتری دارند. برای اینکه فکر می‌کنم آنقدر حرفه‌ای بودند خطاهای من کمتر دیده شد و همین طور که در کنار این عزیزان بودم خیلی لذت‌بخش بود.

احساس کردم در زمینه اجرای کودک شاید استعداد بیشتری داشته باشم تا بازیگری! حتی بعد از «متهم گریخت» سریال‌های طنز زیاد پیشنهاد شد و حتی آقای عطاران به من گفتند که اگر سمت اجرا بروی از دنیای بازیگری فاصله می‌گیری. چقدر خوب است که برخی اوقات تصمیم درست‌تری بگیرید که خوشبختانه این اتفاق برای من افتاد. احساس کردم فضا، احساسات و علایق من به کودکان بیشتر است و این حیطه را جدی گرفتم و الان بسیار خوشحال هستم از تصمیمی که گرفتم.

از راهی که انتخاب کرده‌ام پشیمان نیستم

*البته با استعدادی که شما از خودتان بروز دادید حتی می‌توانستید به سینما برسید....

الان اصلاً از این راهی که انتخاب کرده‌ام پشیمان نیستم و حسّ خوبی دارم. چرا که همه‌چیز از بچه‌ها شکل می‌گیرد؛ قوانین و مقررات، عشق، علاقه، انسانیت و... خوشحالم در نگاه این بچه‌ها هستم. واقعاً به خودم می‌بالم هنوز خاله خیلی‌ها هستم که روزگاری برایشان خاطره ساخته‌ام. جالب است بدانید یک پلیس یا دکتر جوان که با بنده روبرو می‌شود، می‌گوید: "ما با شما بزرگ شدیم". این‌ها احساسات خوبی است که در خاطر من می‌ماند.

با «باغ شادونه» شبکه یک کار خودم را شروع کردم

*چطور شد «خاله شادونه»، «خاله شادونه» شد؟

«خاله شادونه» در ابتدا که سال 83 شکل گرفت خودم فکر نمی‌کردم این «خاله شادونه» سالیان سال ادامه پیدا کند. در قالب یک برنامه 34 قسمتی به نام «باغ شادونه» از شبکه یک سیما روی آنتن رفت. آن موقع گروه کودک و نوجوان شبکه یک سیما فعالیت جدی داشت و ما در قالب 34 قسمت «باغ شادونه» با چند عروسک تلفیقی خارجی اجرا شد حتی اسم عروسک‌ها هم خارجی بودند. «خاله شادونه» در ساختار آن برنامه شکل گرفت و بعد از 34 قسمت مخاطب با آن ارتباط خوبی برقرار کرد. از طرفی مسئولین هم واکنش خوبی داشتند تا جائیکه به ما گفتند «خاله شادونه» ادامه پیدا کند و 34 قسمت به 100، 200 قسمت تبدیل شد و همین طور ادامه پیدا کرد.

«صبح‌ بخیر بچه‌ها» و «شب بخیر بچه‌ها» را برای شبکه دو اجرا کردم

من پنج سال در شبکه یک «خاله شادونه» بودم و بعد شبکه دو به طور رسمی کار خودش را آغاز کرد و من وارد شبکه دو شدم. در ابتدا اجرای برنامه «صبح بخیر بچه‌ها» را برعهده گرفتم که به طور روزانه هر روز صبح از شبکه دو سیما پخش می‌شد و نزدیک به سه سال همزمان یک برنامه به نام «شب بخیر بچه‌ها» هم با اجرای بنده روی آنتن رفت؛ به عبارتی قصه‌های شبانه بچه‌ها را می‌خواندیم. یک تله فیلم سینمایی به نام «شادونه و شبح سیاه» هم ساخته شد، پرداخت خوبی هم داشت و ناهنجاری‌هایی را روایت می‌کرد که متأسفانه گریبان‌گیر کودکان هم هست. اما این فیلم هیچ وقت پخش نشد و دلیل آن را هم نمی‌دانم. حتی همه بچه‌هایی که در این فیلم بازی کردند الان نقش‌هایی را بازی می‌کنند که کاملاً بزرگسالند. عوامل این فیلم هم متوجه نشدند که چرا این تله فیلم پخش نشد. چطور می شود یک تله فیلم 90 دقیقه‌ای که با بودجه سازمان صداوسیما ساخته می‌شود برای یک بار هم، پخش نشد؟

چهارده سال «خاله شادونه» بچه‌ها هستم

بعد از آن «شادونه در سرزمین دونه‌ها» نقطه عطفی بود که در کارم اتفاق افتاد. با چند عروسک همراه می‌شدم. این برنامه هم پنج سال روی آنتن رفت و بچه‌ها ارتباط خوبی با آن برقرار کردند. در ادامه «شادونه در سرزمین پرنده‌ها» به پخش رسید که «خاله شادونه» وارد جنگلی می‌شد و با پرنده‌ها، روایت‌های خودش را برای کودکان بیان می‌کرد. چند سال هم «شادونه در سرزمین پرنده‌ها» روی آنتن رفت و مجدداً «شادونه در سرزمین دونه‌ها» به تلویزیون بازگشت و سال گذشته که «خاله شادونه» در دهکده کوهستانی به همراه دو عروسک ساختار خودش را پیدا کرد و تا به امروز که چهارده سال «خاله شادونه» بچه‌ها هستم.

وقتی روی جایگاه رفتم فریاد شادی خانواده‌های سرپل ذهاب بلند شد

*یادم می‌آید وقتی به کرمانشاه رفتید در همان بحران هم وضعیت روحی و روانی بچه‌ها و خانواده‌ها تغییر کرد. چطور می‌شود این اتفاق می‌افتد که در آن حالت هم بچه‌ها با دیدن شما همه‌ ناراحتی‌هایشان را فراموش می‌کنند؟

می دانید که بحران سختی بود و بعد از آن فاجعه که خبر دردناکی برای همه بود، روزی به من پیشنهاد شد برای اجرای برنامه به مناطق زلزله‌زده کرمانشاه بروم. وقتی پیشنهاد کردند برای اجرای برنامه به سرپل ذهاب بروم یک لحظه جا خوردم که الان مردم داغدار هستند و شرایط سختی است، خانه ندارند و مردمی بودند که در ویرانه به سر می‌برند. خانواده‌هایشان را از دست داده‌اند و وسایل زندگی‌شان از بین رفته است. خانه‌هایشان و سقفی ندارند. الان باید برای اجرای برنامه پا به این فضا و شرایط بگذارم. اولین برنامه زنده‌ای بود که از سر پل ذهاب روی آنتن رفت؛ خودم خیلی اضطراب و استرس داشتم و مردم هم غمگین بودند. ولی باورتان نمی‌شود واقعاً احساس کردم باید به خدا توکل کنم. وقتی رفتم روی جایگاه اجرای برنامه، فریاد شادی و خوشحالی خانواده‌ها، بچه‌ها بلند شد. خنده‌ای که انگار بعد از چند روز غصه به روی لب پدر و مادر آمده بود، این صحنه‌ها خیلی حس خوبی به من داد و یک انرژی داد که بتوانم به نحو شایسته‌ای برنامه را اجرا کنم. برنامه‌ای بود که خیلی بازتاب مثبتی داشت نه تنها از طرف مردم، مخصوصاً بچه‌هایی که آنجا بودند و البته از طرف مسئولین هم خیلی تأثیر خوبی داشت. این برنامه ادامه پیدا کرد و ما چند برنامه زنده دیگری در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه داشتیم.

وظیفه سنگینی برعهده دارم، چون باید بچه‌ها پای ثابت تلویزیون باشند

*شما جزو مجریان کودکی هستید که زیاد تکیه بر عروسک و شخص دیگری ندارید و «خاله شادونه» در میان بچه‌ها و خانواده‌ها جا باز کرده است. چطور به این سبک کاری رسیدید که بتوانید نوع خاصی از زبان و ادبیات کودکانه را وارد برنامه‌های تلویزیونی کنید؟

فکر می‌کنم این‌ها به ساختار خود برنامه برمی‌گردد. «خاله شادونه» زمانی شکل گرفت در محوریت برنامه خود «خاله شادونه» بود. تمام اتفاقات، ماجراها و موضوعات پیرامون همین شخصیت «خاله شادونه» شکل گرفت. ناخواسته کم‌کم عروسک نه که کمک نکند کسی که در اجرای برنامه در کنار من باشد نه اینکه به اجرای من کمک نکند اما این ساختار «خاله شادونه» از ابتدا به گونه‌ای بوده که «خاله شادونه» به صورت محوریت در برنامه باشد. به تبع این وظیفه سنگینی است و همواره من باید فکر کنم و مدام در حال تفکر باشم. تأمل درباره اینکه چیکار کنم بچه‌ها با توجه به فضایی که الان حاکم است و خیلی سخت می‌توان بچه‌ها را پای تلویزیون نشاند. پدرها و مادرها بچه‌ها را به من بسپارند و پای صحبت‌ها و برنامه من بنشینند. خیلی سخت است ولی سعی خودم را انجام داده‌ام.

هنوز باور نکرده‌اند کودکان امروز، همه‌چیز را پیدا می‌کنند

*همان‌طور که شما می‌دانید در فضای مجازی به روزترین کارتن‌ها و انیمیشن به راحتی دانلود می‌شود و در اختیار خانواده‌ها قرار می‌گیرد. امروز کودکان اینترنت و فضای مجازی را به خوبی می‌شناسند. این نشانگر آن است که ما در عرصه مبارزه و مسابقه‌ای هستیم که هر لحظه تعلل کنیم این عرصه را واگذار کرده‌ایم. البته در برخی از عرصه‌ها، واگذار شده است. آیا به نظرشما تلویزیون در این زمینه برنامه و استراتژی خاصی دارد که بتواند این عرصه را از طیف مقابل در زمینه کودک و نوجوان برباید و تنهایی بتواند تغذیه برنامه‌ای برای کودک و نوجوان داشته باشد؟

به نظرمن یک مقداری شرایط الان سخت است. برخی اوقات فکر می‌کنم که یک مقداری توقعات ما خیلی بیشتر از آن است که از رسانه درنظر داریم. کل نظام تربیتی یک بچه را رسانه ملی و برنامه‌های کودک تعلیم نمی‌‌دهند. ما تا یک حدودی در این مسیر می‌توانیم بچه‌ها و خانواده‌ها را تحت تأثیر قرار دهیم تا یک قسمتی اجازه داریم به بچه‌ها آموزش بدهیم اما فضا، فضای بسیار پیچیده‌ای است. من فکر می‌کنم برخی اوقات خانواده‌ها کم اهمیتی هم می‌کنند بچه‌ها چه برنامه‌ها و فیلم‌های تلویزیونی را می‌بینند. نه تنها در تلویزیون، گوشی تلفن همراه پدرها و مادرهایشان را می‌گیرند آنقدر کم‌اهمیت هستند به اینکه مثلا چه چیزی را از تلفن همراه بزرگترها نگاه می‌کنند. برخی اوقات پدرها و مادرها می‌گویند کودک‌شان دسترسی به چیزهایی که برای کودکان نامناسب است و در گوشی تلفن همراه‌شان موجود است، ندارند. در صورتیکه اصلاً نباید چنین فکری کنیم، چون بچه‌های امروزی بچه‌های باهوشی هستند. بچه‌هایی هستند که اگر یک تلفن، تبلت و یا لپ‌تاپ نشان بدهید کاملاً همان چیزهایی را که از دسترس‌شان خارج می‌کنید یا اصطلاحاً پنهان می‌کنید را پیدا می‌کنند و کاملاً به آن دسترسی دارند.

چرا باید فقط به جسم کودکان توجه کنیم؟

این دسترسی و پیدا کردن پنهانی‌ها آغاز یک اتفاق، یک ذهنیت بد، یک ماجرا و هزار سوال بی‌پاسخ است. خانواده‌ها هم اصلاً نمی‌دانند که چه اتفاقی افتاده و متأسفانه بعدها در داخل ماجراها و موضوعاتی وارد می‌شوند و زمانی خانواده‌ها در جریان این موضوع و اتفاق قرار می‌گیرند که کار از کار گذشته است. رسانه ما و برنامه‌های ما در واقع خوراک روانی تلقی می‌شود. همان طور که پدر و مادر حواس‌شان باید به بیسکویت سالم، شیر سالم و به طورکل جسم کودک باشد به همان اندازه باید به رسانه، تلویزیون، فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای توجه داشته باشند. من اگر بی‌تفاوت باشم که بچه من از صبح تا غروب چه چیزهایی را نگاه می‌کند طبیعتا یکسری چیزهای درست یا غلط نگاه می‌کند که برایش سوالات متعددی را بوجود می‌آورد. آیا این اتفاق حقیقت داشته یا تصنعی بوده و هزار سوال بی‌پاسخ برای دیگران بوجود آورده است. نظارت رسانه بر برخی برنامه‌ها خیلی دشوار است ولی نمی‌گویم نیست ولی سخت است. برخی اوقات یک اشکالاتی از برنامه‌ها گرفته می‌شود اما به هر حال خطا در هر برنامه‌ای است اما در برنامه کودک این خطاها، تأثیرات بیشتری خواهد داشت. هزاران سوال برای آن بچه بوجود می‌آید که باید هزاران توجیه برای قسمت پخش شده بگذارد.

باید رنگ بیشتر در برنامه کودک باشد

چرا باید این اتفاق بیفتد که من فکر می‌کنم برخی اوقات خطاهایی بوجود می‌آیند که ناخواسته هست و باید ناظرین بیشتر دقت کنند، چون خطا در برنامه‌های کودک ابهامات جدیدی بوجود می‌آورد که برخی اوقات ناگزیریم برای آن سوالات، پاسخی بدهیم. به همین خاطر من فکر می‌کنم همه ما مسئول هستیم در قبال برنامه‌هایی که پخش می‌شود. من هم همچون پرستار الکترونیکی هستم در قاب تلویزیون و باید تلاشم را انجام دهم بچه‌هایی که در آن زمان برنامه من را می‌بینند تأثیر مثبت بگیرند. فضای برنامه‌های خارج از کشور به هر حال با ما تفاوت‌های زیادی دارد. فارغ از تفاوت فرهنگی، آن‌ها رنگ، ساختار و شخصیت‌هایی که در برنامه‌ها استفاده می‌کنند شخصیت‌هایی هستند که بچه خواسته یا ناخواسته جذب‌شان می‌شود. در این دنیای پر از رقابت ما نباید عقب‌تر برویم و کمی بایستی جلوتر برویم. باید هم عرض آن‌ها باشیم و اجازه بدهند رنگ بیشتر در برنامه کودک باشد و نورپردازی بهتری صورت بگیرد.

ناظرین نباید سلیقه خودشان را اعمال کنند

*اجازه نمی‌دهند؟

اجازه داریم. اجازه به این معنی که یک مقداری سطح سلیقه را بالا ببرند که البته بستگی به سلیقه ناظر برنامه دارد. در واقع کسانی به عنوان ناظر بر برنامه‌ها باید انتخاب بشوند که ترجیحاً با تخیّل بچه‌ها به طور کامل آشنایی داشته باشند نه اینکه سلیقه خودشان را اعمال کنند.

فقط بحث سلیقه است

*اینجا برنامه‌ساز غفلت می‌کند یا مدیرانی که تصمیم‌گیری می‌کنند؟

اصلاً موضوع غفلت نیست. من برخی اوقات می‌گویم بحث سلیقه است. کسی که فکر می‌کند سلیقه یک ساختار برنامه در همین حد است، این طرز تفکر درستی نیست. چرا که در مقایسه با ساختار برنامه‌هایی که بچه‌ها خواسته یا ناخواسته جذب آن‌ها می‌شوند می‌توانیم یک مقداری هم عرض آن‌ها باشیم. من می‌گویم فقط بحث سلیقه است.

چرا به کودک نمی‌گویید این رفتار خطرناک است؟

*خانم زارعی! احساس می‌کنیم مدیرانی که در عرصه کودکان و نوجوانان تصمیم‌گیرنده هستند دیگر بچه‌های دهه نودی ندارند که بتوانند درباره این نسل برنامه‌ای بسازند. چرا که او دیگر نمی‌تواند این تشخیص را بدهد که بچه دهه 90 چه می‌خواهد. البته منظور ما بحث نظارت نیست که می‌دانیم نظارت دارند ولی نمی‌توانند خوب تشخیص بدهند این برنامه برای یک دهه نودی خوب هست یا نه؛ نظرشما در این باره چیست؟

من هم با شما هم عقیده‌ام. مدیران می‌توانند همراه شوند. ما باید یک مقداری رو به جلو برویم. یک مقداری سلایق‌مان تغییر پیدا کند. اگر به این باور برسیم که این نوع اجرا برای بچه‌ها خوب هست شاید از نظر آن بچه جذابیت نداشته باشد. شاید برخی از صحنه‌ها در برنامه‌های کودک سطحی به نظر بیاید اما کسی از بلندی و نرده می‌پرد و دیالوگ خودش را می‌گوید. این پرش‌ها از بلندی، نردبان و یا پله، رفتارهای خطرناکی است این رفتارهای خطرناک را اگر در قالب برنامه کودک می‌آورید حتماً‌ بعد از آن عواقبش را بگویید. اگر آن مجری از بلندی می‌پرد و سلام می‌کند حتماً بگوید آخ...! و بگوید پایم درد گرفت. این جملات حتماً باید گفته شود که بچه‌ای نگاه می کند آن زمان فکر نکند از بلندی پرید و گفت سلام، چقدر خوشحال است و می‌خندد پس من هم می‌توانم از جایی بپرم و خوشحال باشم و اندازه‌اش فرقی ندارد.

کودک امروز به لوگوی شبکه توجه می‌کند

یا مثلا به تازگی متوجه می‌شوم ما زمان خودمان برنامه‌های کوتاه مورد علاقه‌مان را می‌دیدیم و تمام می‌شد الان احساس می‌کنم فرزند من اگر برنامه‌ای برایش جذاب باشد حتماً‌ کنارش لوگوی شبکه را می‌بیند. احساس خوبی به او دست می‌دهد و خوشحال می‌شود. چون پیگیر برنامه‌هاست. اگر یک کارتن و برنامه‌ای با آن لوگوی شبکه پخش شود طبیعتاً یک حس بهتری دارد حتی اگر یک برنامه‌ای جذاب هم نباشد. احساس می‌کند آن برنامه‌ای که قبل‌تر دوست داشت و علاقه‌مند بود از همان شبکه پخش شد مابقی برنامه‌های کودک این شبکه را دنبال می‌کند.

چرا اجازه می‌دهیم کودکان ساعت‌های زیادی تلویزیون ببینند؟

من هم موافقم کودکان باید یک ساعت محدودی برای تماشای برنامه داشته باشند برخی اوقات خانواده‌ها متأسفانه بی‌تفاوت به فرزندانشان، ساعت‌های زیادی را اجازه می‌دهند در کنار تلویزیون باشند که خواسته یا ناخواسته صحنه‌هایی چه غلط و چه درست را بچه می‌بیند و می‌گذرد و تأثیرات منفی آن بیشتر است. من فکر می‌کنم برنامه‌های کودک ما باید برنامه‌هایی باشند که برای بچه گذرا نباشد و برایش چند سوال و ابهام بوجود بیاورد؛ این برنامه قطعاً برنامه موفقی خواهد بود. اینکه من طوری اجرا کنم که بچه از مادرش درباره من بپرسد یعنی من سعی کردم در آن اجرا کمی موفق باشم برای اینکه در ذهن بچه بیایم و اجازه بدهم بچه در مورد من فکر کند و بعد حرفی را درباره من بزند.

کار تلویزیون در میدان رقابت رسانه‌ها سخت شده است

*به نظرشما تلویزیون در این زمینه چقدر موفق بوده است؟

تلویزیون تا یک زمانی که رقابت کمتر بود بدون شک موفق بود. الان رقابت در فضای مجازی زیاد شده است. یک مقداری دنیای اینترنت و دسترسی به انیمیشن‌های روز دنیا قوی‌تر شده و برنامه‌ها جذاب‌تر شده‌اند. فکر می‌کنم الان یک مقداری برای تلویزیون سخت شده است. مگرنه نمی‌توانیم بگوییم رسانه بی‌تأثیر بوده است. اتفاقاً خیلی برنامه‌های کودک موثر بوده‌اند.

به روز کردن برنامه‌ها در دستور کار باشد

*یعنی اگر ما در این رقابت، جذابیت و رنگ و لعاب برنامه‌ها را برای بچه‌ها کمرنگ تر کنیم کاملاً بازنده میدان خواهیم بود...

کمرنگ‌تر کنیم،‌ عقب‌تر برویم، مطمئنا از قافله پیشروی و موفقیت جا خواهیم ماند. باید جلوتر برویم و ساختار برنامه‌ها را توسعه منطقی، اصولی و به روز بدهیم.

باید جوانان و افراد با تجربه در کنار هم باشند

*آیا تلاشی برای جلوتر رفتن وجود دارد؟

بله، وجود دارد. من فکر می‌کنم بالاخره باید یکسری از کسانی باشند که با فکرهای نو، ایده‌های تازه و همراهی افراد با تجربه، همراه شوند. از افکار پخته و تأثیرگذار و مجرب گذشته نباید غافل شویم. افراد با تجربه در کنار افراد جوان می‌تواند اتفاقات خوب و موفقیت‌های جدیدی را خلق کند. اگر ترکیب افراد با تجربه و نیروهای جوان باشد این اتفاق حتماً‌ می‌افتد.

خانواده‌ها نباید اجازه بدهند کودکان‌شان هر کارتنی را ببینند

*برخی اوقات شنیده می‌شود بعضاً مدیری به برنامه‌ساز می‌گوید از فلان برنامه خارجی یک ایرانیزه‌ای بسازد. آیا در حوزه کودک و نوجوان هم چنین مسئله‌ای وجود دارد؟

تا الان به وجود نیامده که مثلاً به ما و تهیه‌کننده کودکی بگویند یک فیلمی را کپی کند. شما می‌دانید ساختار و چارچوب‌های برنامه‌های خارج از کشور به گونه‌ای است که اگر بگوییم کپی این برنامه را با ایرانیزه کردن تولید کنیم به جایی نمی‌رسد. البته من با اصل این کار مخالفم و چنین اتفاقی نمی‌افتد. چرا که ما در فضای فرهنگی، تربیتی و آموزشی خودمان بایستی یک ساختار آموزشی جذاب درست کنیم. ساختار فرهنگی بچه‌های خارج از کشور خیلی با ساختار ما متفاوت است. برخی اوقات فکر می‌کنم که همه کارتن‌ها را نباید خانواده‌ها به فرزندانشان اجازه بدهند که تماشا کنند. زیرا وقتی خودشان در کنار بچه‌هایشان بنشینند و این کارتن‌ها را ببینند به این نکته می‌رسند که همه کارتن‌های خارجی مناسب بچه‌های ما نیست. چون با فرهنگ ما متفاوت است. بالاخره همواره بچه‌ها را با ابهام و پرسش روبرو می‌کند. بچه‌ها دچار حسّ کنجکاوی و کنکاش هستند و در فرهنگ ما آنقدر می‌توانیم برنامه‌های خوب و جذاب تولید کنیم و آنقدر می‌توانیم ساختارهای زیبا، شعرهای خوب به مرحله بروز و ظهور برسانیم. متأسفانه برخی اوقات شعرها محتوا ندارد. واقعاً زیبنده است که برای برنامه‌های کودک، از اشعار مناسب و ریتم‌های خوب استفاد شود. هیچ اشکالی ندارد از ریتم‌های شاد برای بچه‌ها استفاده کنیم.

باید به تولیدکننده یا تهیه‌کننده ارجاع داده شود

*نبود شعر و ریتم مناسب به برنامه‌ساز برمی‌گردد یا باید سراغ شخص یا بخش دیگری برویم؟

برنامه‌ساز که باید همه تلاش خود را به کار ببندد مخاطب پای آن برنامه بنشیند. اول از همه به کسی که تولیدکننده و تهیه‌کننده، آن برنامه ارجاع داده شود چرا که در یک برنامه کودک که باید سراسر موسیقی، ریتم و شعر باشد؛ چرا این اتفاق نیفتاده؟ طبیعتاً یک توجیهاتی دارد که بایستی به سراغ کسانی برویم تهیه‌کننده هستند و با کسانی که تجارب زیادی دارند صحبت کنیم.

به نفع تهیه‌کننده است که برنامه جذابیت داشته باشد

*البته تهیه‌کننده علاقه دارد هزینه‌های برنامه کاهش پیدا کند...

ولی خیلی از تهیه‌کنندگان هستند به نفع‌شان است برنامه هرچه جذابیت بیشتری داشته باشد و اعتبارشان بیشتر می‌شود. خرج و مخارج را کمتر کنند. وقتی یک دکور، فضای خوب و عروسک‌های درست با یک متن و نوشته درست همراه شود.

سناریوهای کودکانه فقط به نقل از یک ماجرا نباشد

*ولی ما در زمینه متن و سناریو ضعیف هستیم...

نه نمی‌توانم بگویم ضعیف است. اما ای کاش بشود که کمی متن‌ برنامه‌های کودک مقداری در ساختار کودکانه جذاب باشد. برخی اوقات یک نویسنده از کلماتی استفاده می‌کند که شاید در زندگی روزمره خودش استفاده می‌کنند و جذاب است و فکر می‌کنند در ساختار برنامه‌های کودک می‌توانند استفاده کنند و جواب می‌دهد که اصلاً جذابیتی ندارند. اگر کلماتی گفته می‌شود کلمات درستی باشد و ماجرای قشنگی روایت شود. من به طورکل در برنامه های تلویزیونی کودک موافق این هستم متن به نقل از یک ماجرا نباشد که فقط مجری درباره آن صحبت کند و اعلام برنامه کند. هر ماجرایی اتفاقی برایش بیفتد و پلاتو راجع به آن داشته باشیم و یک هیجانی را به کودک منتقل کند و همین نکته باعث می‌شود تا بچه‌ها بنشینند تا پایان برنامه را ببینند.

دعا کردن حسّ قشنگی است که باید دلی به مخاطب القاء شود نه صرفاً دیالوگی!

*کودکان امروز کارتن‌ها و برنامه‌های کودکانه خارجی می‌بینند که یک نوع هراسی برای جامعه و خانواده‌ها ایجاد می‌کند. چون کارتن‌های خارجی اغلب کارکرد اخلاقی ندارند. اینکه می‌گویم شما در برنامه خودتان دعا کردن را فرهنگ کرده‌اید و با امام زمان(عج) در قالب دعای فرج صحبت می‌کنید و درباره خداشناسی نکاتی دارید این نفوذ کلام شما تأثیرگذار خواهد بود. به نظرشما ادبیات خداشناسی، خداترسی و یکسری کارکردهای اخلاقی از این دست، در میان برنامه‌‌ها و فیلم‌های کودک ما قدری کمرنگ شده، به نظرشما چطور باید این فرهنگ اشاعه پیدا کند و با کودک امروز درباره خداشناسی و خداترسی صحبت کرد؟

یک مجری می‌تواند بچه‌ها را به برخی از موضوعات خداشناسی و خلوت‌هایی مثل راز و نیاز سوق بدهد. این کار را واقعاً می‌تواند انجام دهد. وظیفه سختی هم هست ولی آن لحظه باید از دل برآید تا بر دل بنشیند. هر مجری که درباره خدا، انبیاء و ائمه‌اطهار صحبت می‌کند از دلش بیان شود نه صرفاً دیالوگی باشد، قطعاً تأثیرگذار خواهد بود. به عبارتی آن لحظه بچه واقعاً از ته قلبش آن موضوع را می‌گیرد. از دل باید بیاید و یک چیز ذاتی است. نمی‌توانم بگویم باید گفته شود و بچه‌ها باید این امر را انجام دهند. وقتی از دل بیاید بچه همراه با من، دستانش را به سمت آسمان می‌گیرد و لحظه آخر با هم دعا می‌کنیم و این فرهنگ اسلامی بسیار والا را می‌آموزد. آن لحظه‌ای که همکاران من این حس را پیدا کردند لحظه‌ای که من دستانم را بلند می‌کنم و دعا می‌کنم انگار از زمین جدا شده‌ام و رو به آسمان هستم. برخی اوقات یک مقداری به حال خودم می‌روم و فراموش می‌کنم در ضبط هستم. آن حس اگر باشد و آن دعا قشنگ باشد بچه‌ها حتما تحت تأثیر قرار می‌گیرند. آن لحظه بچه دو دستش را بالا ببرد و مثل من دعا کند برای من کافی است و تأثیرش را می‌گذارد.

*یک وجه متمایز برنامه شما زبان کودکانه شماست؛ به این اتفاق چطور رسیدید؟

زبان کودکانه مختص به مخاطب خودم است و برای بزرگسال قدری آزاردهنده باشد. شاید زبان کودکانه مؤثرتر است و نوع صحبت و علاقه‌ای که به بچه‌ها دارم با آن‌ها فانتزی صحبت کنم. سوال و جواب‌ها را در فضای فانتزی مطرح کنم و جدی وارد نشوم. آنقدر با دنیای فانتزی جواب بدهم کلاً ساختار کودکانه می‌شود و آنقدر لذت می‌برم بچه‌ها در کنار پدرها و مادرهایشان خیلی خوشحال می‌شوم. وقتی وارد یک مغازه بشوم ببینم برنامه من را می‌بیند که مناسب سن او نیست آنقدر خوشحال می‌شوم که خدا می‌داند. احساس می‌کنم یک مقداری حس کودک درون آن مغازه‌دار را زنده کنم بسیار موثر است.

برنامه‌های کودک را جدی‌تر ببینیم

*دولت ژاپن و برخی از کشورهای آمریکایی دو برابر آن درآمد تولید انیمیشن دارند، ما در ایران در این زمینه دچار ضعف هستیم. شما به عنوان کسی که با بچه‌ها در ارتباط هستید در خانه‌های برخی از این روستایی‌ها باب اسفنجی و شرک وکاراکترهای کارتنی خارجی رسوخ کرده‌اند ولی ما نتوانستیم این کار را کنیم. مهمترین ضعف ما در این زمینه چیست؟

ژاپن صاحب صنعت انیمیشن هستند. به هر حال همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا این اتفاق بیفتد شاید ما در یکسری ضعف‌هایی هستیم و شاید مسئولین ما تلاش کنند این ضعف را برطرف کنند. من مجری برنامه هستم و تا حدی تلاش و انرژی صرف کنم و نوع اجرایم را طوری کنم ماندگار بشود و تا سالیان سال در ذهن‌ها باقی بماند و بقیه چیزها هم دست به دست هم بدهد. صنعت ژاپن یک زمانی کارتن‌هایی که زمان دهه 60 همچون بی‌خانمان، پرین و خانواده دکتر ارنست برگرفته از یکسری داستان‌های در کل دنیا جمع‌آوری می‌کند در قالب کارتن و انیمیشن به دنیا ارائه می‌دهد و بازدهی خوبی دارد که هنوز پخش می‌شود برای مخاطب لذت‌بخش است. به نظرم بایستی تلاش خودمان را بیشتر کنیم و یک مقداری هم عرض آن‌ها باشیم. تفاوت خیلی زیاد است یک دوست انیماتوری با برآورد سخت یک انیمیشن فارسی را تولید می‌کند همزمان با این انیمیشن، یک انیمیشن با یک بودجه و صنعت توسعه یافته‌تر تولید می‌شود خیلی سخت است بیننده برنامه آن را بببیند و آن را نبیند. به هر حال باید یک مقداری جدی‌تر به برنامه‌های کودک نگاه کنیم اگر جدی‌تر نگاه کنیم فکر کنم یک مقداری بتوانیم در آن راستا هم موفق باشیم.

فکر می‌کنم برای برنامه‌سازان ما شاعر مهم نیست

*به نظرتان با این رقابتی که با خارج از کشور داریم موفق هستیم؟

باید تلاش کنیم و یک مقداری مسئولین حمایت بیشتری کنند، این اتفاق ممکن است بیفتد. برخی اوقات مسئولین هم تلاش‌شان را می‌کنند اما ناخواسته به جایی نمی‌رسد. همه‌چیز در کنار هم جمع می‌شود یک گروه حرفه‌ای شامل مجری، نویسنده، کارگردان، شامل آن کسی که جلوه‌های بصری کار را انجام می‌دهد، موسیقی، شاعر... برخی اوقات فکر می‌کنم برای برنامه‌سازان ما شاعر مهم نیست. در حد اینکه یک شعر کودکانه بگویند برایشان کفایت می‌کند. شاعر خیلی مهم است که از الفاظ درست استفاده کند. برخی اوقات یک بچه کلمه سپاسگذارم برایش سنگین است اما چه اشکالی دارد این شاعر کلمه سپاسگذارم را در یکی از ابیاتش استفاده کند با یک ریتم کودکانه، یاد بگیرد. بعد از این تهیه‌کننده تمام وظایف به سمت او برمی‌گردد با حمایت این گروه حرفه‌ای و مسئولین یک برنامه اندازه خودش برنامه کیفی، جذاب و دیدنی به نگاه بچه‌ها تقدیم کند اگر این اتفاق بیفتد حتماً در حوزه رقابت هم وارد شویم. در مقام مقایسه قرار بگیریم مثل خودمان باشیم و سعی کنیم خیلی به عقب نرویم و بچه‌ها تحت تأثیر برنامه‌های کودکانه ایرانی هم قرار بگیرند.

مریلا زارعی و ملیکا زارعی

*چقدر در این راه از خواهرتان{مریلا زارعی} کمک می‌گیرید؟

مریلا جان همیشه الگوی من بوده است. برخی اوقات فکر می‌کنم که او همچون روشنی نور در مسیر راه من قرار دارد که باعث می‌شود در چاله و چاه نیفتم و سعی می‌کنم در مسیری باشم کمتر دچار خطا بشوم.

اشتباه است بازیگر مجری و مجری بازیگر شود

*یکسری بازیگر هستند وارد مرحله اجرا می‌شوند آن ها را چطور می‌بینید؟

این نظر من است نمی‌دانم نظر اشتباه یا درستی است. به نظرمن مجری که بازیگر می‌شود کار اشتباهی می‌کند بازیگری که مجری می‌شود کار اشتباهی می‌کند. برخی اوقات فکر می‌کنم کسی را که دوست دارم مجری چشم در چشم من باشد و صحبت کند در قالب یک نقشی ببینم از نظرمن خوشایند نباشد ضمن احترام به تمام مجریانی که بازیگر شدند و بازیگرانی که مجری شدند فکر می‌کنم این کار کار اشتباهی است.

هرکسی نمی‌تواند برنامه کودک اجرا کند

*یعنی اگر در برنامه‌هایی که در تلویزیون است کودکان برگزار می‌شود به جای سلبریتی، مجری کودک باشد این برنامه های تلویزیونی بهتر دیده می‌شوند؟

بله. آن‌ها هم این چنین ساختارهایی ایجاد می‌کنند شاید توجیهی برای این نوع انتخاب‌هایشان داشته باشند. اما برنامه‌های کودک را به تبع باید کسانی اجرا کنند که در عرصه کودک فعالیت می‌کنند. اهداف برنامه‌ها دنبال می‌شود و فکر می‌کنم باید برنامه‌ای در زمینه کودک، کسانی که در این زمینه مشرف و آگاهند مگرنه اینکه مصلحت‌هایی باشد که سررشته ندارم. مثلا من قبول ندارم در فضای کودکانه این سوال را بپرسم که سوال‌هایی برخی اوقات در جلوی بچه پرسیده می‌شود که درست نیست. می‌تواند سوال‌های دیگر باشد در زمینه و موضوع بچه‌ها مطرح بشود. برخی اوقات یک اتفاقاتی هست که بیننده در برنامه پیدا کند.

*در میان کارتن‌ها و انیمیشن‌هایی که ساخته شده شما با کدام یک نوستالژی دارید؟

آنشرلی و رویای سبز. وقتی آنشرلی در سبزه‌ها پرواز می‌کرد انگار من هم پرواز می‌کردم. من بعد از دیدن آن کارتن دنبال کتاب آن رفتم و داستان‌هایش را خواندم. وقتی یک شخصیتی آنقدر به دل بنشیند، سعی می‌کند آن شخصیت را به خاطرش بسپارد.

امیدوارم برای بچه‌هایمان وقت بیشتری بگذاریم

*در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

پدرها و مادرهای عزیز می‌دانم که خیلی سرتان شلوغ است و مشغله‌های روزمره دارید. برخی اوقات که خواسته یا ناخواسته از کودکان‌‌هایتان غافل شوید که به چه چیزهایی علاقه دارند و به چه چیزهایی دسترسی دارند و آن‌ها را می‌بینند. امیدوارم به شکلی بشویم وقت بیشتری برای بچه‌هایمان بگذاریم. همان قدر به تغذیه بچه‌هایمان اهمیت می‌دهیم و به وضعیت جسمانی‌شان اهمیت می‌دهیم به وضعیت روحی و روانی بچه‌ها اهمیت بدهیم چون سرآغاز یک اتفاق است. این مسیر می‌تواند مسیر درستی هدایت بشود یا خدایی ناکرده به مسیر نادرستی هدایت شود. ان‌شاالله بتوانیم در کنار هم و با آگاهی بیشتر با کودکان‌مان در هر مسیری همراه باشیم. برخی اوقات فکر می‌کنم اگر حرکتی را از بعضی از بچه‌هایمان دیدیم بلافاصله سرزنش را همان لحظه شروع نکنیم با یک مقدار خونسردی یک محمل گرمی را برای او درنظر بگیریم و آن را در آغوش بگیریم. بچه‌های ما نیاز به مهر و عاطفه دارند که این مهر و عاطفه از آغوش پدر و مادر است. امیدوارم هیچ بچه‌ای از آغوش مادرش جدا نباشد. آمین

گفتگو از مجتبی برزگر

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران