همتی: نمایش‌نامه «ریحانه» برداشتی از ماجرای فدک حضرت زهرا(س) است

همتی: نمایش‌نامه «ریحانه» برداشتی از ماجرای فدک حضرت زهرا(س) است

سیروس همتی با حضور در کتابخانه مرکز شهرستان قدس گفت: هدف من از نوشتن نمایش‌نامه «ریحانه» به تصویر کشیدن منفور بودن بعضی افراد بود. این که بعضی‌ها در موقع امتحان چه قدر پست عمل می‌کنند، نکته بسیار مهمی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا‌، جلسه نقد و بررسی نمایش‌نامه «ریحانه» با حضور سیروس همتی نویسنده این اثر و علی یعقوب‌زاده، منتقد در کتابخانه مرکزی شهرستان قدس برگزار شد.

علی یعقوب‌زاده در ابتدای این نشست به بررسی نمایش‌نامه‌های این کتاب پرداخت و گفت: دوستی من با آقای همتی به سال 73 و 74 و سریال سفر به چزابه برمی‌گردد. کمتر نمایشی وجود دارد که همتی کار کند و از من نخواهد که کنار ایشان باشیم و همفکری‌ نداشته باشیم. من به این همراهی و هم‌فکری افتخار می‌کنم و امیدواریم که بتوانیم آثار ارزنده و خوبی را به مردم ارائه بدهیم. صحبت‌های خود را با نمایش‌نامه «کاش می‌شد سرنوشت را از سر نوشت»آغاز می‌کنم. اگر به دیگر نمایش نامه‌های آقای همتی توجه کنید، متوجه می‌شوید که ایشان یکی از نویسندگان دغدغه‌مند مذهبی است. البته کلمه دغدغه‌مند را نمی‌توان برای هیچ نویسنده‌ای به کار نبرد چرا که نوشتن با دغدغه آغاز می‌شود. منظورم این است که ایشان دغدغه‌مند مذهب، در نمایش و تئاتر است. عنوان این نمایش‌نامه به ما می‌گوید که تقدیر و سرنوشت در دست ما نیست و ای کاش انسان این توان را داشت که بتواند سرنوشت را آن‌گونه که خودش دلش می‌خواهد، تغییر بدهد. عنوان این نمایش‌نامه این ذهنیت را برای ما ایجاد می‌کند که نمایش راجع به تقدیر است. شخصیت‌هایی که در این نمایش وجود دارند، در ابتدا معرفی می‌شوند و بنابراین ما می‌دانیم که با چه کسانی مواجه هستیم. ایشان حتی پایش را کمی فراتر می‌گذارد و راجع به طراحی لباس بازیگران، گریم شخصیت‌ها و صحنه‌پردازی مطالبی را بیان می‌کند. در این میان، دو مطلب وجود دارد؛ یکی این است که می‌گویند نویسنده باید بنویسد و کاری به کار کارگردان نداشته باشد و بگذارد تا کارگردان کار خودش را انجام بدهد. در مقابل نیز، کسانی هستند که می‌گویند که بیان تمام جزئیات درست است و به نوعی یک پیشنهاد خوب به کارگردان کار می‌باشد. قبلا، ایشان نمایش‌نامه‌هایشان را به صورت کارگاهی می‌نوشتند و به نظر می‌رسید که این نمایش‌نامه‌ها در اجرا دچار مشکل می‌شوند. دلیل این موضوع این بود که او با ذهنیت خود، نمایش‌نامه را می‌نوشت اما وقتی که آقای همتی پیشرفت کرد و بهتر شد، متوجه شد که باید روند را تغییر بدهد و بنابراین سعی کرد که نمایش نامه خود را مشخص‌تر بنویسد و یا به عبارت بهتر، کارگردان را یاری بدهند تا با ذهنیت بهتری بتوانند آن را به صحنه بدهند.

وی ادامه داد: نمایش‌نامه «کاش می‌شد سرنوشت را از سر نوشت»، در ژانر نمایش‌نامه‌های مذهبی قرار دارد. دقت کنید که ما در عالم نمایش با رفتار سروکار داریم و کاری به گفتار نداریم. اگر بخواهیم شخصیتی را ارزیابی کنیم، نه با کلام او بلکه با رفتار او، مقایسه‌اش می‌کنیم و حتی در جاهایی که کلام او را مورد بررسی قرار می‌دهیم، به این دلیل است که کلامش را با رفتارش تطبیق می‌دهیم و نتیجه‌گیری می‌کنیم. اگر در نمایش‌نامه ببینید که کسی از خوبی‌ها حرف می‌‌زند اما بد رفتار می‌کند، سریع می‌گویید که او آدم ریاکاری است. در مقابل، کسی که هیچ حرفی نمی‌زند و فقط عمل می‌کند، آدم بسیار خوبی شناخته می‌شود. بنابراین اگر کلام و گفتاری در نمایش‌نامه بیان می‌شود برای کمک به شناختن شخصیت‌های افراد است.

سیروس همتی در ابتدای صحبت‌های خود به نمایش‌نامه «ریحانه» اشاره کرد و گفت: این نمایش‌نامه برداشتی از ماجرای فدک حضرت زهرا سلام‌الله علیها است. ماجرا از این قرار است که پیامبر باغی را به حضرت زهرا می‌بخشند و در مقابل، غاصبان ادعا می‌کنند که این زمین متعلق به ایشان نیست و قصد دارند تا این منطقه را از ایشان بگیرند. به حضرت می‌گویند که چند شاهد بیاورد تا شهادت بدهند که این زمین برای شماست اما هیچ کدام از کسانی که روزگاری از این باغ ارتزاق می‌کردند و بهره‌مند می‌شدند، راضی به شهادت دادن نمی‌شوند. هدف من از نوشتن این نمایش‌نامه، به تصویر کشیدن منفور بودن بعضی افراد بود. این که بعضی‌ها در موقع امتحان چه قدر پست عمل می‌کنند، نکته بسیار مهمی است. دقت کنید که اگر یکی از آن شاهدان می‌آمد و شهادت می‌داد، همه چیز تمام بود اما غاصبان آنان را تطمیع می‌کنند تا شهادت ندهند و آنان نیز راضی می‌شوند. ریحانه، مخففی از ریحانه‌النبی است و منظورم حضرت زهرا(س) است. به نظرم اگر داستان فدک را بخوانید و به آن اشراف داشته باشید، این نمایش‌نامه را بهتر درک خواهید کرد.

این نویسنده و کارگردان در پاسخ به سوالی مبنی بر انتخاب اسم این کتاب (ریحانه) گفت: به نظرم در بین داستان‌های این کتاب، نمایش‌نامه ریحانه تقدس بیش‌تری داشت و همان را به عنوان نام کتاب انتخاب کردم. البته داستان سوم که به ارزش زنان می‌پردازد نیز داستان باارزشی است. با این حال، ناشر تصمیم می‌گیرد که از بین این 3 نمایش‌نامه، کدام اسم را انتخاب کند و بگذارد. ناشر می‌گوید به این دلیل که من یک ناشر مذهبی هستم، از بین این 3 نام، ریحانه اسم زیباتری است و با سیاست‌های اصولی من هم‌خوانی بیش‌تری دارد؛ بنابراین این اسم انتخاب می‌شود.

یعقوب‌زاده در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: می‌خواهم در این‌جا سوالی مهم را از آقای همتی بپرسم و آن هم این است که چرا مفاهیم مذهبی را از دل تاریخ بیرون کشیده و با زبان امروز بیان کرده است؟ دقت کنید که ما در جامعه‌ای قرار داریم که به واسطه وجود عقاید مختلف و مذاهب مختلف در آن، باید حواسمان باشد که به عقاید آن مذاهب توهین نشود. در کشور ما با حدود 80 میلیون جمعیت، باید حواسمان باشد که پای بر روی دم عقاید مذاهب مختلف نگذاریم. فدک، خلافت و ... از جمله مسائلی است که در بین دو مذهب شیعه و سنی دارای اختلاف است و برای حفظ اتحاد جامعه، باید با چنین موضوعاتی دست به عصا تر رفتار کرد. به نظرم از این جهت، متون همتی نیاز به پیوست دارد؛ بدین معنی که کسی که داستان را می‌خواند، باید برود و اصل قصه را هم بخواند و ببیند که ماجرا چگونه بوده است. به نظرم به این قصه به صورت یک داستان رئالیسم امروزی نگاه نکنید چرا که کاملاً سمبلیک است و هر موضوع سمبل ماجرای دیگری است. نویسنده به صورت کاملاً نمادین و سمبلیک، آدم‌ها را برای ما مطرح می‌کند. با این وجود، این تماشاگر است که از رهیافت دیالوگ‌ها به اصل ماجرا می‌رسد. شما می‌توانید بگویید که فلان جای قصه با بخش دیگر هم خوانی ندارد اما اگر اصل قصه را بدانید متوجه می‌شوید که المان‌ها را به‌گونه ای کنار هم قرار می‌دهد که بتواند داستان را با بیان امروز، بازخوانی نماید.

سیروس همتی در بخش دیگری از سخنان خود به انواع تعزیه در ایران اشاره کرد و گفت: ما به صورت کلی دو نوع تعزیه داریم؛ یکی تعزیه‌های اصلی است و دیگری تعزیه‌های گوشه است. تعزیه‌های گوشه کمتر خوانده می‌شوند و یا شاید اصلا خوانده نمی‌شوند. دقت کنید که ما 360 تعزیه به تعداد 365 روز سال داریم. تعزیه گوشه، آن تعزیه‌ای است که در گوشه‌ها نوشته شده است و کسی خیلی به آن اهمیت نمی‌دهد. وقتی که من تعزیه می‌خواندم دیدم که داستان عشق دختر چین به حضرت علی‌اکبر(ع) چقدر جذاب است و تا چه اندازه می‌تواند جذاب باشد. بعضی از اشعاری که در نمایش‌نامه وجود دارد، دقیقا برگرفته از تعزیه دختر ختن است. علاوه بر این، در مورد کلارینت باید بگویم که این ساز همانند نی بوده و از نای آغاز می‌شود. اگر دقت کنید، می‌بینید که در یک سانحه شیمیایی چیزی که انسان را از پای درمی‌آورد، تنفس کردن است. بنابراین انتخابی که برای ساز داشتم، به همین دلیل بود. سازی که دختر می‌زد و بعد از رخداد آن ماجرا برایش دیگر نمی‌توانست آن را بزند. بنابراین باید تقارنی بین مریضی آن خانم و سازی که می‌زند وجود داشته باشد تا بتوانم آن تراژدی که مدنظر نمایش‌نامه است را دربیاورم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران