پایان «دلدادگان» و مرگ تدریجی مخاطب
«دلدادگان» نتوانست در روزهای پایانی تبسم رضایت را به چهره مخاطبین بنشاند، گویی قتل مسلّم مخاطب روی آنتن رخ داد؛ این یک واقعیت انکارناپذیر است که هنوز به هیچ پیشرفت قابل توجهی در ساخت سریال نرسیدهایم و کماکان باید دلمان را برای نوستالژی خوش کنیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، زمانی تلویزیون از طریق سریال و فیلمهایی که روی آنتن میبرد مخاطب را با خودش همراه میکرد. حتی امروز هم آن نوستالژیها تکرار میشود میتوان از استقبال چشمگیر مخاطبین نسبت به این خاطرهبازی دلچسب، پی برد هنوز هم مخاطب «روزی روزگاری»، «همسایهها»، «روزگار جوانی»، «ساعت خوش»، «همه فرزندان من» یا در ژانر تاریخی و مذهبی «هزاردستان»، «کیف انگلیسی»، «کلاهپهلوی»، «یوسف پیامبر»، «امام علی(ع)» و حتی «مختارنامه» را پیگیرانه دنبال میکند ولی این روزها خبری از یک سریال محتوایی درگیرکننده و دلچسب نیست، حتی «دلدادگان» هم که چند ماه در شبکه سه تحت یک کنداکتور مناسب روی آنتن رفت فقط مخاطب را لحظاتی پای تلویزیون نشاند، چون اغلب دیده بودند و میخواستند ببینند که آخر داستان چه اتفاقی میافتد، شاید هیچکس فکر نمیکرد این سریال هم به عاقبت سریال «پدر» و چند سریال دیگر که معمولاً پایانبندی مناسبی ندارند، دچار شود. بهتازگی هم که برخی عوامل کار یاد گرفتهاند ناکارآمدی اثر را به گردن صداوسیما بیندازند و نام سانسور را بهمیان میآورند.
بعد از این که مشخص میشود سانسوری در کار نبوده مشکل مالی سریال را بهرخ میکشند دریغ از اینکه بگویند "چیزی جز زرقوبرق و ظاهری رنگآمیزیشده چیزی در چنتهمان نبود". شاید هم آخر سریال را باز گذاشتند تا مثل عوامل برخی از سریالها، چندی دیگر اعلام کنند فازهای بعدی آن در حال ساخت است. واقعاً چقدر به مخاطب احترام میگزاریم تا یک فیلم در خور شأن این جامعه بسازیم؟ اصلاً چقدر بین مصرفگرایی و مخاطبگرایی تفاوت قائل میشویم و اصلاً فیلمسازان و مجموعهسازان ما میدانند فرق میان مخاطب و مصرفکننده در چیست؟ واقعاً یک محصول فرهنگی و هنری فقط نباید مصرفگرایی را بهرخ بکشد و برای مخاطبپسندی یا مخاطبگرایی هم باید تمهیداتی را در دستور کار خود داشته باشد.
واقعاً وقت مردم ارزشمند است که هر شب در اختیار سریالی قرار میدهند که بازیگر نقش محوری داستانش آخر کار فقط بهعلت نگرفتن بخشی از دستمزد خود حاضر نشود پایان داستان همانگونه که بوده به پایان برسد. اگر این اتفاق صحت دارد که واقعاً وای به حال فرهنگ و هنر ما که چنین پیشقراولانی دارد.
البته دستمزد بازیگران و عوامل بهتر از بسیاری پروژههای دیگر پرداخت شده حالا شاید خانم بازیگر توقعات تِم نمایش خانگی و سینمایی از صداوسیما داشته که شاید بهدلیل مشکلات اقتصادی رسانه ملی آن آمال، تحقق نیافتهاند. هیچدلیل محکمهپسندی ندارد که برای وقت و جایگاه مخاطبی که باعث میشود یک بازیگر بتواند هنرمندی کند و اصلاً آن جایگاه فعلی را همین مخاطبین برای شما بهاصطلاح هنرمندان فراهم کردهاند.
بازیگر نقش "افسانه" در سریال «دلدادگان» ثابت کرد همان مسیری را میرود که برخی آدمهای مشهور {سلبریتی} صرف کسب درآمد و ثروتاندوزی در وادی هنر قدم برمیدارند. شما که بارها گفته بودید گوشت و پوستتان با هنر تئاتر آمیخته شده اما در مرحله عمل بهگونهای دیگر عمل کردید و نگذاشتید «دلدادگان» همانی شود که نوشته شده بود. پس دیگر گناه غیبت خودتان را گردن گروه و صداوسیما نیندازید که "ما را سانسور کردهاند".
جایگاه هنرمندی شریف است، چون به مردم عرضه میشود. و الآن اکثر سریالهای ما چنین نگاهی ندارند که مخاطب از اینکه چند صباحی از زمان ارزشمند خود را به تماشای چنین آثاری اختصاص داده ابراز پشیمانی میکند، چون چیزی به او اضافه نشده است. در صورتی که یک اثر فرهنگی و هنری بایستی آنقدر محتوای غنی داشته باشد تا مخاطب بهاندازه زمانی که میتواند صرف مطالعه خود کند و از آن بهره بگیرد فضای نمایشی میتواند با نگاه هنرمندانه و مؤثر خود یک خدمت فرهنگی و هنری توأمان به مخاطب داشته باشد اما چند سالی است این اتفاق به یک رکود ناامیدکننده تبدیل شده و نگاه استفاده از ستارهها {سلبریتیها} هم نتوانسته این فقدان محتوا را جبران کند.
انتظار میرود مدیران و دستاندرکاران امر حالا که متن کامل سناریوها را میگیرند و بعد بررسی میکنند تا این کار جلوی دوربین برود پایان سریال را جدی بگیرند که آنقدر مخاطب را آزرده نکند. حالا دستمزد گرفته نشده، بازیگر حاضر نشده و هر مسئله دیگر هیچ توجیهی برای جامعه ندارد که در این اوضاع اقتصادی آنقدر مخاطب برای یک اثر فرهنگی و هنری ارزش قائل میشود نباید این چنین رفتاری را در تلویزیون ببیند. مردم به رسانه ملی بیش از نمایش خانگی و سینما اعتماد دارند و نباید همان نوع حرکت سریالی نمایش خانگی که با یکسری تعلیقها و جذابیتهای زودگذر و پیشپاافتاده مخاطب را جذب خود میکند اما بعد از تصویب خودشان، مخاطب را به ناکجاآباد میبرند؛ اینجا نشان میدهد ثروت و سرمایه بیش از محتوا برای صاحبان اثر ارزش دارد اما تلویزیون نباید به چنین سریالهایی تن بدهد.
چاره کار در این است یک پروژه را تمام و کمال بررسی کند و کار را به صاحبان اندیشه و کاربلدهای مجموعهسازی در تلویزیون بسپارد که هر اشتباه و نقصانی امروز میبینیم از این نیروهای متوسط و نابلدهایی است که عرصه را به حرفهای تنگ کردهاند.
انتهای پیام/*